می گویند «بذله گویی» بهترین جواب در پاسخ به شرایط ناگوار است. می گویند وقتی کنترل اعصاب و رفتار خود را از دست بدهیم و به گونه ای غیر طبیعی عمل کنیم. زمانی که به شدت عصبانی شده ایم و تمام اعضای بدن ما آماده پرخاشگری است. وقتی که ترسیده ایم و ترس تمام وجود ما را پر کرده است و جز منبع ترس و فرار از آن، هیچ چیز دیگر را نمی توانیم احساس و ادراک کنیم. آن گاه که به خاطر از دست دادن یک موقعیت یا هر چیز ارزشمند دیگر کاملاً افسرده شده ایم، بذله گویی بهترین راه برای فرار از این درد بی درمان است. و می گویند که دیپلمات های کارکشته به این سلاح مجهز هستند تا در چنین موقعیتهایی، قافیه را نبازند.
اظهارات سفیر لارنس باتلر دیپلمات آمریکایی در عراق در مورد «اشرف» که توسط روزنامه نیویورک تایمز 23 ژوئیه 2011 روایت شده، شاید از نظر خود وی، از همین جنس باشد اما از شانس بد او، حرفهایش موجی از خشم و انزجار را در میان افکار عمومی جهان برانگیخت.
این آقای سفیر با قطاری از مسئولیتهای مهم دولتی که در پشت سر خود یدک می کشد، به قول همین روزنامه «با ترکیبی از شوخی و صراحت، تلاش کرده است که تبعیدیان را برای ترک کمپشان بفریبد (با شوخی و خنده متقاعد کند) و از آنچه تقریبا به طور یقین یک درگیری خشونت آمیز دیگر با نیروهای نظامی عراقی است که در صورت ماندن رخ خواهد داد، پیشگیری کنند.»
معلوم نیست چه چیزی باعث شده تا این فرد که قبلا در پشت دیوار صوتی اظهار نظر می کرد خود را به مطبوعات معرفی کند. اما چیزی که معلوم است، او دارد سیاست ننگین و جنایت بار آمریکا در عراق در مورد اشرف و اشرفیان را با صراحت بیان می کند. حال اینکه بتواند از آن نتیجه ای بگیرد یا نه، به وجدانهای آگاه بشری و تلاش و کوشش همگانی برای افشا و محکوم کردن و به شکست کشاندن این سیاست زنگ زده قدیمی که برای این کشور هم بجز ننگ و خواری و شکست چیزی نداشته است، مربوط می شود.
از محتوای این اظهارات و اعمال و رفتار وزارت خارجه آمریکا و موارد مشابه که در این اواخر شاهد آن بوده ایم، معلوم می شود که در این دستگاه، برخلاف ادعاهای دهن پرکن مبنی بر تغییر استراتژی آمریکا در منطقه خاورمیانه، و تاکید بر آزادی و دمکراسی برای مردم این منطقه، درب این وزارتخانه، همچنان بر پایه سابق می چرخد و ادعاهای «اسکندر» را نباید جدی گرفت.
با دقت در فرم کار و بیان دیدگاههای دستگاه دیپلماسی آمریکا در عراق و در رابطه با اشرف، می شود فهمید که از قرار معلوم، سیاست ننگین «تیف سازی» وزارت خارجه دولت بوش و شکست مفتضحانه آن در سال 2003، برای وزارت خارجه خانم کلینتون و بخصوص آقای باتلر که در این مورد تجربه کافی دارد، هیچ درسی به همراه نداشته است.
لارنس باتلر و محافل حامی آن در دولت آمریکا خوب می دانند که ترفند وقیحانه ایجاد اردوگاهی در قسمتی از اشرف به نام «تیف»، سالهاست به عنوان یک سیاست شکست خورده مایه شرمندگی و سرافکندگی دست اندر کارانش شده است. آقای باتلر شاید فکر می کند آن بار تجربه امروز وجود نداشته و او این بار می تواند تمامی نبوغ و تبحر سیاسی و دیپلماتیک خود را در این امر بکار گیرد، شاید مدال افتخار دیگری در سرکوبی جنبش های مردمی نصیبش گردد. اما آنچه که بسیار روشن است اینستکه اگر او قصد دارد با به روز کردن دوباره آن سیاست ننگین، صورت خود و دولت آمریکا را سفید نگه دارد، باید منتظر
سیاه تر شدن این چهره در جهان باشد.
اعمال و رفتار و افاضه های سفیر باتلر به روایت نیویورک تایمز، تصویر دیپلماتی خسته را نشان می دهد که در مقابل صورت مساله ای که برای چندمین بار در جلوی او گذاشته اند، بجای فکر کردن، به مغلطه افتاده و سعی می کند از جواب طفره برود. او به سیاق اسلافش در وزارت امور خارجه آمریکا همچنان به فکر ایجاد اردوگاهی مانند «تیف» است که در آن اینبار نه ماموران دولت مطبوع وی، بلکه مزدوران عراقی ولی فقیه به سرکردگی مالکی، و اینبار نه با بحث های اقناعی، بلکه به زور گلوله و دشنه، فرزندان برومند مردم ایران را تک و تنها به آوارگی بکشاند.
در نامهیی به تاریخ 16 ژوئیه 2011 رهبری کمپ اشرف شش طرح آلترناتیو را به سفیر باتلر ارائه داده است. این طرحها طیفی از راه حلها ـ از حفاظت تحت نظر ملل متحد در اشرف تا انتقال به محل دیگر تحت حفاظت مستقیم آمریکا تا انتقال موقت به کشورهای همسایه و تا انتقال جمعی و تحت نظر به آمریکا تا یافتن کشور ثالث دیگر ـ را در بر میگیرد. آقای باتلر نمی تواند با وارونه جلوه دادن حقایق، پشتک و وارو بزند.
همچنین، هشت سناریویی که آقای «آلخو ویدال کوادراس» نایب رئیس پارلمان اروپا، خطاب به وزیر امور خارجه آمریکا و در جواب به مصاحبه این سفیر با نیویورک تایمز، داده است، راه را بر او که می گوید «ساکنان حاضر به ترک مکان خود نیستند» می بندد. اتفاقا این اوست که به بغرنج کردن راه حلها برای حل مساله حفاظت اشرف کمک می کند و نه اشرفی ها. این پیشنهادات تا جایی پیش می رود که در مقابل اصرار باتلر برای جابجایی در داخل عراق اعلام می کند که «جابجایی در داخل عراق کشتار و سرکوب آنها را تسریع وتسهیل میکند و تنها در صورتی حاضرند آنرا بپذیرند که آمریکا در محل جدید رسما حفاظت ساکنان را بر عهده بگیرد.»
دستگاه دیپلماسی آمریکا که به عیان به عجز خود در این مورد اذعان دارد، باید ازآقای ویدال و رهبران اشرف که با این پیشنهادات به آن درس گذشت و فداکاری و همچنین ایمان و اعتقاد به آزادی و دمکراسی داده اند، تشکر کند. سفیر باتلر و دستگاه سیاسی اش، در هر موقعیتی که باشند نشان داده اند که از درک و فهم «مقاومت» ایران و از جان گذشتگی اشرفیان در راه آرمانها و آینده ایران ناتوان هستند.
سفیر و دیپلمات مربوطه که این اواخر چند بار با اشرفیان در مذاکره بوده و قسمتی از جوابهای تهدید آمیز او در مقابل فرماندهان اشرف در نیویورک تایمز منعکس شده است، با وقاحتی بی حد و مرز با «خنده و شوخی» به تهدید ساکنان اشرف مبادرت می کند و می گوید:
«من بر این گمان هستم که شما نمیخواهید به گوانتانامو بروید»، ویا «اگر به من تضمین هایی داده نشود که شما به یک مکان جدیدی در عراق منتقل خواهید شد، دور بعدی مذاکرات میتواند بسیار کوتاه باشد.»، ویا «خبر بد این است که شما فقط مرا دارید که در آنطرف میز با شما نشسته است.»
کل دستگاهی که او را در استخدام خود دارد، فقط به فکر منافع مادی محافل «خودی» هستند. او به شوخی و خنده با وقاحت رو در روی اشرفیان قرار می گیرد و آنها را از پیامدهای خروج ارتش آمریکا از عراق می ترساند.
باید به او نیز گفت و تکرار کرد که اشرفیان اگر از مرگ می ترسیدند، اکنون وجود خارجی نداشتند تا برخلاف خواست صاحبان ثروت و قدرت، «ژئوپلیتیک منطقه» را به نفع مردم ایران تغییر دهند.
به آقای سفیر باید خبر داد، در حالی که او برای برچیدن و انهدام اشرف و اشرفیان، گردن گرو گذاشته است، ژنرال مارتین دمپسی، گزینه دولت اوباما برای ریاست ستاد مشترک نیروهای مسلح ایالات متحده، به تازگی در جواب ترورها و بمب گذاریهای تازه رژیم بر علیه نیروهای آمریکایی در عراق، با اشاره به حمله انتحاری ۱۹۸۳ به یک پایگاه نیروهای دریایی آمریکایی در لبنان توسط عوامل رژیم خمینی، به رژیم هشدار داده که «تهران نباید تصمیم آمریکا را برای واکنش نشان دادن به این حمله ها، دست کم بگیرد». این حمله انتحاری، در آن سال به کشته شدن ۲۴۱ نفر از نیروهای آمریکایی و فرار آمریکا از لبنان منجر شد. این فرمانده آمریکایی روز سه شنبه 26 ژوییه 2011 گفت افزایش تحویل سلاح به شبه نظامیان شیعه که در جنوب عراق نیروهای آمریکایی را هدف قرار می دهند، ممکن است برای به بار آوردن تلفات زیاد نظیر آنچه در بیروت رخ داد، باشد.
آقای سفیر باید بداند و از تاریخ درس گرفته باشد که هر اقدام آمریکا در عراق که با تایید و رضایت رژیم ملاها در ایران روبرو شود، یک بن بست تازه برای کشورش را تدارک می بیند. بخصوص وقتی که این اقدامات به جنایاتی خونینی نظیر جنایات اخیردر اشرف منجر شود.
رژیم حاکم بر ایران بخوبی فهمیده است که آمریکا در منطقه خاورمیانه از اراده لازم برای نبرد با بنیادگرایی برخوردار نیست و در مقابل تروریسم رژیم ایران، ضعیف و ناتوان عمل می کند. به همین دلیل برای خروج آمریکا از عراق تدارک لازم را دیده است و سناریویی را که در لبنان پیاده کرد الان مو بمو در عراق به اجرا گذاشته است تا خود را در «فرار» نیروهای آمریکایی از عراق، عامل اصلی معرفی کند.
به نظر می رسد که حرفهای ژنرال مارتین دمپسی حاکی از درک ناگزیر قضیه توسط وزارت دفاع آمریکا، و نه دستگاه دیپلماسی آن در وزارت خارجه این کشور باشد. اگر چه جا دارد به قول معروف بگوییم «مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان».
5 مرداد 1390 27 ژوییه 2011