م. یاورزاده-سفارت مجازی، استمالت واقعی

افسانه ها در برابر واقعیت ها
حقیقت درباره سیاست ایالات متحده در قبال ایران
دولت ایران برای مدتی نزدیک به سی و دو سال، از طریق اعمال کنترل بر رسانه ها، فرهنگ و کتابهای درسی، کوشیده است تصویر نادرستی را از دولت ایالات متحده و سیاستهای آن در قبال ایران و به طور وسیع تر در منطقه، منتقل کند. ما می دانیم که بسیاری از ایرانیان با مشاهدات روزمره و با مطالعه تاریخچه واقعی روابط سی سال اخیر آمریکا و ایران، این تبلیغات را رد می کنند.
آنچه در زیر می آید شایع ترین "افسانه بافی هایی" است که ما می خواهیم به طور مستقیم به آنها بپردازیم. ما به روزآمد کردن این فهرست هنگام برخورد با تحریفهای دیگری در رابطه با این که واقعیت چیست و و مبانی صحیح آن کدام است، ادامه خواهیم داد.

افسانه # 1: سیاست ایالات متحده بر سرنگون ساختن دولت ایران بنا نهاده شده است.
واقعیت: سیاست ایالات متحده حمایت از معیارهای بین المللی، محترم شمردن هم حقوق و هم مسئولیت های کشورها است.اما در مورد ایران،  ایالات متحده به محترم شمردن حقوق مسلم دولت این کشور بسنده می‌کند.
ایالات متحده، نه در عمل، نه در نظر، هیچگاه خواهان سرنگونی حکومت ایران نبوده است. به عکس، پیوسته مشتاق یک تعامل فراگیر با آن بوده است. در پیام نوروزی دو سال پیش خود (20 مارس 2009)، پرزیدنت اوباما « رهبران جمهوری اسلامی» را خطاب قرار داد و گفت: « مایل است که جمهوری اسلامی ایران در جایگاه راستین خود در جامعة بین‌الملل قرار گیرد». او آینده‌یی را آرزو نمود «همراه با مبادلات تجدید شده میان مردم ما، و فرصتهای بزرگتری برای مشارکت و بازرگانی. این آینده ای است که در آن اختلافات دیرین برطرف شده اند، آینده ای که در آن شما و همسایگانتان و جهان در بعد وسیع تر می توانیم همه  در صلح و امنیت بهتری زندگی کنیم».
استواری ایالات متحده در این سیاست از جمله در رویکرد آن با قیام‌های مردم ایران در سال 2009 پدیدار شده است. در اکتبر همان سال، یکی از بلندپایه‌ترین مقام‌های وزرات خارجه، ویلیام برنز، با فرستادگان خامنه‌ای در ژنو به طور مستقیم مذاکره نمود. این ملاقات، بی‌شک، پشتگرمی نیرومندی برای زمامداران ایران بود که به سختی تحت فشار اعتراضهای مردم خود بودند.
ایالات متحده ازخودگذشتگی بسیاری برای استمرار بخشیدن به یک سیاست مطلوب رهبران جمهوری اسلامی نشان داده است. با وجود این، تنش‌های فیمابین، گاه با شدتی بسیار، همواره وجود داشته است. در ایجاد این تنش‌ها ایالات متحده هیچگاه پیشقدم نبوده است. اما در رفع آن از طریق تقلیل دادن اهمیت ماجراجویی‌های دولت ایران، پیشقدم بوده است.
ایران ـ  هم در گذشته، هم در حال حاضر ـ  یک دستور کار منفی دائم‌التزاید را، هم در داخل و هم در خارج پیگیری می کند: ایران فعالانه در پی ساختن جنگ‌افزار هسته‌یی است؛ در سراسر منطقه، پول و اسلحه و آموزش در اختیار گروه های تروریستی، از جمله برخی از گروه هایی که کارکنان ایالات متحده را در عراق و افغانستان هدف قرار می دهند می گذارد؛ در صدد ایجاد اختلال در پیشرفت مربوط به حل مسالمت آمیز مناقشه اعراب و اسرائیل است، حقوق جهانی شهروندان خود را نقض می کند، یک پنجم تلفات سربازان آمریکایی در عراق حاصل انفجارهای طراحی شده توسط دولت ایران است، انفجار مقر سربازان آمریکایی در خوبر عربستان توسط سپاه پاسداران صورت گرفت، صدها تفنگدار آمریکایی در بیروت توسط عوامل دولت ایران به قتل رسیدند. و ...
سیاست ایالات متحده در برخورد با تمام این وقایع سعه صدر و اجتناب از واکنش‌هایی است که افق‌های یک تعامل منطقی را خدشه دار نماید.

افسانه # 2 : ایالات متحده با هر پیشرفت علمی توسط ایران- شامل توسعه هسته ای- مخالف است زیرا می خواهد ایران را در حالت ضعف نگهدارد.
واقعیت: ایالات متحده یکی از مهم‌ترین دولت‌هایی است که در مناقشه هسته‌یی ایران مدافع سیاست «بسته‌های تشویقی» است.
 در واقع برنامه هسته‌یی ایران در سال 1957 از طریق یک موافقتنامه همکاری هسته ای با ایالات متحده بر اساس برنامه "اتم برای صلح" بنیانگذاری شد. رآکتور پژوهشی واقع در مرکز پژوهش هسته ای تهران در مشارکت با ایالات متحده ساخته شد و سوخت آن در آغاز کار با مواد هسته ای آمریکایی تأمین گردید.
از سال 2002، انتشار گزارش‌هایی دائر بر وجود سایت‌های نطنز و اراک که تا آن زمان جهان از آن مطلع نبود، سبب بحرانی در مناسبات میان ایران و جامعه بین‌المللی شد. مقام‌های ارشد کاخ سفید بارها تصریح کرده‌اند، این نه ایالات متحده بلکه یک گروه ناراضی مخالف بود که از 18 سال فعالیت اتمی مخفی ایران پرده برداشت.
از یاد نبریم که “ قضاوتهای کلیدی” (NIE)که  در سال 2007 توسط جامعه اطلاعاتی منتشر شد ، با این ارزیابی چشمگیر که « ما با اطمینان بالا قضاوتمان این است که در پاییز 2003 ، تهران برنامه تسلیحات هسته یی خود را متوقف ساخت»، فشارهای بین‌المللی برای ممانعت از پیشرفت برنامه هسته‌یی ایران را به میزان زیادی کاهش داد. 
ایالات متحده به طور کامل از توسعة ایران و استفادة آن از انرژی هسته ای برای مقاصد مسالمت آمیز حمایت می کند، اما حق ایران به توسعة مسالمت آمیز هسته ای با مسؤلیتهایی همراه است. ایران به عنوان یکی از امضاء کنندگان پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای (NPT) به نشان دادن طبیعت مسالمت آمیز برنامة هسته ای خود التزام دارد.

افسانه # 3 : ایالات متحده هرگز به مشارکتش در سرنگونی مصدق، نخست وزیر ایران در سال 1953 اذعان نکرده است.
واقعیت: ایالات متحده به دخالتش در رویدادهای سال 1953 اذعان کرده است
این اذعان زمانی صورت گرفت که روحانی مدره، محمد خاتمی، به ریاست جمهوری رسیده بود. در واقع، اظهار تأسف مادلن آلبرایت از این بابت، بخشی از مساعی ایالات متحده برای تقویت همین جناح میانه رو در جمهوری اسلامی بود.
نباید از نظر دور داشت که بنیانگذار جمهوری اسلامی، خود دشمنی آشکاری با محمد مصدق نخست وزیر سال 1953 ایران داشت. در هر حال، نظر ایالات متحده این است که اگر تنها بر شکایات گذشته تمرکز کنیم، مسائل امروز فیصله نخواهد یافت و این رویه به ایران و آمریکا در جهت رسیدن به آینده ای بهتر کمکی نخواهد کرد.

افسانه # 4: ایالات متحده برای تغییر دولت ایران آن را در معرض تحریم قرار می دهد.
واقعیت: تحریم‌های ایالات متحده برای جلب رضایت دولت ایران به تعامل است نه برای در تنگنا قرار دادن آن.
تحریم های آمریکا در رابطه با برنامة هسته ای ایران بخشی از سیاست دو مسیره به منظور افزایش فشار بر دولت ایران است تا این کشور را به ایجاب قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل و آژانس بین المللی انرژی اتمی وادارد. اما در صورت جدی بودن ایران در رسیدگی به نگرانی های جامعه بین المللی در مورد برنامه هسته ای این کشور، تعامل دیپلماتیک را نیز در بر می گیرد. دولت ایالات متحده هنوز به صادرات مواد غذایی، دارویی و فرآورده های پزشکی به ایران ادامه می دهد و برای دیگر معاملات با ایران- در ارتباط با مسائل انسانی، آموزشی و مبادلات علمی و نیز تماس مردم- با- مردم مجوز صادر می کند.
فروش غیرمستقیم کالاهای صنعتی ساخت کارخانه‌های آمریکا به رژیم ایران نیز هیچگاه متوقف نشده است. بخشی از صادارات امارات متحده عربی به ایران که ارزش آن در سال 2010 به بیش از 16 میلیارد دلار رسید،کالاهای ساخت آمریکاست.

افسانه # 5: ایالات متحده از گروه های تروریستی ایرانی که بر مبانی قومی یا سیاسی تشکیل شده اند، پشتیبانی می کند.
واقعیت: ایالات متحده با هر گروهی که خواهان تغییر رژیم ولایت فقیه باشد، مخالف است.
در سال 1997، ایالات متحده سازمان مجاهدین خلق (MEK) را در لیست سازمان‌های تروریستی خارجی (FTO) قرار داد. مقامهای ارشد وقت وزارت خارجه به روشنی توضیح دادند که این نام‌گذاری« با هدف ارسال یک پیام حسن نیت به تهران و رئیس جمهور مدره تازه انتخاب شده‌اش، محمد خاتمی، صورت گرفته است»(لس‌آنجلس تایمز 9 اکتبر 1997).
دادگاه استیناف واشنگتن در حکم ژوئیه 2010 وزارت خارجه را ملزم به بازبینی این نام‌گذاری کرد. از آن پس مبنایی برای ادامه این نام‌گذاری باقی  نمانده است. اما وزارت خارجه برای نشان دادن منتهای حسن نیت خود تا آخرین دقیقة ممکن بر این موضع اصرار می‌کند.
در عوض، ایالات متحده از حقوق بنیادین همه ایرانیان برای آزادی بیان، فعالیت مسالمت آمیز آنها به خاطر حقوق سیاسی، مذهبی، قومی، جنسیتی و اجتماعی، صرفنظر از مذهب و قومیت حمایت می‌کند.
ایالات متحده به حق حاکمیت ایران احترام می گذارد.

افسانه # 6: ایالات متحده توجهی به وضعیت حقوق بشر در ایران ندارد. هدف نخستین آن ضعیف و منزوی نگهداشتن ایران است.
واقعیت: ایالات متحده به آن دسته از موارد نقض حقوق بشر در ایران توجه نشان می‌دهد که محکومیت آن به معنای تخطئه حق حاکمیت رهبران جمهوری اسلامی نباشد.
 ایالات متحده برای حصول اطمینان از این که کسانی که در ایران از نقض حقوق بشر رنج می برند به فراموشی سپرده نمی شوند، ازطریق سازمانهای بین المللی، از جمله مجمع عمومی سازمان ملل متحد و کمیسیون حقوق بشر(HRC) عمل می کند.
ایالات متحده در قبال موارد فاحش نقض حقوق بشر بعد از انتخابات ریاست جمهوری 2009  از کوشش‌های چالش‌برانگیزی نظیر کشاندن پرونده قتل 300 نفر از تظاهرکنندگان ایرانی به شورای امنیت احتراز کرده است. در عوض شمار فراوانی از مقامات و سازمانهای ایرانی را برای تحریم معرفی کرده است. ایالات متحده اعدام‌های پرشمار جوانان کرد، بلوچ، اهوازی یا هواداران مجاهدین خلق(MEK) را که در لیست سازمان‌های تروریستی خارجی نام‌گذاری شده‌اند، در نظر نمی‌گیرد. ایالات متحده در قبال قتل عام گسترده زندانیان سیاسی در سال 1988 نیز همین سیاست را پیشاروی خود داشته است.
دولت ایران مسؤلیت به زندان افکندن، ارعاب، و منزوی ساختن اندیشمندان، فیلمسازان، حقوق دانان، روزنامه نگاران و فعالان برجسته جامعه مدنی را به عهده دارد و جهان را از خدماتی که آنها می توانند در اختیار جامعه بین المللی بگذارند محروم می کند.