سلطه جنایتکارانه خود را به وطن تحمیل نماید اما به یمن حضور و همت بی تزلزل مقاومتی دلیرانه و بی نظیر در تاریخ مبارزات میهن و شاید هم که جهان و عمدتا بسبب پایداری قهرمانانه و غول آسای ” اشرفیان “ طی هفت سال وهفت ماه اخیر ونیز پشتیبانی جانانه مردم ایران ازهمین مقاومت سرفراز و پیشاهنگان پاکباز آن، اینک نیزپس از واقعه فرخنده ” بهمن دوباره “، کوبش ناقوس مرگ رژیم جلادان که ازسی ام خرداد سال جاری طنین افکن شده و با اوج قیام غرورآفرین مردم درسراسرمیهن اسیر تداوم یافته بود، بسا بیش ازپیش، توفنده، بی وقفه وبی سکوت، غروب ولایت قاتلان قلاده گسسته قرن و وقوع رهایی نهایی ملتی صبور و دلاور را نوید می دهد و لحظه های درخشانی را که دستهای ستبر زنان و مردان، خالقان دلیر قیام، آوازه نام بلند و نشان شریف ” اشرفیها “ را برفراز قله های غرور و افتخارمیهن ستمدیده ودربند نصب خواهند نمود .
بلندای ستیغ سلسله کوههای مرتفع ایران ازجمله دماوند دربیشتر فصلهای سال پوشیده ازسطوح برف سنگین است . بنابریک روایت افسانه ای زیبا، رستم پهلوان باستانی ایران نیز دیوی را در کوه دماوند به بند کشیده و اسیرکرده است. متخصصین ژئوفیزیک کوه دماوند را آتش فشانی خاموش می دانند که به احتمال زیاد روزی دیوآتشین درون آن به تلاطم و تقلا برخاسته و سیل مذاب آتشفشان از دهانه کوه به بستر و دامنه آن جاری خواهد شد. من اما راستش در شباب با وجود برخورداری ازروزگاری شاد و خوش، رؤیاهای دلپذیر و دلشیفتگی بی پایان به رؤیاها و فانتزی، با تماشای شاهنامه خطی پدربزرگ منقوش به مینیاتورهای بی همتا و بسی زیبا ازافسانه های شاهنامه فردوسی گاهی خیالات می زد به سرم که مبادا روزی درزمستان سرانجام دیو در بند دماوند ازخشم و غیظ انباشته دردل سنگ، تقلایی دیوانه وارکرده یاغلطی عظیم زده ودر هیبت بهمنی غول آسا هم شهر و خانه ما و اهل آن را نیز زیر توده های حجیم وانبوه برف مدفون سازد. راستش آن وقت طوری در عالم رؤیا ترس برم می داشت که حتی بعضی وقتها فکرمی کردم که اگر هم چنانچه دماوند راست راستی کوه چشم انتظارآتشفشانی باشد، حتما آتشین دیوخشمگین درون آن نیزیک روز افسارگسیخته وچون سیلاب مذاب سوزان ازدهانه و دامنه کوه سرریز و سرازیر شده و سرراه خود باز خانه و شهر و مردم ما را ناگزیر همراه بامذاب آتش خواهد بلعید. حالا از آن همه سالهای تصویر، تصور و ترس، روزهای بسیار درازی سپری گشته ودماوند هنوز همچنان خاموش است . اما امسال در برف وکولاک سخت زمستان و در بهمن سرد ایران، خیل لشگر رستم دستان، جوانان و زنان پیشاهنگ با نام دلاور و آوازه ” اشرف “ ، اصلا اکثر مردم ایران ازپیر و جوان، نه تنها ازسرتاسر شهرها بلکه از بستر صحراها، کومه ها، دامنه کوهها یا ساحل دریاها همچون بهمن غول آسای عظیم برسردیوعمامه سیاه بیت بی بنیان ولایت فرودآمده و ارکان وجود فاسد و جنایت پیشه او را به پیش لرزه مرگ انداخته اند جوری که ولی خونخوار هنوز همچنان زار و ضربه چشیده بخود می پیچد، بر سر مجموعه ” استکبارات غرب وشرق ؟! “ نعره کشیده وعمامه لگد مال می کند تاسایه ننگین وشوم ولایت و جلادی خود را شاید که فصولی دیگربر” قرارگاه بیقراران اشرفی“ وآسمان غمگین سرزمین نیاکان دلاورشان تحمیل کند اما مذاب آتشفشان خشم خلق که با ” بهمن دوباره “ از شهر و کوی و برزن سرازیرشده و چهارستون سست ولایت سلف دیو جماران را با همه لایه تارهای عنکبوتی تنیده در هزارتوی آن سوزاند، بی شک نه در چشم اندازی دور اما دوباره و همسنگ سقوط بهمنی سخت بر سر حکومت دستاربرسران آوار شده و آن را یکسره دراعماق گورتاریخی مدفون خواهد ساخت . حال دیو ولایت سفاک را بگذار باز سرودم بجنباند، خرناسه کشد ودیوانه وار نعره زند . تیغ بر کف، کف بر لب و تنوره کشان، گله سگهای وحشی تیزدندان دست آموز را به خیال خام برای سرکوب وکشتار به سوی خیل سپاه رستم دستان، خالقان قیام، پیران، جوانان و زنان پیشگام ایران روانه کند و حتی برای ممانعت ازسقوط بهمنی سخت تراز پیش بر سر دستگاه جهنمی ولایت و جنایتش، خالص ترین عناصر و نزدیکترین لایه ها بخود را نیز با ” چماق تکفیرولایت “ یا انواع دیگرچماقها ازتاریکخانه وحشت حکومت بیرون راند. درایران که به هرحال هنوز زمستان است با ” بهمنی دوباره “ و در راه، سخت همسان سقوط بهمن ازبلندای کوهها که به هنگام ریزش در مسیر سراشیب، پیوسته سنگین وسخت تر می شود و حجیم صد باره، هزار باره .... تا آنگاه که یکسر سقوط کند برسردیوسیاه خودکامه خون آشام و ولایت غاصبانه آن در ایران و لشگر اهریمنان هار دست آموزش. همین و تمام .