ماموریت در خارج ایران – نقش خمینی در کشتار نه توسط کسی تکذیب و نه کمرنگ شد

آفشیال وایر 22 شهریور، در مقاله ای به قلم مهران بهرامیان نوشت: محسن کدیور به همراه تریتا پارسی و گروهش که خود را بعنوان کارمندان نیاک و مجمع مشورتی این سازمان معرفی می کنند، در نامه ای به وزیر خارجه امریکا هیلاری کلینتون در 29 مارس 2011 پیشنهاد کردند که سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست سازمانهای تروریست خارجی وزارت امور خارجه خارج نشود. آنها می گویند که خارج کردن مجاهدین از لیست جنبش سبز را خراب می کند. این مقاله 8 اوت در فاینانشال تایمز منتشر شد ولی چند ساعت بعد از سایت برداشته شد.

از آنجایی که آنها ادعا می کنند که اپوزیسیون دولت کنونی هستند، من از دیدن چنین موضعی متعجب شدم. اپوزیسیون معنی خاصی دارد و نمی توان تصور کرد که در مورد چنین موضوعی در سیاست داخلی، چنین تشابهی بین اپوزیسیون و رژیم حاکم وجود داشته باشد. کنجکاوی باعث شد من مطالعه کنم که داستان واقعی چیست.
بعد از کمی تحقیق من دریافتم که کمی قبل از آن در مصاحبه ای درباره کشتار زندانیان سیاسی در ایران در سال 1988 و عملیات فروغ جاویدان، تهاجم مجاهدین در داخل ایران در تابستان 1988 که آنها سه شهر مرزی را قبل از اینکه نهایتا بعد از سه روز به خاک عراق عقب نشینی کنند گرفتند، آقای کدیور به وضوح بیشتری مواضعش را اعلام کرد.
در مصاحبه ای در مورد آنهایی که در عملیات با هدف سرنگونی ملاها شرکت کردند و بسیاری جان خود را دادند، او اظهار داشت: "خوب آنها آمدند، بعضی از آنها دستگیر شدند، و بعضی کشته شدند و در میدان نبرد به جهنم رفتند" .
در یک جای دیگر درباره کشتار 1988 در زندان، که یکی از مهم ترین و وحشیانه ترین جنایات علیه بشریت در تاریخ معاصر و درطول حاکمیت ملاها قلمداد می شود، در حالی که آیتن الله منتظری معاون خمینی و سایرین خمینی را مسئول این جنایت دانستند و حتی خمینی در کتابش مسئولیت آن را پذیرفت، آقای کدیور می گوید "وزیر اطلاعات محمد ریشهری که متاسفانه در آن زمان مسئول بود پیش رهبر رفت و تایید او برای کشتار را گرفت و هر کسی که با آنهایی که به ایران حمله کردند همکاری کردند، حتی آنهایی که در زندان بودند و در صحنه نبرد نبودند، با مجازاتهای مشابهی روبرو شدند. یعنی آنهایی که از عقایدشان دفاع می کردند و سر موضعشان بودند اعدام شدند. افراد زیادی نزدیک به 3000 نفر  (به گفته او 3000 نفر و به گفته دیگران 30000) که برخی از آنها در صحنه نبرد دستگیر شده بودند و برخی در زندان بودند، سریعا دادگاهی شده و اعدام شدند".
این تحریف تاریخ تنها سه دهه بعد از واقعه است.
نقش خمینی در کشتار نه توسط کسی انکار شد و نه کمرنگ شد و هیچ کس شکی ندارد که ریشهری تنها یکی از عناصر تحت فرماندهی او بود.
کم بها دادن به چنین قتل بی رحمانه ای همراه با استفاده از عناوین توهین آمیز درباره آنهایی که زندگی خود را برای ازادی وطنشان و برای عقایدشان فدا کردند، اولین نکته ای است که توجه من را در رابطه با آقای کدیور جلب کرد.
حتی آیت الله منتظری، که جنبش به اصطلاح سبز و آقای کدیور ادعای پیروی و انگیزه گرفتن از او می کنند، تاکید کرد که مجاهدین یک نوع منطق است و با قتل عام نابود نمی شود بلکه ترویج می شود. این اظهارات کاملا با آن چیزی که توسط نفرت کدیور لکه دار شده متفاوت است.
علیرغم ظواهر، در محتوای اعمال او به روشنی می توان هم جهت بودن منافع دراز مدت آقای کدیور با رژیم را دید.
کدیور و یکی از همکارانش احمد صدری، در اوایل آوریل 2011 بیانیه ای منشتر کردند و خواستار نگه داشتن مجاهدین در لیست تروریستی وزارت خارجه شدند. این بیانیه می گوید:
"در حالی که سیاست گذاران واشنگتن در پی راههای جدید برای فشار آوردن روی همتایانشان در تهران هستند که در برابر توسعه هسته ای سر خم کنند، آنها باید از اعمالی که به چشم اندازهای دراز مدت اعتماد و دوستی بین دو ملت صدمه می زند اجتناب کنند.
عجیب نیست که در حالی که همه جهان تایید می کند که رژیم ایران از نظر داخلی بر اساس ایجاد وحشت و اعدام و شکنجه و از نظر بین المللی بزرگترین تهدید و چالش برای جهان آزاد با اقادامات روزانه اش برای بدست آورن سلاحهای هسته ای است و در حالی که این رژیم شایسته ترین دولت برای حمل برچسب تروریستی است آقای کدیور دفاع می کند که این کلید (برچسب) به مجاهدین می خورد؟ در تاریخ تحول اجتماعی ملتها بسیار نادر است که گروهی که با استبداد و یک رژیم وحشی مخالف است اینقدر متعهد به خراب کردن یک گروه دیگر در جبهه اپوزیسیون باشد.
آیا این واقعیت نیست که در یک جامعه دمکراتیک مرز آزادی یک اظهار نظر یا ادعا، داشتن شواهد و بحث معتبر است و نه یک راه غیر دمکراتیک و ساختگی؟
واقعیت این است که در شرایط کنونی که بنظر می رسد مجاهدین ممکن است از لیست تروریستی وزارت خارجه خارج شود، آقای کدیور و سایر لابی های رژیم  در خارج ایران وارد صحنه شده و با عجله از هیلاری کلینتون می خواهند که مجاهدین را از لیست تروریستی خارج نکند.
واقعا او به چه جبهه ای تعلق دارد؟ در طرف مردم ایران و قیام مردمی برای آزادی و دمکراسی و یا در طرف رژیم ملاها؟
آیا ماموریت او نگه داشتن رژیم روحانی نیست؟