سازمان مجاهدین خلق ایران برای مردم ایران امید به ارمغان می آورد

سایت گلوبال پولیتیشن – 14 مرداد در مقاله ای به قلم صادق سیستانی نوشت، بسیار در مورد سازمان مجاهدین خلق در مطبوعات و در میان سیاست گذاران گفته و بحث شده است. برخی از پشت درهای بسته و دیگری طی گفتگو های دیپلماتیک در سطح بالا. برجسته ترین گروه اپوزیسیون ایران -سازمان مجاهدین خلق میدان نبردی است که زندگی میلیون ها نفر را در ایران و کل منطقه تعیین میکند.

این اتهام که سازمان مجاهدین خلق هیچ پشتیبانی در ایران ندارند، بدون شک بی اساس است.
قیام سال 2009 و پاکسازی در داخل سلسله مراتب مذهبی هیچ شکی برای مماشات گران باقی نمیگذارد که، دموکراسی امری نایافتنی در ایران است و بنابراین انتظار ابراز همسویی و همدردی برای سازمان مجاهدین خلق (که پیشتر در فتوای خمینی بعنوان محارب معرفی شده اند) از سوی مردم کوچه و بازار به معنی خودکشی برای آنها می باشد.
من 17 سال زندان و شکنجه را تحت رژیم مذهبی در ایران تحمل کرده ام. در طول قیام سال 2009، من در زندان ده ها جوان را که متهم به همکاری با سازمان مجاهدین خلق بوده و تحت شکنجه و ضرب و شتم بودند ملاقات کردم.
ما توسط موجی از تبلیغات منفی عاجزانه علیه سازمان محاط شده بودیم. عناوین مطبوعات چنین بودند:  "فرمانده حوادث روز عاشورا سازمان مجاهدین خلق بود و اغتشاشگر شعارهای آنها را سر می دادند"  و یا "گفتن نه به ولایت فقیه (مقام معظم رهبری ایران) بدان معنی است که شما حاکمیت از مریم رجوی را به جای (رژیم ایران) قبول دارید."
مجازات و ”حکم برای تظاهرکنندگان (در ایران) مرگ است“ (محسنی اژه ای، وزیر سابق اطلاعات از خبرگزاری مهر 4ژانویه 2011) و ”هر کسی که کمک به سازمان مجاهدین خلق می کند محارب* تلقی خواهد شد“ (معاون قوه قضائیه کانال 2 تلویزیون، 30 دسامبر 2009)
تعداد تظاهرکنندگان خیابانی دستگیر شده در ارتباط با سازمان مجاهدین خلق نیز نقش سازمان را در تظاهرات نشان میدهد علاوه بر شعار هایی که طنین شعارهای سازمان مجاهدین خلق بوده اند، به عنوان مثال، درخواست برای تغییرات دموکراتیک با شعار ”مرگ بر اصل ولایت فقیه“ (توضیح ولایت فقیه)
پس از قیام سال 2009 شاهد موجی از اعدام هایی بودیم که عمدتا از اعضای سازمان مجاهدین خلق بودند. از جمله جعفر کاظمی، علی آقایی،... و دهها حکم اعدام دیگر برای طرفداران آن که متهم به بازدید از کمپ اشرف و یا شرکت در اعتراضات شده بودند.
فقط در طول دو هفته گذشته،90 درصد از حملات تبلیغاتی رژیم آخوندی علیه سازمان مجاهدین خلق می باشد. میتوان به جرات گفت که ترهات علیه این سازمان طی این دوهفته حداقل 100بار مطبوعات را اشغال کرده بود.
زمان آن رسیده که تناقض گویی بلندمدتی را که در محافل به بحث گذاشته میشود پاسخ بدهیم: ”سازمان مجاهدین خلق نمی تواند هم یک فرقه کوچک جدا افتاده از جامعه باشد و هم قدرتمندترین عنصر و درعین حال مورد وحشت و ترس این رژیم آخوندی“.
همه این بیانگر اهمیت تعیین کننده مجاهدین در معادله ایران میباشد و اینکه ایالات متحده می بایست با فوریت تمام در کنار مردم ایران در حمایتشان از انتخابی که کرده اند برای تغییر کامل در ایران آنهم از طریق سازمان قوی مردمی خودشان مجاهدین، بایستد و آنها را از لیست تروریستی خود خارج سازد.
مجاهدین یک گروه به خوبی سازمان یافته، بسیار تحصیل کرده، و متشکل از فعالان ایرانی است که به تنهایی طی 30سال در خط مقدم مبارزه حداقل علیه بنیادگرایی اسلامی، بسیار قبل از اینکه غرب به این تهدید پی برده باشد، ایستاده است.
هشدار مستمر آنها در برابر تهدید رژیم آخوندی برای سال ها، تنها توسط روشنفکران و صاحبنظران مماشات گر و مشوق های ”همکاری” با ایران به کنار گذاشته شد.
آنها تلاش کرده اند مخاطبان غربی فریب خورده را در مورد ظرفیت بنیادگرایان اسلامی در صدمه زدن و تحمیل درد و رنج در بافت اجتماعی جامعه مدرن امروزی و پاره کردن پایه های اجتماعی منطقه و سوق دادنش به سمت تشنج و بحرانی که خودش از آن بهره مند است، آگاه کنند. در عین حال همه را از ترسی آگاه کنند که رژیم مذهبی ایران نسبت به تنها دشمن جدی خود، سازمان مجاهدین خلق به عنوان آنتی تز خود دارد.
با این حال سیاست آمریکا در این مورد کاملا غیر عقلانی و غیر منسجم بوده است.
مماشات گران کاپیتال هیل که افسارشان در دست لابیستهای رژیم ایران بوده به گونه ای توانستند عناصر مختلفی از جمله: شکست عظیم ارزشهای اصیل آمریکایی را با بوی تعفن ریاکاری ادغام کرده و از این طریق از دست رفتن منافع هنگفت ملی آمریکا بر سر بازی فعلی بر روی ایران را بپوشانند.
با این وجود، مردم ایران، با داشتن 35 سال مبارزه ذی قیمت در برابر حاکم فاشیستی مذهبی ایران بهترین منافع خود را در این یافتند که از تنها شانس خود برای رسیدن به دموکراسی: یعنی مجاهدین خلق، حمایت کنند.
برای مردم ایران تنها شاخص، برسیمت شناختن حق مردم ایران برای مقاومت در برابر حکومت استبدادی در ایران و حمایت از اپوزیسیونی که برای تحقق آرزوی آنها در تشکیل یک جمهوری آزاد و سکولار، تلاش میکند می باشد.
ایالات متحده بدین طریق با سر ساییدن بر این خواست این پیام را به همه میدهد که با قرار گرفتن در کنار مردم و نه جلادانشان، راه را برای استقرار صلح و امنیت در ایران ومنطقه هموار کرده است.
تنها قدم ضروری برسمیت شناختن مجاهدین بعنوان ندای واقعی مردم ایران است که در پی تغییر در وطنشان می باشند.
در 30 ژوییه، مقاومت ایران اعلام کرد نتایج تله تون 64ساعته را، که در طی آن ایرانیان سهم دلار 3.28میلیون دلار به INTV  (تلویزیون ماهواره ای مقاومت ایران که پوششی برای 4 قاره از جمله ایران دارد و برنامه های ضد دولتی پخش میکند) کمک کردند. این حمایت گسترده در طول این برنامه تنها یک نمونه از میلیونها می باشد که عشق و احترام مردم ایران را نسبت به سازمان مجاهدین خلق (MEK) نشان میدهد.
مایلم این مقاله را با کلماتی از یک هوادار به نام محمد که از ایران در این برنامه تماس گرفته بود بپایان ببرم.
”مجاهدین مانند آینه ای هستند که هرکس خود را در آن می بیند: برای برخی تداعی دیکتاتوری و بدذاتی و برای برخی دیگر تبلور فداکاری، شرف و غرور ملتی که برای آزادی در تلاش هستند را میکند.”