سینا دشتی-فتوا های آسمانی عالم رادیو فردا

رادیو فردا که در رعایت موازین خبرنگاری و بیطرفی حرفه ای در مورد مجاهدین هم طراز و هم سطح خبرگزاری فارس و ایرنا ست ، در سایت خود مقاله ئ از فردی به نام مجید محمدی پرداخته است که مطالعه ان خالی از تفریح نیست. أیشان که خود را جامعه شناس نامیده است با چیدن صغری و کبری از موضع ناصح و مجتهد علوم سیاسی تلاش کرده است تا دوباره  با مجاهدین به تسویه حساب سیاسی بپردازد
بگذارید تا به نکات پا یه ی بحث خارج این عالم حوزوی نظری بیاندازیم
                                                                     ---------------------------------------------------

نظر سنجی‌های مستقل در اواخر دهه هفتاد نشان می‌داد که در میان گروه‌های سیاسی بدیل جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین خلق دارای کمترین محبوبیت در داخل کشور بود.

نقطه شروع بحث عدم داشتن پایگاه مردمی مجاهدین است که به قول أیشان توسط بررسی های مستقل در اواخر دهه هفتاد در ایران صورت گرفته است . من فرض را بر این میگذارم که منظور أیشان از دهه هفتاد ، تاریخ هجری شمسی است .
تا انجا که بر همه آشکار است ، در ان تاریخ حکومت اخوندی در ایران حاکم بوده و تمامئ سازمان مجاهدین خلق ، و هواداران ان محارب و مهدورالدم ، محسوب شده و هنوز هم میشوند . این نظر پرسی هائ مستقل !فاقد اعتبار علمی است و این مجتهد حوزه جامعه شناسی هم میداند.
اما هنوز جوهر قلم در نفی پایگاه مردمئ مجاهدین با تکرار ترجیع بند ارتجاعی وابستگی به رژیم سابق عراق خشک تشده است که استاد حوزه در چند پاراگراف بعد ، قلمش از جا در میرود که بخش قابل توجهی از تاریخ معاصر کشورمان با این سازمان عجین شده است .
داستان مجاهدین خلق از سوگناک‌ترین بخش‌های تاریخ معاصر ایران است، مملو از خونریزی و اعدام و شکنجه و زندان و تبعید. مجاهدین خلق در هر اثری در باب تاریخ معاصر خشونت در ایران فصلی قابل توجه را به خویش اختصاص خواهد داد،

یکی از شگرد های معمول اخوند ی در مفهوم ضد علمی ان اختراع کلمات از خود ساخته بدون تعریف واضح و شناخته شده است ، کلمات دهان پرکن مثل عقلانیت دینی و خود حق بینی و ... برای این است که نویسنده خود را خیلی عالم و دانا و توانا جلوه دهد و خود را در فراز مستقل أکادمیک بنشاند تا مبادا ذهن یک ادم عادی مثل من به خود جرات بدهد تا فقدان بنیادی منطق این بحث را به أیشان یاد اوری کند . اما من عامی کمی ساده سئوال میکنم چگونه میتوان فاقد پایگاه مردمی بود و بخش قابل توجهی از تاریخ معاصر را به خود اختصاص داد؟

اخر چگونه میتوان بدون بهره بردن از پایگاه مردمی از تاریخ سی سال شکنجه اعدام زندان و تبعید جان به در برد ؟

    ---------------------------------

همان طور که جناح‌های حکومتی در ایران در سه دهه اخیر متحول شدند و برخی از آنها حتی در برابر ولایت فقیه ایستادند، مجاهدین خلق نیز تحول یافته‌اند. این تحول در سه سطح قابل مشاهده است؛

سطح اول تحول فردی اعضاست؛ البته آنها که در متن جوامع غربی زندگی کرده‌اند دچار تحول بیشتر و آنها که در گروه‌های بسته زندگی کرده‌اند دچار تحول کمتری شده‌اند.

تحول دوم تحول ایدئولوژیک است: مجاهدین خلق نظریه امپریالیسم و مبارزه با سرمایه‌داری را به طور کلی کنار گذارده، به نمادهای ملی توجه بیشتری یافته و مذهب را بیشتر در حد یک عنصر پیونددهنده و هویت‌بخش نگاه داشته‌اند.

تحول سوم، تحول سیاسی است؛ آن دسته از اعضای مجاهدین خلق که درغرب زندگی کرده‌اند در دو دهه اخیر استفاده از فرایندها و رقابت‌های سیاسی در جوامع دمکراتیک برای پیشبرد اهداف و عدم جزمیت در برابر گروه‌های سیاسی غیر ایرانی را به خوبی فراگرفته‌اند و تلاش می کنند پاسخ‌های سیاسی متناسب را به تحولات اجتماعی و نگرش‌های نو در جامعه میزبان پیدا کنند.

اما مجاهدین خلق هنوز تحولات درون نظام سیاسی ایران و دینامیسم این تحولات را جدی نمی‌گیرند

تحولات در دیدگاهها و آرا و عقاید مجاهدین همواره در خدمت جنگاوری بیشتر بر علیه رژیم جنایتکار بوده است . اگر مجاهدین گول شعبده بازیهائ خاتمئ شیاد و رفسنجانئ جنایتکار در مورد میانه بازی هائ رژیم را نخورده اند و حاضر نشده اند در این سیاه بازیهای اخوندی از خواست سرنگونی تمامیت رژیم کوتاه بیایند ، دیگر این قضاوت تاریخ است که با ظهور احمدی نژاد باید به مجاهدین حق داد یا به دنبال کنندگان سردار سازندگی و شیخک خندان ؟

                                                                  -------------------------------------------------------

عملیات «مرصاد» باقی مانده ایده جنبش توده‌ای را تبخیر کرد. جدا افتادگی ناشی از انزوای خود خواسته اجتماعی از جوامع میزبان و ایرانیان مقیم خارج کشور علاوه بر مخاطرات عاطفی و روانی موجب فاصله‌گیری مجاهدین خلق از دنیای نسل جوان امروز ایران و مبادله و گفت‌وگو با آنان در باب تحولات درون کشور شده است.


ادعای مسخره که مجاهدین خودشان خواسته اند تا از اجتماع منزوئ شده و به خانه های تیمئ یا تبعید بروند بیش از انکه شایسته جواب باشد ، بیانگر این است که مدعئ خواسته نقش سرکوب رژیم ولایت فقیه را کم و نا چیز بنمایا ند.
 در ابتدای قیام سال ٨٨ مجاهدین علیرغم شناخت عمیق از ماهیت و ظرفیت موسوی به هیچ وجه در مقابل انها قرار نگرفتند بلکه با نامه نوشتن به راس مجلس خبرگان به انها أندرز دادند که با خلع ید از خامنه ی و جایگزین کردن منتظری به جای او و انحلال خبرگان راه برای تغییرات مسالمت آمیز فرآهم کنند! البته موسوی و کروبی با تمکین به خواست خامنه ی در مورد موضعگیری علیه مجاهدین شرایط حذف خودشان را از صحنه فرآهم أوردند .
اما با استفاده از نامگذاری رژیم در مورد عملیات فروغ جاویدان  یعنی «مرصاد» نامیدن آن ، واضح میشود که این "عالم " جامعه شناس ، بند نافش به کجا وصل شده است .
                                                                ------------------------------------------------------------

نسخه پیچیدن أیشان در مورد اینده مجاهدین چندان چنگی به دل نمیزند . أیا بهتر نبود که ایشان به فعالین چند رنگ و متحول الألوان که احساس میشود بیشتر با ایشان احساس قرابت دارند ، از چنته خودش چند نصیحت استراتژیک در میاورد تا این وضعیت سکون و رکود و تمام کش شدن سیاسی سبزینه دچار تحول بشود ؟

مجاهدین خلق برای ظاهر شدن به عنوان بخشی مورد توجه از اپوزیسیون که بتواند با اجزای متنوع و متکثر این گروه داد و ستد داشته و جایی برای خود در آینده ایران پیدا کنند سه چالش در برابر خود دارند:

۱. بازسازی چهره خود در افکار عمومی مردم ایران که با رفتن به عراق در دوران جنگ به شدت مخدوش شده است: این کار نخست با شفاف‌سازی وضعیت موجود، رویکرد به ادبیات تحلیلی و گزارشی به جای تبلیغات سیاسی، اعلام گذشته به عنوان اموری درس‌آموز، و سپس با ارتباط با دیگر بخش‌های اپوزیسیون قابل انجام است؛

۲. ایجاد نوعی توازن میان برنامه‌های بلند مدت سازمان و ملاحظات انسانی؛ کمک به سر و سامان یافتن اعضای کمپ اشرف در کشورهای غربی که بخش کوچکی از شهروندان ایرانی هستند، نقطه خوبی برای همیاری ملی و پیدا کردن نقاط تفاهم با دیگر شهروندان ایرانی است؛

۳. حضور اعضای سازمان در مجامع و گفت‌وگوهای نظری و دادن این امکان به خود و دیگران برای نقد تاریخ معاصر ایران و عناصر و مؤلفه‌های آن و نیز چشم‌انداز آینده که مجاهدین خلق نیز بخشی از آن در یک ایران دمکراتیک هستند؛ سخن گفتن یک طرفه با مردم چاره‌کار نیست


اخر چه ضرورتی دارد که یک گروه "فاقد مقبولیت ، منزوئ ، خشن و لجوج "را وارد پروسه ئ بکنند که تمامئ مدعیان در ان " تحلیل" رفته اند ؟ چرا میخواهند خودشان را در گیر اصلاح و سر به زیر کردن مجاهدین بکنند؟ ضرورت همبستگی ناشی از درد رسیدن به چه هدفی است ؟ أیا اردوی تلاش بازگشت به دوان طلائی امام راحل دچار کمبود شده است؟ نیاز به تواب سازی دموکراتیک! در مورد مجاهدین از کجا نشأت میگیرد؟ أیا واقعیت این نیست که شکست رویاهای خونبار رژیم در مورد اشرف باعث شده تا در تخطئه مجاهدین و مبارزات انها باید به تر وخشک متوسل شد و خواستار تضعیف تشکیلاتئ شد که توانسته است این إجماع جهانی را بر علیه اخوندهای جنایتکار ایجاد کند.

اعلام توافق انتقال مشروط ساکنان اشرف به محل دیگری بیش از هر چیز ، بیانگر پیروزئ مجاهدین است . تحولات روزهای اینده این حقیقت را  بیشتر ثابت خواهد کرد .