منصور امان- بازخوانی پرونده یک سردرگُمی 3 هزار میلیاردی

ماشین قُدرت جمهوری اسلامی مُستقیم و بدون بیراهه روی به سوی تصادُم از روبرو با دیوار انتخابات مجلس نُهم به پیش می رود. به همان میزان که زمان برخورد در بزنگاه بُر خوردن کارتها و تقسیم ژتونها نزدیک تر می خزد، بر درماندگی و آشُفتگی سرنشینان آن نیز افزوده می گردد؛ موقعیت نا آرامی که خود، نیروی مُحرکه تازه ای برای به جریان انداختن درگیریهای بیشتر با دامنه گُسترده تری به شمار می رود
نُکته دهشت بار برای "نظام" آن است که فرمان ماشین را هیچکس به تمامی در اختیار ندارد، هیچیک از فراکسیونهای شریک در حُکومت، نه دسیسه موثری برای بیرون راندن رقیبان شان در اختیار دارند و نه از برنامه روشنی برای چیرگی بر بُحرانهایی که "نظام" در چنبره آن دست و پا می زند و رُقبا را بخشی از آن می دانند، برخوردار هستند. فقط نگاهی گُذرا به مُشاجرات پُر شمار رهبران و پایوران گرایشهای گوناگون حُکومت پیرامون سقف مُطالبات خود و آنچه که گمان می برند به گونه واقعی به دست خواهند آورد، سردرگُمی آنها در باره جهتی که رویدادها خواهد یافت و چشم اندازی که در برابرشان گشوده می شود را بازگو می کند. بازیگران نمی دانند فینال نمایش چه خواهد بود و آنها کجا می روند و این تنها یقین خدشه ناپذیر در صحنه سیاسی جمهوری اسلامی است.
این رشته سردرگُم را هیچ کُجا روشن تر از کارزارهایی که رهبران و پایوران حُکومت برای افشای فساد اقتصادی یکدیگر سازمان می دهند نمی توان مُشاهده کرد. در این میدان رویارویی، حریفان نیستند که وضعیت صحنه را تعیین می کنند و حوادث را به جلو می رانند، بلکه این رویدادها است که آنها را از پی خود می کشد
سردرگُمی - بخش اول: افشاگری علیه خود
اگرچه مقامهای رسمی ادعا می کنند که کشف دُزدی سه هزار میلیاردی "برحسب تصادُف" و حداکثر در اثر "ناشیگری اختلاس گران" صورت گرفته است، اما انتساب بی درنگ آن به فراکسیون نظامی–امنیتی دولت یا –آن گونه که رُقبایشان مایلند آنها را بنامند- "جریان انحرافی" و سپس دامنه سیاسی ای که این رُسوایی یافت، توضیح مزبور را تایید نمی کند. نشانه ها بسا حاکی از یک حرکت سازمان یافته و سازگار شده با اتهام "ریخت و پاش انتخاباتی" و "خرج پولهای هنگُفت برای انتخابات مجلس" است. این مُشخص ترین اتهامی است که راست سُنتی و دسته بندی آقای خامنه ای از هنگام آغاز درگیریهای علنی با فراکسیون نظامی-امنیتی دولت در رابطه با تلاش آن برای قبضه ی قُدرت مطرح ساخته و همچنان بی وقفه در حال طرح آن هستند.
بی تردید مسدود ساختن یک مجرای چشمگیر بهره برداری از قُدرت و همچنین یک منبع کلان تولید آن، ضربه سختی به آقای احمدی نژاد و دوستان به حساب می آید. اما دُشوار تر از آن، می تواند به میان کشیده شدن پای رهبران ارشد فراکسیون دولت مانند مشایی و پایوران بُلندپایه آن همچون آقایان خاوری، رییس بانک ملی، آقای حُسینی، وزیر اقتصاد، آقای پورمُحمدی، مُعاون بانک مرکزی، در ارتباط با این رُسوایی باشد.
با این همه چنین می نماید که این تاکتیک بهترین ابزاری نبود که حریفان دولت می توانستند برای تسویه حساب به آن مُتوسل شوند. نخُست از این زاویه که آنها به جامعه توضیح می دادند که زیر خیمه نماینده خُدا بر زمین و در سایه "ولی مُطلقه"، "سید خُراسانی" و جُز آن، فسادی بر پا شده که می توان آن را "بُزُرگترین اختلاس تاریخ ایران" نام داد و عاملان آن هیچکس جُز منصوبان وی و نورچشمیهای اش نبوده اند. ناگفته پیداست که این بهترین تبلیغ به طور عام برای حُکومت نواب خدا، والی امامزمان یا وکیل تام الاختیار هر مُوکل غیبی دیگر نیست و به گونه ویژه، دلیل قانع کننده ای برای کشاندن جامعه ی مُعترض زیر پرچم "نظام" و قانع کردن آن به تحمُل حاکمان مُستبد و فاسد حساب نمی آید.
از سوی دیگر، تنظیم کنندگان صورت حساب سه هزار میلیاردی برای فراکسیون نظامی-امنیتی دولت، با نگاهی ساده لوحانه که از ارزیابی غلط از موقعیت خود و حریف سرچشمه می گرفت، نقش خویش در این تاراج کلان را از مُعادلات پاک کرده و به این وسیله از پیش بینی سناریوهای بعد از افشاگری و واکُنشهای احتمالی سوژه آن، ناتوان ماندند.
سردرگُمی - بخش دوم: فرار به عقب با ریخت و پاش
بنابراین، حرکت گرایشهای رقیب "باند انحرافی" تا نُقطه ی افشا و آشکار ساختن دُزدی میلیاردی می توانست در طبقه بندی عملیات انتحاری قرار بگیرد که اگر چه اهدافی را مورد اصابت قرار می داد اما خود نیز همراه آنها دراز می شد. نخُستین صدای شیپور عقب نشینی در میانه مهر ماه به صدا درآمد؛ زمانی که آقای خامنه ای ضمن رد مسوولیت خود در فساد زیردستانش، درخواست کرد که موضوع دیگر "کش" داده نشود.
در نظر به بازتاب گُسترده اجتماعی دُزدی و افراد و ساختارهای دخیل در آن، رویکرد رهبر جمهوری اسلامی از موضع ضعف و دفاع نه چندان سازمان یافته از خود بی تردید فهم پذیر است. اما مُداخله وی با این مُشخصات فقط زمانی می توانست موثر باشد که اداره صحنه را نیز به گونه واقعی در دست می داشت، به این مفهوم که از یک سو می توانست مانع حمله تلافی جویانه پادوی یاغی شده خود و کشانده شدن نزاع به اندرونی اش شود و از سوی دیگر، پرونده را از روی میز قاپ زده و جلوی "کش" آمدن آن را بگیرد. آیا این پیش شرطها تامین بودند؟ این پُرسشی است که می توان پاسُخ آن را از جهتی که رویدادهای بعدی یافتند، بر گرفت.
یک روش ساده و همزمان محبوب برای جلوگیری از "کش" نیامدن رُسواییهای از پرده برون افتاده دولتی، معرفی یک یا چند بُز گُناهکار و قُربانی کردن آنها در محراب رووسای پاکدامن شان است؛ متُدی که مُنصفانه باید گفت جمهوری اسلامی آن را اختراع نکرده، اما یکی از بی استعداد ترین کاربران آن به شمار می رود.
حُکومت برای جمع کردن پرونده باید وانمود می کرد که در حال بررسی و به فرجام رساندن آن است و به بیانی، خلعت پیش قراوُلی نهضت دُزد بگیری را بر دوش می افکند. گرفتن ژست مُبارزه با فساد حُکومتی حتی در "بالا" و دادرسی و مُجازات قاطعانه عاملان آن، به گونه فرضی می توانست از گُسترش خساراتی که تا این لحظه به "نظام" وارد شده بود جلوگیری کرده و دامنه آن را محدود کند.
اما همانگونه که می توان تصور کرد، پرونده به این سمت جهت نیافت و برعکس، اکنون زمان آن رسیده بود که سرالی بی تدبیریهای "نظام" با یک اپیزود جدید ادامه پیدا کند. حتی اگر آقای خامنه ای با مُداخله ی پریشان و ادبیات اندیشه نشده خود به اعتبار سناریو لطمه جدی نمی زد، نمایش ریشخندآمیزی که در مجلس مُلاها با سوژه برخورد با "اختلاس" و "استیضاح وزیر اقتصاد" روی صحنه رفت، برای ورشکسته کردن تیاتر کافی بود.
در یک صحنه سازی ریشخند آمیز که سُخنان پُر حرارت مُوافقان و مُخالفان به عُنوان دکوراسیون آن خدمت می کرد، وزیر اقتصاد از اتهام مُشارکت در "اختلاس" و پُشتیبانی آن تبریه گردید و اجازه یافت پُست خود را حفظ کند. این پرده چنان ناشیانه اجرا گردید و بازیگران آن گونه نقش خود را غیر طبیعی بازی کردند که حتی تلویزیون دولتی و رسانه های رسمی نیز به انتقاد پرداخته و آن را نمایشی توصیف کردند.
بدین گونه، تدبیر کُنترُل آتش و کاهش دامنه خسارت، خود به فاکتور دیگری برای سوزاندن بیشتر "نظام" و تایید پیش داوریهای بدبینانه اکثریت جامعه گردید که نزد حاکمان جمهوری اسلامی اراده ای برای پیگیری و برخورد با چپاول داراییهای همگانی نمی دیدند. نمایش "استیضاح"، دلیل این فقدان اراده را نیز در یک بسته بندی دو برابر عرضه کرد و همه ی آنها که می خواستند ببیند، شاهد گردیدند که چگونه افشاگران از ترس افشا شدن و پاکدامنها در وحشت از نشان داده شدن لکه های نشُسته، با یکدیگر چُپُق سکوت دود کردند و دست ماله کشی در دست هم گذاشتند.
سردرگُمی - بخش سوم: شکست مُصالحه، شبیخون تازه
زمان کوتاهی پیش از کنار رفتن پرده نمایش "استیضاح" در مجلس مُلاها، نام چند تن از نمایندگان مجلس و از جُمله، آقای بروجردی، رییس کُمیسیون کلیدی امنیت به عُنوان شُرکای "اختلاس" افشا گردید. این تحوُل، یک نشانه قوی از شکننده و بی پایه بودن توافُق قبلی طرفهای درگیری و در موضع ضعف قرار گرفتن آقای خامنه ای و راست سُنتی می توانست به حساب بیاید؛ یک نتیجه گیری که رویدادهای بعدی آن را تایید کرد.
پیرامون دلیل عقب نشینی سراسیمه دو گرایش یاد شده از کشاندن موضع فساد مالی به "خط قرمز" فراکسیون نظامی–امنیتی، گُمانه های گوناگونی مطرح گردیده؛ علت هر چه باشد، روشن این است که آنها در این بده و بستان، هم چوب را خورده اند و هم پیاز را! زیرا آقای احمدی نژاد و دوستان هم حمله رقیبان را مُتوقف و آنها را ناچار به پس نشستن پُر هزینه کردند و هم در عمل، آنچه که تعهُد سپُرده بودند در قالب "سُکوت الهام بخش وحدت" بازگو نکنند را جار زدند و به اُردوی حریف شبیخون بردند.
گُماشته یاغی شده آقای خامنه ای، فقط دو روز پس از مُصالحه و دفع موفقیت آمیز حمله رُقبا، دست به پرده دری رُسوایی بار تری زد و این بار در مورد فساد حُکومتی، آدرس دفتر "رهبری" (مُجتبی خامنه ای) و برادر آقای لاریجانی (مُحمد جواد) را داد و داستان پُشت پرده برکناری آقای مُتکی و ماجرای "حضور بانوان در ورزشگاهها" و بوقلمون صفتی "رهبری" را روی میز گذاشت. او همچنین هُشدار داد که اگر نیم ساعت حرف بزند، "قیمت سوراخ موش بالا می رود".

به این ترتیب، توپی که دو گرایش باند ولایت برای شلیک به رقیبان به میدان آورده بودند، در انتها به سمت خود آنها چرخید. آنان تحت رهبری آقای خامنه ای از رویارویی با فراکسیون نظامی–امنیتی دولت در میدان اصلی نبرد، جایی که موضوع صف آرایی، اشغال مواضع کلید است، فرار کرده اند و در میدانهای فرعی و تنگ کشاکش، مورد اصابت ترکش گلوله هایی قرار می گیرند که خود شلیک می کنند.
برآمد
با همه ناگواری، قُفل شدگی درونی باند حاکم فقط نیمی از نکبتی را تشکیل می دهد که "نظام" بدان دُچار شده است. بر این افزوده می گردد که آنها جنگ پُر تلفات خود را در ظرفی به پیش می برند که هر چیزی به جز یک مُحیط مُسالمت آمیز است.
از یک سو، جامعه مُعترض با مُطالبات انباشته شده اش به کمین نشسته و حرکت گلادیاتورهای میدان را در کفه ی ترازوی منافع خود به سنجش می نهد و در سوی دیگر، بُحران خارجی "نظام" قرار گرفته که میدان مانُور و دایره امکانات فراکسیونهای درگیر برای رها گردیدن از مسایل در دستور -چه در "بالا" و چه در "پایین"– را محدود ساخته و به تامین فاکتورهایی مشروط می کند که آنها یا در اختیار ندارند یا به مصلحت خود نمی بینند.
در این چارچوب، برنده جنگ فرسایشی در راس حُکومت، بی تردید به پیش برندگان آن نخواهند بود.
منبع: نبردخلق شماره 318، پنجشنبه 1 دی 1390 (22 دسامبر 2011)