نویسنده آن، مایکل ایسنستات، افسانههای محاط بر سیاست ایران را برملا میکند و تحلیل کاملی از محاسبات سازندهی مورد استفاده رژیم به هنگام تصمیمگیری در داخل و خارج کشور ارائه میدهد. این حسابی است که آمریکا باید برای رسیدن به تعامل مؤثرتر، حل کند.
ایسنستات مدعی است که رژیم ایران، برخلاف یک کشور ”غیر منطقی“ و ”غیرقابل بازداشت“ با توان تحمل درد بسیار، که رهبر آن دوست دارد چنین وانمود کند، به شیوه بسیار پراگماتیک و محاسبه شدهیی عمل میکند. توان تفسیر اظهاراتی شامل انکار هولوکاست، نابودی اسرائیل، و ترس از روز قیامت هستهیی، که ایران برای جلوه دادن خود بهعنوان یک دشمن مخوف عمداً از آنها استفاده میکند، برای ایجاد پیشرفت دیپلوماتیک ملموس یک عامل کلیدی است.
از نظر وی، درارائه تصویری از ایران بهعنوان یک بازیگر غیرمنطقی غلو شده است - ولی این ایده که ایران بهدنبال تبدیل شدن به یک قدرت منطقهیی با توان اعمال نفوذ بر کل منطقه و تبدیل شدن به محافظ اسلام است، واقعی است. طراحی دفاعی ایران حول این هدف، و نیز بازداشتن دشمنان احتمالی و رسیدن به استقلال از جهان خارج شکل گرفته است.
این واقعیت که روش متعارف تحریم برای تغییر رفتار در متوقف کردن غنیسازی اورانیوم هیچ تأثیری نداشته، روی این استدلال تأکید میکند که ”جمهوری اسلامی ایران، دشمن غیرمتعارفی است که برای طراحی، استراتژی و سیاست به روشهای غیرمتعارفی نیاز دارد“.
مشی غیرمتعارفی که ایسنستات ارائه میدهد، بازنویسی راهنمای سیاست در قبال ایران است. آمریکا باید زمان کمتری را خرج مقابله با قدرت سخت ایران کند و در عوض باید زمان بیشتری را صرف مقابله با قدرت نرم و بسا قویتر آن نماید، به تأثیر جنگ روانی ایران توجه بیشتری داشته باشد و برای رسیدن به راههای بهتری جهت نفوذ در پرده ابهام ایران، توفان ذهن کند. هرچه این تاکتیکهای غیرمتعارف بیشتر بهکار گرفته شوند، پایان بنبست دیپلوماتیک 32ساله ممکن است سرانجام در دسترس قرار گیرد.