برای همه آنانی که مهر مردم شریف و رنج کشیده میهن مان را در دل دارند و به قول دکتر محمد مصدق وقتی پای منافع ملت شان در میان است, لجاجت به خرج می دهند, روزهای باقی مانده به پایان اولتیماتوم برای حمله به اشرف, سنگین, دشوار و پراز تشویش می گذرد, آنان دل نگران 3400 فرزند دلاور خود هستند که تاوان عشق به سعادت و بهروزی مردم شان رامی پردازند: لحظه عبور هزارباره سیاوش از آتش فرامی رسد و مام میهن چشم به این لحظه دوخته است.
در حالی که اردوگاه ضدانقلاب در تدارک لحظه ای است که سال ها برای آن آتش تهیه ریخته و حساب بازکرده است, انقلاب در اشرف, بانشاط و بی هراس, درچند متری زرهی ها و ماشین های کشتار و حرامیان تیغ برکف نفس می کشد و این رمز آشوبی است که خواب از چشم دشمنان تاریخی مردم ایران ربوده است.
جغرافیای این تسویه حساب نیز در پرآشوب ترین نقاط جهان و استیلای یکی از سیاه ترین نیروهای تاریخ بر منطقه واقع شده است, جایی که در آن یک قلم 900 هزار زن در جریان جنگی تجاوزکارانه وکوران تروریسم صادراتی پس از آن بیوه شده اند و جان انسان در آنجا هنوز ارزان ترین کالاها است. در این شرایط آَنچه اشرفیان روزانه از سر می گذرانند به نوعی ممکن کردن امری است که غیرممکن می نماید. این بعد از زندگی اشرف, اسرارانگیز و سرشار از رازهایی است که گنجینه انقلاب است.
1- فرزندان خلق در هر فرصتی که دست به قلم می برند یا در برابر دوربین مقاومت می ایستند, سرشار از عواطف بی بدیل انسانی, با همان صداقت و زلالی سخن می گویند که وجه مشخص کردار همه انقلابیون و آزادیخواهان جهان است, یعنی چیزی که جامعه کنونی ایران در حاکمیت طولانی فاشیسم مذهبی فراموش کرده است.طنین لحن آنان برای همه انسان های دردمند, آگاه و آرمانگرا آشنا است. آنان به زبان تاریخی و مشترک همه انقلابیون فارغ از جغرافیا, نژاد ,سن وسال و جنسیت سخن می گویند. ویژگی بی مانندی که نقطه اتکاء و در عین حال چشم اسفندیار آنان نیز هست...
این نوع گفتار شکوای همه کسانی را برمی انگیزد که در هر فرصتی می نالند انقلابیون پس از این همه سال عوض نشده اند... پس چرا نمی خواهند تغییر کنند؟... مگر زمان برای آن ها ایستاده است؟... یعنی چیزی بوده وهست که جبهه متحد ضدانقلاب را ازارتجاع وفاشیسم هار دینی تا نئولیبرال های وطنی و چپ های پشیمان! پریشان و درمانده می سازد, چیزی که شاید ماهیت عنصر انقلابی نیز با آن شناخته می شود و برگرفته از نوع نگاه به زندگی است, نگاهی که با منطق پراگماتیسم سرآشتی ندارد و تحلیلی که از زندگی به دست می دهد فارغ از چارچوب مسلط فهم سرمایه داری است. از این رو گفتاری است که خارج از پارادایم حاکم معنا می یابد و طنین آن برای گوش ها و چشم هایی که خود را به جریان مسلط سپرده اند, نامفهوم است. در حالی که گفتار انقلاب بیش از هر چیز, جریان مسلط یاد شده را به چالش می خواند واز این رهگذر درک جدیدی را نیز به ارمغان می آورد: تفسیرو فهم انقلابی.
در زمانه ای که ستم کشان از سازمان یابی ویژه خود بی بهره اند, واکنش های انقلابی به تروریسم تفسیر می شود و مرز مبارزه آزادی بخش با بنیادگرایی جنایتکار و تروریستی به عمد مغشوش شده است. زبان اشرف که در فرایند مقاومتی شکوهمند و مستمر شکل گرفته و از مجرای حامیان خستگی ناپذیر آن انعکاس می یابد, بین المللی و قابل فهم است: اشرف, همبسته با اشکال مختلف و در جریان مقاومت در چهارگوشه جهان, پرچم تفسیر انقلابی از زندگی و رد سازش و پای بندی حداکثری به نفس آزادی و عدالت را افراشته است و این اندوخته ای گرانسنگ برای سنت جهانی انقلاب است.
2- اشرف بیش از هر چیز یک پرسش است, پرسشی است که حتی اگر صورت مساله آن را ما طرح نکرده یا حتی علاقه ای به طرح آن نیز نداشته باشیم, ناگزیر از پاسخ به آن هستیم. چرا که موضوع اشرف در حال حاضر بیش از بحث سرنگونی و حتی شاید فراتر ازمهم ترین دغدغه انقلابیون یعنی کیفیت سرنگونی است, بحث اشرف بحث فردای سرنگونی است. بدون پاسخ به آن – با هر کیفیتی- سخن گفتن از مرحله سرنگونی دشوار است. اشرف سنگین ترین تسویه حساب با مقاومت درمرحله پیش از سرنگونی و اعمال صورت بندی جدید برای آینده ایران است. قوی ترین ضدحمله ای است که علیه مقاومت ترتیب داده شده است. حمله ای است برای برهم زدن طولانی مدت تعادل قوا. رژیم این بار در اشرف به دنبال همه چیز است و مقاومت نیز برای همه چیز می جنگد. مخاطب پرسش اشرف در این مرحله, وجدان زخم خورده انقلاب است.
3- اشرف پاسخ به مهم ترین خلاء قیام و جنبش در حال سکون حاضر است. موضوع رهبری و تشکیلات است. بحث رهبری ارتش قیام است. اشرف همه این ها است اما همه این موضوعات نیز خود با بحث فردای سرنگونی مشروط شده اند. یعنی بزنگاهی که آلترناتیو انقلابی در برابرآلترناتیوهای رنگارنگ ضدانقلاب ایستاده است. در این روند است که اردوگاه انقلاب خالص تر و اردوگاه ضدانقلاب نیز با تمامی دسته بندی های درونی و طیف ها و فراکسیون های راست و چپ خود و با شرکت همه حامیان امپریالیست اش واضح تر می شود.
روزهای پیش رو تنها برای پهلوانان و گردان بی سلاح و در محاصره, تعیین کننده نیست, آزمونی است که همه در آن شرکت داریم. اتحادها و ائتلاف های موافق و مخالف نیز به همین دلیل در این مرحله شکل می گیرد یا در حال شکل گرفتن است. شکل این ائتلاف ها و اتحادهای پیشاروی به روشن ترین شکل ممکن سیمای ائتلاف ها یا شکاف های پس از سرنگونی را نشان می دهد. در شکل گیری ائتلاف های محتمل یک مرحله تعیین کننده فرا می رسد: برخی خود را شتابان کنار می کشند و برخی دیگر از با گام های سنگین از راه می رسند. آن لحظه جادویی و پایدار می تواند این لحظه باشد.
تمامی سناریوهای پیش روی ولایت فقیه, کم و بیش شبیه به هم هستند و فارغ از تقدم و تاخر زمانی, در یک نکته هم سرنوشت اند: "پایان". دستپاچه گی استعمار وارتجاع برای بی اثر کردن آلترناتیو انقلابی با هر هزینه ای, واضح ترین نشانه این سرنوشت است. در این میان اشرف "نه" تمام عیار به گزینه های گوادلوپی برای ایران است. اشرف, فرصتی تاریخی برای ترسیم دوباره مرز بین انقلاب و ضدانقلاب است.
4- برای همه کسانی که استعداد درس گرفتن از گذشته را ندارند, ناکسانی که در این روزها بیش از هر زمان دیگری فرصت تسویه حساب تاریخی خود با مقاومت و مجاهدین را مزه مزه می کنند و آنانی که رسواتر و بی شرمانه تر از همیشه, یکی به نعل و یکی به میخ می زنند و در پوشش حمایت از ساکنان اشرف, چنگ به صورت این رزمندگان می کشند... همه رسانه هایی دغلکاری که به تماشای فرجام کار سیاوشان در محاصره نشسته اند و مرزهای فریبکاری و دروغ گویی را درنوردیده اند... مجاهدین همیشه به خاطر مقاومت شان مقصر و بدهکارند. این مدعیان به دنبال نشانه های زوال عینی اندیشه انقلاب در اشرف هستند و از شکست استراتژی انقلاب و مقاومت سخن می گویند... آنان کفتارهایی هستند که از دفن آرزوها و رویاهای یک ملت مشعوف می شوند.
اما این مقاومت عادلانه و استراتژی مقاومت یک خلق در زنجیر نیست که اکنون به تنگنا افتاده است. به عکس, گزینه پاسخ امپریالیستی-ارتجاعی به بحران جاری است که در اشرف به چالش کشیده شده. نام این بحران مستمر,جمهوری اسلامی با همه باندهای غالب و مغلوب آن است. پاسخ اشرف و جبهه همسوی آن نیز مهیا و آشکار است: "سرنگونی به دست ارتش قیام". پاسخ جبهه متحد ضدانقلاب نیز از ابتدا روشن بوده است: "سازش رفرمیستی و نتیجه ناگزیر آن: جنگ, دخالت خارجی و ویرانی".
از این رو است که دشمن همه چیز خود را به میدان آورده است. فشاری که به شکلی روزافزون بر اشرف وارد می شود, حاصل توان, ابتکار یا کینه فردی مزدور ولایت در عراق نیست. کافی است نگاهی به گستردگی حامیان مقاومت از شرق تا غرب عالم وفهرست شخصیت ها, نهادها و سازمان های حامی آن بیاندازید. به ضدحمله مقتدرانه مقاومت و بسیج سیاسی آن نگاهی بیافکنید تا ببینید فشار یادشده حتی بیشتر از همه زور مقام عظمای ولایت و رژیم مطرود و ایزوله آن است. شرایط حاضر, ماحصل هجوم تمامیت اردوگاه ضدانقلاب درابعاد بین المللی آن است. به همین دلیل است که هنوز اشرف و هر آنچه به آن مربوط می شود, کانون استراتژیک نبرد و گرانیگاه اصلی نیروهای درگیر است. در حال حاضر به ویژه پس ازتغییرات شتابانی که در منطقه در حال صورت گرفتن است, مساله تعیین تکلیف اشرف به همان اندازه که برای رژیم ضدبشری اهمیت دارد برای حامیان امپریالیست آن با تمامی قطب بندی های درونی اش نیز مهم است.
عبور سرافراز اشرف ازاین مرحله به مثابه ورود بی واسطه مقاومت به مدار کیفی تری از تهاجم است. تلاش شبانه روزی مقاومت و هواداران آن نیز بر این نکته تاکید دارد. چرا که در اشرف همه انقلاب در برابر همه ضدانقلاب ایستاده است.
آذر90
*روزنامه نگار