قضاوت نهایی با تاریخ و نسلهای آینده است و نه با خادمان خائن یا وادادگان خودگستر
این تازگی ندارد که هروقت کاروان پوینده و پرصلابت مقاومت ایران دراین عصر وشرایط سراسر دشوار و آمیخته به سیاستهای زد و بند ابرقدرتها، به بزنگاه و پیچ تند و مخاطره آمیزی رسیده است از خائنان خادم که هم از آخور می خورند وهم از توبره، گرفته تا پرده دریده مزدوران و مُوَدیان وطوطیان شکرشکن که حسرت نرفتن « قند پارسی » شان تا بنگاله به دل دارند، همراه با تبلیغات مستقیم رژیم اوباش فاشیستی حاکم؛ برای تخطئه ولوث کردن و شماتت و سرزنش سی سال مقاومت بی امان، قیام و قعود می فرمایند البته از مواضع مختلف. نگارنده هنوز آنقدر مثل بعضی ها دچار بحران « منیّت » نشده ام که تمامی اعضای یک ارکستر نا هماهنگ را به یک چوب برانم. پیشانی سفید ها ازهرنوعشان سالیان سال است که امتحان خود را پس داده اند اما آنان که خود را ضد رژیم می دانند وما هم تا اکنون در آن شکی نداریم، چرا باید سازشان را همزمان کوک کنند و آنهم دردستگاهی خوش تربرای ذوق وسامعه فاشیست های حاکم ؟ سال هاست که ملت دراسارت ایران وارد مرز فحش وناسزا و جوک وهزل برای رژیم شده است وتازگی ندارد. که مثلاً من خارج نشین فحشی هم چاشنی فرمایشاتم، کنم. باورکنید که من هنوز دلم می خواهد با بعضی ها که با رژیم مرزبندی دارند اما بی هنگام به چهره مقاومت ایران چنگول می زنند، دوستانه و خیرخواهانه برخورد کنم و بگویم که اگر خود را صاحب نظرمی دانید که صاحب نظر باید بی نظر باشد. اگرخود را ضد رژیم می دانید وامید گشایشی از هیچ زوایا و سطوحش را ندارید پس باید پرهیزگاری ناگزیر وضروری را مد نظرداشته وکاری نکنید که به هرحال بهره اش را رژیم ودست نشانده اش درعراق یعنی مالکی ببرد. یک صاحب نظر بصیرو عادل که مهمترین مسئله روز مملکتش، با دشمن شادی برخورد نمی کند.
مسئله یی که امروز ما ومیهنمان ایران با آن روبروست، معادله چند مجهولی نیست. یک معادله ساده دوجانبه است. یک طرف رژیم ودولت سرسپرده عراق با حقوق بگیران ریزو درشت «وتنی» ! ونیز بین الدول حامی قرار دارد و طرف دیگر مجاهدین خلق و حامیان بین الملل آنان. گذشت زمان آشکارا نشان داده است که دولتها خر خودشان را که همان منافع و مصالح استراتژیکی باشد می رانند و دراین رهگذر هم ازچنان استعدادی برخوردارند که نمایندگان ملتهای خود راهم معطل می گذارند. خامنه یی ومالکی درباره اشرف قهرمان چه می گویند ؟ خامنه یی چشم داشته تا توسط دست نشانده اش رشیدترین فرزندان رزمنده راه آزادی را تحویل بگیرد. مالکی ناگزیراست که این قصد و برنامه را خاصه بعد ازدوقتل عام رسوا، با مقادیری تئاتردیپلوماسی و حقوق بشری!! همراه و دنبال کند. دولتهای با نفوذ از آمریکا گرفته تا دولتهای اتحادیه اروپا و روس وچین وماچین، با سکوت و بی عملی خود؛ دست دو جنایتکاررا باز گذاشته اند البته با شیطنت و موذیگری دیپلوماسی و مردم فریبی.
طرح مالکی که همان طرح خامنه یی باشد این است که سر موعد ضرب الاجل، اشرفیان قهرمان ما را در استانهای مختلف عراق تقسیم و پراکنده کند. حدس آن مشکل نیست که درآن صورت ارتباط اشرفیان با دنیا قطع می شود. سرنوشت سی وهفت گروگان اشرفی به ما می گوید که با این عزیزان چه رفتاری خواهند کرد تا بل با تهدید همراه با تطمیع آنان را راضی به رفتن به ایران کنند. اگر راضی نشدند خودشان زحمت را کم کرده ویکجا به زورتحویل دهند. آنوقت با این وضع سیاسی دنیا که می بینیم کی جلودار مالکی می شود؟ انصاف و مروت و بی غرضی وداوری درست البته کار هرکس نمی تواند باشد.
سازمان مجاهدین خلق ایران و بشردوستان متعهد حامی چه می گویند؟ می گویند اینک اشرفیان قهرمان توسط کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، پناهجو شناخته شده اند تا پروسه پناهندگی آنان طی شود چه الزامی ست که آنان را جا به جا کنید آنهم در نقاط مختلف عراق و زیرسایه سرنیزه دولت مالکی؟ دولتی که مرتب ازآن گزارش می شود که فرزندان عراقی را دسته دسته دستگیر ودرزندانها بزیر شکنجه می برد با فرزندان ایرانی که به خونشان تشنه اند، چه خواهند کرد؟ تقاضای مجاهدین خلق قانونی و منطبق بر موازین بین المللی ست. رهبران و مسئولان تراز اول مقاومت سرفراز ایران می گویند: اگر قرار است که آنان متفرق و تقسیم شوند چرا به دنبال کشور ثالثی نیستید تا بعد از خروج از اشرف، زیر نظر سازمان ملل وارگان های ذیربط، مستقیماً بدان کشور یا کشورها منتقل شوند؟ حال اگر بدین درخواست حق و مشروع پاسخ ندادند که هیچ، آمدند تا به ضرب و زور اشرفیان را بیرون بکشند و باخود ببرند، اگر خونی به زمین ریخت کی مقصراست؟ رهبران مجاهدین خلق یا خامنه یی و مالکی و حامیان گردن کلفتشان؟ آدم باید یا مأمور و معذور باشد یا تنگ نظر، عقده یی، تصفیه حسابگر وقت پیدا کن که با وقاحت ودریدگی مجاهدین را مسبب و مقصر معرفی کند.
باید گفت که معاصران چون درکوران یا درکنار وقایع عصرخود زیست می کنند ودرگیربا تبلیغات و تلقینات و حب و بغضهای گوناگون و همه جانبه می باشند، نمی توانند واقعیت ها را به درستی و تمام وکمال دریابند. معاصران با اهداف و اغراض و برداشتهای مختلف شکل گرفته یا ناگرفته خویش به تحلیل و قضاوت عجولانه و ضد نگرش تاریخی می پردازند. جو حاکم بر زمان، آنان را بی آنکه خود متوجه باشند در اشغال می گیرد و در نوع اندیشه و داوری تأثیرمستقیم یا غیرمستقیم می گذارد. این تأثیرگذاری هم در فردیت است وهم جمع و جامعه و احزاب و سازمانهای سیاسی.
اینجا ناگزیرم دگرباره یک نمونه تاریخی را اشاره کنم. امروز ما ایرانیان بابک خرمدین را یک قهرمان می دانیم و دراین جای شک و شبهه یی نیست. اما آیا درزمان خود بابک هم، چنین بوده است؟ بابک بیست سال با یارانش در برابر دستگاه جبار خلافت (معتصم) می ایستد و می جنگد. کشته ها می دهد و ازدشمن کشته ها می گیرد. خودمان را ببریم به آن زمان و ببینیم درباره بابک چه کسانی وچگونه قضاوت می کنند؟ این دیکتاتور قدرت طلب برای رسیدن به قدرت فرزندان بیگناه مردم را به کشتن می دهد!!. هدف و آرمان برای او وسیله و بهانه یی بیش نیست، او حکومت را می خواهد!!. این قضاوت کنندگان ازسر وسعت فهم و خوش انصافی! حتا قادر به دیدن افشین هموطن خود نیستند که برای رسیدن به قدرت به آستانبوسی خلیفه می رود و تا سردارسپاهی هم می رسد. قشریون ظاهربین برای یک لحظه فکرنمی کنند که اگربابک تشنه قدرت بود وبدین آرزو می جنگید که بی عرضه تراز افشین نبود. اگربه اطاعت خلیفه درآمده بود جایگاهش بسی رفیع تراز افشین خائن می بود. قشریون ناخواسته با دشمنان جوراجور بابک همصدا می شوند اما تاریخ چیز دیگری ست، محکمه یی ست عادل وهمه جانبه و ژرف نگرو قدردان. افشین ایرانی برای تکمیل و هموارکردن راه قدرت بیشترخود به نمایندگی خلیفه معتصم، لشکر می کشد به محدوده اردبیل و طی دوسال جنگ نابرابر، بابک و سپاهش را شکست می دهد. حال تجسم کنید که بعد از شکست چه هنگامه یی علیه او بپا می کنند و چه ها به فلسفه بافی و مغلطه و معرکه گیری که نمی گویند. اما تاریخ به گونه یی دیگر است. محکمه یی ست عادل و همه جانبه و ژرف نگر وقدرشناس. تاریخ برخلاف دشمنان و معاندان و مغرضان و قشری نگران به صراحت و حقانیت می گوید بابک یک قهرمان است هرچند که در یک نبرد نابرابر وناجوانمردانه به ظاهر شکست خورده است. مگر امروزهم همین حرف ها را درباره مسعود و مریم نمی زنند؟ این است که با قاطعیت و اطمینان خاطر باید گفت: قضاوت نهایی با تاریخ و نسلهای آینده است و نه باخادمان خائن یا وادادگان خود گستر.