قیام مردم ایران در پی حوادث به اصطلاح "انتخابات ریاست جمهوری" ایران در سال 2009 سرفصل جدیدی از مبارزات مردم ایران برای کسب آزادی و دموکراسی را رقم زد. اگر چه در اثر خیانت کسانی که خود را با رنگ سبز رنگ آمیزی کرده بودند موقتا فروکش کرده است اما حاوی درسهای اموزنده ای هم برای نیروهای انقلابی و دموکراتیک مبارز و هم برای مردم ایران است.
حوادث به وقوع پیوسته در طول این قیام بسیاری از پرده ها را کنار زد و روشنگر واقعیتهای پشت پرده بسیاری بود. اما مهمتر از همه اثبات این واقیعت بود که مردم ایران انچنان از تمامیت رژیم و باندهای تشکیل دهنده اش منزجرند که با یافتن کوچکترین روزنه ای برای ابراز این انزجار، این رژیم را در تمامیتش به خطر خواهند انداخت و به کمتر از سرنگونی تام وتمام ان رضایت نخواهند داد.
در این میان اما، نیروهای به حاشیه رانده حکومت جهل و تباهی با اشنائی با خواست مردم، اگر چه پیش از این شانس خود را در زمان خاتمی برای خروج از این بن بست ازمون کرده بودند، هوای موج سواری کردند و به خیال موهوم خود با تحلیلهای من دراوردی و غیرعلمی و با کاهبرداری و کلاشی تلاش میکردند تا با گردن نهادن به حد اقلهائی بتوانند این قیام را مهار کنند. و به تقلید از جد دزدشان خمینی، که انقلاب 57 را به سرقت برند تلاش داشتند تا با دزدی و قاپیدن رهبریت، قیام مردم ستمدیده ایران به انحراف بکشانند.
اگر چه برای ما مشخص بود و گفته بودیم که افعی کبوتر نمیزاید، اما زمان باز هم به انها شانسی داد تا شاید به گذشته ننگین خود بنگرند و در چرخشی نا محال در مسیراحقاق حقوق مردم قرار بگیرند و آن ننگ ابدی را از پیشانی خود پاک کنند.
اما هر چه زمان بیشتر میگذشت به ازای هر قدم پیشروی مردم در بیان خواسته هایشان، نیروهای موج سوار نیز به همین ترتیب یک قدم از مردم فاصله میگرفتند و آهسته آهسته به قعر سقوط میکردند. آنها کاملا درک کردند که موجودیت آنها در دگردیسی با جناح غالب میسر است و سرنوشت آنها با یکدیکر رقم زده میشود. و خود بارها اعتراف کردند که خواسته های مردم چه بسا بالاتر از خواسته های این جماعت است و" مردم از آنها "عبور کرده اند". یا به عبارت ساده تر باید به فکر نجات خودمان باشیم.
از طرف دیگر جناح غالب نیز با اگاهی به این امر که کوچکترین عقب نشینی در مقابل خواست مردم به نیستی انها منجر خواهد شد و همیشه مترصد فرصتی بود تا با رقبای درونی خود تصفیه حساب کند و به عبارتی یکدست تر شود و بتواند با ارعاب و سرکوب موجودیت خود را تا حدودی بیمه کند، موقعیت را مغتنم شمرده به هیچ چیز کمتر از تسلیم کامل رقبا راضی نمیشد. هر انها ابراز پشیمانی میکردند و میگفتند اقا ما به خدا غلط کردیم و دیگه از این کارهای بد بد نمیکنیم، فایده ای نداشت. هرچه ، با مغلطه و سفسطه، میگفتند اقا ما به خدا نگفتیم که مرم بیان بیرون و خودشان امدند، اثری نداشت و خواست طرف را بالاتر میبرد...
برای مراسم عاشورای حسینی علیرغم درخواستهای فراوان، نه جناب حجت الاسلام و المسلمین کروبی اطلاعیه دادند و نه حجت الاسلام و المسلمین خاتمی اطلاعیه صادر کردند و نه بنده و دوستانم. با این وصف یک بار دیگر مردمی خداجوی به صحنه آمدند و نشان دادند که شبکه های وسیع اجتماعی و مدنی که در طول انتخابات و بعد از آن به صورت خود جوش شکل گرفته است. بیانیه هفدهم موسوی 12 دی 88
در این بیانیه موسوی علنا مطرح میکند که خواهان سهمی از قدرت است، بدنبال داد و ستد سیاسی و معامله و بده بستان با حکومت است و دیگر از "حق و حقیقت و قانون" خبری نیست.
اما در پاسخ، طرفداران دولت در سایت رجا نیوز، دوباره از موسوی و به اصطلاح اصلاح طلبان طلبکار می شوند و او را توبیخ میکنند که در آن نوشته تحریک آمیز با اطلاق عنوان "مردم" برای محاربین به مردم توهین کرده است و شرط سهم خواهی را ابراز برائت کامل از خواسته های "محاربین" و نیروی محوری ان یعنی "منافقین" گذاشته بود تا دیگرخدا ناکرده توهمی باقی نماند که قاتلین دیروز مجاهدین به حق خواهی انها برخواسته اند.
به همین ترتیب چون قسم و قرانهای موسوی به تنهائی اثری نمیگذاشت این بار " سید خندان" خاتمی را به کمک اورد تا در یک دیدار مشترک در تاریخ 15 مرداد 89 بالا بیاورند که: " تروریستهای رسوایی که دستشان تا مرفق به خون پاک فرزندان بی گناه این ملت آلوده است و هیچ جایگاهی در میان مردم نداشته و مرده هایی هستند که در گور نفرت ایرانیان دفن شدهاند؛ هر چند که تبلیغات ناروای رسمی و جنگ روانی داخلی اخیر بعد از سالها نام آنان را بر سر زبانها افکند و تروریست ها و حامیان غربی آنان را به توهم انداخت که زندهاند."
اما اینبار نیز این التماسها و التجاها و عجز لابه گوئی ها نیز بر دل سنگ "امام مسلمین جهان" اثری نداشت. جنبش مردم ایران با مبارزات تاریخی مجاهدین گره خورده بود و جریان "اصلاح طلب"، البته به زعم نیروی غالب بخشی از مسئولیت ان را به عهده داشت و حال هرچه میکوشند که آب رفته را به جوی بازگردانند محال و لا ممکن.
در ادامه باز هم، در جنگ سهم و سهم خواهی حضرات در استانه "انتخابات"، حاکمان در مسند دست بردار نیستند و در صددند که آنها را در لجنزار غرق کنند تا خیالشان را راحت کنند که این بار نیز از پرتاب تکه استخوانی به سمت انها خبری نیست.
اخیرا سایت رجا نیوز، در تاریخ 15 مرداد 90، اعلام داشت که: جدیدترین اخبار بدست آمده از اتحاد استراتژیک و تعریف شده مشاوران و نمایندگان تام الاختیارموسوی وکروبی با گروهک تروریستی منافقین در اروپا حکایت دارد...
ظاهرا همه تلاشهای قرآن بر سر نیزه کردن های جناح مغلوب تا کنون هیچ نتیجه ای را در بازیابی دل ولایت مطلقه فقیه به همراه نداشته است. پس زمان آن رسیده تا به صراحت از رجعت به خویشتن خویش سخن گویند و منظور خود ا ز"دوران طلائی" را بهتر برای" ولایت امر" روشن کنند. انها اکنون سایت های خود را با ترجمه اراجیف خود دیکته شده به لابیهایش و انتشار انها در سایتها، از جمله "راه سبز" و" کلمه" بخوبی با زبان بی زبانی ولی اشکارا اعلام میکنند که :
آن دوران طلائی دورانی است که ما در آن سهیم بودیم، مجاهدین و دیگر نیروهای انقلابی را دسته دسته به جوخه اعدام میسپاردیم، اموال ملت و مملکت را در تنور جنگ میریختیم، جوانان و نو جوانان را بر روی میدان مین میفرستادیم، به ناموس مردم تجاوز میکردیم، هرصدای اعتراضی را در گلو خفه میکردیم....و اکنون نیز ، اگر چه ما منکر ان نیستیم که آن اعمال رایج و پای برجاست و یا خدای نکرده شما به وظیفه شرعیتان به خوبی عمل نمیکنید، ولی میخواهیم در حفظ ارث و میراث امام (ره) کوشا و خود را شریک وسهیم بدانیم. و مطمئن باشید که ازهیچ دریوزگی بر استان شما ابائی نخواهیم داشت. جان 3400 نفر از مجاهدین اشرف که سهل است، ما، البته از روی خیر خواهی، حاضریم در تنظیم و تناسب جمعیت جهان کمک کنیم و ملیونها نفر دیگر از مردم ایران و منطقه و جهان را با ایجاد جنگ و اعمال تروریستی فدای عبا و دست علیل امام کنیم.
گذشت زمان به اثبات این واقعیت گواهی داد. گواهی داد که گرگ زاده گرگ شود اگر در باغ وحش بزرگ شود. اری تاریخ همیشه قاضی عادلی بوده است اگر چه بسیاری ازجریانها بر حسب منافع خود ان را نیز قلب وتحریف میکنند. تاریخ درس میدهد و گواهی میکند که نمیشود هر گنجشکی را هم با رنگ کردن به شکل قناری در بازار مکاره به فروش رساند چه رسد به فروش جغدهای رنگ امیزشده ساکن ویرانه ها.
تاریخ همچنین گواهی میدهد که قیام مردم ایران ریشه ای بس عمیق دارد که با خون رشید ترین فرندان آن آب خاک ابیاری شده، چه فراوان شاخه از آن گرفته شده و خزانها چه برگهائی را از آن ریخته است.
گواهی داد که آن چیزی که امروز جریان به اصطلاح اصلاح طلب به طور مجازی آن را جنبش سبز مینامد نه دارای خصوصیات درخت تنومند حرکتهای تاریخی ایران است بلکه موجودیت جلبکها را تدائی میکند که اگر چه واجد مواد کلروفیل است اما فاقد ریشه، ساقه و برگ است و متصل زیست میکنند.
سنگ بر سینه زنی مزدوران و سینه چاکهای طرفداراین جنبش جلبکی، و اشک تمساح ریختن بازخریده شده ها ی آنها در اروپا و آمریکا و ابراز آمادگی انها برای قطع درختان تنومند انقلاب اصیل ایران، فقط به مانند موی دماغ آزار دهنده اند، عرض خود میبرند و زحمت ما میدارند، و الا در بازار تقسیم قدرت رژیم برای آنها سهمی در نظر گرفته نشده است.
سخنان عفوری فرد بخوبی گویای چنین واقعیتی است. البته از حق نگذریم غفوری فر اگر تا کنون یک کلمه حرف درست زده باشد همین است. او در مصاحبه با ماهنامه مثلث راه را بر روی موسوی و کروبی برای بازگشت به نظام بسته دید و گفت:
کار این افراد از نظر سیاسی دیگر تمام شده یعنی جامعه وقتی برای فکر کردن راجع به مواضع اینها نمی گذارد چون بعد از 9 دی و 22 بهمن این افراد دیگر وزنی ندارند که بخواهند بر افکار عمومی تاثیر گذرا باشند. ...
این که سرنوشت رهبرانشان باشد دگر خود بخوانید حدیث مفصل از این مجمل که چه در انتظار دنبال و دنبالچه "متخصص" آنهاست. البته به سوگلی انها در روزنامه نیویورک تایمز باید چشم روشنی گفت و مژده داد که اراجیفش مورد تائید ساحت مقدسه قرار گرفت، اما آنچه که هنوز در این معادله مجهول مانده مقدار X است. یعنی الیزابت روبین هنوز اعلام نکرده که چه مقدار از پولهای با خون جوانان ایران غسل شده بابت این کار "تخصصی/ خبرنگاری" به او پرداخت شده است.