کشاورزان با چندمیلیون تن گندمی که روی دستشان مانده، چه کنند؟!

با اعلام خرید تضمینی تنها هفت میلیون تن گندم از کشاورزان کشور که دو میلیون تن پایین تر از برآورد و البته بیش از چهار میلیون تن پایین تر از خرید سال 1389 بود و اظهارات متناقضی که از سوی ایادی رژیم مطرح شد، بالاخره مشخص نشد تولید گندم به شدت در کشور کاهش یافته و گندمی نیست که خریداری شود یا دولت پشت روستانشینان را خالی کرده و یک سوم از خرید تضمینی گندم را به دلیل کاهش شدید مصرف نان توسط مردم و عدم امکان صادرات گندم کاسته است.

به گزارش سرویس اقتصادی «آینده»16 شهریور؛ «وضعیت خرید تضمینی گندم در سال جاری آنچنان مبهم بود که هنوز مشخص نیست کدام آمار را باید به عنوان آمار قطعی خرید مورد استناد قرار داد. در حالی که ادعا شد خرید گندم تا روزهای ابتدایی مرداد 90، به هفت میلیون و شصت هزار تن رسیده، غضنفری که در آستانه اخذ رای اعتماد بود، میزان خرید گندم را تا آن مقطع چهار میلیون و هفتصدهزار تن اعلام کرد و حالا عبدوس عضو هیات مدیره شرکت بازرگانی دولتی ایران آمار داد که تاکنون بالغ بر 5 میلیون و 340 هزار تن گندم خریداری شده و در نهایت علیخانی مدیرعامل شرکت دولتی بازرگانی گفت: ما باید 9 میلیون تن خرید داشته باشیم که با دلایل ذکر شده فکر می‌کنم 7 میلیون تن خرید تضمینی در سال جاری داشته باشیم.

این رقم ها در حالی از خرید تضمینی گندم ارائه می شود که در سال 89، 11.2 میلیون تن خرید تضمینی گندم از کشاورزان کشور صورت پذیرفته بود و در واقع امسال چهار میلیون تن کاهش خرید تضمینی گندم از کشاورزان و البته تاحدودی نیز کاهش تولید گندم رخ داده است؛ اتفاقی که برخلاف اظهارات مسئولان وزارت تجارت تنها به واسطه کاهش باران و عمل نیامدن کشت های دیم نیست و سخت گیری در خرید گندم های تضمینی و خرید کیفی گندم از دیگر علل کاهش خرید گندم است.
البته فشار برای بالا بردن کیفیت تولیدی و وارد کردن بخش خصوصی خوب است، اما این رویکرد که در راستای وادار کردن کشاورزان به بهبود بذر و تولید محصول باکیفیت تر ابلاغ شده، در واقع فشار به ضعیف ترین حلقه زنجیره تولید گندم کم کیفیت است که نتیجه اش همین کاهش خرید گندم است و به جای آن بهتر بود حلقه های قبلی نظیر بذر و کود دچار اصلاحات شود.
البته یک قول هم مربوط به وزیر جهاد کشاورزی است که گفته برخی کشاورزان بعد از هدفمندی گندم خود را نگه داشته اند و با تاسیس نانوایی خودشان آن را مصرف می کنند که باید پرسید قبل از این آنها چه می کردند؟ ضمن اینکه با این اوصاف با گفته های نایب رئیس اتحادیه نان سنتی کشور از درخواست تعطیلی 30 درصد از واحدهای نانوایی کشور پس از اجرای هدفمند کردن یارانه گندم، آرد و نان خبر داد، باید چه کرد و کدام گفته را باور کرد؟!

البته قرار دادن این طرح در دستور کار، زرنگی وزارت تجارت نیز بوده، چرا که با اجرای طرح هدفمندی یارانه ها، مصرف نان به شدت کاهش یافت و به تبع آن 31 درصد مصرف گندم کاهش یافته و خرید گندم بیش از هفت میلیون تن در سال 90 -با توجه به گندم های ذخیره 89 و کاهش مصرف- روی دست وزارت تجارت باقی می ماند، به خصوص آنکه بنابر اعلام مسئولان قیمت جو در بازار جهانی گران تر از گندم شده و در واقع امکان صادرات سودآور چند میلیون گندم مازاد مصرف داخلی نیز وجود ندارد و احتمالاً مازاد تولید باید خوراک حیوانات شود!
با این اوصاف عدم وجود یک برنامه بلندمدت برای تولید، مصرف داخلی و صادرات را شاید بتوان نقطه ضعف حوزه کشاورزی تلقی کرد؛ استراتژی که باعث شده امسال این سوال بزرگ مطرح باشد که کشاورزان با چند میلیون تن گندمی که روی دستشان مانده، چه کنند و اصلاً چرا باید به گونه ای برنامه ریزی شود که کشاورزان در سالهای آتی تمایلشان به افزایش تولید گندم کاهش یابد؟ حقیقتاً در کدام نقطه از دنیا فرصت تولید گندم تا سیزده میلیون تن فراهم می شود و بعد این گندم ها خریداری نمی شود و اجازه داده می شود تا کشاورز بابت افزایش تولیدش، چنین تاوانی را پاداش بگیرد؟»