سیاستی که جنایت را تولید می‌کند!

سایت نیوزبلیز - 23شهریور در مقاله ای بقلم شهریار کیا نوشت: نه فقط در حوادث دور یا نزدیک تاریخی، بلکه در نگاهی گذرا به وقایعی که طی ماههای اخیر، به‌خصوص در شمال آفریقا و خاورمیانه و ایران و عراق (کشتار پناهندگان ایرانی در خاک عراق به دست دولت نوری المالکی) رخ داده‌اند، هیچ جنایت گسترده یا هولناکی را نمی‌توان یافت که محصول یک سیاست مشخص نباشد. به‌خصوص جنایتهای سازمان‌یافته اگر محصول نهادهای حکومتی (سیاستهای مشخص) نباشند، یا محصول غفلتها و فریب های سیاسی هستند یا از معامله‌ها یا موازنه‌های سیاسی تغذیه می‌شوند.

نقش آفرینی وزارت‌خارجه آمریکا، به‌عنوان بزرگترین قدرت سیاسی و نظامی جهان امروز، بیش از هر دولت و سیاست دیگری در معرض این قضاوت و سؤال است که سیاست و تنظیم رابطه‌اش با دولتها و نیروهای ضددموکراتیک حاکم، از جنایتهای سازمان‌یافته دولتی جلوگیری می‌کند یا به وقوع و گسترش آنها مدد می‌رساند؟!
خیزشهای اجتماعی عظیم موسوم به «بهار عرب»، به قول خانم کلینتون «زمین را به سرعت در زیر پای ما دگرگون می‌کنند»، سیاست سنتی موازانه و مماشات غرب با دیکتاتوریها و نیروهای ضددموکراتیک حاکم را با چالشهای عظیمی مواجه نموده‌اند. تا جایی که یک کارشناس ارشد شورای روابط خارجی درباره نقش و سیاست آمریکا در این وقایع گفت «این بیشتر به کشانده شدن از پشت شبیه بود» (استفن بیدل - رویتر 27اوت2011).
  این سؤال یا شعار مردم ایران که در خیزشهای سال2009در خیابانهای تهران می‌پرسیدند: «اوباما، با آنهایی (حکومتها) یا با ما؟»، امروز از خیابانهای ایران به کریدورهای سیاسی منتقل شده است. اما وزارت‌خارجه آمریکا به این چالشها چگونه و چه پاسخی می‌دهد وکلاف سردرگم سیاست آمریکا در مورد ایران، عراق، خاورمیانه و شمال آفریقا از کجا گشوده می‌شود؟
هنگامی که خیزشهای خاورمیانه و شمال آفریقا اوج گرفت، دولت آمریکا به این نتیجه رسید که آن چه امروز در شمال آفریقا رخ می‌دهد، دوسال پیش از ایران شروع شده بود؟ (سخنرانی اوباما درباره ایران بهار2011) اما در همان روزهایی که پاسداران رژیم ایران جوانان تظاهرکننده راسرکوب می‌کردند و دختر جوانی در کف خیابان با چشمان باز به خون می‌غلطید، چشم دولتمردان آمریکا به این حقایق بسته بود. آیا این دولت برای فهم چنین حقیقت ساده‌یی به دوسال زمان نیاز داشت؟
دولت ایالات متحده آمریکا به‌رغم تعهدات قانونی و بین‌المللی اش در قبال ساکنان اشرف، حفاظت آنان را در ژانویه2009 به دولت عراق تحویل داد. 6 ماه بعد در ژوییه 2009همان دولت نوری المالکی که مقامهای وزارت‌خارجه می‌گفتند از آن «تعهدات مکتوب» ی گرفته‌اند تا حقوق ساکنان را محترم بشمارد، به مردم تحت حفاظت خود حمله کرد و11تن راکشت و بیش از 1000تن را مصدوم و مجروح کرد. افسران آمریکایی حاضر در صحنه بر خلاف تمام آموزشهای نظامی و تعهدات سیاسی دولت خود هیچ اقدامی نکردند. اسناد و مدارک دولتی آمریکا چه می‌گویند؟ تنها سه ماه قبل از این کشتار، یک دیپلومات آمریکایی به نام «پاتریشیا بوتنیز، معاون هیأت آمریکا در عراق در تلگرامی در مارس 2009 [به وزارت خارجه] هشدار داد که ”اگر دولت عراق علیه مجاهدین خلق ایران شدت عمل نشان دهد و یک عکس‌العمل را برانگیزد، دولت آمریکا با یک وضعیت غامض و چالش انگیز مواجه می‌شود: ما، یا از اعضای یک سازمان تروریستی خارجی در برابر نیروهای امنیتی عراق حفاظت می‌کنیم و ریسک نقض توافقنامه امنیتی میان آمریکا و عراق را می‌پذیریم، یا نمی‌پذیریم که از مجاهدین خلق ایران در برابر یک بحران انسانی حفاظت کنیم، در نتیجه به یک محکومیت بین‌المللی علیه دولت آمریکا و دولت عراق راه می‌برد» (گاردین 8آوریل2011 به‌نقل از اسناد منتشر شده توسط ویکی لیکس). «تلگرام دیگری که در ماه مارس فرستاده شد، نشان می‌دهد که یک ژنرال آمریکایی هشدار می‌دهد، اگر در جریان هرگونه تعدی به داخل این شهر، جراحتهای جدی رخ بدهد، نیروهایش مسئولیت خواهند داشت که مداخله بکنند. در اوایل ژوییه 2009، کریستوفر هیل، سفیر آمریکا، در یک تلگرام ابراز نظر کرد که تعدی نیروهای عراقی به اشرف، ”احتمالا به بهای از دست دادن جانهایی تمام شود ”. این تلگرامها هم‌چنین موید نقش تهران در اقدامات دولت عراق بر علیه‌ مجاهدین خلق ایران است» آوریل2011).
آیا می‌توان تصورکرد که دولت آمریکا در برابر چنین کشتاری غافلگیر شده بوده و آن را پیش‌بینی نمی‌کرده است؟ هرگز! و بلکه خوب می‌دانستند که مسأله کانونی و مانع اصلی دخالت فعال نیروهای آمریکایی در ایفای تعهدات بین‌المللی و قانونی آنها، لیست‌گذاری مجاهدین بود . یکسال بعد از همین کشتار، در تابستان 2010، دادگاه استیناف واشنگتن به وزارت‌خارجه دستور داد لیست‌گذاری مجاهدین را لغو کند. اما مقامهای وزارت‌خارجه بارها در جلسات استماع کنگره و سنا برای خروج نام مجاهدین از لیست امروز و فردا کردند. تا آن که 9ماه بعد تا آوریل 2011 بار دیگر نوری المالکی به ساکنان اشرف حمله کرد و این بار 36کشته و بیش از350مجروح بر جاگذاشت. شخص نوری المالکی و سایر مقامهای ارشد دولت وی چه در گفته‌های علنی و چه در ملاقاتهای دیپلوماتیک لیست‌گذاری مجاهدین را مشوق و مجوز خود در این کشتارها شمردند. کشتار اول در اوج خیزشهای مردم ایران در داخل کشور صورت گرفت (2009) که بهار عرب هیچ حتی یک رؤیا هم نبود. کشتار دوم ساکنان اشرف در شرایطی صورت گرفت که بهار عرب و قیامهای مردمی زمین را در زیر پای دیکتاتورهای سوریه و عراق و ایران هم به لرزه درآورده بود.
یک کارشناس ارشد سازمان ملل ‌متحد که در ماه اوت گذشته از شمال آفریقا دیدار کرده، می‌گوید: «اگراشرف بقا یابد، برای انقلابیون عرب که درجستجوی مرجع و الگو هستند، این یک فاجعه خواهد بود. من ازیک مأموریت درآفریقای شمالی بازگشته‌ ام واضح است که ازمصرتاکوههای نافو درلیبی شرقی و تا تونس، همه این جوانان درجستجوی الگو هستند» (ژان زیگلر، نایب‌رئیس شورای حقوقدانان ملل متحد-کنفرانس ژنو 11اوت2011).
وزارت خارجه، به چقدر زمان دیگر نیاز دارد تا دریابد که لیست‌گذاری مجاهدین، نه تنها به شراکت و همدستی در کشتارها و جنایتهای وسیع سازمان‌یافته توسط حکومتهای ایران و عراق تبدیل شده است، بلکه لیست‌گذاری و شانه خالی کردن از تعهدات در مورد حفاظت ساکنان اشرف. دولت و سیاست آمریکا را از منافع و کارکردهای چندجانبه‌یی در ایران، عراق و خاورمیانه محروم می‌کند .