کارشکنی دولت عراق در کار کمیساریای پناهندگان ملل متحد برای تکمیل پرونده پناهجویان اشرف، شکل تازهیی از همان محتوای کهنة شانتاژ یا گروگانگیری است که لابد در فرهنگ اصطلاحات حزب الدعوة مالکی به آن می گویند ”حیلة جنگی”
قضیه از این قرار است : نماینده کمیساریا باید با تک تک ساکنان اشرف به طور جداگانه و بدون حضور شخص ثالث مصاحبه کند. این مصاحبه باید در یک ”محل بی طرف” ـ یعنی نه در محل استقرار اشرفیها، نه در محل استقرار نیروهای عراقی ـ انجام شود؛ چنین محلی قاعدتا همان مقر نمایندگی کمیساریاست. اما مقر نمایندگی کمیساریا در بغداد است و رفت و آمد تک تک پناهجویانی که سالهاست در محاصره اند و حق خروج از اشرف را ندارند به آن جا مشکل لاینحلی است. چرا؟ چون این نقل و انتقال باید ” تحت حفاظت” نیروهایی صورت گیرد که به تجربه ثابت کرده اند که به اسیر کردن یا کشتن اشرفیان بیشتر اشتیاق دارند تا به حفاظتشان. کمیساریا گفته است که برای پرهیز از این مشکل ، اگر محلی در نزدیکی اشرف برای این مصاحبه آماده شود، نماینده اش حاضر است در آن جا کارش را انجام دهد. اما ”دولت قانون” قبول نمی کند و اصرار دارد که افراد برای مصاحبه به بغداد برده شوند. اشرفیها تضمین رسمی خواسته اند که صحیح و سالم به محل مصاحبه برده و بعد به اشرف برگردانده شوند. اما مالکی این را هم نمی پذیرد و به صراحت می گوید که برگشتی در کار نخواهد بود، چون اشرف باید تعطیل شود، بنابراین مصاحبه شدگان به جاهای دیگری فرستاده خواهندشد. اشرفی ها هم این زورگویی را نمی پذیرند و خواستار تضمین حفاظتشان از طرف ملل متحد شده اند.
این ، گزارشی فشرده از بن بستی است که ”دولت قانون” به بهانه اعمال حاکمیتی که هدیة گروگانگیری مدرن و مورد تأیید کلید دار تروریسم در جهان است، به وجود آورده است .
از خلال این کار شکنیها، گربه رقصانی ها و خط و نشان کشیدنهای مکرر و جنجالی مالکی ، باید هدفی را جستجو کرد که این مانور ها برای رسیدن به آن صورت می گیرند. این هدف ، به گمان من ، چیز تازه یی نیست همان هدفی است که عالیجناب باتلر ، نماینده ویژه آمریکا برای ”حل مسأله اشرف” در سابق در پی رسیدن به آن بود، ولی ناکام ماند: متلاشی کردن تشکیلات مجاهدین. او می خواست یک راه حل ابلهانه ، یعنی اعلام انحلال داوطلبانه این تشکیلات توسط خود ساکنان اشرف، را به آنها بقبولاند، که نتوانست و مجبور به ترک میدان شد (شاید اگر قبلا با همتای نظامیش ، ـ که هفت سال پیش تر می خواست یک ”تسلیم نامة داوطلبانه ” از اشرفیها بگیرد و نتوانست ـ مشورت می کرد ” تنها راه نجات”ش را این طور بی دنده و ترمز ارائه نمی کرد). حالا مالکی قصد دارد همان هدف را، نه به طور”داوطلبانه” ، بلکه به زور به مجاهدین تحمیل کند: از طریق”اتمیزه” کردن تشکیلات آنها، به قصد تحویل دادن عده یی به رژیم آخوندی و پراکندن بقیه افراد در زندانهای عراق (یا اگر جنجالی به پا شد، فرستادنشان به جاهای دیگر) . قاعدتا مالکی باید قانع شده باشد که موفقیت در متلاشی کردن یک سازمان ”نامطلوب” و ”مزاحم” (هم برای ارباب بی مروت دنیا و هم برای اسلام عزیز) نفع دنیا و آخرت را یکجا برایش به ارمغان خواهد آورد. اما باید مطمئن باشد که این آرزو، هم به دل خودش خواهد ماند ، هم به دل اسپانسر هایش. شما فکر می کنید پشتیبانان اشرف پیش از دویست روز است که در مقابل مقر اروپایی ملل متحد خیمه زده اند و هر روز فریاد دادخواهی سر می دهند. برای این که در نهایت تسلیم گماشتة بی آبروی ولی فقیه در عراق بشوند؟