صدای وزیر دفاع وقت سوریه، علی حبیب، از بلندگو بیرون آمد که فرامین ترسآوری در مورد سرکوب شهروندان معترض در بانیاس صادر میکرد.
یک سروان 21ساله از نیروهای ویژه بازگو نمود که وزیر دفاع آن روز در ماه مه گفت، ”هرگونه تجمعی را با قهر مطلق متفرق کنید. تیراندازی کنید“. این سروان گفت، او یکی از 6 افسری بود که حول تلفن سرگرد جمع شده بودند.
”و افسری که نتواند از پس این کار بر بیاید و مخالفت کند، ما مستقیماً با او برخورد خواهیم کرد“.
لسآنجلس تایمز با 3 افسر نظامی سوریه صحبت کرد که همگی از اکثریت مسلمان سنی کشور بودند. آنها بهطور مستقل ارتباط گرفته بودند و گفتند که بین ماه مه و اوت فرار کردهاند تا از وادار شدن به تیراندازی به سمت شهروندان غیرمسلح، یا کشته شدن بهدلیل خودداری از انجام این کار اجتناب ورزند.
چهارمین افسر سوری که توسط لسآنجلس تایمز مصاحبه شد، هویت خودش را فاش نمود و توسط یکی دیگر از فراریان نیز بهعنوان ستوان اول در سرویس اطلاعاتی ارتش شناسایی گردید.
گزارشهای آنها روی هم رفته تصویری از طراحی و سازماندهی صورت گرفته پشت این حملات مرگبار ارائه میدهد…
تمامی این 4تن گفتند که فرامین تیراندازی به سمت معترضین از جانب افسران ارشد صورت میگرفت و صریح بود…
این افراد همچنین گفتند که نیروهای اسد توسط نیروهای سپاه پاسداران ایران و اعضای شبیحا (shabiha) تقویت شدهاند. شبیحا گروهی از شبهنظامی آن سوری، متشکل از افراد بیکار و کم درآمدی است که گفته میشود دولت بهخاطر مأموریتهای که تیراندازی به سمت شهروندان را شامل میشوند، روزانه به آنها دستمزد میدهد…
سه تن از مصاحبهکنندگان از ارتش سوریه - - یک سروان، یک ستوان و یک گروهبان - - کارتهای شناسایی نظامی مشابهی ارائه کردند…
گروهبان گفت، ساعتهای آخر خدمت وی در نیروهای مسلح سوریه روزی در اوایل ماه ژوئن بود. هنگامی که او و سایرین، به فرمان یک مقام بلندپایه وزارت دفاع برای در هم کوبیدن قیام به شهر شمالی جسر الشغور اعزام شدند.
این گروهبان گفت، ”شهر خالی بود. ما صدای یک موذن را از دور میشنیدیم که به نماز فرا میخواند و سپس صدای شعارها آمد“.
او گفت، ”به ما دستور داده شد که در آن جهت شلیک کنیم، بدون اینکه بدانیم به سمت چه کسی و چه چیزی داریم شلیک میکنیم. سایر سربازان شروع به تیراندازی کردند“.
او که نمیخواست شلیک کند، گفت که با سرباز دیگری که اهل همان شهر بود و آنجا را میشناخت، عقب کشیدند. او گفت، مدتی بعد سلاحهایمان را انداختیم و از جادههای باریک از روی اجساد شهروندان، که کودکان هم در میان آنها بودند، فرار میکردیم.
این گروهبان گفت، ”معمولاً یک صف کامل از نیروهای امنیتی پشت ما قرار دارند“ تا به سربازانی که از تیراندازی به سمت معترضین خودداری میکند شلیک کنند“. من خوش شانس بودم که توانستم فرار بکنم“. …
او گفت، سربازان بسیاری ”با من هم عقیده هستند ولی میترسند خانواده شان را به خطر بیاندازند. ما یک دولت پلیسی داریم“. …