رحمان کریمی -اگر که « آزادی » خواهی عین عاشقی باشد

رحمان کریمی -اگر که « آزادی » خواهی  عین عاشقی باشد با هجران کشیدن های دردمند و سرفرازی ها


چرا بیش از هزارسال
« آتش به جان شمع فتاد کاین بنا نهاد »
آتش به جان بیدادگران فتد که برباد می دهند
هرچه خرمن و حاصل را .

چرا آتش به جان شمع فتد
آنگاه که هنوز می سوزد به شوق و انتظار
آتشکدهٌ دل های مشتاقان و عاشقان راه آزادی .
عشق حکایت جان و جانان است به روزگار بی عشقی
عشق حدیث ناتمام تمام ناشدگان است
با برق گلوله ها در تن و طناب دارها
بر گذرگاه های پاک فریادها .

آنکه به عشق معنی داد
حدیث دلدادگان را تمام نکرد
تمام نمی شود این حکایت دیرین
تا نرسد عاشق به وصل خویش .

عشق حدیث انسان است نه شمع و گل و پروانه ،
زیر سقف هوس خیز خانه یی .
عشق حکایت « فرشته »  یی ست نگاهبان
در پرستاری سرگشته دیوانه یی صمیم و سمج
همیشه در جوش و طغیان و سرکشی .

حقا که امروز عشق همان بیابان های سوزان و خالی از
مجنون و خیمه گاه لیلا هاست
با خار مغیلانش در جان و به هر فرسنگش ، جلجتایی به انتظار
با صفی از سنگساریان و دشنامیان عرض وطول راه .

عشق ، تاریخ خونبار اما پراز غرور اشرفی ست
به زمانه یی که از یاد برده اند چه بسیاران راه و رسم عاشقی را .
شگفتا که از آن جبهه تا به هر جبهه ،
از آن خطه تا به هر خطه ، این عاشقان راستین آزادی اند
که دل نمی دهند به جادوی هوسباز روزگار زشت .

آزادی ، آن عروس هزار داماد نیست
تا هر بلهوسی ، هوس کند آن را به میل وبلغمی .
می دانی و می دانم که عاشقان راه آزادی
نه خرمن اند که برباد روند به یکباره
نه سبزپوش ایستاده یی بی جنبش ، همچو سرو .

نگاه کن ، نگاه ، نگاهی بی بغض و بی ریا !
پرچم از شعلهٌ جان افراشته اند ، افراشتگان اشرفی
وین چنین است که می سوزانند  دشمن را .
این سلحشوران تاریخ اند که می دانند 
می توان آلات و اسباب طرب !  جنایتکاران سادیستی را
سربه نیست و گم کرد ، اما خاطرهٌ  جنایت را هرگز .
مستبدان ، این ساده ترین حکم تاریخ را
از سر بلاهت و جوع قدرت طلبی در نمی یابند
و به لاجرم از بدنام ترین بازندگان زمانه می شوند .
اگر که می شد خاطره ها را از صفحهٌ روزگار زدود
نه انسان را حافظه یی بود و نه تاریخش هرگز .

در سال های سیاه عبور ممنوع
این قهرمانان اشرفی بودند که سر برکف و کف زنان و پایکوبان
چنان شکستند دیواره های قطور قـُرق را
که بیدار کردند جهانی را که خفته بود بی هنگام
بر درگاه مشکوک هرحادثه ،
در خلیج نفت و خون و خدعه و دروغ .

اگر که « آزادی » خواهی عین عاشقی ست
پس نگاه کنیم  به حکمت و عبرت تکامل و تغییر
به مبارزان میهن و مجاهدان سختکوش اشرفی .

  هفتم ژانویه 2012