سمپوزیوم در واشینگتن مسئولیت آمریکا در حفاظت اشرف و لغو ضرب الاجل مالکی+عکس+فیلم

 در  سمپوزیومی  که روز 28آبان، در واشنگتن  پیرامون  مسئولیت آمریکا در حفاظت از اشرف و لغو ضرب الاجل مالکی برگزار شد، شخصیتهای سیاسی و حقوقی زیر سخنرانی کردند:

 

 

ارتشبد جان کین
معاون ستاد نیروی زمینی آمریکا (1999 ـ 2003)
فرمانده سپاه هجدم هوابرد
فرمانده لشگر 101 هوابرد
ارتشبد جان کین:حمله به کمپ اشرف قسمتی از استراتژی رژیم ایران در عراق است که اثر انگشتانش در هر جای آن مشهود است.
یقیناً رژیم ایران تلاش میکند تا از فرصتهای به دست آمده از ناآرامیهای اجتماعی بهار عرب سوء استفاده کند. اما هیچیک از تظاهرکنندگان، ارزشهای این رژیم را نمایندگی نمیکنند. از دست دادن یک حامی تروریسم دولتی مثل قذافی، یک شکست محسوب میشود، و همینطور تظاهرات در سوریه که متحد شماره یک رژیم در منطقه به شمار میرود. با این همه، وقت آن رسیده که استراتژی خودمان را در قبال رژیم، بازبینی کنیم

http://www.youtube.com/watch?v=HqAgXKDVg3s


سفیر رابرت جوزف
 دستیار ویژه رئیس جمهور آمریکا 2001 - 2004
معاون وزیر خارجه (2005 ـ 200)
سفیر رابرت جوزف:من متقاعد شدهام تا زمانی که رژیم سرکوبگر تهران با مقاومت مردم ایران جایگزین نشده است، ما به طور دائم در پایان دادن به برنامه هسته یی موفق نشدهایم و اکنون میتوانم بدون تردید اعلام کنم که من نه تنها یکی از حامیان خروج مجاهدین خلق ایران از لیست وزارت خارجه هستم، بلکه حامی بقیه اقداماتی هستم که فرماندار ریچ و دیگر سخنرانان امروز مطرح کردهاند.

پروفسور آلن درشویتز
معرفترین وکیل جهان در پرونده های جنایی
از برجسته ترین وکلای مدافع آمریکا
صاحب کرسی فیلیکس فرانکفورتر در دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد
برنده جایزه ویلیام داگلاس، به خاطر رهبری مبارزه برای حقوق مدنی و انسانی

پروفسور آلن درشویتز:من قصد دارم که به طورمستقیم با دادستان کل دادگاه جنایی بین المللی تماس بگیرم و بخواهم که به آنها استاتوی شاهدان حفاظت شده را، به عنوان شاهدین بالقوه درکمپ اشرف بدهد. این یک جرم بین المللی است که شهود را صدمه بزنند و یا به قتل برسانند در هر حال این 3400 تن دشمن رژیم ایران شایسته حفاظت بر پایه انساندوستی هستند.
عملی که رژیم  ایران و عوامل عراقی مرتکب شده اند، واضح می کند که این مخالفان اهداف بالقوه تحرکات رژیم ایران هستند. دولت آمریکا که آنها را خلع سلاح کرد، متعهد است حفاظتشان کند.
ما باید به طور علنی به دولت عراق بگوییم که ضرب الاجل 31 دسامبر را لغو کند. ما باید این کار را بکنیم قبل از اینکه مالکی به آمریکا بیاید. ما باید این موضوع را به شورای امنیت سازمان ملل متحد ببریم به عنوان تصمیم مربوط به جلوگیری از فاجعه انسانی و باید این را سریع انجام دهیم. وزارت خارجه بلادرنگ باید این بهانه وحشتناک را که عراقیها از آن استفاده می کنند، با خارج کردن نام مجاهدین از لیست وزارت خارجه، ازمیان بردارد.

کریستین وای تن
مشاور وزیر خارجه 2003 – 2009
مشاور ارشد در زمینه حقوق بین الملل

کریستین وای تن:رژیم تهران به استفاده از تروریستها به عنوان ابزار سیاست رسمی اش ادامه می دهد. رژیم به تلاشش برای گسترش حیطه و نفوذش در سراسر جهان ادامه داده است. و کماکان دشمن شماره یک آزادی در خاورمیانه است.
لذا، ما باید بگویم زمان آن رسیده است که کار درست در مورد سیاست رژیم ایران و کمپ اشرف را انجام دهیم.

دکتر ریچارد بن ونیسته
دادستان و رئیس نیروی ویژه پروندة واترگیت
عضو کمیسیون تحقیق 11 سپتامبر
عضو گروه کار وزارتی در مورد جنایات جنگی نازیها

دکتر ریچارد بن ونیسته: به عقیده من، تحریم است که موجودیت رژیم ملایان را به مخاطره میاندازد و بدین وسیله شانس به کنترل در آوردن بلندپروازیهای تسلیحات هستهیی رژیم ایران را بیشتر میکند. هیچ انتخاب دیگری از جمله گزینة نظامی را نباید از روی میز برداریم.

هوارد دین  - تام ریج - و پاتریک کندی


هوارد دین: آقای مارتین کوبلر به من توضیح بده، چه منطقی برای کاری که کرده یی داری که در اصل امضای حکم اعدام 3500 شهروند بی سلاح است، این کاری نیست که سازمان ملل متحد انجام میدهد.
چطور است که رئیس جمهور آمریکا از شخصی که تحت بازپرسی یک دادگاه به جرم جنایت جنگی است، دعوت میکند و با او در اتاق بیضی رئیس جمهور می نشیند؟ این دفتر به رئیس جمهور آمریکا تعلق ندارد به تمامی مردم  آمریکا تعلق دارد
ما باید مطمئن شویم که آمریکا به این مسأله توجه میکند، فقط گفتن اینکه ما به این مسأله توجه میکنیم کافی نیست. ما 41 روز بیشتر وقت نداریم


تام ریج: من یک پیشنهاد دارم. یک پیشنهاد. مالکی در روز 12 دسامبر به این کشور می آید و من واقعاَ امیدوارم که نوار این برنامه به دست کاخ سفید برسد. وزارت خارجه ویزا صادر می کند و وزارت امنیت داخلی، هرچند که ویزا صادر شده باشد، حق دارد از ورود به این کشور جلوگیری کند.. خوب است دو شرط را قبل از این که ما در را باز کنیم، تعیین کنیم. یکی خارج کردن  مجاهدین از لیست. من از تشویق شما متشکرم ولی کارهای خیلی بیشتری هست. ما باید از لیست خارج کنیم. ما میخواهیم اصرار بورزیم که دولت عراق با کمیسرعالی حقوق بشر در امور پناهندگان همکاری کند و ما اصرار خواهیم کرد که مصاحبه های اولیه در کمپ اشرف صورت گیرند. ما اصرار خواهیم کرد تا ملل متحد هم به کمیسرعالی پناهندگان و هم تیم او و نیز ساکنان اشرف حفاظت بدهد

********************

 http://www.youtube.com/watch?v=JML9HGwF2Qo


در اینجا پاتریک کندی به معرفی تام ریچ پرداخت و گفت:
الان این افتخار را داریم که صحبتهای کسی را بشنویم که قبلاً بسیار عالی در این باره سخن گفته است. اگر میخواهید تاریخچه تروریسم را بدانید شاید بهترین فردی که باید به او گوش کنید مردی است که اولین وزیر امنیت ملی کشور ما بعد از 11 سپتامبر بوده است. تام ریج فرماندار سابق پنسیلوانیا  با خدمت به کشورمان دارای نقش برجسته یی میباشد و میتواند به بهترین وجه توضیح دهد: که آیا سازمان مجاهدین یک سازمان تروریستی است، آیا تروریستهای واقعی آنهایی هستند که اعمالی تروریستی را در مورد کمپ اشرف انجام میدهند.  فرماندار تام ریج.

تام ریج، وزیر امنیت آمریکا 2003 ـ 2005
قبل از هرچیز، باید از این استقبال خیلی محبت آمیز تشکر کنم. من از شما خیلی تشکر میکنم. من نمیدانم چه کسی مسئول آن دوربینها در ته سالن است. ولی یک درخواست ساده از همه شما دارم که وقتی این سمپوزیوم را فیلمبرداری کردید، یک نسخه را به کاخ سفید و وزارت خارجه ارسال کنید. شاید به آنها کمک کند آنچه را که ما امروز در باره آن صحبت میکنیم، بهتر بفهمند. من از شما خیلی ممنون خواهم شد.
برای من یک افتخار و امتیاز بوده است که با بسیاری از همکارانم در روی سن و همه آنهایی که در اینجا جمع شده اند و کماکان در بسیاری نقاط در سراسر جهان جمع می شوند، منظورم جامعه تبعیدی ایرانیان است که بسیار قابل ملاحظه هستند، حضور داشته باشم. ما در سراسر جهان هر از گاهی جمع میشویم، که درخواست کنیم، التماس کنیم، خواهش کنیم، تشویق کنیم، ترغیب کنیم، هرکاری را که لازم باشد، انجام دهیم تا مطمئن شویم حقوق بشر و جان مردان و زنان در اشرف، حفاظت خواهد شد و اینکه آنها نهایتآَ آزاد باشند از آزادیها و شرف و فرصتهایی که نه تنها با آرمانهای آنها مطابقت دارد، بلکه با فرهنگ و با کشور بزرگشان منطبق است، برخوردار بشوند. این برای من یک مسأله بسیار شخصی است.
من زمان زیادی را صرف کرده ام ، مادرانی را دیدم و عکسهای همسران، پسران و دخترانشان را که توسط ملاها در ایران کشته شده اند یا به نحو دردناکی در دو نوبت توسط دولت مالکی در کمپ اشرف کشته شده اند، نظاره کردم.
برای من این خیلی جنبه شخصی دارد. من البته از این که تعداد زیادی از همکارانم علناَ از خروج مجاهدین از لیست و بازگشت ساکنان اشرف به محیطی امن و آزاد حمایت کرده اند، خشنود هستم. این موضوع  برای من به یک مسأله بسیار شخصی تبدیل شده است. من روی میز کار در دفترم اولین مجلد از آنچه که نامش «به خاک افتاده به خاطر آزادی است» را دارم. 20 هزار شهیدان مجاهد. لذا در فرصتی که امروز صبح به من داده شده است، من فکر کردم که نظراتم را با شما از دو منظر یا دیدگاه متفاوت در میان بگذارم. حمایت قوی خودم برای شما و خانواده شما، خانواده بزرگ شما، و کسانی که شما به آنها در کمپ اشرف علاقه دارید و عشق می ورزید.
اولین نکته ام از منظری که اگر به آن فکر کنید، اصلاَ شخصی نیست. خیلی سرد و خیلی محاسبه گرانه است. شاید تا حدی که بتوانید فکر کنید، ربطی به یک فرد ندارد. ولی یک اصطلاحی در آن بخش از جهان وجود دارد که اساساَ می گوید «دشمن دشمن من، دوست من است». رژیم ایران دشمن است، نه فقط برای ایالات متحده، بلکه برای بخش عمده از جهان متمدن. لذا اگر شما دشمن رژیم ایران هستید، شما باید یک دوست محسوب شوید و قطعآَ یک دوست ایالات متحده. با این همه، به نظر نمیرسد که ما هنوز این را فهم کرده باشیم. لذا، با این امید که شما فیلم این برنامه را به کاخ سفید و وزارت خارجه خواهید فرستاد، اجازه بدهید برخی از درسهایی را که ما طی دوسال گذشته در قبال رژیم ایران یادگرفته ایم، مرور کنیم.
آنها (رژیم ایران)، حکومت تروریستی شماره 1 جهان هستند، بوده اند و خواهند بود.
اگر شما به دنبال بی ثباتی در لبنان و به خصوص جنوب لبنان، و حزب الله هستید، شما می توانید ردپای آن را در رژیم ایران پیدا کنید. اگر شما در جستجوی بی ثباتی در اسراییل هستید، و حماس، شما می توانید ببیند که خطوط نقطه چین به رژیم ایران برمی گردد. و اگر شما به دنبال افرادی در کشوری هستید که مسئول قتل سربازان آمریکایی در عراق و افغانستان هستند، رد پا به رژیم ایران برمی گردد. این مطلقاً برای من عجیب است که شاید، یک نامگذاری که با نیت خوب، اما به نحو اشتباهی تصمیم گیری شده، در سال 97، توسط یک دولت قبلی، موجب شدکه مجاهدین نامگذاری شوند.
وقتی ما به تاریخی نگاه می کنیم که این طرز تفکر را القا کرده که مناسبات دیپلوماتیک ممکن است کمی در را به سوی آشتی باز کنند و تغییر ایجاد کنند، ما چه چیزی را دیده ایم؟ لذا، اگر این فعالیت به این منجر شده است که آژانس بین المللی انرژی اتمی در گزارش اخیرش نتیجه گیری کرد که تحریمها نتوانسته اند مانع یک «برنامه خوب طراحی شده مخفی تسلیحات اتمی از قبل سال 2004 بشوند و مانع بشوند که یک برنامه مخفی تسلیحاتی تحت عنوان برنامه غیرنظامی پنهان شود»، آنها به توانایی تسلیحاتی اتمی بیش از هر زمانی نزدیک تر شده اند. آنها به کشتن (آمریکاییان) ادامه می دهند و آنها مسئول مرگ سربازان آمریکایی هستند.
آنها کماکان در قلب بی ثباتی و کشتار در خاورمیانه عمل می کنند و همچنان حکومت شماره 1 تروریست هستند. تنها چیزی که ما از این دولت (آمریکا) خواسته ایم و صریحاَ بگویم دولت قبلی نیز در این امر قصور داشت، این است که مجاهدین خلق را از لیست خارج کند. دشمن دشمن من دوست من است.
نظرگاه دوم که من فکر میکنم باید و میتوانیم از آن به مسائل بنگریم، این است که به چالشهایی که در برابر ما هستند، نگاه کنیم. این به عراق ربط پیدا می کند. بسیاری از شما می دانید که من در جنگ دیگری سرباز بودم، در یک مکان دیگری، در یک زمان دیگری. یک دیواری در اینجا (واشینگتن) بنا شده است که حاوی 50 هزار اسم است و مادرانی هستند که به این نامها تعلق دارند. بیش از 50 هزار مادر. مادرانی طراز اول. پدرانی طراز اول. ما حداقل 4400 نفر داشته ایم که به کشورشان خدمت کرده اند و جان خود را در عراق از دست داده اند. ما هزاران هزار نفر دیگر را داشتیم که با زخمهای آشکار و پنهان بازمی گردند. و ما محتملاَ نیم تریلیون یا یک تریلیون را با این امید، با این انگیزه و با این هدف هزینه کرده ایم که وقتی صدام حسین را کنار میگذاریم، رهبری که جای او را میگیرد، به نحو منحصربه فردی، که با فرهنگ آنها مطابقت دارد، به آرمان خودمختاری، حقوق بشر، بردباری، آزادی بیان و همه ارزشهایی که با ارزشهای آمریکا همخوانی دارد، معتقد باشد. به این فداکاری فکر کنید. به این ایده فکر کنید که این فداکاری هم با خون و هم گنجینه ما صورت گرفته است.
ما باید رهبری گروهی از افراد در دولت مالکی را که گوششان به اتحادیه اروپا کر است، به پارلمان اروپا کر است و به صدها پارلمانتر اروپایی کر است و قضاوت اتحادیه اروپا  و انگلستان را رد کرده اند و حاضر نیستند بپذیرند که مجاهدین  خلق یک سازمان تروریستی نیست، کاهش دهیم. آنها کراراً از این (لیست) استفاده میکنند و خوشحالم که دوستم پاتریک کندی به آن اشاره کرد، آنها همچنان از این استفاده میکنند. این کنایه آمیز است، یک طعنه دردناک.
آنها به طور مستمر از نامگذاری مجاهدین توسط آمریکا به عنوان توجیهی برای کشتار مردان و زنان بیگناه در دو نوبت، در 2009 و 2011 استفاده کرده اند.
با این امید که شما نوار این برنامه را به کاخ سفید و وزارت خارجه ارسال کنید، به نامه ای که دولت عراق به اتحادیه اروپا فرستاده است نگاه کنید. در این نامه، در صدر لیست آن، نوشته است «این سازمان قبلاَ توسط جامعه بین المللی به عنوان تروریست طبقه بندی شده است». تنها یک دلیل دراینجا وجود دارد: ما به این دولت کمک کردیم که مجاهدین را در لیست بگذاریم. لذا تا حدودی، من به دوستان حقوقدان برجسته ام اشاره میکنم که روی سن حضور دارند، ممکن است یک توطئه مشترک در اینجا وجود داشته باشد. شاید غیرعمدی باشد، ولی واقعیت امر این است که به نظر می رسد ما (با عراقیها)، مادام که مجاهدین را تروریست میدانیم، همکاری میکنیم. آنها می توانند این مدارک را به سراسر جهان بفرستند تا توجیهی و توضیحی برای کشتار افراد بیگناه و بی سلاح در دو نوبت در کمپ اشرف بتراشند.

من در یک مناسبت با کمیسر عالی پناهندگان دو هفته پیش صحبت کردم. او ابراز یاس و سرخوردگی زیادی نسبته به دولت مالکی داشت. ولی من باید به شما بگویم و قصد دارم از منظر سوم به مسأله نگاه کنم. او ابراز سرخوردگی و حتی شگفتی میکرد که چرا ایالات متحده کاری نمیکند زیرا استمرار نامگذاری تلاشهای محدود آنها را به شکست کشانده است،
زیرا آنها (کمیساریا) می دانند حتی اگر دسترسی به ساکنان داشته باشند. هرچند که تا به حال دولت عراق این دسترسی  را به آنها نداده است.
ما امروز اشاره کردیم و حتی همین امروز مارتین کوبلر به شما گفت که دولت عراق گفته است جابجا بشوید. «شما، زنان و مردان باید به نقطه دیگری در داخل عراق جابجا بشوید».
من دارم به این فکر می کنم که چرا ما این حد بی جربزه، تسلیم طلب هستیم وچرا اجازه می دهیم این دولت که برای آن هزاران جان را فدا کرده ایم و این بسیار مهم تر از سرمایه ای است که هزینه کرده ایم، به ما بگوید کاری را بکنیم که هیچ سنخیتی با تعهدات گسترده تر اخلاقی ما برای حمایت از حقوق بشر و پایبندی به تعهدمان که به تک تک ساکنان اشرف دادیم و تضمین کردیم از آنها بر اساس کنوانسیون ژنو حفاظت کنیم، ندارد.
نکته قابل توجه دیگر که ظرف چند روز گذشته متوجه آن شده ایم این است که نه تنها دولت عراق می گوید به رفتار خودش با ساکنان کمپ اشرف به عنوان یک سازمان تروریستی ادامه خواهد داد، بلکه گفته اند که آنها توسط کنوانسیون ژنو حفاظت نمیشوند. این یک موضعگیری خیلی عجیب از جانب کسی است که می خواهد توسط جامعه بین المللی پذیرفته بشود.
میزان نفوذی که رژیم ایران در عراق دارد، بسیار عجیب است. خوب است به خودمان یادآوری کنیم، خانمها و آقایان، که دولت مالکی در انتخابات پیروز نشد و او مجبور شد یک دولت ائتلافی را تشکیل دهد. و همه ما میدانیم که او به چه کسی برای تشکیل این ائتلاف متوسل شد. همان فردی که ارتش و نیروهای ویژه ما، وقتی او رهبری شبه نظامیان را برعهده داشت، یعنی مقتدی صدر، دنبالش بودند. والبته وقتی او از عراق خارج شد در ایران از حمایت و امنیت برخوردار شد. و البته (مالکی) او ر ابرگرداند و این به معنی بازگرداندن نفوذ خیلی زیاد رژیم ایران بود.
هر یک روزی که من افتخار داشتم به کشورم  و به رئیس جمهور خدمت کنم، چه در موضع دستیار رئیس جمهور در امور امنیت داخلی و چه به عنوان وزیر امنیت داخلی، ما مدارک را یک جدول ماتریکس تهدیدات نامگذاری کرده بودیم. لذا، هر روز، گزارش، دو صفحه بود. برخی اوقات ده، بیست صفحه بود و حاوی گزارشهای سازمانهای مختلف اطلاعاتی که از منابع مختلف گردآوری شده بود. در این گزارش، فهرستی از تهدیدات علیه ایالات متحده وجود داشت. وقتی به تهدیداتی نگاه می کردید که معتبر بودند، در مورد برخی اقدام شد و برخی اوقات اتفاقی می افتاد و برخی اوقات ما صبر میکردیم تا اطلاعات بیشتری را بگیریم و برخی رد می شدند. ولی ته خط، حتی در یک مورد هم من ندیدم چه در کاخ سفید و چه در سمت اولین وزیر امنیت داخلی، که تهدیدی از جانب حتی یک نفر از ساکنان کمپ اشرف و یا حامیان مجاهدین متوجه آمریکا باشد. با این حال، و به هردلیلی، ما به ادامه نامگذاری آنها ادامه دادیم.
بنابراین، من یک پیشنهاد دارم. یک پیشنهاد. مالکی در روز 12 دسامبر به این کشور می آید و من واقعاَ امیدوارم که نوار این برنامه به دست کاخ سفید برسد. وزارت خارجه ویزا صادر می کند و وزارت امنیت داخلی، هرچند که ویزا صادر شده باشد، حق دارد از ورود به این کشور جلوگیری کند. این یک موضع جالب و عادلانه است. یک ارگان ویزا صادر می کند و یک ارگان در را باز می کند و به شما اجازه ورود میدهد. خوب من یک ایده دارم. خوب است دو شرط را قبل از این که ما در را باز کنیم، تعیین کنیم. یکی خارج کردن  مجاهدین از لیست. من از تشویق شما متشکرم ولی کارهای خیلی بیشتری هست. ما باید از لیست خارج کنیم. ما میخواهیم اصرار بورزیم که دولت عراق با کمیسرعالی حقوق بشر در امور پناهندگان همکاری کند و ما اصرار خواهیم کرد که مصاحبه های اولیه در کمپ اشرف صورت گیرند. ما اصرار خواهیم کرد تا ملل متحد هم به کمیسرعالی پناهندگان و هم تیم او و نیز ساکنان اشرف حفاظت بدهد و ما اصرار خواهیم کرد که ایالات متحده یک نقش پیشتاز را نه تنها در کادر ملل متحد بلکه با دوستانمان در سراسر جهان برعهده بگیرد. ما باید به این فکر کنیم و این را درک کنیم. اینها باید شروط باشند. از لیست خارج کنید، با ملل متحد همکاری کنید و آنها را در کمپ اشرف حفظ کنید و از زنان و مردان اشرف با کلاه آبی ها حفاظت کنید و یک نقش رهبری کننده را برای بازاسکان این زنان و مردان در کشورهایی که آنها را خواهند پذیرفت، و خانواده های آنها و اعتقاد آنها به یک ایران غیراتمی، صلح جو و بردبار، ایفا کنید.
و یک ایده نهایی:  بحثهای مفصلی در باره یک واژه که رهبری رئیس‌جمهور اوباما را در رابطه با لیبی توصیف کرده ، صورت گرفته است. برخی می گویند یک شیوه مؤثر، اشاعه منافع گسترده بشردوستانه و تشکیل یک ائتلاف، بوده است. برخی به این اندازه از آن حمایت نمیکنند. ولی شما می دانید من در مورد چه چیزی صحبت میکنم. واژه ای که به کار برده است این است که رئیس جمهور قادر بوده از پس قضایا رهبری کند. خود من به سادگی به رئیس جمهور خودم می گویم، و او رئیس جمهور من هم هست، آقای رئیس جمهور، زمان آن رسیده است که شما در جلوی صف، رهبری کنید. شما می توانید از هر سربازی هر تفنگداری سؤال کنید، که مشکلترین کار چیست؟ و آنها به شما می گویند، پیشتاز بودن. زیرا برخی اوقات، کسانی که نقش پیشتاز را ایفا می کنند، مورد انتقاد قرار میگیرند. آنها کسانی هستند که با دشمن مقابله میکنند. لذا، اکنون، در مورد این موضوع، رئیس جمهور، شما باید پیشتاز باشید. مجاهدین را از لیست خارج کن و به آنها حفاظت بده تا بتوانند یک ایران آزاد، مستقل و غیراتمی را اشاعه دهند. ما به تغییر رژیم در ایران نیاز داریم و نقطه شروع خارج کردن مجاهدین از لیست است. رئیس جمهور، پیشتاز باش.

http://www.youtube.com/watch?v=a8anDc4BXa0

 پاتریک کندی در معرفی سفیر جوزف گفت:
فکر نمیکنم سفیر رابرت جوزف بخواهد دنبال این برود. ولی فکر میکنم مجبور به اینکار خواهد بود.
پروفسور آلن درشوویتز، چه بحث شفافی که تمامی اذهان آشنا به قانون اما با وجدان که بتوانند پی بگیرند. چه جهارچوب فوق العاده‌یی از آنچه که ما با آن روبرو هستیم و ربط دادن آن به وجوه بسیار ضروری.
یک بار دیگر به خاطر آن سخنان قدرتمند از شما تشکر میکنم.
ما یک دیپلومات و سفیر برجسته را میان خودمان داریم که جلودار جنبش حفاظت از دنیا از بیم سلاحهای هسته یی بوده است. مناصب وی، فرستاده ویژه ایالات متحده برای عدم توسعه هسته یی، مشاور وزیر در کنترل تسلیحات و امنیت جهانی بوده است. تمام زندگی اش را صرف هماهنگی برای جلوگیری و توقف سلاحهای کشتار جمعی و دفاع از ایالات متحده و جهان در برابر این سلاحها کرده است. او اینجاست که بگوید که چرا در همبستگی علیه تهدید تروریسم رژیم ایران نه تنها علیه کمپ اشرف بلکه علیه تمام مردم جهان است.
لطفا سفیر رابرت جوزف را بگرمی تشویق کنید  

سفیر رابرت جوزف،  دستیار ویژه رئیس جمهور آمریکا 2001 - 2004
جامعه ایرانی شمال کالیفرنیا به همراه سایر گروهها که به پیشبرد یک جمهوری دموکراتیک مبتنی بر جدایی دین از دولت در ایران کمک میکنند، به عقیده من نقش بسیار مهمی برای بازی کردن و نهایتاً تعیین نتیجه مسأله هسته یی دارند. با کارهاییکه در ده سال گذشته برای متوقف کردن رژیم ایران در دستیابی به سلاح هسته یی، در کاخ سفید و وزارت خارجه انجام شده و اکنون در بیرون دولت انجام میشود، من متقاعد شدهام تا زمانی که رژیم سرکوبگر تهران با مقاومت مردم ایران جایگزین نشده است، ما به طور دائم در پایان دادن به برنامه هسته یی موفق نشدهایم.
البته راههای مختلفی وجود دارد که ایالات متحده و سایرکشورها دارند دنبال می کنند. ازجمله مجازاتهای اقتصادی از طریق ملل متحد و حتی اقدامات اقتصادی شدیدتر تحت قوانین ملی خودمان یا فعالیتهای مخفی نظیر حمله گزارش شدة کامپیوتری که مجتمع هسته یی رژیم ایران را اداره می کند.
همچنین احتمال استفاده از نیروی نظامی در آینده علیه تأسیسات شناخته شده هسته یی نیز وجود دارد که من در مورد آن صحبت خواهم کرد.
ولی دست آخر، در حالی که همه این اقدامات ادامه داشته و احتمالاً ادامه خواهند داشت تا برنامه هسته یی را آهسته کنند و در حالی که خرید زمان بهلحاظ استراتژیکی مهم است، آنها (نمیتوانند) برنامه اتمی (رژیم ایران) را خاتمه دهند. آنها سران رژیم ایران را متقاعد نمیکنند که مسیرشان را عوض کنند. تنها از طریق تغییر سیاسی داخلی ما به این نتیجه میرسیم.
بنابراین، حالا که حرف آخرم را زدم، اجازه بدهید کمی به عقب برگردم و توضیح دهم که چگونه به این نتیجه رسیدهام. من با بازبینی برنامه هسته یی رژیم ایران شروع میکنم و آنچه که نگران کنندهترین جنبه آخرین گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی است را برجسته می کنم. گزارشی که بعد از انتشارش در هفته گذشته توجه رسانهها در سراسر جهان را به خود معطوف کرد.
بعد از آن سعی خواهم کرد برنامه هسته یی رژیم ایران را در چارچوب قرار دهم و ببینیم که این برای امنیت آمریکا به چه معنی است؟ برای امنیت منطقه خلیج فارس به چه معنی است؟ چرا رژیم ایران سلاح هسته یی میخواهد؟ و چنین سلاحی چطور میتواند سیاستها و خواستهای این رژیم را تحت تأثیر قرار دهد؟
بنابراین برای شروع، اجازه بدهید به طور خلاصه گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی را خلاصه کنم. گزارشی که آژانس میگوید بر اساس شواهد معتبر روی زمین در ایران و همچنین اطلاعاتی که از ده کشور دیگر جمع شده، تنظیم شده است.
هشدار دهندهترین قضاوتها در گزارش با آنچه آژانس به عنوان فعالیتهای توسعه پژوهش و آزمایش و فعالیتهای آزمایش که در طراحی یک سلاح هسته یی مفید خواهد بود، توصیف میشوند، سر و کار دارد. به عبارت دیگر، رژیم ایران در حال کار بر روی بلوکها برای ساخت بمب اتم است.
برای سازمانی به محتاطی آژانس بینالمللی انرژی اتمی، این یک گام مهم به جلو است. این شاخصها شامل ایجاد مدلهای کامپیوتری برای انفجار هسته یی ازجمله تحریک نوترونی، سیستمهای چاشنی و انفجارهای درونی است.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی همچنین میگوید اسناد و مدارکی به دست آورده که نشان میدهد رژیم ایران احتمالاً از طریق شبکه عبدالقادرخان، اطلاعات مربوط به طراحی انفجار هسته یی را به دست آورده است. همچنین در آزمایش با مواد منفجره متعارف برای فشرده سازی فلز به جرم مناسب برای آغاز یک واکنش زنجیره یی کار کرده است.
در نهایت، گزارش به شواهدی اشاره کرده که نشان میدهد رژیم ایران به دنبال تعدادی از طرحهای کلاهک برای پرتاب سلاحهای هسته یی و بهطور خاص گذاشتن چنین کلاهکی بر روی موشک شهاب3 دوربردش بوده است.
برخلاف برآورد سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده در سال2007 مبنی بر این که رژیم ایران کار بر روی سلاحهای هسته یی را در سال 2003 متوقف کرده بود، آژانس بینالمللی انرژی اتمی نشان میدهد کار قابل توجهی با ابعاد نظامی از آن زمان به بعد و مشخصاً همین اواخر، کار قابل توجهی با ابعاد نظامی انجام شده است.
سفیر آمانو، مدیرکل آژانس، علنی ساخته است که آژانس بینالمللی انرژی اتمی سعی کرد با رژیم ایران در مورد این مسائل صحبت کند، چیزی که آمانو آن را «نگرانی جدی» در خصوص ابعاد نظامی احتمالی رژیم ایران مینامد. اما رژیم ایران همچنان به پنهانکردن آنچه در این زمینه انجام میشود ادامه میدهد. این پنهانکاری مطابق با الگوی یک دهه گذشته انکار و فریب رژیم ایران، هم در برنامه هسته یی و هم در دیپلوماسی این رژیم است.

آنچه گزارش آژانس آشکار میسازد این است که ما دیگر زمان را در سمت خودمان نداریم. از آنجا که برنامه اتمی رژیم ایران در سال2002 توسط سازمان مجاهدین خلق افشا شد، رژیم تهران به صورت تعیین کننده یی برای دستیابی به قابلیت سلاح هسته یی حرکت کرد. اینکه آیا این رژیم یک تصمیم نهایی برای ساخت سلاحهای هسته یی گرفت یا نه را نمیتوان ثابت یا رد کرد، اما روشن است که رژیم ایران در حال حرکت با فنآوری مورد استفاده در تولید بمبهای اتمی است و در آینده یی نزدیک اگر چنین انتخابی بکند، این گزینه در دسترس این رژیم خواهد بود.
بنابر این چرا این موضوع برای ما مهم است؟ چرا ما باید در مورد توسعه گزینة هسته یی رژیم ایران نگران باشیم؟
هم رئیسجمهور اوباما و هم سلف او، پرزیدنت بوش، اظهار داشته اند که ایالات متحده نمیتواند و اجازه نخواهد داد که رژیم ایران به سلاح هسته یی دست پیدا کند.
مسلح شدن رژیم ایران به سلاح هسته یی یک تهدید مستقیم برای نیروهای آمریکایی و متحدانشان در خلیج فارس، و همچنین منطقه بزرگتر خاورمیانه، اروپا و در نهایت خود ایالات متحده خواهد بود.
من معتقدم آنچه که به نظر میرسد رژیم ایران از نیروی نظامی و تواناییهای دیگر استفاده کند  این ایده را افزایش میدهد که رژیم تهران باور دارد توانایی هسته یی، او را از اقدامات تلافیجویانه محافظت خواهد کرد، احتمال اینکه از ابزار نظامی و سایر ابزار زور استفاده کند، افزایش خواهد یافت. رژیم ایران به دنبال استفاده از سلاحهای هسته یی به عنوان یک ابزار قدرتمند ارعاب و باج گیری است.
رژیم ایران با سلاح اتمی، در قلب تروریسم توسط سلاح کشتار جمعی، پیشبرد برنامه دستیابی به سلاح اتمی و حمایت فعال از تروریسم قرار دارد. اگر رژیم ایران سلاح اتمی و مواد اتمی داشته باشد، امکان اینکه این سلاحها به افراد ثالثی منتقل بشود، بیشتر میشود.
و نهایتاً رژیم ایران با سلاح اتمی حتی از دخالتهای خارجی احساس امنیت بیشتری میکند و با اطمینان خاطر بیشتری بدون نگرانی و محدودیتی دست به سرکوب مردم ایران خواهد زد. در حقیقت مردم ایران بزرگترین تهدید موجودیت رژیم هستند.
از سال2006، چهار قطعنامه در شورای امنیت ملل متحد تصویب شده که منجر به پرداخت بهای فزاینده برای رژیم ایران بهخاطر رفتارش شده است.
پرزیدنت اوباما اخیراً اظهار داشت که تحریمها، ضربات جدی به رژیم ایران وارد کرده است. مشکل این است که ایجاد مشکلات اقتصادی از طریق تحریمها، پیشرفت برنامه اتمی رژیم یا تلاشش برای به دست آوردن سلاح اتمی را متوقف نکرده است. بنابراین مجدداً این سؤال مطرح میشود که پس چه باید کرد؟
یک مسیر این است که تحریمهای باز هم بیشتری را اعمال کنیم و این کاری هست که در حال حاضر آمریکا دارد در صحنه بینالمللی انجام میدهد. با این وجود، مانند گذشته، روسیه و چین میگویند نه، حداقل این موضع فعلی آنها بهرغم گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی است.
بنابراین، قدم بعدی تحریمهای بینالمللی بیشتر است. اما حتی در همین زمینه هم به نظر میرسد یک محدودیت خودساخته یی وجود دارد، چیزی که در بحثهای اخیر در رابطه با تحریمهای احتمالی علیه بانک مرکزی رژیم ایران دیده میشود.
 بعد از اینکه تحریمها علیه بانک مرکزی، که کانال اصلی مراودات برای فروش نفت رژیم ایران در بازار جهانی است، در چشمانداز قرار گرفت، به نظر میرسد مقامات آمریکا دارند از این اقدام فاصله میگیرند، چرا که میترسند ضربة آن آنقدر زیاد باشد که قیمتها را بیش از حد در آمریکا بالا ببرد.
بنابراین به نظر میرسد اینجا بهایی هست که ما حاضر نیستیم به لحاظ اقتصادی بپردازیم تا با برنامه اتمی رژیم ایران مقابله کنیم.
پس ما میتوانیم تحریمهای بیشتری را اعمال کنیم و اقدامات مخفیانه بیشتری انجام بدهیم و هر دو اینها باید صورت بگیرند. اما با توجه به تجربه مان در طی 5 سال گذشته، ما نباید انتظار این را داشته باشیم که این اَعمال مؤثر باشند، یعنی برنامه اتمی رژیم را متوقف کنند.
زمان دارد به سرعت از دست میرود. اینکه ما یک سال یا دو سال وقت داشته باشیم، نمیتوانیم مطمئن باشیم که یک سیاست قطره چکانی که صرفاً همان کارهای گذشته را کمی بیشتر انجام بدهیم، موفق باشد. در حقیقت، براساس تجربه تا به حال، میتوان چنین نتیجهگیری کرد که ما اگر راه جدیدتری اتخاذ نکنیم در هدفمان موفق نخواهیم شد.
بگذارید صریح بگویم، ما در یک مقطع حیاتی هستیم. ما با انتخابهای بسیار سخت و ریسکهای عظیمی روبرو هستیم. به خاطر اینکه ما در حال حاضر در این چهارراه قرار داریم، ما باید منافع، هزینهها و ریسکهای استفاده از زور را بررسی کنیم، البته منظور اشغال یا بمباران شهرها و تأسیسات صنعتی در ابعاد گسترده نیست، بلکه حمله و منهدم کردن تأسیسات شناخته شده، یا حداقل تأسیسات شناخته شده اصلی اتمی میباشد. هیچکس دلش نمیخواهد که مجبور باشد از زور استفاده کند. اما این چالشی است که برای آن هیچ انتخاب سیاسی آسانتر یا حتی خوبی وجود ندارد. طبیعتاً این یک موضوع بسیار حساسی است و باید که باشد.
من الآن این حرفها را در گوشم میشنوم که ما باید برای اثر کردن تحریمها یا اقدامات مخفیانه، فرصت بیشتری قائل بشویم. اما همانطور که گفتم، برداشت من از گزارش آژانس بینالمللی اتمی این است که برای ما دیگر فرصتی باقی نمانده است. این دیگر یک انتخاب مطلوب نیست.
البته ما میتوانیم انتخاب کنیم که از زور استفاده نکنیم و میتوانیم به همین سیاست فعلی بسنده کنیم. اما اگر چنین کاری را بکنیم، فکر میکنم باید این حقیقت را بپذیریم که به اغلب احتمال با رژیم ایران دارای سلاح اتمی مواجه خواهیم بود.
در حالیکه دولت اوباما مطرح کرده است که همه انتخابها روی میز هستند، با این حال این را هم تصریح کرده است که خواستار استفاده از زور نیست.
اما تضاد این است که هیچ دلیلی وجود ندارد بتوان به این باور رسید که رژیم ایران هرگز برنامه اتمی خود را کنار بگذارد، فقط یک استثناء وجود دارد،که متقاعد بشود اگر اینکار را نکند علیه او از زور استفاده خواهد شد.
این آن چیزی بود که در مورد لیبی اتفاق افتاد و این آن چیزی هست که در مورد رژیم ایران صدق میکند.
برای طرف حسابهایی که حاضر به استفاده از زور خواهند بود، این آخرین انتخاب ممکن خواهد بود. کما اینکه اینطور هم باید باشد. در این چهارچوب، ما باید هزینه و نفع احتمالی استفاده از زور را بررسی کنیم.
اجازه بدهید تنها دو نکته دیگر را در جمعبندی صحبتهایم بگویم. اول اینکه همانطور که در ابتدای صحبتم گفتم، تنها راه حل قابل اتکاء برای تهدید اتمی ایران، ظهور یک ایران آزاد و دموکراتیک است. دوم اینکه (البته این بیشتر جنبه شخصی دارد)، امروز از من خواسته شده بود با شما در مورد برنامه اتمی رژیم ایران صحبت کنم و من امیدوارم که صحبتهای من مورد توجه تان قرار گرفته باشد.
اما میخواهم بگویم که در طی چند روز گذشته، درحالیکه خودم را برای این سخنرانی آماده میکردم، و امروز درحالیکه به سخنان بقیه سخنرانان گوش میکردم، به میزان خیلی زیادی در مورد مجاهدین خلق ایران آموختم، چیزی که در گذشته نسبت به آن مطلع نبودم.
و اکنون میتوانم بدون تردید اعلام کنم که من نه تنها یکی از حامیان خروج مجاهدین خلق ایران از لیست وزارت خارجه هستم، بلکه حامی بقیه اقداماتی هستم که فرماندار ریچ و دیگر سخنرانان امروز مطرح کردهاند. از شما خیلی تشکر میکنم.

http://www.youtube.com/watch?v=DMbRjA6foR8

پاتریک کندی:
متشکرم سفیر جوزف. ما از شما و رهنمودهای شما بسیار سپاسگزار هستیم، نه تنها برای کشور خودمان بلکه برای جهان چون این سلاحهای هسته یی تهدیدی برای تمام بشریت است.

ریچارد بن ونیستی توسط پاتریک کندی این چنین معرفی شد:
این یک الگو است. ما آن را بارها و بارها همانطور که آلن درشوویتز گفت دیده ایم. بنابراین شاید حالا زمان خوبی برای معرفی فردی باشد که کار خود را صرف کشف الگوهای فساد و غیراخلاقی کرده است. نه تنها ریچارد بن ونیستی،  در کمیسیون تحقیق یکی از بزرگترین جنایات علیه ایالات متحده، حملات یازده سپتامبر بوده است اما او خود را دادستان برجسته نیروی وظیفه واترگیت  کرد تا فساد در بالاترین سطوح دولت کشور خودمان را بررسی کند، و او وظیفه بررسی سابقة تاریخی در جنگ جهانی دوم نسبت به آلمان و ژاپن و جنایات جنگی از آن دوران را داشت. بنابراین او شخصیت محترمی است که الگوهای رفتاری را دیده است چه در مورد هولوکاست، یا آنچه در ژاپن و رژیم امپراتوری بوده، یا فساد در کشورخودمان از طریق واترگیت ، یا درکمیسیون 11 سپتامبر بوده است. ما کسی را داریم که می تواند راجع به الگوهای رفتاری کسانی که مسیر فاسد، نه تنها در تاریخ آمریکا بلکه تاریخ جهان را رفته اند صحبت کند. این مایه افتخار من است که ریچارد بن ونیستی را به شما معرفی کنم.

دکتر ریچارد بن ونیسته، عضو کمیسیون تحقیق 11 سپتامبر
کمیسیون ملی فراحزبی در مورد تهاجم تروریستی علیه ایالات متحده معروف به کمیسیون 11سپتامبر، در گزارش نهایی خود، توصیههایی را به کنگره و رئیس جمهور کرده است.
در میان مهمترین این توصیهها از بُعد امنیتی آن، به افزایش حداکثر تلاشها برای مقابله با تکثیر تسلیحات کشتار جمعی، گسترش اقدامات امنیتی و همچنین حمایت از برنامه همکاری در تخفیف تهدیدات، اشاره شده است.
در یک توصیه مهم دیگر، این کمیسیون به آمریکا فراخوان داده است که برای ارزشهایش قاطعانه ایستاده و خود را در دنیای اسلام معرفی نماید.
هر دو توصیه فوق، در صحبتهای امروز من مهم و ضروری هستند.
جنبش بهار عرب این فرصت را برای آمریکا فراهم ساخته تا ارزشهایمان را در خاورمیانه معرفی و روشن سازد. برای مدتهای مدیدی، ما از یک روش ساده عجولانه کوتهبینانه در برخورد با رژیمهای ستمگر استبدادی پیروی کردهایم. به جای اینکه این برخورد مبتنی بر پرنسیبهایی باشد که کشور ما بر آن بنا شده و براساس آن تبدیل به نقطة امیدی برای مردم آزادیخواه شده است که طی پروسهیی در کنار  رژیمهای ضددموکراتیک و دجال و دیکتاتور که برای سالها بر آن کشورها حکومت کردهاند، قرار گرفته‌ایم.
به عقیدة من در خصوص دو واقعة  اخیر باید در یک کار مشترک، ایالات متحده و متحدانمان فعالیتهای سرزنشکردنی و بیپروای رژیم ایران را محکوم کنند.
اولین واقعه مربوط به گزارش هشتم ماه نوامبر 2011 است که توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی به شورای حکام این آژانس و همچنین شورای امنیت سازمان ملل ارائه شده است. این گزارش بهسادگی دروغهای رژیم در تکذیبهای مکررش در مورد توسعه تسلیحات هستهیی را برملا میکند. در این گزارش، به جزییات برنامة بهدقت سازماندهی و کار شدة تسلیحات هستهیی رژیم پرداخته است. در این گزارش همچنین آمده است:
 رژیم ایران در حال آمادهسازی برای تولید مواد عالی قابل انشقاق تسلیحات در آیندهیی نزدیک است
 رژیم ایران فنآوری برای آمادهسازی چنین مواد قابل انشقاق برای استفاده در سلاح را دارا میباشد.
 رژیم ایران همچنین فنآوری تخصصی مورد نیاز برای تسلیحات هستهیی و چاشنی آن را تاکنون بهدست آورده یا اینکه در حال دستیابی به آن است.
 اکنون رژیم ایران ممکن است تکنیکهای بهدست آورده برای تهیه بمب را بهطور کامل بتواند ادغام و استفاده کند.
 رژیم ایران ممکن است که در حال انجام شبیهسازی بعضی از نمودهای گسترش تسلیحات هستهیی باشد.
 دادههای جدید حاکی از این است که رژیم ایران در حال طراحی نمونههای سلاحها میباشد.
 گزارشهای بیشتری دال بر توسعه و گسترش نوترون اولیه مورد نیاز برای ادامه تسلیح چاشنیها و تولید تسلیحات با قدرت بالا، توسط رژیم ایران وجود دارد.
 به نظر میرسد که رژیم ایران بهطور فعال مشغول توسعه کلاهکهای هستهیی موشک بوده و در تحولی جدید که توسط آژانس گزارش شده است، امکان دارد که رژیم ایران خود را برای آزمایش در آینده آماده میکند.

دومین تحولی که اخیراً رخ داده است مربوط به  توطئه اخیر مربوط به ترور سفیر عربستان سعودی در اینجا یعنی در ایالات متحده است که چنین شرایطی میتواند به مرگ آمریکاییان هم منجر شود. به هرحال اقدامی آشوبانگیز از سوی جانیانی صورت گرفته که بهطور طبیعی به اعمال بد خو گرفتهاند و میخواهند تبدیل به قدرت هستهیی بشوند.
جای هیچگونه شک و تردیدی نیست که تاریخچة طولانی این رژیم مملو از بیاعتنایی به آیین و قوانین بینالمللی و حقوقبشر است. رئیسجمهورش محمود احمدینژاد این نیمه دلقک، نیمه قاتل، هولاکاست را از یک سو نفی میکند در حالیکه از سوی دیگر کمر به نابودی اسرائیل از نقشه جهان بسته است. چشمانداز یک قلدر هستهیی در خاورمیانه که تمایل به درگیر شدن در اعمال جنایتکارانه و بیپروا دارد در توطئة اخیر ترور سفیر عربستان سعودی منعکس است. صحبت درباره الهامات و شاید لفاظیها، میزان خوی جنگجویی در تمامی طرفها را مشخص میکند.
به خاطر منافع زودگذر است که چنین لفاظیهایی از احمدی نژاد تراوش میکند و  به همین خاطر مشهور است، اما با به وی و کسانیکه بهطور واقع در رژیم ایران تصمیمگیرنده هستند همچون علی خامنهای، خطرات بازی جهانی گوشزد شود.
به عقیده من، تحریم است که موجودیت رژیم ملایان را به مخاطره میاندازد و بدین وسیله شانس به کنترل در آوردن بلندپروازیهای تسلیحات هستهیی رژیم ایران را بیشتر میکند. هیچ انتخاب دیگری از جمله گزینة نظامی را نباید از روی میز برداریم.
تحریمهای بنزین تصفیه شده که در اروپا به فروش میرود و میزان قابل توجهی پول کشور را شامل میشود، باید اتخاذ شود. بدون هیچ شک و تردیدی، باید رژیم ایران را از امکانات ماهوارهیی فرانسه که به آن متکی است، و از نظر رئیس جمهور سارکوزی رژیم ایران با بمب هستهیی بزرگترین تهدید برای امنیت جهانی است، محروم کرد.
طبعاً کارزار پنهانی خرابکارانه علیه برنامه توسعه تسلیحات هستهیی ایران همچون ویروس «استاکس نت» و عملیات دیگر میتواند و باید مورد استفاده قرار گیرد.
نکته آخر اینکه سیستم بانکی ایران و توانایی رژیم ایران برای انجام تجارت بینالمللی توسط شیوههای مختلفی که در دسترسمان هست، هدف قرار گیرد. دولت اوباما از گزارش آژانس استقبال کرده و دورویی و دروغها و تکذیبهای مکرر رژیم ایران را رد کرده است. به عقیدة من، ما باید از تلاشهای دولت برای عملی کردن تحریمها به رغم شرایط اقتصادی سختی که همه ما روزانه با آن مواجه هستیم، حمایت کنیم. چنین اقدامی نیازمند تبحر خیلی زیاد و قضاوت میباشد. اما النهایه ما نباید از قدرت عظیمی که در اختیارمان هست تا به نتیجهیی که در تلاش برای رسیدن به آن هستیم، کوتاه بیاییم.
 خیلی متشکرم.

http://www.youtube.com/watch?v=g4h9N8zCbLw

سپس پاتریک کندی به معرفی کریستین وایتون پرداخت:
ما با معرفی آخرین سخنران برنامه را به پایان میبریم. ژنرال پرسید که چکار باید بکنیم؟ ایزولاسیون یا تحریم و چگونه این سیاستها در رابطه با دشمن شمارة 1 و استراتژیک آمریکا همانطور که ژنرال گفتند رژیم ایران است، باید اعمال شوند.
برای شنیدن این نظرات از کریستین وایتون،  مدیر سابق سیاست آمریکا در وزارت امورخارجه دعوت میکنم.
متشکرم آقای وزیر، فرماندار،  عضو سابق مجلس نمایندگان ولی همچنین نظامی پیشین ایالات متحده آمریکا، متشکرم برای خدماتی که برای کشورمان انجام داده اید.

کریستین وای تن، مشاور وزیر خارجه 2003 – 2009
این یک افتخار است که با چنان سخنرانان برجسته یی در باره یکی از جدی ترین تهدیدات علیه ایالات متحده صحبت کنم که البته رژیم ایران و مزدورانش و کارهایی که در سراسر جهان به آن مبادرت می کنند، هستند.
بطور قطع و یقین، دو ماه گذشته برای دیکتاتورهای حاکم بر ایران، ماههای پرفعالیتی بوده است. همانطور که ما از تعدادی از سخنرانان شنیدیم و شما هم با آن آشنا هستید. ما شاهد آنچه رژیم ایران درباره کمپ اشرف و مجاهدین انجام داده است، هستیم. شما همچنین میدانید، همانطور که از سفیر جوزف و دیگران شنیدیم هفته گذشته آژانس بین المللی انرژی اتمی گزارش کرد که رژیم ایران به کار روی تسلیحات اتمی ادامه می دهد و یافته های آنها عاری از ابهام بود. این گزارش که برای آژانس یک چرخش فوق العاده است، روشن می سازد هیچ کس دیگر به نحو معتبری نمی تواند بگوید رژیم تهران در جستجوی کسب توانایی تسلیحات اتمی نیست.
همانطور که آقای بن ونیسته و ژنرال کین، به ما یادآوری کردند، یک ماه پیش، ایالات متحده توطئه یی را توسط مأموران رژیم ایران افشا کرد که میخواستند سفیر عربستان را به قتل برسانند در همین جا، در واشینگتن. یک توطئه که بر اساس آن، مأموران، یک کارتل مواد مخدر مکزیکی را استخدام کرده بودند که به ما در همین جا ضربه بزنند. این توطئه محتملاَ منجر به مرگ تعدادی از نمایندگان کنگره و سایر شخصتیهای سرشناس می شد.
و ژنرال کین لیست مفصلی از سایر جرائم شنیع علیه آمریکاییان را توسط این رژیم برشمرد. این فعالیتها احتمالاَ برای شما که اینجا جمع شده اید، اصلاَ تعجبی ندارند. رژیم تهران به استفاده از تروریستها به عنوان ابزار سیاست رسمی اش ادامه می دهد. رژیم به تلاشش برای گسترش حیطه و نفوذش در سراسر جهان ادامه داده است. و کماکان دشمن شماره یک آزادی در خاورمیانه است.
رژیم تهران به طور خاص در جنگ سیاسی مؤثر بوده است و این موضوعی است که من میخواهم روی آن متمرکز بشوم، بر اساس آنچه نماینده کندی گفت در مورد درسهایی از کره شمالی و سایر نقاط که ما به دنبال کمک به آزادیخواهان بوده ایم.
جنگ سیاسی می تواند به عنوان مجموعه یی از قدرت دولتی تعریف شود که بین دیپلوماسی، دیپلماسی سنتی و جنگ رودرو تعریف می شود. هدف این است که یک نتیجه سیاسی به دست بیاید. یعنی چیزی که یک دولت میخواهد خارج از مرزهایش به دست بیاورد. و برای چنان کاری، از ابزاری استفاده کند که مؤثرتر از مذاکراتی است که دیپلوماتها انجام می دهند. ولی قطعاَ با هزینه کمتر از به جنگ رفتن که ممکن است شامل فعالیتهای مالی، فرهنگی، نظامی و اطلاعاتی باشد.
رژیم تهران این را درک می کند و جنگ سیاسی را فهم می کند. این رژیم کم و بیش از زمان شکل گیری «جمهوری اسلامی» به جنگ سیاسی مبادرت کرده است. به عنوان یک کشور اشاعه دهنده اسلام افراطی، رژیم ایران به صدور اسلامگرایی تمایل دارد. همچنین حمایت از کشورهایی که از جاه طلبیهای پلید آن در خارج حمایت می کنند.
من فکر می کنم این یک عنصر مهم است که سیاستگذاری آمریکا به آن عنایت داشته باشد. ضرورتاَ تحیلگران در اینجا می باید بیشتر روی برنامه هسته یی رژیم متمرکز باشند. این البته یک موضوع نگرانی بسیار شدید و یک چالش امنیت ملی است که نه دولت فعلی در کاخ سفید و نه دولت قبلی، یک سیاست مکفی را ترسیم نکرده اند.
ولی من معتقدم که از منظر امنیت ایالات متحده، بزرگترین تهدید محتمل در واقع در احتمال شلیک اول رژیم ایران یا اشاعه تسلیحات اتمی به یک شبکه تروریستی، که هریک از آنها به مثابه خودکشی برای رژیم تهران خواهد بود، نمی باشد. بلکه به صراحه یک تهدید بزرگتر و قابل ملاحظه تر، گستاخی است که یک زرادخانه هسته یی به این رژیم خواهد داد تا به خرابکاری و سایر فعالیتهایی که در مورد آنها بسیار مهارت دارد، بپردازد.
لذا، متأسفانه، تا آنجا که به ما مربوط میشود، دسترسی رژیم ایران به سلاح اتمی، یک دستاورد بادآورده برای آن در زمانی خواهد بود که می باید در عوض نسبت به آینده خودش بسیار احساس عدم امنیت نماید.
خارج ایران، بهار اعراب جذابیت محدود حکومت آخوندی را که در داخل جمهوری اسلامی وجود دارد، نشان می دهد. این واقعیت مجدداَ این دروغ را که مردم خاورمیانه خواهان آزادی و دولتهایی که قابل حسابرسی باشند، را به همان شیوه ای که ما در غرب می خواهیم، نمی خواهند، افشا کرده است. این امر باید مجدداَ به سیاستگذاران در واشینگتن و پایتختهای متحدان آن این علامت را بدهد که درخاورمیانه، انتخاب صرفاَ بین دیکتاتورها و قلدرمأبان از یکطرف و اسلام گراها از طرف دیگر نیست. در واقع، یک مجموعه گسترده یی از اصلاح طلبان، لیبرالها، مدره ها و هرچه شما میخواهید، آنها را خطاب کنید، هستند که خواهان و تشکیل دهنده آلترناتیو لیبرال تری نسبت به آنچه ما که در بسیاری از نقاط خاورمیانه ظرف چند دهه گذشته دیده ایم، می باشند.
و البته، جنبشی هم در داخل ایران وجود دارد که همانطور که شما میدانید، سطح جدید و گسترده تری را از جدیت در مخالفت نسبت به دولت حاکم نمایندگی می کند. همه اینها با هم آجرهای ساختن بنایی هستند که میتوانند دست اندازی تهران را به عقب برانند و اضمحلال رژیم را در داخل خودش به وجود بیاورند. تاریخ اساساَ به ما فرصتی داده است که دوستان رژیم ایران از آن دور کنیم و سقوط آن را در داخل کشور تسریع نماییم.
لذاَ به نحو غم انگیزی متناقض خواهد بود در زمانی که دولت ایران می باید در مورد آینده خودش نگران باشد، دستیابی به تسلیحات اتمی به رژیم حیات جدید بدهد و به آن اجازه بدهد که بیش از آنچه تا به حال انجام داده است، انجام دهد، و البته با گستاخی بیشتر.
ما چشم انداز این مسأله را همین الان دیده ایم. همانطور که گفتم، تهران در جنگ سیاسی مهارت زیادی دارد. البته شما همه این را میدانید. به انحاء طرق، تهران و مزدوران و متحدان آن موفق شده اند که از روند تغییرات سیاسی و آنچه برخی به عنوان طلوع دموکراسی در برخی نقاط به آن می نگریستند، برای تضعیف دولت فلسطین و توسط بلوک صدر و همدستانش در عراق، استفاده کنند. در هر مورد، تهران از دموکراسی برای مسموم کردن دموکراسی استفاده کرده است.
و این پایان کار نیست، به خصوص اگر یک رژیم اتمی در تهران متحدان ما را مرعوب کند و تصور کند که حیات دوباره یی در داخل کشور بدست آورده است. ما باید به نحو منطقی در انتظار باشیم که تهران تلاش کند همین کار را در باره سایر تغییرات و تحولات سیاسی انجام دهد. انتخابات مهمی در افق مصر و لیبی هستند و اخیراَ در تونس صورت گرفت. نبرد بین اصلاح طلبان و اسلام گرایان رخ خواهد داد و اکنون در حال انجام است و محتملاَ یک نیروی سیاسی عمده در این دهه خواهد بود.
پیشنهاد من این است که البته ملتهای آزادی باید مقابله کنند. ما باید با جنگ سیاسی از طریق جنگ سیاسی مقابله کنیم. ما باید به رژیم تهران فشار بیاوریم و از شیوه های ممکن مسالمت آمیز استفاده کنیم تا بتوانیم منافع ملی خودمان را از طریق تسریع اضمحلال درونی رژیم به پیش ببریم و نیز به آنها که در ایران در ارزشهای ما و خواسته ما برای یک نظم متمدن سهیم هستند، کمک کنیم.
این چیزی است که ایالات متحده در مورد آن خیلی مسلط بود. در دوران جنگ سرد، ما به جنبشهای سیاسی بومی و صداهای غیربومی کمک کردیم که از هموطنان خود بخواهند از آزادی حمایت کنند و کشورهای اسیر را آزاد کنند. افراد تبهکار به دوستان خودشان کمک می کردند، لذا ریاست جمهورهای هر دو حزب بر این باور بودند که مهم بود به ارزشهای خودمان کمک کنند. شاید فعالترین در این زمینه، رئیس جمهور دموکرات در ابتدای جنگ سرد، هری ترومن، و رئیس جمهور جموریخواه، رونالد ریگان در پایان دوران جنگ سرد بود.
لذا، یک برنامه مسالمت آمیز جنگ سیاسی علیه رژیم فعلی ایران چه باید باشد؟ برخی نکاتی که به آنها اشاره شد، ایده های خوبی هستند. ولی برخی ویژگیهای این جنگ میتوانند شامل موارد زیر باشند:

 اولاَ، کمک به مخالفان در داخل ایران و آزاد کردن ایرانیان خارج ایران، مثل خود شما، با ابزار ارتباطی و سایر منابع که برای جنبش سیاسی تعیین کننده هستند. ثانیاَ، ما باید اقدامات مالی بیشتری را علیه بانکها و سایر کمپانیهایی که با رژیم ایران به معامله می پردازند، اعمال کنیم، از جمله از طریق زدن ضربه مرگبار با محروم کردن آنها از معاملاتی که با دلار صورت می گیرند.
 ثالثاَ، ما باید ارتباطات را برای کسانی به کار بگیریم که بطور واقعی خواهان آزادی هستند به جای آنکه کسانی که علیه آزادی هستند از آن استفاده کنند.
 رابعاَ، اجازه بدهید قدمهای مشابه غیرخشونت آمیزی را برای کمک به اپوزیسیون سوریه، در هماهنگی نزدیک با متحدان ترک و اردنی مان که در این زمینه خیلی خوب عمل کرده اند، انجام دهیم.
 خامساَ و به عنوان آخرین اقدام، در حالی که نکته اصلی جنگ سیاسی، جنگ واقعی نیست، بلکه غیر خشونت بار است، ولی می باید در هر صورت یا توسط یک تهدید نظامی، تقویت یا تضعیف شود. رژیم تهران قطعآَ خواهان آن است که نیروهای آمریکا از عراق همسایه تا آخر سال خارج شوند. ما بهتر است به دنبال شیوه هایی باشیم که این عدم توانایی را جبران کنیم تا تهران منفعتی نبرد.
ما این فرصت را داریم که برخورد خودمان را مورد بازبینی قرار دهیم و سیاستمان را مورد تجدید نظر قرار دهیم، به همان میزان ما این فرصت را داریم سیاست خودمان را در مورد مجاهدین و کمپ اشرف بازبینی کنیم.  به قول وینستون چرچیل، «همواره می شود روی آمریکا حساب کرد که کار درست را انجام دهد، بعد از آنکه همه احتمالات دیگر را به پایان رسانده باشند».
لذا، ما باید بگویم زمان آن رسیده است که کار درست در مورد سیاست رژیم ایران و کمپ اشرف را انجام دهیم. با تشکر از شما و با تشکر از این مرا امروز دعوت کردید.

http://www.youtube.com/watch?v=GLMMQJiZUhY

اظهارات پایانی پاتریک کندی:
یکبار دیگر از حضور شما در اینجا تشکر می کنم. شاید وقت آن است چیزهایی را که  امروز شنیدیم، بررسی کنیم وخودمان را به تغییر پاسخ متعهد کنیم. نوری مالکی، رئیس دولت عراق در تاریخ 12 دسامبر به ایالات متحده می آید. او تحت رسیدگی قضایی برای جنایات جنگی است. او قانون سازمان ملل متحد را انکار کرده است که می گوید باید به آنها اجازه دهد کارشان را بکنند تا اطمینان حاصل کنند کسانی را که در قرارگاه اشرف هستند، میتوان به عنوان پناهنده قبول کرد و اسکان داد.
بنابراین قبل از اینکه نوری المالکی بتواند به این کشور بیاید باید روشن سازد که ضرب الاجل قرارگاه اشرف باید رد شود و به سازمان ملل متحد اجازه داده شود کارش را انجام دهد و اطمینان حاصل شود که نه تنها با آن دسته از ساکنان با عزت و احترام رفتار میشود بلکه قوانین بین المللی را که تحت آن قرار دارند، محترم می شمارد.
پیام دیگر امروز این است که ایالات متحده آمریکا در تمام این مسائل چه جرمی دارد. و همانطور که ما نه تنها از ژنرالها، وزرای پیشین ایالات متحده و رهبران سیاستهای نظامی و دولتی در کشورمان شنیدیم، به وضوح اعتبار ایالات متحده نیز در معرض آزمایش است. این تنها مهم نیست که نوری مالکی به قوانین بین المللی احترام بگذارد، بلکه مهم است ایالات متحده که در سمت حقوق بشر و عدالت و موارد بسیار دیگری در سراسر جهان بوده همچنان روی اصولش بایستد و همچنین در برابر کسانی که صلح جهان را تهدید می کنند مثل ملاها در تهران بایستد. 12دسامبر لحظه یی است برای ایالات متحده که برای بقیه جهان روشن سازد در مورد گسترش سلاحهای کشتار جمعی ایران و تروریسمش در سراسر جهان و ارعاب افراد قرارگاه اشرف از طریق وابسته اش نوری المالکی کجا می ایستد.
زمان دارد از دست میرود. زمان حرف زدن گذشته است. زمان عمل کردن همین الان است. ما چه چیزی به ساکنان کمپ اشرف مدیونیم؟ اول از همه ما به آنها مدیونیم که بخشی از سازمانی هستند که هشدار داد رژیم ایران یک بار دیگر کارزاری برای ساخت بمب هسته یی راه انداخته است. آنها دوستان ما هستند و آنها به خاطر کاری که کرده اند و دادن اطلاعات لازم دوست جهان هستند.
آنها نه تنها شاهد جنایات رژیم تهران هستند بلکه در نهایت میتوانند شهودی برای یک دادگاه واقعی جنایی برای سران رژیم ایران باشند. از همین رو آنها برای همه انسانهایی که به احترام و شأن و منزلت حقوق بشر توجه میکنند، مهم هستند. ما باید هر کاری که میتوانیم برای کسانی بکنیم که آنجا بوده اند و با هشدار به ما از ما محافظت کرده اند، آنجا بودن برای شهادت در مقابل دشمن غدار ما، رژیم ایران. وزارت خارجه نمی تواند بگوید که از ان بی اطلاع بوده است.
حالا زمان برای عمل است. زمان آن است که ایالات متحده برای آنچه عدالت و حقوق بشر و حفاظت از آزادی برای همه مردم است بایستد، بدون توجه به جایی که آنها زندگی میکنند. بنابراین، من می خواهم یکبار دیگر از همه شما تشکر می کنم. یکبار دیگر بطور خاص از سخنرانان برجسته مان که امروز با فصاحت صحبت کردند، تشکر کنم.  بسیار ممنونم.

***********************************

http://www.youtube.com/watch?v=2JdTNX6qYT4

پاتریک کندی: امروز صبح اخبار نگران کننده یی از یونامی در عراق، مارتین کوبلر شنیدیم.  مارتین کوبلر امروز اظهاراتی کرد. وی به ساکنان قرارگاه اشرف گفت که آنها باید حاکمیت عراق را قبول کنند و همه آنها باید به اماکن نامعلومی جابجا شوند، بدون اینکه کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان بتواند مأموریتش را برای مصاحبه و شناسایی آنها به عنوان پناهنده، ادامه دهد.

سخنرانی پاتریک کندی:
به عنوان سیاستمداران سابق، هوارد دین و من این تجمعات را دوست داریم ـ باعث می شود ما احساس کنیم دوباره در مسیر هستیم. ولی در واقع ما در وسط یک کارزار دیگر هستیم و شاید مهمترین کارزاری باشد که هر کس میتواند در زندگیش بخشی از آن باشد. این کارزار دموکرات یا جمهوریخواه نیست، یک کارزار حقوق بشر است. کارزاری برای نجات جان بیگناهان است. و کارزاری است که همه شما را در تمامی این کنفرانسها که میزبانی کرده اید و همه مهمانان برجسته یی که داشته اید، متحد کرده است.
اما زمان برای صحبت کردن در حال اتمام است. زمان اقدام ماست. ما بیش از حد بسیاری چیزها دیده ایم که وقتی به آن طرف نگاه می کنید، تنها آنچه فکر می کردید صورت می گیرد، اتفاق افتاده است. تا به حال نمونه های بیش از حد زیادی دیده ایم که چطور بی تفاوتی باعث از بین رفتن جانها شده است. امروز صبح ما میخواهیم مطمئن شویم که الگو را تشخیص می دهیم و در نتیجه قربانی تکرار دوباره همان اشتباهات نمی شویم. امروز صبح اخبار نگران کننده یی از یونامی در عراق، مارتین کوبلر شنیدیم.  مارتین کوبلر امروز اظهاراتی کرد. وی به ساکنان قرارگاه اشرف گفت که آنها باید حاکمیت عراق را قبول کنند و همه آنها باید به اماکن نامعلومی جابجا شوند، بدون اینکه کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان بتواند مأموریتش را برای مصاحبه و شناسایی آنها به عنوان پناهنده، ادامه دهد. این مأموریت مشخص سازمان ملل متحد را نفی میکند. و برای ایالات متحده نگران کننده است، که حفاظت از این ساکنان را تضمین کرده، نگران کننده است. و کسی است که از رهبر عراق در کاخ سفید در 12 دسامبر استقبال میکند.
امروز صبح شما از افراد برجسته یی در مورد سیاست ایالات متحده و آنچه با دیدار 12 دسامبر نوری مالکی از کاخ سفید مطرح است، خواهید شنید. این تنها یک رئیس کشور نیست که با رئیس جمهور ما دیدار می کند، بلکه میتواند وزنه دیدگاه جهان در مورد اینکه ایالات متحده در آینده چه کشوری میخواهد باشد، حمل کند. اگر آنچه که ما 12 دسامبر دیدیم اتفاق بیفتد و چیزی بیش از تکرار آنچه در جولای دیدیم نباشد، زمانی که وزیر گیتس با نوری المالکی در 27 جولای ملاقات کرد.  تنها روز بعد و روز بعد از آن یک حمله وحشیانه در سال 2009 به افراد کمپ اشرف را دیدیم.
عراق قطعاً می دانست چکار میکند. نوری المالکی میدانست که از دیدارش با وزیر گیتس به عنوان چیزی بیش از یک پوشش برای کشتار افراد کمپ اشرف در روز بعد استفاده میکند، با آگاهی از اینکه به او مصونیت میدهد با وزیر دفاع آمریکا قبل از این کار دیدار کرده است. و اگر آن هم کافی نبود او باز در 7آوریل با آنها ملاقات کرد و همه ما میدانیم 8 آوریل چه اتفاقی افتاد. آیا ما دوباره تکرار آن را خواهیم دید که نوری مالکی در 12 دسامبر به کاخ سفید بیاید و به عراق برگردد تا افراد بی گناه را در یک کمپ انساندوستانه پناهندگی، کشتار کند و از ملاقاتش با رئیس جمهور ایالات متحده استفاده ببرد تا به او آنچه را در نظر دارد بکند، پوشش بدهد؟ بگذارید هیچ اشتباهی نکنیم که نوری مالکی و دولت عراق درباره تصمیمشان چه گفته اند. سیاست عراق روشن است. آنها آنچه را در نظر دارند انجام دهند و چرا میخواهند این کار را بکنند لیست کرده اند. در رأس لیست دلایل آنها که میگویند می توانند این کار را بکنند، طبقه بندی ساکنان به عنوان تروریست است. این بهانة آنهاست. و تنها دو حکومت هستند که به آنها این بهانه را میدهند: رژیم ایران و آمریکا. ایالات متحده با چه کسی سهیم است، وقتی تنها کشور دیگری در جهان که مجاهدین و ساکنان اشرف را تروریست نامگذاری کرده رژیم ایران و ملاها هستند؟ این امر راجع به سیاست خارجی آمریکا چه می گوید؟ که ما با دشمن غدارمان که نه تنها قول داده اسراییل را از نقشه حذف کند، بلکه تا الان حملات تروریستی را همینجا هم در خاک خودمان، توطئه چینی کرده است، سهیم هستیم. و به جای اینکه اپوزیسیون در مقابل تهران را بپذیریم، با محکوم کردن مجاهدین خلق در سیاست رسمی مان، با ادامه دادن به لیست گذاری آنها، در واقع به نوری مالکی مجوزی میدهیم که میخواهد با آن افراد بیگناه را کشتار کند. که البته می دانیم آنها(نیروهای مالکی) تروریست هستند.

یکی از سخنرانان برجسته ما امروز صبح الن درشویتتز است، وکیل برجسته و فعال حقوق بشر. در بین سایر موارد، او برای رهبری در چالش ضد افترا معروف است، این تهمت است به افراد بیگناهی که در یک کمپ خلع سلاح شده اند، تروریست بگوییم. در حالی که افرادی که آنها را ترور می کنند، دیگران را در هر روز زندگیشان به قتل تهدید می کنند. تروریست واقعی کیست؟ خوب امروز بعد از ظهر ما درباره اینکه چه چیزی دارد صورت می گیرد و چرا روی سیاست خارجی آمریکا و اعتبار آمریکا تأثیر میگذارد، صحبت میکنیم و امروز با ما تعدادی از رهبران برجسته آمریکا در سیاست خارجی و رهبری داخلی هستیم و این مأموریت امروز ماست ـ تا راجع به آنچه همین حالا داریم صحبت می کنیم، چکار می توانیم انجام دهیم که از یک فاجعه انسانی جلوگیری کنیم. از یک جنایت جنگی جلوگیری کنیم. آنچه ما امروز خواهیم گفت این است که قبل از اینکه نوری المالکی بتواند پایش را به آمریکا بگذارد، نه تنها باید از مجوز قتلش دست بردارد بلکه باید بگوید او به ناظرین بین المللی در سازمان ملل متحد زمان کافی برای انجام کارشان را می دهد. اگر بخواهد به عنوان یک عضو خوب جامعه بین المللی در نظر گرفته شود باید قانون بین المللی را رعایت کند و به کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل متحد اجازه دهد کارش را تکمیل کند، به جای اینکه درخواست کند آنها متفرق، ایزوله، جداجدا، تسلیم شده و به قتل رسند که اساساً سیاست امروز اوست. بنابر این قبل از اینکه شروع کنیم یک ویدئو از آنچه امروز در کمپ اشرف صورت میگیرد را می بینیم که ما را مجدداً روی آنچه امروز دارد صورت می گیرد، متمرکز میکند، برای آنکه بتوانیم جان انسانها را نجات دهیم.

در اینجا پاتریک کندی ، به معرفی هوارد دین پرداخت:
الان این افتخار را دارم که فرد دیگری را معرفی  کنم که سابقه درخشانی دارد. نه تنها بعنوان رئیس کمیته دمکراتها ,فرماندار و کاندیدای ریاست جمهوری اما میخواهیم یک نکته دیگر را برجسته کنم. یک عنوان دیگر او را ، او یک پزشک است . کسانی که با علم طب آشنایی دارند سوگند بقراط را میشناسند.
اول میگوید که به کسی آسیب نرسان, فکر میکنم بجا باشد که او امروز مثل دفعات گذشته که بسیار زیبا برایمان سخن میگفت صحبت کند.درباره اینکه چگونه این سوگند بقراط در علم پزشکی را به سیاست عام ربط دهیم. اول آسیب به کسی نرسان. نگذاریم یک حمله دیگر و قتل عام در کمپ اشرف بوقوع بپیوندد. اجازه بدهید صحبتهای یک رهبر واقعی حقوق بشر را بشنویم.

http://www.youtube.com/watch?v=PhZRFLL5vvQ

هاوارد دین، رئیس حزب دموکرات آمریکا2004 ـ 2009
پاتریک، تام، برای کمک طولانی مدتتان در مورد این موضوع، خیلی متشکرم. آشنایی من با این موضوع از ژانویه امسال شروع شد، هرگز فکر نمیکردم روزی به اینجا برسیم که 41 روز بیشتر به پایان ضرب الااجل مالکی باقی نمانده باشد.
41 روز. ما نزدیک به 300 روز را فقط به خاطر اینکه دولت آمریکا نتوانست از جایش تکان بخورد و درک کند که ما به عنوان یک کشور چه چیزی برایمان مهم است و این اصولاً اشتباه است. من می خواهم در ابتدا در مورد سازمان ملل متحد صحبت کنم. به نظر من سازمان ملل متحد رأی شجاعانه یی در مورد به رسمیت شناختن فلسطین به عنوان یک عضو یونسکو داد، و بر همین اساس قانون آمریکا حکم داد آنها از کمک کنگره آمریکا محروم شوند که تقریباً 20% از بودجه شان است.

من در کل فکر میکنم که سازمان ملل متحد یک سازمان بسیار مهم در جهان است، و قطع کردن کمک مالی به این سازمان اشتباه است، ولی دیروز کسی که سازمان ملل متحد را نمایندگی میکند، یک پیشنهاد احمقانه کرد که اگر ساکنان اشرف بدون هیچ ضمانتی در زمینه امنیتی چه از طرف سازمان ملل متحد یا آمریکا در داخل خاک عراق پراکنده شوند، مسأله یی نیست. من چگونه میتوانم به کنگره آمریکا بروم و از آنها بخواهم که کمک مالی شان را به سازمان ملل متحد، بازگردانند، در صورتیکه این سیاست بزدلانه چیزی است که آنها در عوض به ما میدهند؟ ما کارهای خیلی بهتر از این میتوانیم انجام دهیم، و من از نمایندگان سازمان ملل متحد میخواهم درمورد کاری که انجام میدهند، فکر کنند.
ما، مابه ازاء سرمایه گذاری و کمکی که به سازمان ملل متحد میکنیم انتظار شجاعت داریم. ما هیچ کار عملی از سازمان ملل متحد در مورد حفاظت 3500 تن که تک تکشان قرارداد ضمانت کتبی از دولت آمریکا برای حفاظتشان در دست دارند، ندیدیم.کسانی که یکایک توسط اداره تحقیقات فدرال آمریکا  ـ بخش ضد تروریست- اف.بی.آی مورد تحقیقات قرار گرفتند و معلوم شد که حتی یکنفرشان هم ربطی به تروریسم ندارد.
آقای مارتین کوبلر به من توضیح بده، چه منطقی برای کاری که کرده یی داری که در اصل امضای حکم اعدام 3500 شهروند بی سلاح است، این کاری نیست که سازمان ملل متحد انجام میدهد.
مالکی قرار است از کاخ سفید دیدن کند، من میدانم که بازدید از کاخ سفید یک تشریفات است، علامتی بسیار مهم برای به رسمیت شناخته شدن کسانی است که از کاخ سفید دیدن میکنند و اینها کشورهای مهمی هستند. ما نگفتیم که نخست وزیر مالکی تحت بازپرسی توسط دادگاه اسپانیایی به جرم جنایت جنگی است که در اشرف در ماه آوریل سال 2011 اتفاق افتاد.
چطور است که رئیس جمهور آمریکا از شخصی که تحت بازپرسی یک دادگاه به جرم جنایت جنگی است، دعوت میکند و با او در اتاق بیضی رئیس جمهور می نشیند؟ این دفتر به رئیس جمهور آمریکا تعلق ندارد به تمامی مردم  آمریکا تعلق دارد و ما باید به کسانی که در این دفتر می نشینند، افتخار کنیم. هیچ شکی نیست که نخست وزیر عراق نیروهای عراقی را در هشتم آوریل سال 2011 به کمپ اشرف فرستاد که باعث کشته شدن 36 اشرفی شد، این افراد به طرز وحشیانه یی توسط نیروهای عراقی که مالکی فرستاده بود، به قتل رسیدند .
این بدین معنی است که اگر مدارک حقیقت داشته باشند که من معتقدم حقیقت دارد، در اصل نخست وزیر به عنوان یک مجرم جنگی در دادگاه اسپانیا محکوم خواهد شد. من معتقدم که نوری مالکی، کسی که به کمک ما نخست وزیر عراق شد، یک جنایتکار جنگی است.
آمریکا باید متوجه باشد، ما باید مطمئن شویم که آمریکا به این مسأله توجه میکند، فقط گفتن اینکه ما به این مسأله توجه میکنیم کافی نیست. ما 41 روز بیشتر وقت نداریم. 3500 تن بدون سلاح در بیابانهای عراق هستند که آمریکا در قرارداد کتبی به آنان گفته از شما حفاظت میکنیم. ما اینجا مسئولیت به گردن داریم، من چنین فهمیدم که آقای سفیر گفته است ما کمک خواهیم کرد ولی مسئولیتی در این مورد نداریم. آقای سفیر، آقای رئیس جمهور، البته که ما مسئول هستیم، ما به آنها قول داده ایم، به آنها نوشته داده ایم، ما مسئولیت داریم، مسئولیت قانونی به گردن ماست. من دوست ندارم که کشورم  در یک جنایت جنگی دست داشته باشد، چنان که هلندیها در صربستان دست داشتند، کسانی که  روی خود را از یک جنایت  بر میگردانند، شریک جرم هستند، که این مرا به نکته ما قبل آخر در صحبتهایم میرساند.
من هنوز نمیدانم که چرا سازمان مجاهدین خلق ایران در لیست است. من مطمئن هستم این وکلای حاذق برای شما توضیح خواهند داد که چرا سازمان مجاهدین خلق نباید در لیست باشد و من هم فکر می کنم آنها نباید در لیست باشند ولی من وکیل نیستم. ما میتوانیم در این مورد بحث کنیم، اما من میدانم مدرکی وجود ندارد که من ببینم مجاهدین خلق باید در لیست باشند، کسی مدرکی به کنگره آمریکا ارائه نداده است، کسی به کمیته اطلاعات و امنیت کنگره پشت درهای بسته هیچ مدرکی نشان نداده است. کسی هیچ مدرکی در مطبوعات عمومی یا جلسات خصوصی به اعضای کمیته اطلاعات کنگره آمریکا ارائه نکرده است که سازمان مجاهدین خلق ایران از نظر قانونی یا حقوقی باید در لیست قرار بگیرد.
در اینجا فقط یک توضیح وجود دارد که دولت فکر میکند اگر سازمان مجاهدین خلق را در لیست نگاه دارد، ملاها با ما خوش رفتار خواهند بود. خب، اولاً این یک سیاست شکست خورده است. من میدانم که وزارت خارجه تاریخچه طولانی دارد در دفاع از سیاستهای غلط خودش که گاهی  بیش از 50 سال عمر دارند و این یکی دیگر از این اشتباهات است.
ما به نوعی در سال 1997 فکر می کردیم اگر سازمان مجاهدین خلق را نامگذاری کنیم، ملاهای رژیم ایران به عراق بمب نخواهند فرستاد و سربازان ما را به هوا نخواهند فرستاد، بمب اتمی درست نخواهند کرد، به تروریست در خاورمیانه و سراسر جهان کمک نخواهند کرد و شاید با ما خوش رفتار خواهند شد. حالا 14 سال از آن تاریخ گذشته است و من هیچ خوش رفتاری ندیده ام.

در حقیقت ما سیاست خارجی خود را به دولت ایران واگذار کرده ایم. به ملاهایی که بر ایران  حکمرانی میکنند، به جای آنکه به مردم ایران واگذار کنیم که سیاست خارجی رئیس جمهور و وزارت خارجة ما را شکل دهند. من این را میگویم به دو دلیل، من فکر میکنم که بیعدالتی بزرگی در حق 3500 تن که به آنها قول حفاظت داده بودیم روا داشته ایم. من فکر میکنم آمریکا کشور بزرگی است، پس ما باید روی قول خود بایستیم. ولی من به دلیل بزرگتری بر این باور هستم، دلیلی که من بر این باور هستم ربط زیادی به اشرف ندارد، ربطی به سازمان مجاهدین خلق ندارد، به آمریکا مربوط است. این کشور بر مبنای کرامات انسانی در 235 سال پیش بنیان گذاشته شد.
من معتقد نیستم که آمریکاییها استثنایی هستند، من فکر نمی کنم که آمریکاییها بهتر از آفریقاییها یا آسیاییها یا کسانی دیگر هستند. ولی من فکر میکنم ما به خاطر محتویات آیینامه بنیانگذاری کشورمان، به خاطر اعلامیه استقلال، و قانون اساسی مان یک ملت خاص محسوب میشویم. چون این مدارک چیزی را برقرار کردند که هیچ جای دیگر قبلاً انجام نشده بود. چیزی در قانون اساسی ما وجود دارد که در بهترین قوانین اساسی کشورهای دیگر وجود ندارد و آن حفاظت از گروههای کوچک سیاسی است. گروههای کوچک سیاسی نه گروههای کوچک قومی، چون حفاظت از گروههای کوچک قومی در بسیاری از قوانین اساسی کشورهای دیگر وجود دارد. چیزی که آمریکا به آن احترام میگذارد و به چراغ راه و نمونه یی برای کشورهای دیگر تبدیل شده است، ما معمولاً در سطح استاندارد هایمان زندگی نمیکنیم ولی ما بر تعهدی که به دیگران داده ایم، می ایستیم.
دلیلی که مردم حتی با وجود اشتباهاتمان به ما احترام میگذارند این است که ما از خودمان انتظار بیشتری به عنوان یک ملت داریم، و این چیزی است که اینجا درخطر است.
ما چگونه عمل میکنیم در حالیکه از خودمان چه چیزی را انتظار داریم. ما 341 روز پیش شروع کردیم. حداقل از زمانیکه من درگیر این موضوع بوده ام، وگرنه شما که خیلی پیش از آن شروع کرده بودید. آقای رئیس جمهور، ما باید الان اقدام کنیم. نه تنها برای افراد در اشرف، نه فقط به خاطر اینکه ما باید رژیم حاکم در ایران را تغییر دهیم، ما باید اقدام کنیم چون ما به خاطر کشور خودمان برخاسته ایم، زمانی که برای افراد ساکن در اشرف می ایستیم.

و اگر ما این کار را انجام ندهیم، نه تنها ما شریک جرم در قتل 3500 نفرکه به آنها قول حفاظت داده ایم خواهیم بود، بلکه در بی ارزش کردن اصول کشورمان هم دست خواهیم داشت، من فکر نمی کنم، هرگز هیچ رئیس جمهور آمریکایی، هرگز، بخواهد در این عمل دست داشته باشد.

 

معرفی پروفسور آلن درشویتز توسط پاتریک کندی انجام گرفت:
افتخار بزرگی برای من است که کسی را به شما معرفی کنم که نه تنها از وجه قانونی  بلکه از  وجه اخلاقی نیز میتواند مسائل را مورد بررسی قرار دهد. زیرا پروفسور آلن درشوویتز تمام عمر خود را صرف این کرده است که مطمئن شود ما همه نسبت به حقیقت، صادق باقی بمانیم. چه این در قانون منعکس شده باشد یا در وجدانمان.
    به همین دلیل است که او به عنوان بهترین وکیل برای حقوق مدنی و حقوق بشر شناخته شده است.
و امروز او اینجا حضور دارد که برای ما صحبت کند. دکتر آلن درشوویتز

{http://www.youtube.com/watch?v=nb0ZFIYRjyY

 

پروفسور آلن درشویتز، معرفترین وکیل جهان در پرونده های جنایی

چه افتخاری است برای شخص من که با شما صحبت می کنم. نه تنها برای اینکه در جمع افراد برجسته یی در این پنل هستم، بلکه برای همه شما که در اینجا حضور دارید. و همچنین به یک دلیل مشخص.
سنت مذهبی من و همچنین سنت مذهبی اسلام میگوید آن کسی که زندگی یک نفر را نجات میدهد، مثل آن است که زندگی تمام دنیا را نجات داده است. ما امروز اینجا هستیم، که زندگی یک دنیا را نجات دهیم و این چه افتخاری برای همه ماست.
حالا که رژیم لیبی واژگون شده و دولت سوریه در زیر آتش است، سرکوبگرترین رژیم در خاورمیانه و شاید کل دنیا، رژیم ایران احمدی نژاد است. ملاها که رژیم مذهبی را می چرخانند، با استفاده از شکنجه، تجاوز و قطع عضو، مخالفان خود را سرکوب می کنند. آنها دشمنان خود را به قتل عام تهدید می کنند و به دنبال ساخت سلاح کشتار جمعی هستند که می تواند ملتها را کاملاٴ از روی کره زمین محو کند. آنها سفارتها و مراکز جمعی را با گرفتن کشته زیاد از جمله زنان و کودکان منفجر می کنند. آنها مردم از جمله سفیران را براساس مذهب و ملیت هدف قرار می دهند.
آنها از حمله های تروریستی علیه سربازان و غیرنظامیان از طریق حمایت مالی و امکانات، پشتیبانی می‌کنند.
آنها مرتکب جنایات جنگی، جنایت علیه بشریت و قتل عام میشوند. آنها جنایتکاران بین المللی هستند که مانند بقیه گروههای جنایتکاران، شاهدان جنایات خود را می کشند، تا نتوانند در دادگاهها، علیه شان شهادت بدهند. حالا آنها در حال برنامه ریزی برای کشتار جمعی متمرکز ترین گروه شاهدان جنایات آنها در دنیا هستند:
ساکنان کمپ اشرف در عراق !
3400 مخالف ایرانی غیر مسلح، که بسیاری از آنها شاهدان بدترین اذیت و آزارهای این رژیم در طی سالیان هستند، بسیاری از آنها شاهد جنایت علیه اعضای خانواده خود بوده اند. اینها گروهی  هستد که میتوانند شهادت بدهند. جایی که دادگاه بین المللی جنایی،  احمدی نژاد و بقیه را برای جنایات بین المللی که مرتکب شده اند، به محاکمه بکشد، باید این کار را بکند و محتمل است که این را انجام دهد. می توانم به شما بگویم که این موضوع بطور فعال دنبال می شود. برخی از مهمترین شاهدان ممکن است که از میان 3400 اشرفی اشرف باشند. این یکی از دلایل مهم است که جنایتکاران جنگی که ایرانیان را می چرخانند، مضطرب و پیگیرند که اشرف بسته شود و شاهدین از بین بروند. و بدین ترتیب همان طور که یک وکیل حقوق بشر گفت: آیات بخشش برای قاتلان در ایران خواهد بود.
Tendon mercies and iranian executions
این، نیت فعلی دولت عراق است که کمپ اشرف را ببندد؛ روزی که آمریکا عراق را ترک میکند که آخر امسال است ، میدانید که دولت عراق این را در یک یادداشت به اتحادیه اروپا گفته است. ساکنان اشرف وقت بسیار بسیار کمی دارند که برای در امان نگاه داشتن خود از دست قاتلین رژیم ایران که مطمئناً در پی شکار آنها خواهند بود راهی پیدا کنند. تا به حال چندین نفر کشته شده اند و صدها تن نیز توسط ارتش عراق که علاقه یی به این مخالفان ایرانی ندارد مجروح شده اند. دولت آمریکا به این مخالفین مطابق کنوانسیون چهارم ژنو استاتوی افراد حفاظت شده داده است و کمیساریای عالی پناهندگان آنها را متقاضیان پناهندگی که باید حفاظت شوند، می داند ولی هیچکس به طور واقعی نخواهد بود چنانچه از آنها حفاظت نشود و چنانچه اشرف بسته شود و ترتیبات حفاظتی آنها زودتر انجام نشود.
همان طور که گفتم جنبشهایی در حرکت است که سران رژیم ایران را به دادگاه بین المللی بکشانند،  تلاشهایی در جریان است که چندین کشور امضاکننده معاهده را متقاعد کنند که علیه اینها در رابطه با قتل عام وکشتار مخالفان رژیم ایران شکایت کنند، اگر این اتفاق بیافتد، شاهدانی که درکمپ اشرف هستند، استاتوی شاهدان حفاظت شده را خواهند داشت  و اعتبار دادگاه جنایی
ممکن است اینطور شود که به نحوی جدی اطمینان حاصل خواهد کرد که توسط آدم کشان رژیم ایران ممانعتی برای شهادت دادن آنها ایجاد نشود.

من قصد دارم که به طورمستقیم با دادستان کل دادگاه جنایی بین المللی تماس بگیرم و بخواهم که به آنها استاتوی شاهدان حفاظت شده را، به عنوان شاهدین بالقوه درکمپ اشرف بدهد. این یک جرم بین المللی است که شهود را صدمه بزنند و یا به قتل برسانند. این کاری است که  مافیا می کند. کاری نیست که جامعه متمدن بکند. در هر حال این 3400 تن دشمن رژیم ایران شایسته حفاظت بر پایه انساندوستی هستند.
عملی که رژیم  ایران و عوامل عراقی مرتکب شده اند، واضح می کند که این مخالفان اهداف بالقوه تحرکات رژیم ایران هستند. دولت آمریکا که آنها را خلع سلاح کرد، متعهد  است حفاظتشان کند.
ما شنیدیم که نخست وزیر عراقی میخواهد با رئیس جمهورآمریکا دیدار کند. ما شنیدیم از خیلی ها که رهبر عراقی میخواهد با رئیس جمهوری آمریکا دیدار کند. این نکته جالبی است. اگر رئیس جمهور آمریکا، خواستار تغییری در تعهد دولت عراق در بستن اشرف نشود و سکوت اختیارکند، سکوت او به عنوان موافقت او با این امر معنی میدهد که بسیار خطرناک است.
یک دستاویز ـ  همانطور که همه  میدانیم ـ مطرح میشود برای رد حفاظت آنها، این است که آنها سازمان مجاهدین هستند، که فقط یکبار 15 سال پیش به نظرمن اشتباها، توسط دولت ما به عنوان یک گروه تروریستی ثبت شده. این اولین مورد دلیلی است که توسط دولت عراق در نامه اخیرش به اتحادیه اروپا عنوان شده، «سازمان در حال حاضر توسط جامعه بین المللی به عنوان یک گروه تروریستی ثبت نشده است» این نامه در ضمن اشاره به کشورهای همسایه می کند که البته ایران است که واقعا یک کشور تروریست است و از جانب افراد معقول نیز اینطور ارزیابی می شود.
در حال حاضر چندین دلیل قانونی، اخلاقی و عملی وجود دارد، که نشان می دهد بهانة قراردادن مجاهدین در لیست عملی نیست یکم اینکه این حقیقت ندارد. حتی اگر چنین بود که مجاهدین تروریست هستند که درست نیست، این لیست گذاری نمی تواند طبق قوانین بین المللی مانع حفاظت از اشرف بشود به طور قطع هیچکدام از ساکنان اشرف نمیتوانند تروریست تلقی شوند. آنها خلع سلاح هستند و در هیچ گونه فعالیتی که نشانه یی از تروریسم دارد، فعال نیستند. هیچکدام از آنها طبق قوانین بین المللی در وضعیت رزمی و جنگی نیستند؛ چه رزمندگان یک جنگ مشروع یا جنگ غیرقانونی. ثانیاً تروریست خواندن مجاهدین البته همواره زیر سؤال بوده است. و امروز بیش از همیشه سئوال برانگیز است. حتی اگر هم یک گروهی یک بار تروریست تلقی شد، معنی اش این نیست که میتوان تا ابد آنها را تروریست تلقی کرد. قانون واضح است. وضعیت آنها باید به طور مکرر بازبینی شود و هیچ شواهدی وجود ندارد که ادامه لیست گذاری را توجیه کند. 
وقتی که رئیس سابق اف. بی. آی و وزیر سابق امنیت ملی که مدارکی دیده است که هیچ کدام از ما ندیده ایم، می تواند بازبینی کند که هیچگونه تهدیدی از طرف این سازمان وجود نداشته، این موضوع باید اعتبار بسیار زیادی داشته باشد و رئیس‌جمهور و وزیر امور خارجه آمریکا باید این شواهد را بازبینی کنند و باید این سازمان را از لیست خارج کنند.
در هر صورت، هزار زن، کودکان، افراد مسن و دیگران که در میان 3400 ساکنان کمپ اشرف هستند، این حق را دارند که از حفاظت برخوردارشوند، به رغم اینکه این لیست گذاری درست یا غلط باشد. حتی دولت عراق هم به نظر میرسد که این موضوع را در تئوری تصدیق و ادعا میکند که با ساکنان کمپ اشرف براساس اصول حقوق بشر و قوانین بین المللی مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر وکنوانسیونهای بین المللی سیاسی و حقوقی برخورد می کند.
اما در عمل طرح بستن کمپ اشرف حکم مرگی است برای ساکنان آن به خاطر اینکه یک بار مجاهدین به عنوان یک گروه تروریستی توسط دولت آمریکا لیست گذاری شده.
درحال حاضر، من پیش بینی می کنم که این برچسب برطرف شود. به محض اینکه تمام شواهد بازبینی شود، اما این یک پیروزی جانسوز خواهد بود اگر که در این میان، ساکنان اشرف مورد حمله واقع  شوند وکشته شوند.
برخلاف ادعای دولت عراق که طبق قوانین عمل خواهد کرد به طور فعال مانع فعالیت ارگانهای سازمان ملل متحد می شود که برای کمک به موضوع انتقال ساکنان اشرف به محلی مطمئن تلاش میکنند. و حالا دولت عراق به دنبال یک توطئه جدید است. اکنون آنها تلاش میکنند که حمایت برخی ارگانهای سازمان ملل متحد و برخی مقامات ملل متحد را  برای پیاده کردن سیاستهای خودشان درکمپ اشرف جلب کنند. این یک عدم اعتماد در بدترین شکل آن را ایجاد می کند و نباید به آن اجازه داد که اینطور پیش برود.
جامعه جهانی اغلب در جلوگیری از قتل عامهای بزرگ مخالفان و تشخیص رژیمهای نسل کش، بسیار ناموفق بوده است. کافیست به خاطر بیاورید و در نظر داشته باشید تراژدی وحشتناک کامبوج، روآندا، دارفور، یوگسلاوی سابق، ارمنستان چندین دهه قبل و اروپای شرقی 60 سال پیش. دوباره هرگز. ولی شما میدانید چه اتفاقی برای دوباره هرگز افتاد؟ دوباره و سه باره و چند باره اتفاق افتاد.
این بار ما باید به تعهدات انساندوستانه مان پایبند و استوار باقی بمانیم. اکنون دنیا فهمیده است و هیچ بهانه یی  وجود ندارد. وقتی هولوکاست اتفاق افتاد، همه گفتند ما نمی دانستیم، وقتی نسل کشی ارمنستان اتفاق افتاد ما نمیدانستیم، وقتی نسل کشی کامبوج داشت اتفاق می افتاد، گفته میشد که این تبلیغات است و ما هیچ نمیدانستیم، ما درمورد روآندا و دارفوهم نمی دانستیم، اما حالا ما میدانیم  و به ما گفته شده است، به ما اخطارداده شده است، وجدانهای جامعه جهانی تحریک شده است. ما میدانیم که دنیا دارد نگاه میکند. ما باید اقدامی بکنیم که از3400 تن افراد بی دفاع حفاظت کنیم.
اگر ما در این کار شکست بخوریم خون انسانهای بی گناه بر روی دستهای ما خواهد بود، اقدامهای نجات بخش مشخصی وجود دارد که دولت ما می تواند فورا انجام دهد، شما بعضی از این اقدامها را ازسخنرانان برجسته امروز شنیده اید، ما باید یک فرستاده ویژه تعیین کنیم که با تلاشهای مسالمت آمیز این مسأله را حل کند. ما باید به طور علنی به دولت عراق بگوییم که ضرب الاجل 31 دسامبر را لغو کند. ما باید این کار را بکنیم قبل از اینکه مالکی به آمریکا بیاید. ما باید این موضوع را به شورای امنیت سازمان ملل متحد ببریم به عنوان تصمیم مربوط به جلوگیری از فاجعه انسانی و باید این را سریع انجام دهیم. وزارت خارجه بلادرنگ باید این بهانه وحشتناک را که عراقیها از آن استفاده می کنند، با خارج کردن نام مجاهدین از لیست وزارت خارجه، ازمیان بردارد.  و در آمریکای ما که مجسمه زیبای آزادی درکنار بندر خوش آمد می گوید به پدر برزگ و مادر بزرگ من، ما باید آماده پذیرفتن شماری ازساکنان کمپ اشرف به دلایل بشردوستانه باشیم.
به قول مسیح : «به سوی من آورید، همه نیازمندانتان را، همه گروهتان را، و همه آنهایی را که آرزوی آزادی دارند» و چه کسی بیش از اشرفیان در این شرایط با این گفته انطباق دارد؟ کسانی که امروز در سایه اعدام قرار دارند.
 هیچ جایی برای درنگ نیست. ساعت مرگ تیک تاک است، اگرالان نه، پس چه زمانی؟ الی ویزل دوست عزیز من که میدانم او هم در این زمینه (اشرف) فعال بوده در این مورد یکبار گفت درسی که من از هولوکاست گرفتم این است که به تهدید دشمن بیشتر اعتقاد داشته باش تا به قول دوست. ما باید ثابت کنیم که این اعتقاد غلط است. ما مردم آمریکا برای آن چه که امروز اتفاق افتاد باید به قول و تعهدمان پایبند باشیم. ما باید این کار را بکنیم. ما باید این کاررا بکنیم. با تشکر.


سپس پاتریک کندی به معرفی ارتشبد جان کین پرداخت:
ژنرال جان کین کسی است که در طول زندگیاش یونیفرم سربازان آمریکایی را به تن داشته است. هنگامی که بحث اعمال سیاست میشود، فارغ از اینکه همانطور که ریچارد گفت این سیاست مصلحت یا سیاست اصول باشد  ما همیشه از این بابت در کشورمان بسیار خوشبخت هستیم که کسانی را داریم، همانطور که ریچارد در کمیسیون 11 سپتامبر گفت که برای ارزشهای امریکا حاضرند  با تهاجم بایستند.
جان کین ژنرال بازنشسته 4 ستاره و معاون رئیس ستاد ارتش آمریکا بوده است .
در میان بسیاری از ماموریتها و دستاوردهای وی فقط کافی است از دو تای آنها نام برد. او دریافت کننده ستاره نقره ای و ستاره برنز بخاطر شجاعت در زیر آتشباری بوده است. این مردی است که فقط حرف نمیزند بلکه عمل میکند بهمین دلیل است که فکر میکنم بسیار بجاست که او امروز در میان ما است. خواهش میکنم با دست زدن از او برای آمدن به تریبیون استقبال کنید.

http://www.youtube.com/watch?v=wyimAQvcIuA


 

ارتشبد جان کین، معاون ستاد نیروی زمینی آمریکا (1999 ـ 2003)
اجازه بدهید ابتدا خودم را با اظهارات همکاران برجسته ام در این جلسه در خصوص موضوع مورد نگرانی شما و چالشهایی که با آن مواجه هستید و همینطور شیوه بسیار خوب در راه حلهایی که ارائه کردند، سهیم بدانم.
سهم من در برنامه توضیح امروز تمرکز بر رژیم ایران و سیاست خارجی آمریکاست، اگر ما بتوانیم این مسأله را پاسخ دهیم، خیلی از مشکلات خاورمیانه و سازمان مجاهدین خلق ایران را نیز حل خواهیم کرد. عملیات احمقانه عوامل رژیم ایران در توطئه قتل سفیر عربستان سعودی در آمریکا و نفس انجام عملیات در آمریکا طعنه ها و سرزنشهای زیادی را برای سیاست مذاکره و مماشات دولت اوباما در قبال دولت ایران به دنبال آورد.
من چند نکته را آماده کرده بودم به شما بگویم که در کنگره آمریکا حدوداً دو هفته پیش در یک کمیته مشترک در مورد رژیم ایران بیان کرده بودم. 
در حقیقت دولتهای جمهوریخواه و دموکرات آمریکا از سال 1980 تا به حال در یک برخورد موثر با این واقعیت تلخ که دولت ایران اولین دشمن استراتژیکی ما در جهان است، ناکام بوده اند.
سال 1983 عاملان و جاسوسان رژیم ایران، حزب الله، سفارت آمریکا در لبنان را منفجر کردند، پایگاه سربازان نیروی دریایی آمریکا و بلافاصله در سال بعد سفارت ما را که در کل حدوداً 500 کشته بر جای گذاشت. ما نه تنها به این فاجعه پاسخ ندادیم، بلکه نیروهایمان را از لبنان بیرون کشیدیم.
در سال 1983، رژیم ایران از حزب الدعوه ،یک گروه تند رو، پشتیبانی کرد که به سفارت آمریکا در کویت حمله کرد، و به محل مسکونی ریتیون حمله برد و بیش از 80 کشته و زخمی بر جای گذاشت.
در سال 1984، رئیس اطلاعات مرکزی در لبنان، ویلیام باکلی، ربوده و نهایتاً کشته شد،که شروع عملیات پیچیده آدمربایی با حمایت رژیم ایران برای بیش از 10 سال بود. این موضوع موجب سیاست غلط و بیمار دولت ریگان شد که به تبادل سلاح در مقابل گروگانگیری با رژیم ایران راه برد.
در سال 1985، پرواز 847- TWA (Trans World Airlines) در مسیرش به رم ربوده و به بیروت برده شد. سپس غواص نیروی دریایی آمریکا کشته و بدنش در باند فرودگاه انداخته شد. در نهایت گروگانها در ازای آزاد شدن صدها تروریست تندرو از زندانهای اسرائیل آزاد شدند.
در سال 1996، برجهای خُبر در پایگاه نیروی هوایی ارتش آمریکا در عربستان سعودی منفجر شدند،که توسط حزب الله و با پشتیبانی رژیم ایران انجام شد و 19 کشته و بیش از 400 زخمی برجای گذاشت. با وجود اینکه دستگاه اطلاعاتی ما آن را کار جانیان حزب الله با پشتیبانی رژیم ایران شناسائی کردند، ما باز هم پاسخ نگفتیم و حتی پایگاههایمان در عربستان سعودی را نیز تعطیل کردیم.
از سال 2003  تا کنون، رژیم ایران به شبه نظامیان شیعی در عراق که مستقیماً در کشتار سربازان آمریکایی در عراق دست دارند موشک، خمپاره، بمبهای جهنده، و پول داده است. و اضافه بر این، شبه نظامیان توسط نیروهای ویژه سپاه قدس در پایگاههای آموزشی ایران آموزش و دوره دیده اند.
زمانی که رژیم ایران در عراق در سال 2009، در حال شکست خوردن بود، تصمیم اخیر رئیس جمهور مبنی بر خروج نیروهای آمریکایی از عراق دستان ما را در جنگ با رژیم ایران بست و در ریسک گذاشت و دستان آنان را باز کرد.
در حالی که ما در حال صحبت هستیم، مالکی در حال تضعیف حریفان سیاسی خود در عراق است. او رهبران اصلی سنی را از ارتش بیرون میکند و پایگاههایش را تقویت میکند. حمله به کمپ اشرف قسمتی از استراتژی رژیم ایران در عراق است که اثر انگشتانش در هر جای آن مشهود است، مثل کاری که با کمکهای مالی و دادن مهمات به طالبان در افغانستان انجام می دهند.
 بازوی نظامی رژیم ایران برای حمایت از تروریسم با فرماندهی قاسم سلیمانی که 15 سال است در این سمت قرار دارد انجام می شود. سلیمانی فرمانده نظامی یا رئیس سیاسی ندارد، او فقط به یک نفر رهبر رژیم ایران، خامنه ای، پاسخگوست.
در آخر، ما میدانیم که طرح عملیات ترور در آمریکا توسط سلیمانی که مطمئناً آمریکاییان هم در آن کشته میشدند، دستکم توسط رهبر رژیم ایران تصویب شده و شاید در حقیقت توسط او رهبری هم شده باشد.
چرا آنها چنین چیزی را میخواستند؟ خب، به سادگی به این دلیل که چون میتوانستند. نه تنها این، بلکه آنها معتقدند که ما ضعیف هستیم و آنها میتوانند از عواقب آن مصون باشند. در حقیقت ما باید از خود بپرسیم که آیا سیاست آمریکا در قبال ایران کاری کرده است؟ به نظر میرسد که ما فقط سیاست حرافی در مقابل رژیم ایران داشته ایم در حالیکه رژیم ایران در عوض درگیر کارهایی علیه منافع ما بوده است.
ما همچنین درگیر مذاکره با رژیم ایران بوده ایم، که بی مورد است، در حالیکه رژیم ایران در حال دستیابی به سلاح اتمی بوده است. ما برخی تحریمهای محدود را اعمال کرده ایم، با این منظور که آنها را منزوی کنیم، در صورتیکه عملاً تأثیری بر فعالیتهای اتمی  و حمایت رژیم ایران از گروههای تروریستی نداشته است. ما باید قبول کنیم که رژیم ایران هم بدون مشکلات و چالشهای خودش نیست، داشتن دو کشور دموکرات در دو طرف مرزهایش، عراق و افغانستان از نظر ژئوپلوتیک تهدیدی برای کنترل ظالمانه و سرکوب مردم خودش و حفظ رژیمش خواهد بود. بهار اعراب هم در اصل دست ردی بر اسلام افراطی است و مردم در خیابانها ثابت کردند که که به دنبال تغییر سیاسی و عدالت اجتماعی  و فرصتهای پیشرفت اقتصادی که راه و روش اصلی دموکراسی غربی است، هستند.
یقیناً رژیم ایران تلاش میکند تا از فرصتهای به دست آمده از ناآرامیهای اجتماعی بهار عرب سوء استفاده کند. اما هیچیک از تظاهرکنندگان ارزشهای این رژیم را نمایندگی نمیکنند. از دست دادن یک حامی تروریسم دولتی مثل قذافی، یک شکست محسوب میشود، و همینطور تظاهرات در سوریه که متحد شماره یک رژیم در منطقه به شمار میرود. با این همه، وقت آن رسیده که استراتژی خودمان را در قبال رژیم، بازبینی کنیم، چرا که واقعیت تلخ عبارت از این است که به رغم گفتار ما، و به رغم تلاشها برای گفتگو، ایزوله کردن و اعمال تحریمها، رژیم ایران همچنان از مزدوران خود علیه منافع ایالات متحده استفاده میکند و همچنان به دنبال دستیابی به تسلیحات هسته یی است. بنابراین باید به این نتیجه واضح اذعان نمود که سیاست ما شکست خورده است، و شکست آن مفتضحانه بوده است.

حال چه میتوان کرد؟ اول و قبل از هرچیز باید با رژیم ایران به عنوان آنچه واقعاً هست رفتار کرد، یعنی یک دشمن استراتژیک. و هدف استراتژیک ما باید تغییر این رژیم باشد. بنابراین، باید از تمام مؤلفه های قدرت ملی علیه آنها استفاده کرد و به این وسیله یک چارچوب استراتژیک را تشکیل داد که با تمام منافع اصلی رژیم ایران مقابله میکند و البته که باید حمایت و همکاری بین المللی را نیز کسب نمود. اما صرفنظر از سطح حمایتی که ما از جانب جامعه بین المللی دریافت خواهیم کرد، باید دست به کار شویم. برای مثال میتوان از چند اقدام نام برد: منافع مالی که خارج از ایران هستند را مصادره کرد. همانطور که بسیاری از شما میدانید وقتی خمینی و ملایان ایران را تصرف کردند، آنها منافع تجاری شاه را در دست گرفتند و اکنون از این منابع بهره برداری میکنند و در نتیجه میلیاردر شده اند. ما میدانیم این منافع در کجا هستند و میتوانیم همانند کاری که به طور موفقیت آمیز با منافع مالی القاعده در سراسر دنیا کرده ایم، آنها را مسدود کنیم.

19نوامبر2011 ـ 28آبان1390