با شروع جنگ جهانی دوم و آغاز فاجعه ای که امکان جلو گیری از آن وجود داشت رئیس جمهور امریکا اعلام کرد سیاست دولت ما در رابطه با جنگ {جنگ دوم جهانی } سیاستی خنثی است جمله ای که دنیا را مات و مبهوت کرد و محافل مماشاتگر هم که نگرانیهای خاص خود را داشتند از طریق لابی های خود در کنگره و در تکمیل این سخنرانی اعلام کردند این جنگ اروپایی هاست و به ما مربوط نیست، ولی آینده نشان داد که چنین حرفی و حرفهایی کاملا اشتباه و غیرمنطقی است و هنوز دوسال از این سخنرانیها نگذشته بود که امریکا مجبور شد تمام عیار وارد عمل شود و در واقع راه دیگری نداشت زیرا بهتر از هر کس میدانست که فاشیسم هیتلری که از آفریقا تا آسیا و اروپا درحال جنگ افروزیست اگر موفق شود حریفان اروپایی خود را از میان بردارد بدون شک هدف بعدی آمریکا خواهد بود . متاسفانه وجود چنین تدابیر غلطی بعضا خسارات جبران ناپذیر به بار میاورد مخصوصا وقتی که این سیاستهای اشتباه از طرف دولتی همچون امریکا باشد . با نگاهی گذرا میتوان رد پای این نوع سیاستهای اشتباه و خطرناک را در عملکرد امروز آمریکا مشاهده کرد، از حمایت کردن دیکتاتورهای چکمه پوش در آمریکای لاتین تا حمایت از مرتجعین اسلامی در خاورمیانه و آفریقا، سیاستی که سالها تحت عنوان جنگ سرد دنبال می شد و حالا تا حدودی معضلی برای خود آمریکا شده، ولی راستی آیا بعد از پایان جنگ سرد و متلاشی شدن شوروی سابق ادامه این نوع سیاستها چه دستاوردی برای آمریکا داشته؟ ورود به چنین بحثی را باید به زمانی دیگر موکول کرد و فقط کافیست نگاهی به تحولات جهان عرب در یک سال گذشته و کمی عقب تر از آن رشد بنیاد گرایی بی دنده و ترمز را در خاورمیانه مشاهده کرد، ولی موضوعی که مد نظر است ایران و مواضع اشتباه آمریکاست که ادامه این خط مشی هر روز منطقه را به سمت مسیری خطرناک تر هدایت میکند، اگر چه ادبیات امروزی دولتمردان امریکا کاملا متفاوت با دوران روزولت است ولی آیا عملکردشان هم متفاوت بوده؟
از بیش از سه دهه پیش و با شرو ع به قدرت رسیدن فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران که دست کمی از فاشیسم هیتلری ندارد آمریکا با در دستور کار قرار دادن سیاستهایی که زمان نشان داد غلط بوده، مسیری را انتخاب کرده است که تا به امروز هیچ امتیاز قابل ملاحظه ای برایش نداشته بلکه برعکس از یک مشکل ساده به یک تهدید تبدیل شده است و خواسته یا ناخواسته پیروی و ادامه از چنین سیاستی که آن را باید سیاست مماشات نامید به رشد و ترویج بنیاد گرایی اسلامی در ایران و منطقه منجرشده است، تا جایی که چندی پیش در قلب کشور امریکا رژیم آخوندی طراحی ترور دیپلماتهای خارجی را پیش میبرد، ولی آیا این طراحی ترور که قسمتی از هزاران طرح تروریستی رژیم آخوندی بوده زنگ خطری برای آمریکا نیست؟ جواب را باید در عملکرد بعد از این واقعه در آمریکا که ظاهرا حکایت همان {خانه از پای بست ویران است خواجه در بند نقش ایوان است }دنبال کرد.
برای نمونه وقتی آمریکا در سال۱۹۹۷ دشمن اصلی و شماره یک رژیم آخوندی را در لیست سازمانهای ممنوعه قرار داد برای چراغ سبز نشاندادن و دلجویی از جناحهای داخلی رژیم بود که این بزرگترین خدمت به پدر خوانده تروریست جهانی یعنی رژیم آخوندی و ادامه این سیاست در رابطه با مخالفین واقعی رژیم آخوندی در واقع به مراتب خطرناکتر از سیاست خنثی روزولت در رابطه با جنگ جهانی دوم می باشد بخصوص اگر فاشیسم مذهبی به بمب اتم هم مسلح شود تصورش هم یک کابوس است چه رسد به اینکه در واقعیت چنین تراژدی رخ دهد. شک نباید کرد که شکنجه و قتل عام امروز مجاهدین توسط غلام حلقه به گوش رژیم آخوندی درعراق جلوی چشم وزیر دفاع مربوطه را هم باید در چار چوب سیاست مماشات با زنگی مست دانست
در طی پروسه خروج نام سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست گروههای ممنوعه در انگلستان اسنادی علنی شد و از طبقه بندی محرمانه خارج شد که خود گواه دیگریست بر حقانیت این که سیاست غرب تا به امروز در راستای بقای رژیم آخوندی بوده و نه تضعیف و سرنگونی آن، سیاستی که باید گفت ادامه مسیر نخست وزیر مماشاتگر انگلستان در قبل و ابتدای شرو ع جنگ جهانی دوم میباشد، سند گزارشی از طرف نماینده دولت انگلستان در عراق به دولت میباشد که در آن نماینده مربوطه به دولت مطبوعش در لندن اعلام میکند بنا به شرایطی که برای سازمان مجاهدین خلق پیش آمده {حمله و خلع سلاح مجاهدین توسط امریکا و انگلیس و متحدینشان در جنگ عراق }بزرگترین تهدید تروریستی {بخوانید سرنگونی} از سر رژیم ایران رفع شده است. چه ارمغانی بهتر از این برای آخوندهای خون آشام ایران می تواند باشد؟ و راستی از کی تا به حال دولت فخیمه نگران تهدید تروریستی در رابطه با پدر خوانده تروریسم جهانی شده است.
دادستان سابق آمریکا مایکل موکیزی در این رابطه جمله جالبی گفته است او میگوید دولت امریکا مجاهدین را خلع سلاح کرده و کماکان در لیست گروههای ممنوعه نگه داشته چون میخواست ملا های ایران اقدام به فرستادن بمب های کنار جادهای و انتقال مهمات و سلاح برای گروههای تروریستی وابسته به خودشان در عراق و کشتن سربازان آمریکایی نکنند اما در عمل رژیم ایران کشتار سربازان آمریکایی را ادامه میدهد. کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه سابق آمریکا در آخرین روزهای صدارتش جمله یی تاریخی گفت که ای کاش گوش شنوایی در هرم قدرت میبود تا بشنود، رایس گفت اشتباه سالیان آمریکا در رابطه با رژیم ایران این بوده که به دنبال میانه رو ها در درون این رژیم بوده است. اگر مماشاتگرا ن با فاشیسم هیتلری میدانستند که به خاطر حماقت هایشان میلیونها انسان بیگناه قرار است کشته شوند حتما از سیاست مماشات دست میکشیدند تعجب برانگیز این است که چرا دنباله روهای این سیاست از تاریخ درس نگرفته اند و هنوز فکر میکنند و یا شاید خود را به جهالت میزنند که افعی کبوتر میزاید.
نکته پایانی که بد نیست باز یادآوری شود این است که آرزو بدلانی که در حسرت متلاشی کردن نرم مجاهدین بودند، نباید شک کنند که هر قطره خون مجاهدین حکم الماس بی بدیلی را دارد که در سراسر گیتی یافت نمیشود مجاهدین از تقریبا نیم قرن پیش شهادت را آگاهانه و آزادانه پذیرفته اند شهادت در راه آزادی وطن همان ارزش مقدسی که دوست را به تحسین و دشمن را به هراس انداخته است.