مردم سوریه سزاوار فراموش شدن نیستند

روزنامه لوموند 3 مرداد، سرمقاله - آیا وضعیت کنونی ناشی از خستگی است؟ یا برایمان عادی شده؟ یا دلیلش وادادگی است؟ شاید هم بیان نوعی ناتوانی باشد؟ در هر حال قیام مردم سوریه علیه دیکتاتوری بشار اسد تقریباً در میان بی‌تفاوتی همگانی وارد ماه پنجم خود شده است.

این زنان و مردان به‌رغم درس ستایش‌انگیزی از شهامت که به دنیا داده‌اند، از حمایت بین‌المللی سیاسی، رسانه‌ای و غیره محرومند.
از این پس دیگر فقط جمعه‌ها نیست که سوریها با به خطر انداختن جان خود دست به تظاهرات می‌زنند: روز 22 ژوئیه بار دیگر صدها هزار تن از آنان به خیابانها ریختند. تظاهرات اعتراضی در تمام روزهای هفته برگزار می‌شود. و به همان نسبت هر روز شمار تلفات بالا می‌رود - که اکنون بی‌تردید با رقم 2000 کشته چندان فاصله ندارد. رقم بازداشت شدگان، زندانیان و «ناپدیدشدگان» از ده‌هزار متجاوز است.
ارتش، تانکها، شبه‌نظامیان و دستجات مزدور در خدمت رژیم در تمام شهرها مستقر شده‌اند. شهادتهای نادری که به ما می‌رسد حکایت از مردمی دارد که زیر اشغال نظامی‌زندگی می‌کنند.
همه دشواری فشار آوردن بر این رژیم به‌خصوص را می‌دانند. مداخله نظامی خارجی منتفی است و درست هم هست زیرا سوریه لیبی نیست. در سازمان ملل ‌متحد مورد حمایت روسیه و چین قرار دارد و دارای ارتشی است که توسط مسکو به خوبی مجهز شده است.
از سوی دیگر رژیم اسد به‌اندازه معمر قذافی منزوی نیست. ایران کمک اقتصادی گسترده ای به دمشق می‌رساند که بدون آن قطعاً امکان بقا نمی‌داشت. منطقه خاورنزدیک و میانه از «مغرب» عرب و شمال آفریقا استراتژیک تر است و وقوع جنگ یک عامل بی‌ثباتی اضافی به‌وجود می‌آورد که «مشرق» عرب به آن نیازی ندارد.
با این همه سقوط خاندان اسد بی‌تردید یکی از کلیدهای اصلی دموکراتیزه شدن واقعی خاور نزدیک است.
پس در این شرایط چه باید کرد؟ ایالات متحده و اروپا تحریمهای اقتصادی اعمال کرده‌اند. اما مدتها این تصور را در اذهان به‌وجود آوردند که می‌ترسند - البته به گونه‌ای با دلیل - که درصورت فرو پاشی رژیم، هرج‌ومرج و جنگ داخلی حاکم شود. آنها در این مدت امیدوار بودند که اسد از بابت فراخوانهایش به گفتگو با نیروهای گوناگونی که با او مخالفت می‌ورزند، صداقت داشته باشد. باور داشتند که حزب بعث که قدرت را چهل سال است در قبضه انحصاری خود دارد، می‌تواند خود را اصلاح کند.
اما دیگر زمان این امیدها گذشته است. ایالات متحده کاملا مأیوس شده، چرا که مشاهده کرده چگونه رژیم تجمعات اپوزیسیون از جمله مسالمت آمیزترین آنها را که از قضا با هدف بررسی پیشنهاد گفتگو از سوی حکومت برگزار می‌شده، به گلوله بسته است.
در اواسط ژوئیه، وزیرامورخارجه آمریکا از موضع محتاطانه‌ای که واشنگتن از ابتدای رویدادها اتخاذ کرده بود، فاصله گرفت. هیلاری کلینتون گفت: «از نظرما بشار اسد هرگونه مشروعیتی را از دست داده (...) و دیگر صرفنظر ناکردنی نیست». پرزیدنت باراک اوباما نیز به‌نحوی محسوس همین را گفت.
اما ضروری است از این تغییر لحن و گفتمان جدید نتیجه‌گیری لازم را کرد. ایالات متحده و اروپا باید به اپوزیسیون سوریه که متفرق و دچار اختلاف است، کمک کنند خود را سازماندهی کند و حمایت سیاسی و اقتصادی لازم از آن را تأمین کنند