فراخوان اجلاس پاریس متشکل از شخصیتهای تراز اول آمریکایی- اروپایی

 روز جمعه ۳۰دی1390برابر با 20 ژانویه 2012، در یک اجلاس بین المللی در پاریس، که به دعوت کمیته فرانسوی برای ایران دموکراتیک برگزار شد، شخصیتهای تراز اول امریکایی و اروپایی، نسبت به انتقال اجباری ساکنان اشرف به کمپ لیبرتی که دولت عراق در حال تبدیل آن به زندان است، هشدار دادند.


• جامعه جهانی باید عراق را وادار کند که به نقض تعهد در قبال ملل متحد، درباره اشرف خاتمه دهد
• برچسب غیرقانونی تروریستی آمریکا علیه مجاهدین باعث کشتار ساکنان اشرف و مانع انتقال آنها به کشور ثالث است و باید بلافاصله لغو شود
• مریم رجوی: سازمان ملل نباید در قبال نقض تعهدات عراق سکوت کند و کمیساریای عالی باید با تعیین تکلیف پناهندگی ساکنان بطور گروهی، از کشتار آنها جلوگیری و به انتقال آنها به کشور ثالث کمک کند.
• مریم رجوی شورای امنیت را به مداخله فوری برای جلوگیری از زندان‌سازی در لیبرتی و نقض تعهدات توسط دولت فراخواند.
مریم رجوی: تحریمها علیه رژیم آخوندی، امروز به یک خواست جهانی تبدیل شده است. اما تعامل دولت کنونی آمریکا و تعلل سایر دولت‌های غرب، این تصمیم‌ها را سست می‌کند. برای مهار خطر اتمی رژیم این تحریم‌ها باید با حمایت از مبارزه مردم ایران برای تغییر رژیم همراه باشد.

 

 

 

اجلاس ضمن محکوم کردن عراق به‌خاطر نقض مستمر تعهداتش به سازمان ملل و آمریکا، از جمله نقض یادداشت تفاهم، نگرانی خود را از توطئه های رژیم ایران برای به شکست کشاندن راه حل مسالمت آمیز بحران اشرف اعلام کرد و ملل متحد، دولت آمریکا و اتحادیه اروپا را به اقدام فوری برای شکستن بن بست ایجاد شده از سوی عراق و احیای راه حل مسالمت آمیز فراخواند.

 سخنرانان ادامه برچسب غیرقانونی تروریستی علیه مجاهدین از سوی وزارتخارجه آمریکا را محکوم و تأکید کردند که این برچسب ناعادلانه که یک اجماع گسترده آمریکایی و جهانی علیه آن وجود دارد، به مثابه مهمترین عامل در کشتار ساکنان اشرف و بزرگترین مانع در برابر باز اسکان آنها در کشورهای ثالث عمل می‌کند و به همین خاطر آمریکا را به‌طور مضاعف در وضعیت اشرف مسئول می‌کند.

 سخنرانان این اجلاس عبارت بودند از: مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران، رودی جولیانی، شهردار سابق نیویورک و کاندیداری ریاست جمهوری (۲۰۰۸)؛ ژنرال شلتون، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا (۲۰۰۱ـ۱۹۹۷)؛ مایکل موکیزی، وزیر سابق دادگستری آمریکا (۲۰۰۹-۲۰۰۷)؛ اینگرید بتانکورد، کاندیدای ریاست جمهوری کلمبیا (۲۰۰۲)؛ پورتر گاس، مدیر سابق سازمان اطلاعات آمریکا؛ ایوبونه، استاندار و رئیس سابق سازمان امنیت فرانسه، جان سانو، نایب رئیس بخش محرمانه و عضو مدیریت اطلاعات مرکزی آمریکا؛ ژنرال دیوید فیلیپس، فرمانده پلیس نظامی آمریکا (۲۰۱۱ -۲۰۰۸)؛ فیلیپ دوست بلازی، معاون دبیرکل ملل متحد و وزیر خارجه سابق فرانسه، گر هارد، نخست وزیر ایسلند (۲۰۰۶-۲۰۰۹)؛ ایهم السامرایی، وزیر سابق از عراق، کارلو چیچولی، نماینده پارلمان ایتالیا، لرد کن مگینس، عضو مجلس اعیان انگلستان، آندره گلوکسمن، از جامعه فیلسوفهای نوین فرانسه. این اجلاس که توسط فرانسوا کلکومبه، قاضی و نماینده سابق مجلس فرانسه افتتاح شد، به  ریاست ویلیام بوردون، حقوقدان برجسته فرانسوی ادامه یافت.

فرانسوا کولکومبه - بنیانگذار سندیکای قضات فرانسه
کمیته فرانسوی برای یک ایران دموکراتیک خوشوقت و مفتخر است که امروز در پاریس میزبان این کنفرانس مهم است. کنفرانس امروز همان طور که میدانید در شرایطی برگزار می شود که اتحادیه اروپا در آستانه اتخاذ تصمیم مهمی پیرامون تحریم نفتی رژیم ملایان ایران است. به باور من بسیاری از ما نیز همین موضع را داریم. این اقدام قطعاً گام مثبتی است در برابر فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران که همچنان بر دستیابی به سلاح اتمی اصرار می ورزد. اما اقدام اتحادیه اروپا در این راستا تا زمانی که موانع موجود بر سر راه اپوزیسیون اصلی ایران باقی است، کارآیی واقعی را نخواهد داشت. همان طور که میدانید حدود یک ماه پیش، دیوان عالی عدالت اتحادیه اروپا درخواست استینافی را که دولت فرانسه به طور ناسنجیده علیه رأی دادگاه عدالت اروپا مبنی بر خارج ساختن مجاهدین از لیست اتحادیه اروپا داده بود، با قاطعیت رد کرد. به این ترتیب رأی دیوان عالی اروپا، که بعد از رأی قضاییه فرانسه که در ابتدای سال در همین راستاحکم داده بود، مشروعیت مبارزه مجاهدین خلق ایران را به رسمیت می شناسد. واقعاً باید گفت چه وقت گرانبهایی تلف شد و چه هزینه یی پرداخت شد! هزینه های پرداخت شده در تمام این پرونده ها! این درحالی است که وضعیت فوری و اضطراری است و در همین لحظاتی که با هم صحبت می کنیم، اعضای مقاومت ایران در معرض خطر و تهدید هستند. کمیته فرانسوی برای یک ایران دموکراتیک  همان طور که اطلاع دارید از منتخبان و شخصیتهای فرانسوی تشکیل شده است. این کمیته بیش از هر وقت دیگر دولت فرانسه را فرامیخواند از آرا و احکام این دادگاهها درس لازم را بگیرد، به تکرار و پراکندن شایعات دروغین علیه مقاومت ایران پایان  بدهد ساکنان اشرف با تهدید یک جابجایی اجباری به یک کمپ شبیه زندان مواجه هستند. میدانید که این کمپ فاقد حداقل استانداردهای پایه یی برای زندگی است و حتی آب آشامیدنی ندارد. علاوه بر این، نخست وزیر عراق تهدید می کندکه 121 تن از ساکنان اشرف را ظاهراً به دلیل احکام صادره در عراق بازداشت خواهد کرد. من به عنوان یک قاضی می توانم به شما بگویم که قضاییه عراق بسیار پائین تر از سطح استانداردهای حداقل قابل قبول قرار دارد. هیچ اعتمادی به آن نیست. تازه بر اساس اطلاعاتی که در دست داریم، 80 فقره از این احکام بازداشت «تصادفاً» پنج روز پیش از کشتار 8 آوریل 2011 صادر شده اند. سایر احکام بازداشت نیز به همین ترتیب 8 روز پیش از کشتار ژوییه 2009 صادر شده بودند. روشن است که در هر دو مورد، هدف، توجیه این کشتارها بوده است. هیچ کدام از این احکام که مشخص است در قوه مجریه انشا شده، نه تاریخ دارد، نه شماره سری و نه هویت قاضی صادرکننده حکم مشخص است. اضافه کنیم که این تهدیدات دقیقاً با روح موافقتنامه یی که بین عراق و سازمان ملل متحد به امضا رسیده، در تضاد است. روشن است که تضمینهای داده شده اکنون زیر پا گذاشته می شود. اما آنچه ما را بیش ازهر چیز نگران می کند این است که درک نمی کنیم چرا سازمان ملل متحد، یونامی و کمیساریای عالی پناهندگان در برابر این نحوه رفتار دولت عراق سکوت اختیار کرده اند. سازمان ملل متحد متعهد شده بود اولویت را به امنیت و سلامت ساکنان اشرف بدهد. اینجا وظیفه خود می دانم به طورخاص آقای دبیرکل سازمان ملل متحد را مخطاب قرار بدهم و از وی سؤال کنم به چه دلیل سکوت ملل متحد و نمایندگی آن در عراق در قبال
این همه تضییقات و تخلفات ادامه دارد؟ باید دانست و این را خیلی روشن و صریح باید بگوییم که چنانچه جنایتی رخ دهد، تنها مالکی یا دولت عراق به عنوان مسئول پاسخگو نخواهند بود، بلکه اعتبار و حیثیت سازمان ملل متحد نیز از این رهگذر لطمه جدی خواهد دید.
حال از آنجا که تعداد سخنرانان نشست امروز کم نیست، ترجیح می دهم رشته کلام را به آنها بسپارم. لذا از آقای ویلیام بوردون، مدافع خستگی ناپذیر حقوق بشر، دعوت می کنم پشت تریبون بیاید. ایشان مدیریت کنفرانس امروز را برعهده خواهد داشت.

ویلیام بوردون - وکیل و حقوقدان برجسته فرانسه
برای من موجب افتخار است که اداره‌کننده این کنفرانس مهم باشم که در لحظاتی حساس برگزار میشود و برای جامعة اشرف تعیین کننده است. این لحظات تعیین کننده و حساس هستند، زیرا همان طور که می دانید ما از جامعة جهانی و از سازمان ملل متحد انتظار داریم و از آنها می خواهیم که یک سپر کامل و محکم به شکل ارائه تمام تضمینهای لازم برای جامعه اشرف ایجاد کنند که هم به لحاظ حقوقی و هم از نظر فیزیکی خواست اصلی آنها ست و سزاوار برخوردار بودن از این تضمینها هستند. امروز حفاظت قطعی و پایدار از ساکنان اشرف از سوی جامعه بین المللی فوریت مطلق دارد. جو موجود آکنده از تنشهای فزاینده و سنگین است و سلطه رژیم ایران بر رژیم عراق به شکلی مخوف، موذیانه و تهوع آور اعمال می شود. می دانید که 36تن از ساکنان اشرف در حمله روز 8 آوریل 2011 به صورتی کشتار شدند که می توان به آن عنوان «جنایت علیه بشریت» را داد. 350 تن از آنان دراین حمله مجروح شدند. می دانید که رژیم ایران بیش از پیش به لحاظ سیاسی و دیپلوماتیک منزوی می شود و شاید هم دقیقاً به همین علت، همچنان به صدور احکام جلب بین المللی ادامه می دهد که من هم اکنون یکی از آنها را پیش رو دارم. احکامی کاملاً ساختگی و مطلقاً فاقد هرگونه سندیت که صرفاً به اعمال فشار بلاوقفه علیه آزادیخواهان و مبارزان راه آزادی که سرانجام روزی پیروز خواهند شد و دموکراسی را در تهران مستقر خواهند کرد، ادامه دهد. پس هوشیاری ما باید چند برابر شود، باید بلاوقفه ادامه یابد تا این که جامعه بین جهانی، تمام جامعه بین المللی، درسهای لازم از احکام قضایی دادگاههای اروپا که لحظاتی پیش یادآوری شدند ، بگیرد و به اجرا بگذارد. ما بار دیگر مقامات آمریکایی را فرا می خوانیم مجاهدین را از لیست خود خارج سازند. این امر، اهمیت اساسی دارد، زیرا با توجه به آنچه به شما گفتم و آنچه که دیگران تا لحظاتی دیگر خواهند گفت، همه به اثرات شمشیر داموکلسی که به این شیوه بر سر ساکنان اشرف آویخته شده واقف هستند. ما با مبارزه به خاطر جامعه اشرف، در واقع برای پیروزی حق و حقوق می جنگیم. با جنگیدن برای جامعه اشرف به واقع در کنار جامعه بین الملل برای محترم شمرده شدن حقوق بشر، مبارزه می کنیم. ساکنان اشرف به نوعی و شاید بدون اینکه خواسته باشند به سمبل مبارزه برای بشریت معاصر مبدل شده اند. در پایان، چون طبعاً تا لحظاتی دیگر رشته کلام را به سخنرانان برجسته این کنفرانس خواهم سپرد، این نکته را بگویم که راه حل منتج از موافقتنامه امضا شده در تاریخ 25 دسامبر 2011 با نماینده سازمان ملل ناکافی، ناقص و مبهم است. و به این شکل سایه وقوع جنایت علیه پناهندگان اشرف بر آنان سنگینی می کند. کمپ لیبرتی به لحاظ مساحت بسیار کوچک است و مساحت گفته شده، کاهش یافته است. قرار است یک قرارگاه پلیس در کنار آن ایجاد شود. به این ترتیب سایه ارعاب و  تهدید همچنان بر دوستان اشرفی ما، یعنی متحدان دموکراسی و متحدان بشریت متمدن، سنگینی می کند.
من تا لحظاتی دیگر ادامه سخن را به نوبت به سخنرانان برجسته یی که  بعضا از فاصله بسیار دور به  اینجا آمده اند، خواهم سپرد تا همراه با ما در پیامی اساسی که در پایان این کنفرانس به جامعه بین المللی فرستاده خواهد شد، سهیم شوند : لحظه یی نباید از هوشیاری مان در برابر خطراتی که همچنان جامعه دوستان اشرفی ما را تهدید می کند، بکاهیم. متشکرم
ویلیام بوردون : حالا با خوشوقتی و افتخار ، ادامه سخن را به خانم مریم رجوی می سپارم که نیازی به معرفی ایشان در این گردهمایی نیست.

مریم رجوی گفت: متأسفانه دولتهای غرب و مشخصاً ایالات متحده، همچنان در پی کنار آمدن با فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران هستند. هسته اصلی این سیاست اصرار بر ادامه نامگذاری نامشروع علیه مجاهدین است. تا وقتی این برچسب وجود دارد رژیم آخوندها اطمینان دارد که تهدیدهایش علیه صلح و امنیت در منطقه و جهان با هیچ واکنش قاطعی مواجه نخواهد شد. از این نظر این یک فریب یا توهم است که سیاستی که بزرگترین و سازمان‌یافته‌ترین اپوزیسیون‌ این رژیم را به بند می‌کشد، در عین‌حال قادر به اعمال قاطعیت در برابر این رژیم باشد.

مریم رجوی افزود: تحریم‌ها علیه رژیم آخوندی، امروز به یک خواست جهانی تبدیل شده است. ما پیوسته از اعمال تحریمها به ویژه انسداد بانک مرکزی و تحریم نفتی این رژیم استقبال کرده‌ایم. هرچند که می‌دانیم برای مهار خطر اتمی رژیم، این تحریم‌ها باید با حمایت از مبارزه مردم ایران برای تغییر رژیم همراه باشد. با این حال تصمیم‌ اتحادیه اروپا و مصوبات کنگره و سنای آمریکا برای ممنوعیت معاملات نفتی رژیم گام بلند‌ی به پیش است. اما سیاست تعامل دولت کنونی آمریکا و تعلل سایر دولتهای غرب این تصمیمها را سست می‌کند، تا می‌تواند، آن را به تعویق می‌اندازد و برای اتخاذ هر سیاستی این معیار را در نظر دارد که باعث رنجش فاشیسم مذهبی نشود.
تصحیح این سیاست از بخش کلیدی آن یعنی خاتمه دادن به همین لیست‌گذاری غیرقانونی آغاز می‌شود. نامگذاری که تاکنون بهانه دو قتل‌عام در اشرف و بهانه بسیاری اعدامها در ایران بوده است. تصحیح این سیاست فاجعه بار علاوه بر مردم ایران در خدمت صلح و امنیت تمام جهان نیز هست.

مریم رجوی در ارتباط با حفاظت و امنیت ساکنان اشرف گفت: اکنون پیش از آنکه زمان برای تحقق یک راه حل از دست برود هشدار می دهیم رژیم آخوندها و دولت عراق دست اندر‌کار یک سوء استفاده خطرناک از ارگانهای سازمان ملل متحد هستند تا ساکنان‌ اشرف را از یک وضعیت تهدید‌آمیز به یک وضعیت فاجعه بار منتقل سازند. اعتمادی که نثار ملل متحد شده نباید با بازیهای دولت عراق وسیله برپایی زندانی در داخل یک پادگان برای ساکنان اشرف شود. جهان شاهد است که دولت عراق نه می‌خواهد، نه می‌تواند به قولهای خود به سازمان ملل و جامعه جهانی وفادار باشد. اما سئوال اساسی اینست که چرا ملل متحد در این باره سکوت کرده است؟
سازمان‌ملل از بالاترین اعتمادها، از بالاترین اختیارات و در نتیجه از بالاترین مسئولیتها در این قضیه برخوردار شده است. پس نباید وقتی پای سیاست مخرب دولت عراق به میان می‌آید از خود، رفع مسئولیت ‌کند.
کمیساریای عالی پناهندگان، پنج ماه پس از تقاضای پناهندگی یک به یک ساکنان‌ اشرف، نباید بیش از این کار تعیین پناهندگی آنان را به تأخیر بیندازد. شرایط اضطراری ساکنان اشرف و مانع‌تراشی‌های دولت عراق ایجاب می‌کند که کمیساریای عالی پناهندگان از روش تعیین پناهندگی گروهی برای ساکنان‌ اشرف پیروی کند. این یک گام اجتناب‌ناپذیر برای تضمین امنیت و سلامت ساکنان اشرف در مقابل انواع خطرات مهارناپذیر است.

 

سخنرانی مریم  رجوی

دوستان‌ گرامی، هموطنان عزیز!
از سخنان‌ رئیس محترم کنفرانس و از توجه و حمایت شما به خصوص نسبت به ساکنان‌ اشرف عمیقاً سپاسگزاری می‌کنم.
فشارهای رژیم آخوندی برای انهدام اپوزیسیون‌ اصلیش، یعنی موضوع این کنفرانس، بخشی از سیاست شریرانه‌یی است که آخوندها برای حفظ حکومت لرزان خود در پیش گرفته‌اند. در ۲۰ روز اول سال میلادی، آخوندها با ۴۳ اعدام در ایران، رکورد تازه‌یی به ثبت داده‌اند. و شمار زیادی نیز در نوبت اعدامند. آنها همچنین برای سه تن از زندانیان‌ هوادار مجاهدین حکم اعدام صادر کرده‌اند.
سران‌ رژیم از دستگیری ۳۲ تن از اعضای مؤثر مجاهدین، به اتهام هدایت قیام‌های سال ۸۸ خبر می‌دهند. این البته زمینه‌سازی برای صدور حکم‌های اعدام دیگری نیز هست. همزمان سپاه پاسداران در ارگان‌ سخنگوی خود خواستار راه‌حل نظامی در قبال اشرف شده است. و حملات موشکی به اشرف علامتی از همین سیاست است.
برای بستن فضای جامعه، آخوندها در پی قطع ارتباط اینترنتی ایران با جهان‌ خارج هستند. و از همه امکانات خود برای این منظور استفاده می‌کنند. مجلس ارتجاع قانون‌ مجازات استفاده‌کنندگان از تجهیزات تلویزیون‌ ماهواره‌یی را به تصویب رسانده است: که مجازات آنها از  ۶ ماه تا دو سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق است.

 از طرف دیگر رژیم ولایت‌فقیه تهدیدها و تروریسم خود را به شدت افزایش داده است:
انفجارهایی با تلفات زیاد در عراق، مانورهای نظامی با هدف بستن تنگه هرمز، شروع غنی‌سازی ۲۰درصدی اورانیوم و تهدید کشورهای عرب همسایه. این ماجراجویی‌ها،  از یکطرف برای باجگیری از جامعه جهانی است، از طرف دیگر برای مهار جامعه‌یی است که زنان و جوانان‌ بپاخاسته آن مترصد ‌ازسرگیری قیام‌ها هستند. به‌خصوص که آخوندها از به هم خوردن اوضاع، آن هم در جریان در جریان نمایش انتخابات خود، به شدت نگرانند.
این مواضع جنگ‌‌طلبانه، برای سرپوش گذاشتن بر سقوط اقتصادی کشور است. رشد اقتصادی به صفر  رسیده و تورم در این ماه به ۴۰ درصد رسیده است.
بله، اینهمه برای سرپا‌نگهداشتن رژیمی است که هیأت حاکمه آن به نحوی بی‌سابقه دچار تفرقه است و ریزش و فرسودگی در تمام لایه‌های حکومت، از جمله در سپاه پاسداران، رسوخ کرده است.

در چنین وضعیتی، متأسفانه دولت‌های غرب و مشخصاً ایالات متحده آمریکا، همچنان در پی نوعی تعامل و کنار آمدن با فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران هستند.این تعامل در چه سیاست‌هایی خود را نشون میدهد؟
ـ در مسکوت گذاشتن نقض‌حقوق بشر در ایران
ـ  بسنده کردن به مخالفت‌های نمایشی
ـ  سرهم‌بندی پرونده توطئه رژیم برای ترور سفیران‌ خارجی در واشنگتن
ـ  نیمه‌کاره گذاشتن تحریم‌ها
ـ و بی‌خطر نشان دادن برنامه اتمی رژیم. و خیلی پارامترهای دیگر.

اما سؤال این است که هسته اصلی این سیاست کجاست و  چیست؟
ـ اصرار بر ادامه نام‌گذاری نامشروع علیه مجاهدین!  
آری، این لیست‌گذاری اراده جامعه بین‌المللی برای اعمال قاطعیت علیه بانکدار مرکزی تروریسم را  سست کرده است.
این قلب قضیه سیاست تعامل است و در نتیجه بر تمام کارکردهای سیاسی جامعه بین‌المللی تأثیر دارد.
و تا وقتی نام مجاهدین به ناحق در لیست وزارت خارجه آمریکاست، رژیم آخوندها اطمینان دارد که تهدیدهایش با هیچ واکنش قاطعی از طرف جامعه بین‌المللی مواجه نخواهد شد.
از این نظر این یک فریب یا یک توهم است که سیاستی که بزرگترین و سازمان‌یافته‌ترین اپوزیسیون‌ این رژیم را به بند می‌کشد در عین‌حال قادر به اعمال قاطعیت در برابر این رژیم باشد.
و باز باید اشاره کنم که این یک فریب یا توهم است که سیاستی که با این لیست گذاریها در سرکوب مردم ایران مشارکت می‌کند، در عین حال یارای ایستادگی در برابر اتمی شدن‌ آخوندها را داشته باشد. هرگز متصور نیست و به همین دلیل باید این سیاست تغییر کند.

خوب است در اینجا به موضوع تحریم‌ها علیه رژیم آخوندی اشاره کنم که امروز به یک خواست جهانی تبدیل شده و اتحادیه اروپا هم قصد دارد سه روز دیگر در این زمینه تصمیم‌گیری کند.
ما پیوسته از اعمال تحریم‌ها به ویژه انسداد بانک مرکزی و تحریم نفتی این رژیم استقبال کرده‌ایم.
هرچند که می‌دانیم برای مهار خطر اتمی رژیم، این تحریم‌ها باید با حمایت از مبارزه مردم ایران برای تغییر رژیم آخوندی همراه باشد. با این حال تصمیم‌ اتحادیه اروپا و مصوبات کنگره و سنای آمریکا برای ممنوعیت معاملات نفتی رژیم گام بلند‌ی به پیش است.
اما متأسفانه سیاست تعامل دولت کنونی آمریکا  و هم چنین تعلل سایر دولت‌های غرب این تصمیم‌ها را سست می‌کند تا می‌تواند آنرا به تعویق می‌اندازد و برای اتخاذ هر سیاستی این معیار را در نظر دارد که آیا باعث رنجش فاشیسم مذهبی می‌شود یا خیر؟ اینجاست که ما برای تصحیح این سیاست‌خطا فراخوان می‌دهیم.
تصحیح این سیاست از بخش کلیدی آن یعنی خاتمه دادن به همین لیست‌گذاری غیرقانونی آغاز می‌شود. این نامگذاری بهانه دولت عراق برای مبادرت به دو قتل‌عام در اشرف در دو سال اخیر و هم چنین بهانه  بسیاری اعدام‌ها در ایران تا به حال است.
با این حال حذف نام‌گذاری مجاهدین تنها به سود مردم ایران نیست. بلکه به تصحیح یک سیاست فاجعه‌بار هم کمک می‌کند و خدمتی است به صلح و امنیت تمام جهان. که در حال حاضر به وسیله دیکتاتوری حاکم بر ایران تهدید می‌شود. آری این سیاستی است به نفع صلح و امنیت کل دنیا.

دوستان‌ عزیز!
سه هفته از بطلان ضرب‌الاجل‌ ۳۱دسامبر می گذرد. مجدداً به همه شما پیشتازان این کارزار بین‌المللی تبریک می گویم. به همه شما هواداران و پشتیبانان این جنبش که در این دوران با یک کارزار بین‌المللی توانستید دشمن را یک گام به عقب برانید تبریک می گویم.
این دستاورد فقط به اتکای تلاش‌های شما سیاستمداران آگاه و هوشیار و برجسته که به خوبی می‌دانید که در مقابل رژیم آخوندی نباید سرخم کرد، نباید زانو زد و نباید کوتاه آمد و به یمن تلاش‌های شما با کارزارهای بین‌المللی و تحصن‌های بی‌انتها در ژنو و واشینگتن، حاصل شد.  مجدداً به همه شما درود می‌فرستم و از همه شما تشکر می‌کنم.
شما توانستید ایالات متحده، اروپا و سازمان ملل را به اتخاذ یک سیاست درست فرا بخوانید. بنابراین هر زمان که زمامداران غرب درصدد اتخاذ یک سیاست درست در قبال ایران برآیند. لاجرم باید در مسیر شما گام بردارند.

اما متأسفانه، سه هفته پیش، پس از امضای یادداشت تفاهم دولت عراق و ملل متحد درباره انتقال امن و آزادانه ساکنان‌ اشرف به محل جدید، نخست‌وزیر عراق علناً بر آن خط بطلان‌کشید. وی مشخصاً تهدید کرد که چنانچه ظرف چهار ماه آتی تمام ساکنان‌ اشرف از عراق خارج نشوند دولت عراق، خودش اقدام خواهد کرد. به علاوه بار‌دیگر بر احکام قلابی دستگیری  ۱۲۱ تن از ساکنان تأکید کرد. احکامی که هیچ اعتبار قانونی ندارد و تنها ساخته و پرداخته رژیم ایران و دولت تحت نفوذش در عراق است. احکامی که همانطور که دو‌ روزپیش مقاومت ایران اعلام کرد، نه تاریخ دارد، نه اسم قاضی دارد، نه شماره دارد و بسیاری از اسامی کسانی هستند که در خارج از عراق هستند و یا حتی کسانی که شهید شده‌اند و در قید حیات نیستند.
فراموش نکنید که مضمون‌ اصلی یادداشت تفاهم که دبیرکل ملل متحد، وزیر خارجه امریکا و سایر دولتها برآن تاکید کرده‌اند، رعایت سلامت و امنیت همه ساکنان اشرف تا انتقال به لیبرتی و از لیبرتی به کشور ثالث است. اکنون نخست وزیر عراق با این اظهارات   اساس این توافق را برهم زده است.
تهدید به حمله و دستگیری،  برپایی زندانی با دیوارهای بلند در کمپ جدید کمپی که حتی آب آشامیدنی ندارد و ورود و خروج به آن آزاد نیست و تحمیل یک جابجایی اجباری اجزای طرحیست که مورد علاقه رژیم آخوندهاست.
هم‌چنان که ساکنان اعلام کرده‌اند، ما هم مجدداً تأکید می‌کنیم که زندان‌سازی و جابه‌جایی اجباری مرز سرخ است و هیچ کس آن را نمی‌پذیرد
آنچه دولت عراق زیر‌عنوان اعمال حاکمیت دنبال می‌کند،  پیشبرد سیاست ولی‌فقیه رژیم ایران است؛ برای متلاشی‌کردن‌ مهمترین نیروی مخالف رژیم دیکتاتوری حاکم بر ایران.  اما چنانکه در همین روزها رهبر مقاومت مسعود رجوی گفت:
« اگر کسی فکر می‌کند می‌تواند مجاهدین را متلاشی کند اشتباه می‌کند...
اگر کسی فکر می‌کند مجاهدین از سرنگونی رژیم ولایت فقیه دست برمی‌دارند اشتباه می‌کند.
در همه حال و در همه جا سرنگونی  این رژیم حق مسلم ما و خلق ماست» و چنین خواهد شد.

دوستان‌ عزیز!
اکنون پیش از آنکه زمان برای تحقق یک راه حل مسالمت آمیز از دست برود، باید هشدار بدهیم رژیم آخوندها و دولت عراق دست اندر‌کار یک سوءاستفاده خطرناک از ارگانهای ملل متحد هستند تا ساکنان‌ اشرف را از یک وضعیت تهدید‌آمیز، به یک وضعیت فاجعه بار منتقل سازند. اعتمادی که نثار ملل متحد شده است، نباید با بازی‌های دولت عراق، وسیله برپایی زندانی در داخل یک پادگان برای ساکنان اشرف شود. جهان شاهد است که دولت عراق، نه می‌خواهد و نه می‌تواند به قول‌های خود به سازمان ملل و جامعه جهانی وفادار بماند.
اما سئوال اساسی اینست که چرا ملل متحد در این باره سکوت کرده است؟
در برابر چنین نیرنگی، ملل متحد نباید به دولت عراق اجازه ‌دهد مساحت کمپ جدید را به میزان‌ فوق‌العاده‌یی کم کند. یونامی و کمیساریای عالی پناهندگان و ملل متحد به موجب مسئولیت خود و به موجب اصل مسئولیت بین‌المللی حفاظت (آرتوپی)، باید مانع هرگونه جابجایی اجباری بشوند و نسبت به آن هشدار بدهند و دست به عمل بزنند.
ما به بیانیه ۲۶ دسامبر آقای بانکی مون تکیه کردیم که تصریح نمود: « هر‌گونه خشونت و یا راه‌حل اجباری غیر قابل قبول خواهد بود». ساکنان‌ اشرف، نه در امضای توافقنامه شرکت داشته‌اند، نه از محل استقرار جدیدشان آگاهی دارند و نه با شرائط نازل و اسارت‌بار آن موافق‌اند.
کلیت این جابه‌جایی اجباری است، جزء به جزء آن تحمیلی است؛  مگر آن که خواسته‌های ساکنان اشرف در نظر گرفته شود.

سازمان ‌ملل از بالاترین اعتمادها از بالاترین اختیارات و در نتیجه از بالاترین مسئولیت‌ها در این قضیه برخوردار است و توانایی آن را دارد
سازمان ملل نیز آن قدر خود را صاحب اختیار می‌شناسد که بدون آگاهی و رضایت ساکنان‌ اشرف، در مورد سرنوشت آنها با دولت عراق، قرار‌داد امضا می‌کند. پس نباید وقتی پای سیاست مخرب دولت عراق به میان می‌آید، از خود، رفع مسئولیت ‌کند.
پنج ماه پس از تقاضای پناهندگی یک به یک ساکنان‌ اشرف، چرا از نقش تسهیل‌کننده ملل متحد برای تعیین پناهندگی ساکنان خبری نیست؟ راستی چرا؟ چرا دولت عراق توانسته است مانع کار کمیساریای عالی پناهندگان بشود!؟ چرا این زمان طولانی را از دست داده‌ایم و از دست رفته است؟ این کاملاً ضروری است که کمیساریای عالی پناهندگان کار تعیین پناهندگی ساکنان‌ اشرف را بیش از این به تأخیر نیندازد.
شرائط اضطراری ساکنان اشرف و کُندی فوق‌العاده پروسه انتقال آنها و مانع‌تراشی‌های دولت عراق  ایجاب می‌کند که کمیساریای عالی پناهندگان از روش تعیین یکباره و گروهی پناهندگی برای ساکنان‌ اشرف پیروی کند. این یک گام اجتناب‌ناپذیر برای تضمین امنیت و سلامت ساکنان اشرف است  که آنها را در مقابل انواع خطرات مهارناپذیر گارانتی و تضمین می‌کند. اکنون دولت عراق کمیساریای عالی پناهندگان را تحت فشار گذاشته که بین بد و بدتر یکی را انتخاب کند. کمیساریای عالی پناهندگان نباید بر وضعیتی صحه بگذارد که هیچ تناسبی با شرائط زندگی کنونی ساکنان‌ اشرف ندارد.
به علاوه، باید بازهم بر ضرورت تأمین اطمینان‌های حداقل تأکید کنم. یک انتقال امن و آزادانه با تضمین‌های مکفی برای مصونیت ساکنان از هرگونه آزار و دستگیری. و هم‌چنین  انتقال با اموال و خودروهایشان، آن هم به  محیطی که مساحت آن برای یک کمپ به طور میان‌مدت مناسب باشد؛  به اضافه سایر حداقلهای‌ ضروری.
وزیر امور خارجه آمریکا در بیانیه ۲۵ دسامبر خود تأکید کرد که این جابه‌جایی، برای موفقیت باید از حمایت کامل ساکنان‌ کمپ اشرف برخوردار باشد. من از ایالات متحده می‌خواهم مطابق همین بیانیه، مانع جابه‌جایی اجباری ساکنان اشرف شود و هم‌چنین مانع تن دادن‌ ملل متحد به تحمیلات دولت عراق شود.
آری این وظیفه آمریکا و ایالات متحده آمریکاست. زیرا تردیدی نیست که ایالات متحده در مورد حفاظت و امنیت و سلامت ساکنان اشرف بطور خاص، مسئولیت دارد و باید پاسخگوی تعهدات قانونی و اخلاقی خود باشد.
هم‌چنان که تا به حال بسیاری سیاستمداران برجسته آمریکایی بر این امر مهم تأکید کرده و آن را تکرار کرده‌اند،  می‌خواهم تأکید کنم که نگذارید شکست تلخ و فاجعه بار سازمان ملل در بوسنی، این‌بار در قبال ساکنان‌ اشرف تکرار شود. تاکیدات مستمر دبیرکل بر  جابه‌جایی داوطلبانه، راه‌حل صلح‌آمیز و با‌دوام است. راه‌حلی که علاوه بر حق حاکمیت عراق، حقوق‌بشر و قانون‌ انسان‌دوستانه بین‌المللی ساکنان را هم به رسمیت بشناسد. اما آنچه متأسفانه در روی زمین جریان دارد، با خواست دبیرکل فاصله زیادی دارد. و آنچه هم‌اکنون فراهم‌شده، یک بازداشتگاه است، نه یک کمپ پناهندگی.
 اکنون که دولت عراق تفاهم نامه امضاشده خود را زیر پا گذاشته است، از ملل‌متحد می‌خواهم این موضوع را به شورای امنیت گزارش کند و تصمیم جدیدی برای نجات این راه حل صلح آمیز درخواست کند. و سرانجام باید سخنان اخیر آقای بانکی مون در بیروت را یادآوری کنم که گفت: « نظم کهنه، حاکمیت تک نفری و انحصار در سرمایه و قدرت خاموش کردن رسانه‌ها و محرومیت از آزادیهای پایه‌یی در حال فروریختن است. مردم به همه اینها میگویند: ‌«کافی است، دیگر بس است».
بله! ماهم می‌گوییم دیگر بس است. در ایران نیز دوران‌ فاشیسم مذهبی به‌سر آمده است. و این، سازمان ملل متحد و جامعه جهانی را فرا می‌خواند که در کنار مردم ایران و مقاومت ایران بایستند.
از همه شما متشکرم.

ویلیام بوردون:
«بسیار متشکرم خانم رجوی که با همان توان و نفوذ کلام همیشگی که سالهای سال با آن آشنا هستیم، آخرین مخاطرات در وضعیت اشرفیان را یاد آور شدید.
حالا بسیار خوشوقتم که رشته کلام را به شهردار رودی جولیانی بسپارم. نیازی به معرفی این شهردار بزرگ نیویورک که مجله تایم او را مرد سال انتخاب کرد، نیست.

  

 

رودی جولیانی - شهردار نیویورک در سال 2001
اجازه بدهید با مهمترین و به موقع ترین موضوع شروع کنم و آن کمپ اشرف و کمپ لیبرتی است. یک پیام باید از اینجا روشن و رسا منتشر شود. مطمئنم پیامهای بسیاری خواهد بود ولی یک پیام باید امروز روشن و رسا بیرون بیاید. چون زمان دارد از دست می رود. زمان دارد از دست می رود چون 3300 وطن پرست شجاع، برادران و خواهران شما، برادران و خواهران ما که در پی صلح، دموکراسی و یک زندگی شرافتمندانه هستند، زمان برای آنها در حال از دست رفتن است و زمان تصمیم گرفتن برای تصمیم گیرندگان فرا رسیده است، کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد، مالکی، رژیم ایران، دولت اوباما، واقعاً زمان آن است که آنها به چیزی گوش کنند که از ساکنان اشرف آن را می شنوند و آن پیام این است که زمان حرافی تمام شده است، زمان صحبت کردن تمام شده و  زمان عمل رسیده است. بگذارید روشن کنیم که همة ما در  اینجا امروز درکنار ساکنان اشرف می ایستیم. ما درکنار آنها می ایستیم و ما اجازه نمی دهیم آنها مورد سرکوب قرار بگیرند. ما اجازه نمی دهیم آنها مورد آزار قرار بگیرند، ما اجازه نمی دهیم آنها نادیده گرفته شوند، و ما اجازه نمی دهیم سازمان ملل متحد، رژیم ایران، مالکی، یا حتی ایالات متحده در کناری بایستند و نگاه کنند که آنها فراموش شده اند چون صرفنظر از اینکه چه اتفاقی بیفتد، ما درکنار  آنها می ایستیم ما با آنها به این صورت رفتار می‌کنیم که انگار همراه با آنها امروز در کمپ اشرف هستیم و هر کاری که با آنها بکنند یعنی با ما دارند می‌کنند.
بگذارید برخی از واقعیتها را در مورد این کمپ جدید، بررسی کنیم که میخواهند این افراد عالی را به آنجا منتقل کنند. روز پنجشنبه یک هیأت از سازمان ملل متحد از اشرف بازدید کرد و برخی اطلاعات را در مورد آنچه در کمپ لیبرتی در جریان است، ارائه کرد. اول اینکه کمپ تنها نیم کیلومتر مربع بدون ساختمان یا تأسیسات است. نیم کیلومتر مربع. این برای 3300 نفر  است که درحال حاضر در 36 کیلومتر مربع مستقر هستند. نیم کیلومتر مربع در برابر 36 کیلومتر مربع یعنی آنها به صورت غیرانسانی و شرم آور متراکم خواهند شد به صورتی که باید فشرده و بدون هیچگونه امکان حیطه اختصاصی یا حتی پایه یی ترین درجة حقوق بشر و کرامت انسانی زندگی کنند. این یک شرایط وحشتناک است. پاسخ سازمان ملل متحد به آن چیست؟ پاسخ سازمان ملل ! پاسخ سازمان ملل به سرکوب! پاسخ سازمان ملل به دیکتاتوری ! پاسخ سازمان ملل  به بی حرمتی و رنج!  و پاسخ سازمان ملل متحد در 40 سال گذشته، نادیده گرفتن بوده است. شما فکر می کنید کارهای سازمان ملل متحد در رابطه با کمپ اشرف و کمپ لیبرتی، یک کار غیر معمول ازجانب آنهاست. آنها این حقیقت را نادیده می گیرند که این افراد در یک کیلومتر مربع فشرده خواهند شد. آنها این حقیقت را نادیده می گیرند که آب آشامیدنی در کمپ لیبرتی وجود ندارد. بدون آب آشامیدنی! به نظر تعجب آور می آید. آنها این حقیقت را نادیده می گیرند که وقتی افراد به کمپ لیبرتی جابجا میشوند، اجازه نخواهند داشت کمپ لیبرتی را ترک کنند. شما میدانید این چه اسمی دارد؟ مطمئنم قاضی موکیزی میداند او مسئول دفتر فدرال زندانها بوده است. این اسمش  زندان است. این یک کمپ نیست، یک زندان است. شما نمی توانید از آنجا بروید؛ پاسخ سازمان ملل متحد نادیده گرفتن این واقعیت است. تعجب نکنید. سازمان ملل متحد همه مشاجره های شبیه به این را نادیده گرفته است. همه فریادهای کمک خواهی را تقریباً به طور یکنواخت برای 40 سال گذشته نادیده گرفته است. وقتی یک دیکتاتور، یک مستبد، آنها را میترساند، آنها به دیکتاتور و مستبد پاسخ میدهند، نه به نیازهای افراد معمول، افراد شریف، افرادی که کمک می‌خواهند. افرادی که روی صندلی چرخدار هستند و نمی توانند وارد بنگالها بشوند. یک جادة اسفالته هم در کمپ وجود ندارد. یک فضای سبز در کمپ وجود ندارد، چون آنقدر کوچک است که جایی برای فضای سبز نیست. جایی برای افراد وجود ندارد. بنگالها پایه یی ترین تأسیسات را ندارند و دولت عراق اجازه نداده است هیچ یک از ساکنان از آنجا بازدید کند، چون نمیخواهد ببینند که چقدر شرایط این زندان وحشتناک است. وقتی عراقیها این فرصت را پیدا کنند که آنها را در زندان بگذارند، این همان کاری است که به خواست مالکی و در نهایت به درخواست رژیم ایران دارند انجام میدهند. سازمان ملل متحد نسبت به هیچ یک از اینها اعتراضی نکرده است. برای سازمان ملل متحد شرم آور است که اجازه بدهد، چنین چیزی پیش برود، برای سازمان ملل متحد شرم آور است که به خواستهای رژیمی مثل مالکی گردن بگذارد و در نهایت چشمهایش را روی این واقعیت ببندد که کاری که دارند میکنند گردن گذاشتن به درخواستهای ملاهای حاکم بر ایران است و مالکی تنها یک عروسک خیمه شب بازی در دست ملاهای حاکم بر ایران است.
انجام این کار از طرف سازمان ملل متحد انزجارآور است ولی برایش غیرعادی نیست که این کار را بکند. شرم آورست که سازمان ملل با میثاقی که منعکس کننده بهترین و بنیادی ترین آمال انسانی است، به این شکل باقی بماند، اگربه این صورت باقی بماند باید کاملاً از خودش شرمنده باشد. چه بسا که شرمنده کارهایش باشد. چون کار درست دراین زمینه بسیار ساده و آسان است. به افراد اشرف توسط دولت آمریکا و نهایتاً دولت عراق قول داده شد که با آنها به صورت انسانی و شرافتمندانه برخورد میشود. این کار ، خیلی سخت نیست. ما در قرن بیست و یکم هستیم. در قرون وسطی نیستیم. خیلی سخت نیست که به این قول پایبند باشیم. سخت نیست که این شجاعت را داشته باشیم، شما کمیسر عالی سازمان ملل متحد برای پناهندگان هستید، نه فقط کمیسر، بلکه کمیسر عالی هستید. خیلی سخت نیست که بایستید و بگویید، این رفتار غیر انسانی، غیرشرافتمندانه و ناعادلانه است که 3300 نفر را برداریم و در نیم کیلومتر مربع جای دهیم. ناعادلانه است که به آنها امکانات دستشویی ندهیم. ناعادلانه است که به آنها حمام ندهیم. آیا این نیازمند داشتن شجاعت است؟! این فقط کمی شرافت انسانی میخواهد، فقط میزان کمی از شرافت انسانی. فقط کمی شجاعت، نه خیلی زیاد ، بلکه یک کم!
بدترین بخش این موضوع، که من خجالت میکشم آن  را  بگویم، این است که دولت من کنار می ایستد و نگاه می کند. ما ایستادیم، با قدرت ایستادیم. ما استمالت نکردیم، ما به‌حال خود نگذاشتیم. ما در جنگ جهانی دوم این کار را انجام دادیم، یعنی در  دوران چمبرلن و استمالت. ولی نهایتاً ما ایستادیم، سازمان ملل متحد نایستاد، ولی ایالات متحده ایستاد، انگلستان ایستاد در برابر روسها و گفتند دیگر مذاکره یی نمی کنیم حالا دست به عمل می زنیم. ما اجازه نمی دهیم دیگر مردم را سرکوب کنید  ما با مردمی که سرکوب شده اند می ایستیم، ما می ایستیم و این چیزی است که الان نیاز داریم. سازمان ملل متحد باید این کار را بکند ولی ایالات متحده بیشتر باید این کار را بکند چون ما نمی توانیم روی سازمان ملل متحد حساب کنیم. ما تا به حال می توانستیم روی ایالات متحده حساب کنیم ولی برای 40 سال است که نتوانسته ایم روی سازمان ملل متحد حساب کنیم. بنابراین زمان آن است که دولت من نقش رهبری کننده در دست بگیرد چون اگر نقش رهبری کننده را در دست نگیرد می ترسم که همه فراخوانها به سازمان ملل متحد هیچ معنی ندهد چون قبلاً این فراخوانها را نادیده گرفته اند. و این چیزی است که باید صورت گیرد.
یک- ایالات متحده باید مجاهدین را امروز از لیست خارج کند. این آسان است. این آسان است، سخت نیست و بی سابقه نبوده است. انگلستان این کار را کرده است، اتحادیه اروپا  این کار را کرده است، برخی از افرادی که ابتدا در این نامگذاری بوده اند، حالا می گویند این تصمیم اشتباه بوده است. برخی هم می گویندکه از همان اول مخالف بودند که این سازمان  لیست گذاری بشود، یعنی حتی در همان زمانی که خیلی وقت نامگذاری شده است مخالف بوده اند.  ما با سازمانی روبه رو هستیم که در تاریخچه و برنامه اش برای یک راه حل صلح آمیز و  یک ایران غیر اتمی تلاش  می کند و برای برقراری یک دولت مبتنی بر جدایی دین از دولت که خواستار همزیستی با همه کشورهای جهان است، ایستادگی می کند. حالا فقط یک حکومت هست که با ما در مورد لیست گذاری مجاهدین موافق است. انگلستان با ما موافق نیست، اتحادیه اروپا با ما موافق نیست تنها یک حکومت است که با آمریکا در اینکه مجاهدین درلیست نگه داشته شوند، موافق است. یک حکومت با ما دراین کار موافق است: رژیم ایران. این واقعیت، یک پیام دارد و می گوید که ما داریم اشتباه می کنیم. مجاهدین باید از لیست خارج شوند و این یک  امر حیاتی است چون این لیست گذاری مورد استفاده مالکی و سایرین قرار گرفته تا افراد را بکشند و این لیست گذاری عواقب مرگباری داشته است. این یک نامگذاری تکنیکی نیست. کافیست بیانیه های مطبوعاتی صادرشده بعد از حمله چند ماه پیش به اشرف را بخوانید. آنها که حمله کردند، چطور از کارشان دفاع کردند؟ او اینطور ازخودش دفاع کرد که این یک سازمان تروریستی است که توسط همه سازمانهای بین المللی تروریست شناخته شده است. البته آنها دروغ می گویند، چون همه سازمانهای بین المللی مجاهدین را اینطور شناسایی نکرده اند و واقعیت این است که مجاهدین توسط هیچ سازمان بین المللی به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته نشده اند. فقط دو حکومت، یعنی آمریکا و رژیم ایران این حرف را می زنند. مجاهدین باید از لیست خارج شوند. این امر، باعث سلب توانایی سرکوب آنها می شود، بدون اینکه افراد عواقب کاری را که می شود، بدانند
دومین کاری که باید صورت بگیرد این است که ایالات متحده آمریکا باید با متحدینمان بایستد. ما باید این شجاعت را داشته باشیم که برای تغییر رژیم در ایران بایستیم.
اگر ما باید رژیم در مصر را عوض می کردیم، اگر باید رژیم در لیبی را عوض می کردیم، اگر باید رژیم در سوریه را عوض کنیم، خدای من! رژم ایران که بسیار بدتر است و بسیار ضروری تر است که عوض شود، برای مردمی که شما آنها را دوست دارید و نگرانشان هستید و مردمی که ما دوست داریم و نگرانشان هستیم و برای همه جهان ضروری است که حاکمیتی در ایران باشد که یک دیکتاتوری مذهبی که جانهای زیادی را گرفته است، نباشد. این یک وضعیت فاجعه بار است به کتابی که خانم رجوی دارد نگاه کنیم. به آن کتاب قرمز با همه عکسهای افرادی که توسط این رژیم کشتار شده اند. بنابراین زمان آن است که طرفدار تغییر رژیم باشیم و نام ایالات متحده باید رسماً در این زمینه ثبت شود.
سوم، ایالات متحده باید روشن کند که ما باید از مجازاتهای نهایی برای متوقف کردن رژیم ایران که یک قدرت هسته یی شود، استفاده کنیم. بزرگترین ترس زمان جنگ سرد این بود که سلاحهای هسته یی در دست افراد غیرمنطقی قرار بگیرد.
ما خدا را شکر می کنیم که ایالات متحده توسط افراد منطقی رهبری می شد. و اتحاد شوروی توسط افراد منطقی رهبری می شد. دولت چین توسط افراد منطقی رهبری می شد. آنها همه افراد خوبی نبودند، همه افراد شرافتمندی نبودند، ولی همه افراد منطقی بودند. این رژیم منطقی نیست. کدام دولت است که کشتن سفیر عربستان سعودی در واشینگتن دی سی را در روز روشن تأمین مالی می کند؟ با استفاده از قاچاقچیان مواد مخدر مکزیکی که این کار را بکنند. چه کسی به جز یک دولت غیرمنطقی این کار را می کند؟ دولتی که با چنان درجه یی از دیوانگی عمل می کند که نازیها با آن درجه از دیوانگی کار می کردند. این را نمی شود با جنگ سرد مقایسه کرد. این را نمی شود با مسائلی که در 30، 40 یا 50 سال گذشته با آن مواجه بوده ایم، مقایسه کرد چون آن سطح از منطق دراین رژیم وجود ندارد. این عمل دیوانگی است. رژیم کنونی  با این سطح از بی منطقی کار می کند. و اگر آنها یک میلیون دلار می دهند که سفیر سعودی را در وسط پایتخت ایالات متحده بکشند، برای آنها چقدر آسان خواهد بود که مواد هسته یی را به قاچاقچیان مواد مخدر مکزیکی یا اعضای کارتلهای کلمبیایی بدهند تا یک حمله هسته یی در اروپا یا ایالات متحده انجام دهند و بعد هم کارشان را انکار کنند. همه می گویند خوب رژیم ایران را میشود منصرف کرد، چون رژیم ایران میداند اگر از سلاح هسته یی استفاده کند به آن حمله خواهد شد. ولی رژیم ایران از سلاح هسته یی استفاده خواهد کرد و بعد انکار می کند که استفاده کرده است. با توجه به سازمان ملل متحد و دولت کنونی در واشینگتن که تا ابد طول میکشد چیزی را تحلیل کند ـ لابد تا 5 سال بعد هم نتیجه گیری در مورد این کار رژیم ایران نخواهیم کرد ـ این حمله در واشینگتن تا همین الان باید پاسخ خودش را می گرفت. تصور کنید که به پایتخت کشور من بیایید و بخواهید در روز روشن سفیر یکی از متحدینمان را به قتل برسانید و ما اجازه بدهیم این موضوع بدون دریافت جواب مؤثر خودش سپری شود؟! بدون پاسخ دادن! این رویکرد باید عوض شود.
و نهایتاً ایالات متحده باید قاطعانه، قاطعانه و به طور صد درصد روشن کند که تحریمها و مجازاتها باید اعمال شوند و مجازاتهایی که اعمال می شوند باید شامل تنبیه حکومتهایی باشد که با رژیم ایران معامله می کنند. چون معامله کردن با رژیم ایران، درحال حاضر  به معنی دادن امکانات به آنهاست که تبدیل یک قدرت اتمی بشوند. و رژیم ایران باید بفهمد که ایالات متحده هر کاری را  که لازم است، انجام می دهد تا آنها را از این که یک اتمی بشوند، باز دارد. ازجمله اقدام نظامی. من معتقدم اگر ایالات متحده آن را بگوید و معتقدم آگر رژیم ایران آن را باور کند، احتمال درگیری نظامی به صورت زیادی کاهش می یابد. به یاد بیاورید که ما در جنگ سرد، با فرو پاشی شوری سابق و دیوار برلین بدون شلیک یک گلوله، پیروز شدیم.  ولی ما این کار را با گدایی مذاکره انجام ندادیم. ما با نامه نگاری و اینکه از آنها بخواهیم لطفاً با ما ملاقات کنید، لطفاً با ما صحبت کنید، این کار را نکردیم. میدانید چطور این کار را کردیم؟ ما با هزینه کردن تسلیحات نظامی به مقیاس 20 برابر آنها این کار را کردیم.
رونالد ریگان می توانست از امتیاز وسیع نظامی که نسبت به آنها داشت چه به طور فیزیکی یا اقتصادی استفاده کند. به این دلیل همانطور که گورباچف در کتابش گفت شوروی با تهدید آمریکا که آن را از عرصه وجود خارج می کند، شکست خورد. این کار با قدرت صورت می گیرد. با استمالت و گدایی صورت نمی گیرد و این چیزی است که ایالات متحده باید الان آن را تشخیص بدهد. این چیزی است که کشور من باید تشخیص دهد. اگر تشخیص بدهد، احتمال درگیری نظامی کاهش پیدا می کند. اگر ضعیف بماند، اگر مثل چمبرلین در قبل از جنگ جهانی دوم دنبال استمالت باشد، احتمال درگیری نظامی به طور زیادی افزایش پیدا می کند. ولی در همین حال افراد اشرف نمی توانند در خلال این مسایل، فراموش شوند چون تا الان هم وضعیت تحمیل شده بر 3300 نفر یک شرایط بسیار بد بوده است. و من همانطور که در ابتدا گفتم، میخواهم این نتیجه گیری را بسیار روشن کنم که بله بهتر است عمل کنند ولی اگر نکنند و به این افراد آسیبی وارد شود ما فراموش نخواهیم کرد. و ما میدانیم چه کسی را مسئول بشناسیم. و ما این را در سراسرجهان از هر طریق ممکن روشن خواهیم کرد و این مکافاتی برای آنها خواهد بود که در حالی که جنایاتی صورت می گرفت، کنار ایستادند و ما مطمئن خواهیم شد که این مکافات همواره با آنها خواهد ماند چون مستحق آن هستند. بنابراین بهتر است که اقدام کنند و بهتر است که الان اقدام کنند و یک بار دیگر به ساکنان اشرف که این را می شنوند، میگویم به یاد داشته باشید که ما امروز با شما می ایستیم و  ما فردا با شما خواهیم ایستاد، صرفنظر از اینکه چه چیزی اتفاق بیفتد، ما با شما خواهیم ایستاد و برای شما خواهیم بود تا اطمینان پیدا کنیم که با رعایت کرامت شما با شما رفتار می شود.
متشکرم. 

 ویلیام بوردون :
بسیار متشکرم آقای جولیانی به خاطر این سخنان پر قدرت، قانع کننده و جامع.
آقای ایو بونه مدیر پیشین د.اس.ت که همگی او را می شناسید و من با کمال میل و اشتیاق ادامه سخن را به او واگذار می کنم.

  

استاندار ایو بونه - رئیس سازمان اطلاعات فرانسه در دوران پرزیدنت میتران
من از بابت حضور همکاران و دوستان آمریکایی مان در کنفرانس امروز هم احساس خوشحالی میکنم و هم قدری ناراحت هستم. از یک سو خوشحالم زیرا همیشه پذیرایی از یاران قدیمی بسیار مطبوع است. اما ضمناً کمی ناراحت هستم از این بابت که حضور آنان متأسفانه نشان میدهد فشار بر اشرف همچنان ادامه دارد و باید به راستی بر پافشاری و ایستادگی مان بیفزاییم و کارزارمان را حفظ کنیم، زیرا جنگ علیه بی عدالتی، ستم و سرکوب و ناتوانی تنها در بلند مدت به پیروزی می انجامد.
مانند همکارانم پورتر گراس و لویی فری (می گویم همکارانم چرا که از زندگی حرفه یی دیگری در زمانی دیگر صحبت میکنم)، من هم سازمان مجاهدین خلق ایران را می شناسم و فکر میکنم عمیقاً می شناسم که این بر می گردد به سالیان سال پیش شاید حدود یک ربع قرن، که هم شامل ساکنان اشرف میشود و هم دیگر قرارگاههای مقاومت ایران که فرصت دیدار از آنها را داشته ام.
شکی نیست، این کلامی است که مرتب تکرار می شود و باز هم باید تکرار کرد: مجاهدین هیچگاه یک سازمان تروریستی نبوده و نیست و اینجا باید روی نکته یی تأکید کنیم که کمترکسی جرأت طرح آن را داشته، گو اینکه پرسشی است کاملاً پایه یی: تعریف یک سازمان تروریستی چیست؟ سازمانی است که به مردم غیرنظامی حمله میکند که بنا به تعریف، بیگناه هستند، یا سازمانی که دست به صدور خشونت میزند. مجاهدین مصداق هیچ کدام از این تعاریف نیستند و به این اعتبار هیچگاه یک سازمان تروریستی نبوده و نیست. چرا عده یی حاضر نیستند درباره همین نکته و همین موضوع تعریف کلمه، به سخن کسانی که مسئولیت مبارزه ضد تروریستی را داشته اند، گوش فرا دهند؟ کسانی که دقیقاً میدانند در باره چه چیز صحبت میکنند و اگر غیر از این بود مبین این بود که کارشان را درست انجام نمیدهند. همکاران آمریکایی ما هرگاه که از سیاست بازی سیاستمداران فاصله گرفته اند، همواره در همین راستا گواهی داده اند. مایلم همین جا صادقانه درود بفرستم (با آنکه همیشه برای آمریکاییها متحد آسانی نبوده ام) به این کیفیت بزرگ صداقت و صراحتی که متأسفانه ما گاه در این کشور فاقد آن هستیم. باید گفت صداقت زیاد دوستان آمریکایی ما در این راستا، هم تکاندهنده و هم پشتیبان ماست و احتمالاً با همین کیفیت است که قضات ضد تروریست ما، دادگاههای ما در فرانسه و در اروپا و همین اواخر در لوگزامبورگ آرا و احکام صریحی صادر کردند و هیچگاه در کوچکترین رأی صادره دراین باره تجدید نظر نکرده اند که مجاهدین یک سازمان تروریستی نیست و فعالیتهای ساکنان اشرف نه به آرامش و امنیت عراق لطمه میزند و نه طبعاً به آن گروه از کشورهای غربی که این شانس را داشته اند، و به تأکید میگویم این شانس را داشته اند، که پذیرای آنان شده اند.
به همین دلیل است که امروز باید این پرسش را مطرح کرد که چرا و با چه انگیزه هایی سازمان مجاهدین خلق ایران در لیست آمریکا نگه داشته شده است؟ این کله شقی انسان را به یاد مگسی می اندازد که در یک بطری به دام افتاده، وقتی فکر می کنیم با یک کشور بزرگ سرو کار داریم و با دولتی که من شخصاً هیچ از شیوه کار آن سر در نمی آورم، امری نگران کننده می شود. به چه دلایلی دولت آقای اوباما از حذف مجاهدین از لیست خودداری میکند؟ آقای شهردار جولیانی به این پرسش پاسخ داد، طبعاً با همان صراحت و روشنی همیشگی اش. در همین راستا مایلم سخنرانی شجاعانه چند روز پیش دبیرکل سازمان ملل متحد طی سفرش به لبنان را یاد آوری کنم. این هم واقعیتی است که دبیران کل سازمان ملل متحد معمولاً ناگزیرند به سخنرانی ولو شجاعانه و صریح اکتفا کنند. او از جمله گفت نظم پیشین فرو ریخته است، نظمی که بر قانون و اراده یک فرد، دائمی شدن حکومت دودمانها و خانواده ها، انحصار ثروت و قدرت، به خاموشی کشیدن رسانه ها و محروم ساختن شهروندان از آزادیهای پایه یی مبتنی بود. این حقیقتاً تعریف درستی است از رژیمهای توتالیتر و در صدرشان «تئوکراسی اوباش» حاکم بر ایران. این اصطلاح را دوستان سوئیسی ما که گاهی هم درسهایی در  زبان فرانسه صحیح به ما می دهند باب کرده اند : «تئوکراسی اراذل و اوباش»
آقای بان کیمون همچنین گفت که انتقال واقعی قدرت به مردم، گسترش تکثر گرایی، توجه ویژه به مسائل جوانان و فراهم آوردن امکانات واقعی برای مشارکت زنان در تصمیم گیریها و در قدرت برای دموکراسی صرفنظرنا کردنی است.
چنانچه قرار بود اعلامیه جهانی حقوق بشر را از نو بنویسیم من حتماً توصیه می کردم حقوق زنان در همان ماده اول مورد تأکید قرار گیرد زیرا این حقوق امروز بی چون و چرا رژیمهای دموکراتیک را از دیگر رژیمها متمایز میکند. کشورهایی که زنان در آن قدرتی ندارند، یا کمتر قدرت دارند یا قدرتشان بسیار کم است، دارای دموکراسی نیستند. و خانم رجوی [کف زدن حضار] از این اعلامیه استقبال کرده است. نه به خاطر اینکه خود یک زن است بلکه به این دلیل که در رأس  یک جنبش دموکراتیک قراردارد. مجاهدین نه تنها یک سازمان تروریستی نیست، بلکه یک سازمان دموکراتیک است.
همین آقای بان کیمون در گزارش ژوئیه گذشته خود به شورای امنیت ملل متحد دربارة اشرف، بر یافتن راه حلی اصرار ورزیده که هم الزاماً برای دولت عراق قابل قبول باشد، که طبعاً پس از بازگشت حاکمیت به آن طور دیگری نباید باشد، و هم قابل قبول برای ساکنان اشرف. در بیانیه 26 دسامبر وی که نتیجه مذاکرات فشرده بود،  و ما از آن استقبال کردیم چرا که فکر میکردیم دیگر حرف آخر زده شده است...
اما گویا که درست با نازیها طرف هستیم، مرا بابت این مقایسه ببخشید، زیرا شما هر قدر زحمت بکشید و امتیازی به دست آورید، این جماعت(دولت عراق) همیشه توافقهایی را که خودشان امضا کرده اند، زیر پا می گذارند...اکنون تردیدی نیست که دو شرط اساسی که بر آن تأکید شده بود یعنی محترم شمردن حقوق بشر و حقوق بین الملل بشردوستانه در برابر موافقت ساکنان اشرف برای نقل و انتقال داوطلبانه، این دو شرط که به نظر می رسید روز 26 دسامبر 2011 حاصل شده، متأسفانه دیگر امروز رعایت نمی شود یا اصلاً به هیچ وجه رعایت نمی شود.
البته آنچه امروز پیرامون ساکنان اشرف می گذرد ربطی به ارزشها و معیارهایی که دبیر کل سازمان ملل بر آن تأکید کرده است، ندارد. به همین دلیل است که جا دارد او امروز نظر شخصی خودش راجع به بحران اشرف را بیان کند و شخصاً اطمینان بدهد که آنچه امروز بر ساکنان اشرف می گذرد، منطبق است با ارزشهای سازمان ملل متحدکه او کراراً و به حق بر آنها اصرار می ورزد؟ یا اینکه، برنامه یی است عمدی که در پشت آن رژیم ایران قرار دارد و اجرایش برعهده دولت عراق گذارده شده، که تردید دارم آن را عروسک خیمه شب بازی  بنامم، گرچه بنیاد فکرم همین است چرا که می بینم از سازمان ملل متحد سوء استفاده میکند و پشت اوتوریته این سازمان پناه میگیرد.
دولت عراق می خواهد از این کمپ یک زندان بسازد. آقای شهردار نیویورک، جولیانی،  این را گفت و حق داشت، چرا که حقیقتاً تقلیل دادن چهل کیلومتر مربع به نیم کیلومتر مربع، اگر قضیه این قدر جدی و تراژیک نبود، حتما اسباب خنده می شد. امروز سر نخها به حدی مشهود و تخلف گستاخانه از قرارداد چنان آشکار است که کاغذ آن را نخ نما کرده و به همین دلیل ضروری است که اکنون دبیرکل شخصاً در این پرونده مداخله کند.
سخنان ساکنان اشرف را نشنیدند و آنها را از مذاکرات حذف کردند. چگونه می توان در دوران ما درباره سرنوشت یک جمعیت، ولو چند هزار نفره، بدون پرسیدن نظر خودشان تصمیم گرفت؟ دموکراسی در این ماجرا چه شد؟ از نظر من که شخصاً آنها را می شناسم، بر حس مسئولیت شناسی آنان و حس انضباط و نیز پایبندی به تعهداتشان وقوف دارم، این وضعیت بکلی غیرقابل قبول است. به همین دلیل من اینجا ترجیح می دهم چند سطر از نامه هایی را که آقای جولیانی نیز به آن اشاره کرد و فکر می کنم تمام ساکنان اشرف آن را امضا کرده اند، خطاب به سفیر کوبلر، نماینده ویژه دبیر کل، که همین جا بگوییم کارش را بد انجام نمی دهد، بخوانم: این جملات را از آن نامه میخوانم:
چرا ساکنان اشرف که قرار است به کمپ لیبرتی بروند هنوز کمترین اطلاعی از شرایط زندگی در آن ندارند؟
چرا تا کنون یونامی نتوانسته اجازه بازدید قبلی از کمپ لیبرتی توسط چند تن از ساکنان را به دست آورد؟
چرا دراین خصوص موضع گیری نمیکند؟
چرا پیش نویس یک موافقتنامه با دولت عراق راجع به «سرنوشت ما» امضا شده، (تکرار می کنم که این عین جملات ساکنان اشرف است، آنها هستند که این را می گویند) بدون اینکه به ما کمترین اطلاعی داده شود یا موافقت ما جلب گردد، در حالی که به رهبری اشرف، همان طور که در بیانیه های دبیرکل ملل متحد تصریح شده، گفته شده بود،  هر اقدامی باید تنها با موافقت و تصویب ساکنان اشرف صورت گیرد؟  چرا یونامی در قبال نقض آشکار حقوق بشر و حقوق بین الملل بشر دوستانه که ما قربانیان آن هستیم، سکوت کرده است؟ چرا یک بازداشتگاه جمعی تدارک دیده می شود (که به نظر من توصیف درستی است)؟ به چه دلیل دستگاه های شنود و پخش پارازیت، امروز حتی تلفنها و تلویزیونهای ما را مختل می کنند؟ بدون تضمینهای حداقل ما نمیتوانیم کمترین جابجایی را بپذیریم. چنین به نظر می رسد که رژیم ایران و دولت عراق میخواهند از طریق صدور تأییدیه یونامی و کمیساریای عالی پناهندگی شرایط خود را بر کمپ لیبرتی تحمیل و ما را بین انتخاب مرگ یا تسلیم به فاشیسم مذهبی مخیر سازند، اما ما هرگز تسلیم نخواهیم شد. ما امیدواریم که یونامی و کمیساریا در تدارک فاجعه یی که علیه ما برنامه ریزی می شود، مشارکت نکنند. پایان نقل قول.
من ساکنان اشرف را بسیار خوب  می شناسم، شهامتشان را ،و همان طور که الا گفتم، شأن و عزتشان را، و میدانم که محال است خود را تسلیم ملایان کنند. حق هم دارند. اما به چه قیمت؟ امیدوار باشیم که سازمان ملل متحد بتواند از یک جنایت دیگر جلوگیری کند. بتواند و تلاش کند از بیعدالتیهایی که مقامات عراقی تحمیل میکنند، فاصله بگیرد. تضمینهای حداقلی که همین چند دقیقه پیش خانم رجوی از همین تریبون خواستار آن شد، حقیقتاً تنها تضمینهایی است که میتواند به تأمین یک نقل و انتقال در شرایط قابل قبول به لحاظ انسانی بیانجامد. تأکید میکنم قابل قبول، نه بیشتر.
صحبتم را با آوردن مثالی از 17 ژوئن 2003 به پایان می برم که به یاد دارید آن روزهای سیاه و آن روزهای شوم را که امروز از ما طلب هوشیاری و اعتماد بیشتری می کند. هوشیاری در برابر «تئوکراسی اوباش»...خواهشم اینست که این تعبیر را به یاد داشته باشید زیرا باید از واواک گرفته تا متحدانش و استمالت کنندگانش ، همگی آن را بشنوند. و اعتماد به دادگستری ما و مردم ما که این گونه خوب در برابر بی عدالتی واکنش نشان دادند و دراین رابطه یاد آوری می کنم که اگرچه در ابتدا، بخشی از قشر سیاسی ما و شماری از مقامات ـ که من در این کتاب افشا کرده ام ـ گوش شنوایی به مطالبات، امر و نهی ها و فشارهای ملایان داشتند و به مماشات پرداختند، لیکن مردم فرانسه و به خصوص مردمان شریف اورـ سورـ اواز با چنان سادگی و تواضع و عزتی واکنش نشان دادند که امروز نیز تحسین و ستایش همه را بر می انگیزد. من فکر می کنم این نشانه و الگویی از نیروی فعالیت اجتماعی- سیاسی است که در شما تبلور یافته، زیرا بدون شما و بدون پیامی که هم امروز به دوستان اشرفی ما منتقل می کنید، به نظر من هیچ چیز امکانپذیر نمیشد. اما با شما، از این پس به نظر من همه چیز ممکن است.

 ویلیام بوردون:
حالا ادامه سخن را به ژنرال هیو شلتون، نظامی عالیرتبه آمریکا، که فرماندهی کل نیروهای آمریکایی را بین سال های 1997 تا 2001 برعهده داشت، می سپارم.  

  

ژنرال هیو شلتون -رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا 1997 ـ 2001

ژنرال شلتون گفت: «از آنجا که مجاهدین دشمن بزرگ رژیم ایران هستند،  کابوس ملاها این است که ببینند ایالات متحده نام مجاهدین خلق را از لیست سازمانهای تروریستی حذف کرده است». وی با اشاره به شرایط کمپ لیبرتی و اظهارات اخیر مالکی، گفت: «سفیر کوبلر، نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل متحد، باید توجه دبیرکل ملل متحد و شورای امنیت را به موارد نقض تفاهم نامه جلب کند. سفیر کوبلر پول میگیرد که همین کار را بکند،  چنانچه  مالکی تفاهم نامه را اجرا نکند».

قطعاً افتخار و امتیاز بزرگی است که امروز در پاریس در کنار شما باشم و در سخنرانی در این جلسه با چنین همکاران برجسته یی شریک باشم.
و خطاب به ساکنان کمپ اشرف، اجازه بدهید به آن دسته از شما که  احتمالا برنامه را تماشا می کنید بگویم: سلام علیکم.
همانطور که تا به حال گفته شد و من تکرار میکنم ما رنج شما را حس میکنیم و همواره با شما خواهیم بود.
به عنوان یک ژنرال، یکی از مسئولیتهای من شامل استفاده از این دانش میشد که چطور میتوانیم با توسل به نیروی چشمگیر و مناسب در جنگ یا نبردهای مختلف به پیروزی دست یابیم. امروز، ما در اینجا هستیم که تا حدی پیروزی به دست آمده در یک نبرد را جشن بگیرم و آن تمدید ضرب الاجل بستن کمپ اشرف  است . ما همچنین باید آگاه باشیم که نبردهای دیگری در پیش است. باید بگویم که نبرد تمدید ضرب الاجل به خاطر تلاشهای جمعی و کارزارهای اروپایی و آمریکایی بود که در مورد مبارزه ساکنان اشرف آگاهی ایجاد کرد و همچنین به طریق اولی به نظر من رهبری درخشان خانم رجوی بود که برای حفاظت از حقوق ساکنان کمپ اشرف مبارزه کرد و در عین حال یک راه حل مسالمت آمیز برای آن را در عراق هدایت کرد. اجازه بدهید از ایشان قدردانی کنیم.
و اگر سفیر کوبلر و سازمان ملل متحد این قرارداد را اجرا میکردند یا اگر مالکی به این قرارداد احترام میگذاشت ما دلیلی برای حضور در اینجا نداشتیم. اما اینطور نشد. امروز ما همچنان باید به موضوعات ناتمام دیگر بپردازیم و این کارهای ناتمام شامل مبارزاتی است که باید با رژیم ایران و دولت عراق به پیش برد و البته نبردی که حول کمپ لیبرتی شکل گرفته است.
اول رژیم ایران: شما شنیده اید که من از «سون تسی»، استراتژیست و جنگجوی قدیمی چینی، نقل قول کرده ام که میگفت: «اگر خودتان و دشمنانتان را بشناسید، هیچ هراسی از برآیند هزار نبرد نباید داشته باشید. اما اگر خودتان را بشناسید و دشمنتان را نشناسید، به موازات هر پیروزی یک شکست هم متحمل خواهید شد. ولی  اگر نه خودتان و نه دشمنتان را نشناسید، یک ابله خواهید بود و در هر رویارویی شکست خواهید خورد».
ما دشمن را میشناسیم. اما وقتی به مقابله با رژیم ایران میرسد، به نظر میرسد که وزارت خارجه آمریکا هیچ شناختی در رابطه با اینکه دشمن واقعی کیست ندارد و این میتواند باعث یک فاجعه نه تنها در کوتاه مدت بلکه در آینده هم بشود. همانطور که میدانیم دولت اوباما با سیاست تعامل کار خود را آغاز کرد. هدف آنها تعامل بود. اما امروز فکر میکنم حتی  خود آنها هم باید بپذیرند که این سیاست با یک شکست کامل و قطعی مواجه شده است. تنها در سه هفته اول سال 2012، شاید کمتر از سه هفته، ما دیده ایم که رژیم ایران قلدری کرده و گفته است میخواهد در تأسیسات زیرزمینی خود به غنی سازی اورانیوم بپردازد، چیزی که به وضوح نیت شوم آن جهت دستیابی به بمب اتم را نشان میدهد.
در سه هفته اول سال، رژیم ایران همچنین یک سرباز سابق آمریکایی را به مرگ محکوم کرده است. همچنین دیده ایم که چگونه این  رژیم تهدید به بستن تنگه هرمز، بزرگترین گذرگاه استراتژیک منابع نفتی جهان، کرده است. سپاه پاسداران رژیم ایرا  موشکهایی را آزمایش کرده و حتی گستاخانه آمریکا را تهدید کرده است که نباید ناوبر خود را در آبهای بین المللی خلیج فارس وارد کند.
و امروز رژیم ایران همچنان به عنوان حامی اصلی رژیم اسد در سوریه باقی مانده است. این فقط در سه هفته اول سال جدید میلادی است.
 هم آمریکا و هم متحدان اروپایی آن تلاش کرده اند رفتار این رژیم را از این طریق تحریم بانک مرکزی و نفت آن تغییر دهند. این اقدامات خیلی دیر انجام میشوند و به هیچ وجه کافی نیستند. با توجه به حساسیت شرایط، ما باید از ابزار دیگری در چارچوب قدرت ملی خود استفاده کنیم. اقدام نکردن یا استفاد آرام از ابزار بوروکراتیک که تا به حال صورت گرفته تقریباً اتلاف کامل وقت در مقابله با رژیم ایران است. وقت آن رسیده که علناً و آشکارا دشمن خود را معرفی کنیم و ملایان حاکم در تهران به وضوح دشمنان ما هستند.
روشن است که آنها هنوز متقاعد نشده اند رژیمشان باید مثل یک دولت بالغ رفتار کند و فکر کنم که بهار عرب آنها را وحشتزده و لرزان کرده است زیرا نمیدانند که جوانان ناراضی چه کار خواهند کرد. میلیونها تن از آنان در سال 2009 قیام کردند و این امر من را به نکته اصلی میرساند که آمریکا باید به این موضوع بپردازد و ما باید از همة ابزارهای خود در رابطه با رژیم ایران استفاده کنیم.
دولت اوباما تنها با یک امضای ساده میتواند رژیم تهران را از این هم لرزان تر کند و امواجی از وحشت را به سمت ملایان بفرستد و قوت قلب بیشتری به مردم ایران بدهد بدون اینکه یک دلار هم خرج کنیم و بدون اینکه جان حتی یک دریادار و سرباز آمریکایی را به خطر بیندازیم. شناختن دشمن خود شامل شناختن این نکته میشود که رژیم از دشمن داخلی میترسد. این کابوس ملایان است که ببینند آمریکا سازمان مجاهدین خلق را از لیست تروریستی خارج کند چراکه سازمان مجاهدین بزرگترین دشمن رژیم تهران است.
وقتی که شما از نقطه نظر رژیم نگاه کنید و ببینید که خانم رجوی برنامه 10 ماده یی دارد که تضمین همان حقوق و آزادیها و اختیارات برای مردم ایران است که در کشورهای دموکراتیک حاکم است، خواهید فهمید که چرا آنها وحشتزده میشوند. اما برای اینکه مؤثر واقع شود برنامه خانم رجوی باید به اجرا گذارده شود و این تنها زمانی اتفاق خواهد افتاد که مردم ایران رژیم مستبد مذهبی و تمامیت خواه حاکم را تغییر دهند. و آغاز این روند از طریق لغو نامگذاری مجاهدین از لیست آمریکا جرقه میخورد. این کار باید صورت گیرد و باید فورا هم انجام شود.
تأخیر کردن، سکوت و دست روی دست گذاشتن وزارت خارجه در این رابطه قابل درک نیست. مهمتر از آن، این کار چه پیامی را به ملایان در تهران و حتی به مالکی در عراق میفرستد، وقتی آنها می بینند که نام مجاهدین در لیست است . مالکی دو بار از این نشانه برای توجیه حملات غیرقابل توجیه خود علیه ساکنان غیرمسلح اشرف سوء استفاده کرده است.
تحویل گرفتن سلاح مجاهدین در ازای به رسمیت شناختن موقعیت حفاظت شده آنها بود و به همین خاطر است که آمریکا باید احساس وظیفه کند که ساکنان اشرف مجدداً مورد حمله قرارنگیرند و اولین اقدام برای تضمین چنین چیزی لغو لیست گذاری است.
تعداد زیادی از مقامات پیشین دولت آمریکا علناً و قویاً خواستار لغو لیست گذاری مجاهدین شده اند. گروهی از همکاران آمریکایی که امروز در اینجا حضور دارند و سخنان آنها را میشنوید همین نکته را تکرار خواهند کرد. صدها تن از اعضای کنگره این درخواست را به وزارت خارجه ارسال کرده اند. قطعاً، این لیست گذاری غیرمنصفانه توسط وزارت خارجه، صدای قدرتمند دفاع از مردم ایران را در شرایطی تضعیف کرده که باید به صدای این مردم گوش فراداد. وقتی مردم ایران در دفاع از آزادی فریاد میزنند، صدای مردم ایران ازطریق سازمان مجاهدین باید شنیده شود.
و بالاخره ، موضوع بسیار اضطراری کمپ لیبرتی وجود دارد. همانطور که دیده ایم دولت مالکی در روزهای اخیر قراردادی را که امضا کرده، محترم نشمرده است. و حالا ماهیت واقعی مالکی را در رابطه با تعهدی که به سازمان ملل متحد برای انتقال ساکنان کمپ اشرف به کمپ لیبرتی داد، می بینیم. اخیراً مالکی مجاهدین را «تروریست» و «جنایتکار » توصیف کرد و علناً گفت هیچیک از ساکنان تا آوریل در عراق نخواهند ماند.
اخیراً مالکی گفت احکام دستگیری 121 تن از ساکنان اشرف را به اتهام دخالت در اقدامات تروریستی صادرکرده است. هفته گذشته او و نیروهایش اجازه وارد کردن تختهای ویژه بیمارستان برای بیمارانی که در اشرف دچار نقص عضو شده اند را نداد. به نظر من همین یک مورد برای نشان دادن رفتار ضدانسانی کافی است، این کار اگر در عداد مجازاتهای بیرحمانه و غیرمتعارف و ضد انسانی نباشد، نشان میدهد که ملل متحد با چه چیزی در دولت مالکی مواجه است. امروز به رغم قراردادی که مالکی با سازمان ملل متحد امضا کرده ، شرایط کمپ لیبرتی نگران کننده است و اصلاً مناسب زندگی انسانی نیست.
کمپ لیبرتی در اوج خود هم محل خیلی زیبایی نبود. در حقیقت یک مقر نظامی آمریکا بود و این مقر بعد از ترک نیروهای آمریکا در معرض غارت قرار گرفت. در این کمپ اکنون فقط تریلرهای ویران شده دیده میشود و هیچ آب و برقی در آن وجود ندارد و فاقد زیرساختهای اصلی و پارک است. حتی هیچ درختی در آن وجود ندارد. مشابه یک کمپ زندانیان است و همانطور که  شهردار جولیانی پیشتر گفت مساحت آن نیم کیلومتر است و حالا هم دولت عراق دارد یک دیوار بتونی 3.6 متری حول آن محوطه نیم کیلومتری میسازد. این محل واقعاً مشابه یک زندان است.
پس چه باید کرد؟ سفیر ویژه دبیر کل ملل متحد، کوبلر، باید موارد نقض یادداشت تفاهم را به توجه دبیر کل و شواری امنیت برساند. این کاری است که در کادر وظایف شغلی سفیر کوبلر است.  وقتی مالکی یادداشت تفاهم را نقض میکند. در پس این موارد نقض، رد پای رژیم ایران دیده میشود. بنابراین رفتار با مالکی به نحوی که گویی که او یک مرد شرافتمند است چیزی نیست که به احترام گذاشتن به یادداشت تفاهم بیانجامد، بلکه یک روند نزولی را در زمینه آماده سازی کمپ برای ساکنان ایجاد خواهد کرد. رژیم ایران یک راه حل مسالمت آمیز را نمیخواهد. ما همه میدانیم که رژیم ایران خواستار نابودی سازمان مجاهدین است. بنابراین رژیم ایران با اجازه ندادن به مالکی برای توافق کردن، دارد برای یک بحران در ماه آوریل زمینه سازی میکند.
اگر کمیساریای عالی پناهندگان، یونامی و آمریکا در این رابطه سکوت اتخاذ کنند، آنها در این زمینه شریک خواهند بود و به اندازه مالکی گناهکارند. آمریکا باید نقش فعالانه تر داشته باشد و در آنجا که لازم است دیپلوماسی قاطع اتخاذ کند به جای اینکه دست روی دست بگذارد که تا به حال در رابطه با دولت مالکی صورت گرفته است.
وقتی به کار کردن با مالکی میرسد روشن است که رفتار رژیم ایران بسیار موثرتر از رفتار آمریکا واقع میشود. با این حال آمریکا همچنان میلیونها دلار را به عراق سرازیر کرده است، همچنین زندگی و خون سربازان مرد و زن ما که به آنجا رفتند تا به عراقیان فرصت دموکراسی و آزادی بدهند.
در ایالات متحده، تنها زمانی که دولت اوباما و استراتژیستهای وزارت خارجه به اولویت واقعیتها در رابطه با رژیم ایران و مخالفان آن گردن بگذارند، و تنها زمانی که نام سازمان مجاهدین را از لیست حذف کنیم و یک دیپلوماسی قاطعانه را برای تضمین این امر اتخاذ کنیم،آن وقت است که مالکی به یادداشت سازمان ملل متحد احترام خواهد گذاشت و به موفقیت خواهیم رسید و در جایگاهی قرار خواهیم گرفت که پیروزی در جنگ را به ثبت برسانیم.
بسیار متشکرم

ویلیام بوردون:
با تشکر از سخنان ژنرال شلتون، رشته سخن را به ژنرال فیلیپس می سپارم.
ژنرال فیلیپس به مدت چند سال مسئول حفاظت اعضای سازمان مجاهدین دب کمپ اشرف در عراق بوده است. با کمال میل رشته سخن را به ایشان می سپارم.

  

ژنرال فیلیپس فرمانده ارشد نیروهای حفاظت اشرف (2004ـ 2005)
و دخترش سارا فیلیپس

 مردم آزادیخواه در سراسر جهان، و مهمتر از همه 3400 تن ساکنان کمپ اشرف.
 من مفتخرم که امروز در اینجا با شما باشم. خطاب به ساکنان کمپ اشرف باید بگویم که شما 9 سال است متحمل رنجهای بسیار، دریک وضعیت محصور و تقریباً تحت اسارت شده اید. شکی نیست. شش سال اول تحت حفاظت نیروهای ائتلاف و سه سال اخیر تحت اسارت و در مواجهه با بربریت رژیم مالکی بود. این سخنرانی در رابطه با دوستان من در کمپ اشرف است که شخصاً آنها را میشناسم. اما همچنین مهم است بدانیم که این سخنرانی جهت افزایش آگاهی در جهان در قبال سرنوشت این 3400 زن و مرد است.
من تنها میتوانم تصور کنم که ملایان چگونه غرق در خنده شدند وقتی به دستور مافوق، نیروهای من فرستنده های رادیویی مجاهدین را قطع و مصادره کردند و اینگونه صدای آزادی برای مردم ایران را مسکوت گذاشتند. دلیلی که به من گفته شد این بود که سازمان مجاهدین تروریست است و روشن است که پیامهای تروریستی میفرستند. تصمیم قطع این رابطه بین صدای مجاهدین و مردمی که زیر مشت آهنین ملایان زندگی میکنند، تصمیم مزخرفی بود. وقتی شما به گذشته برگردید و از دور به این نوع تصمیم ها نگاه کنید واقعاً تعجب خواهید کرد: جمع آوری مجاهدین در کمپ اشرف، که من بخشی از آن بودم، خلع سلاح آنها، در زمانیکه من آنجا بودم، قرار دادن آنها در محدودیتهایی که مشابه شرایط بازداشت بود، چیزی که من به اجرا گذاشتم، و ساکت کردن رادیوی آنها: چنین به نظر میرسد که ما بیشتر در خدمت آخوندها بودیم تا نیروهای چندملیتی ائتلاف.
در حالی که سربازان تیپ 89 پلیس نظامی، یعنی تیپی که من فرمانده آن بودم، 3400 ساکن کمپ اشرف را تحت شرایط بازداشت قرار دادند، رژیم ملایان در همان زمان تسلیحات و بمبهای کنار جاده یی و مهمات دیگر برای کشتار همان سربازان را به عراق صادر میکرد. و ما وقتی مجاهدین را از صحنه نبرد و معادلات حذف کردیم در واقع امر دستورات ملایان را اجرا میکردیم . ملایان نمیتوانستند هیچکس را بهتر از این با پول به خدمت بگیرند یا رشوه بدهند، یا به زور و با باجگیری چنین تلاش موثری را برای از بین بردن دشمن شمارة یک خود یعنی مجاهدین به راه اندازند. این ما یعنی آمریکا بودیم که این کار را برای آنها انجام دادیم. بدتر اینکه، ما قول کتبی خود مبنی بر حفاظت از آنان را نقض کردیم و انسانهایی را که قابلیت ایجاد تغییر در ایران را  دارند، ترک کردیم و آنها  در دست تروریستهای واقعی رها کردیم.
رژیم مالکی کارنامه لکه داری در بسیاری از موارد دارد، اما نه به اندازه رفتار متجاوزانه، سادیستی، و توام با بربریتی که با مردان و زنان غیرمسلح کمپ اشرف، یعنی مقاومت ایران، داشته است.
 مالکی! شاید تو بخواهی در تاریخ شیوه تجدید نظرخواهی را پیش بگیری اما نمیتوانی خونی را که به خاطر کشتار 40 تن از ساکنان غیرمسلح در اشرف از دستانت می چکد، پاک کنی. کسانی که تضمین موقعیت حفاظتی تحت کنوانسیون چهارم ژنو را داشتند، همچنین است در مورد هزار تن کسانی که مجروح شدند و برخی از آنها حالشان وخیم است.
خواب راحت به چشمان من نمی آید چراکه من سخنگوی نیروهای ائتلاف در رابطه با مجاهدین در کمپ اشرف بودم. به عنوان فرمانده تیپ 89 پلیس نظامی من عملیات تجسسی فراگیری را پیش بردم تا به پیداکردن موردی از نقض توافق مربوط به تحویل دادن سلاحهای مجاهدین بپردازم. اما هیچ موردی از نقض توافق ازجانب مجاهدین را کشف نکردم.
من به نیروهای خودم دستور دادم که سانتیمتر به سانتیمتر آن تأسیسات 34 کیلومتر مربعی اشرف را تجسس کنند و در نهایت حتی یک جنس غیرمجاز و حتی یک مورد نقض توافقات هم یافت نشد. نیروهای من همچنین با ارگانهای دیگر دولت آمریکا مشارکت کردند تا وضعیت قانونی تک تک 3400 تن از ساکنان را تعیین کنند و حتی یک نفر هم با تروریسم یا هیچ موردی از ارتکاب جرم نسبت نداشت. تک تک ساکنان کمپ اشرف یک قول کتبی برای حفاظت دریافت کردند. من شخصاً اولین قول کتبی را تحویل دادم و این قول زمانی نقض شد که ما 3400 مرد و زن را به نیروی فاقد انضباطی تحویل دادیم که تحت فرماندهی و کنترل دست نشاندگان رژیم ایران یعنی مالکی بودند.
من هر شب از خواب راحت محرومم، چونکه ما کار خطایی انجام دادیم. ما عملی را انجام دادیم که از نظر اخلاقی غیرمجاز است یعنی قول ملی وکشوری خود را برای حفاظت از این افراد نقض کردیم. مالکی! من فکر کنم تو هم خواب راحت نداری چون روح خودت را فروخته ای. ملایان احتمالاً قهقهه زده اند به خاطر اقدامات ابلهانه تو در راستای پیشبرد منافع آنان در کشتار و نابودی هرچیزی که قدرت تمامیت خواه فاشیستی شان را تهدید میکند. بله تو خواب راحت نداری چون میدانی که تو مسئول کشتار 40 تن از اعضای مجاهدین هستی. قطعاً تو باید بفهمی که وقتی تاریخ مصرفت تو برای ملایان تمام شود تو را هم به دور خواهند انداخت.
درست است که هر دوی ما از خواب راحت محروم هستیم. اما فقط من هستم که تمام آنچه را در توان دارم انجام میدهم تا جان آن 3400 تن از مردان و زنان را نجات دهم در حالیکه تو، مالکی، خلاف این را انجام میدهی.
این من هستم که باید از شما تشکر کنم که به من اجازه دادید، یک خطا را تصحیح کنم.
من با ساکنان کمپ اشرف بیشتر از یک سال زندگی کرده ام و سالهای بیشتری را در کنار آنها کار کرده ام. تعداد کمی هستند که بهتر از من آنها را می شناسند. اطلاعات دست اول من نشات گرفته از تجربیات شخصی من است و به دور از سیاست و تبلیغات و به دور از دروغ است. من اشرف را خودم دیده ام و در آنجا زندگی کرده ام، برخلاف کسان دیگری که بدون کمترین تجربه و دانش دست اول در برجهای عاج خود نشسته اند و در مورد آن چیز مینویسند و مرتب اتهامات بی اساس را تکرار میکنند. یکی از این گزارشها توسط یکی از سازمانهایی منتشر شد که من سابقاً برایش احترام قائل بودم. گزارش سازمان دیدبان حقوق بشر در رابطه با کمپ اشرف. اگرچه من هنوز رسماً در خدمت فعال بودم اما احساس کردم آنقدر این گزارش مزخرف بود که مستحق اعتراض از طرف من است. من به طور مکتوب در واکنش به این گزارش خطاب به مدیر دیدبان حقوق بشر واکنش نشان دادم. این یکی از برگه های زندگی من است که به آن بسیار افتخار میکنم چرا که بلند شدم و لجن پراکنیهایی را که در آن گزارش بود، رد کردم. من در این نامه گفتم که دوست دارم روزی دخترم به کمپ اشرف برود و آنجا را ببیند. جالب این است که در پاسخ حتی یک کلمه هم از طرف مدیر دیدبان حقوق بشر دریافت نکردم.
اما حالا باید اطلاعات بسیار نگران کننده یی را که از منابعم در داخل دولت عراق و وزارت کشور آن دریافت کرده ام برملا کنم. دوستان عراقیم به من گفته اند که نه تنها کمپ لیبرتی غارت و تخریب و چپاول شده است، بلکه یک تأسیسات کوچکی به عنوان زندان درآنجا ساخته شده که قرار نیست همه 3400 عضو مجاهدین را در بر گیرد.
بسیارخوب، خانم وزیر خارجه! خانم کلینتون! اگر اینطور نیست پس بیایید آن را تدقیق کنیم. من شخصاً به بغداد سفر خواهم کرد و گزارش خواهم داد. و این هیچ خرجی برای مالیات دهندگان آمریکایی نخواهد داشت. من این کار را با خرج خودم انجام خواهم داد. رئیس جمهور اوباما! من را اعزام کنید، به عنوان یک ژنرال سابق که بسیار با کمپ لیبرتی آشنایی دارد، چون در آنجا هم زندگی کردم و میدانم چگونه میتوان هزاران نفر را در آنجا مستقر کرد و حداقل امکانات بهداشتی و غذا و غیره را فراهم کرد. اجازه بدهید در رابطه با کیفیت زندگی صحبت کنیم. حتی حلقه های زمین بسکتبال آنجا را هم دزدیده اند! من عکسهای لیبرتی امروز را دارم.
من به گزارش دیدبان حقوق بشر اشاره کردم و گفتم که به من پاسخی داده نشد. اما محافل دیگری با من ارتباط برقرار کردند. عمده آنها مثبت بود اما برخی منفی بودند. آنها مرا متهم کردند که از اسم دخترم بیهوده استفاده کرده ام. عجب آدمهای نادانی. آنها دختر من را نمی شناسند. اراده و تعهد دختر من مثل زنان مجاهدین برای ملایان ایران وحشت انگیز است. همانطور که گفتم من بسیار افتخار میکنم که علیه این گزارش واکنش نشان دادم.
بنابراین، برای آن دسته از کسانی که گفتند که من در آن نامه از اسم دخترم سوء استفاده کرده ام، چطور است که از زبان خود او بشنویم؟ سارا لطفاً بیا اینجا و بگو ببینم آیا از اسمت سوء استفاده کرده ام؟

سارا فیلیپس:
متشکرم و ببخشید که من مهارت سخنرانی در مجامع عمومی را ندارم، اما نهایت تلاشم را خواهم کرد. همانطور که پدرم گفت، اسم من سارا فیلیپس است و من دختر او هستم. مایلم خلاصه یی از این تاریخچه را بگویم که چگونه با ساکنان اشرف آشنا شدم.
در سال 2003، درک من از جهان دگرگون شد. من برخلاف باور عمومی مخصوصاً در آمریکا، متوجه شدم که همه زنان در آسیای جنوب غربی در مواجهه با استثمار مسخ نشده اند. یک گروه ویژه از زنان هستند که اجازه نمیدهند کسان دیگری سرنوشت آنها را تعیین کنند. پدر من که در آن زمان در عراق بود، با تلفن بین المللی خود با من تماس گرفت. من در آن زمان در خوابگاه دانشجویی بودم. او زنگ زد و به یاد دارم که گفت: سارا من آمازونهای عصر معاصر (زنان جنگجو در اسطوره های یونانی) را که تو به آنها علاقه داری یافتم. کسانی که تو همواره در جستجوی آنها بوده‌یی و درباره آنها خوانده یی. او به من گفت که تو هیچوقت حدس نخواهی زد که آنها را کجا پیدا کرده ام!
آن روز من با این زنان شجاع آشنا شدم و در حقیقت آنچه برای من بیشتر شوک کننده بود این بود که فقط زنان نیستند و مردان هم در کنار آنها برای مقابله با استبداد ایستادگی میکنند. من با مجاهدین خلق آشنا شدم و از پدرم خواهش و استدعا کردم که به من اجازه دهد این زنان را ملاقات کنم. حتی بهتر، حتی بهتر، بگذار مشعل آنان را در دست بگیرم و در کنار آنها بجنگم. آنها نه تنها توانسته اند کلیشه ها و نقشها را تخریب کنند بلکه توانسته اند چالشهای غیرقابل عبور را تسخیر کنند و موقعیتهای رهبری کننده را در دست بگیرند. زنان و مردان مجاهدین به دموکراسی و حقوق برابر و آزادی عقیده دارند. «آزادی» چه واژه زیبایی است. طبق تعریف لغتنامه وبستر، آزادی یعنی کیفیت و موقعیت آزاد بودن و عدم ضرورت، اجبار یا محدودیت در انتخاب و عمل کردن؛ و رها بودن از قدرت دیگران.
به زودی بعد از شنیدن در مورد ساکنان کمپ اشرف، من شروع به مکاتبه با چند تن از آنان کردم. اگر شما امروز به من گوش میکنید. واقعاً امیدوارم که زنان اشرف حرفهای من را بشنوند، من دریافت نامه های الکترونیکی از طرف شما را خیلی دوست داشتم و خیلی علاقمندم که میتوانم این موضوعات را به اطلاع سایر دانشجویان و دوستانم برسانم و به آنها از تحولات اشرف و سراسر جهان بگویم. در جهان افراد زیادی نیستند که در شجاعت همردیف زنان مجاهد باشند، که من بی نهایت افتخار آن را داشتم بتوانم با آنها ارتباط برقرار کنم.
ما در ایمیلها و نامه های خود در مورد ملاقات در اشرف آزاد و دریک تهران آزاد به عنوان خواهران بین المللی صحبت میکردیم تا در نهایت بتوانیم مرزهای جهانی را درنوردیم.
پدر من اخیراً در دفاع از موضع خود مبنی بر این که نام مجاهدین باید از لیست خارج شود سخنرانیهای زیادی کرده است. بسیاری از شما او را باور می‌کنید و میدانید که صحت دارد. اما خطاب به آن دسته از کسانیکه موضع پدر من و حتی شخصیت او را باتهمت سوء استفاده ابزاری از نام دخترش زیر سؤال میبرید میخواهم چیزی را بگویم: وقتی پدر من به عراق رفت و این داستان واقعی است، او به من میگفت سارا اینقدر هیجان زده و امیدوار به داستان هایی که به تو میگویم نباش چون شاید احتمالی وجود داشته باشد که صحت نداشته باشند. به اینها میگویند تروریست. او مثل هر آمریکایی که ممکن است اینطور باشد، در مورد ماهیت مجاهدین شک داشت و شنیده بود که تروریست هستند. من به شما در رابطه با شخصیت خودم گفتم، سیب‌ها زیاد دورتر از درخت نمی افتند: کاراکتر من مثل پدرم است. او با چشمان و قلب باز قدم به پیش میگذارد.
وقتی او فهمید که ساکنان کمپ اشرف تروریست نیستند، شروع به دفاع از آنان کرد و از من خواست که هرچقدر میتوانم اطلاعات او را منتقل کنم. وقتی از عراق خارج شد، پدر من بدون هیچ شکی فهمیده بود که آنچه ابتدا به او در رابطه با ساکنان اشرف ابلاغ شده بود به وضوح دروغ و تبلیغات بود تا فساد و مردان بیرحم را تقویت کند. من همیشه فکر میکردم که نمیتوانم کار کافی کنم چون فقط یک دختر ساده جوان در آمریکا هستم و چه کاری میتوانم در این رابطه انجام دهم؟ احساس میکردم که از فاصله خیلی دور صدای من خیلی نارسا خواهد بود و کلمات من شنیده نخواهد شد. من بسیار خوشبخت هستم که امروز در مقابل همه شما ایستاده ام و صدایم شنیده میشود.
من فقط میتوانم امیدوار باشم کسانی که صدای من را در آمریکا می شنوند و قدرت ایجاد تغییر شرایط چندهزار تن از افراد خوب را دارند، گوش فرا دهند. در این شرایط، من نگران ساکنان کمپ اشرف هستم. میترسم که این زنان و مردان، خود را در مقابل نیرویی بیابند که هیچ قدرت دفاعی در برابر آن نداشته باشند. اگر تمام آنچه که به عنوان سلاحی برای دفاع از آنان در اختیار داشته باشم فقط صدایم باشد، فریاد خواهم زد نام آنها را از لیست خارج کنید. اینها افراد خوبی هستند و تروریست نیستند.

ژنرال فیلیپس:
خانم رجوی، من اطمینان دارم که دختر شما و قریب به 1000 زن دیگر مجاهد از این قدردانی خواهند کرد که یک زن دیگر به آنها بپیوندد و با آنها کار کند. چون، بله، من امنیت دختر خودم را به دست به اصطلاح «تروریستها» خواهم سپرد. اما این تصمیم من نیست بلکه، سارا، این انتخاب خود توست. اگر من فرصت یابم و رئیس جمهور به من اجازه دهد که به آنجا بروم، آیا مرا همراهی خواهی کرد حتی اگر به معنی رفتن به اشرف باشد؟
سارا: من میگویم بزن بریم!
متشکرم

ویلیام بوردون :
حالا مفتخرم ادامه صحبت را به آقای فیلیپ دوستبلازی، وزیر امورخارجه فرانسه از سال 2005 تا 2007 بسپارم

  

فیلیپ دوستبلازی معاون دبیرکل ملل متحد، وزیر خارجه فرانسه 2004 ـ 2005

فیلیپ  دوست بلازی اظهار داشت: «تا زمانی که فضای حداقل ۵کیلومتر مربع، با امکانات لازم،  تا وقتی که  نیازمندیهای حداقل ساکنان به ویژه انتقال وسایل و خودروهای آنها، احترام به حریم شخصی آنها و منتفی ساختن همه احکام دستگیری  ساکنان که رژیم ایران برای آزار و اذیتشان تولید کرده، برآورده نشود، انتقال به اردوگاه جدید یک جابجایی اجباری، غیر قابل قبول و مخالف همه کنوانسیونها خواهد بود. من از دبیرکل ملل متحد می‌خواهم توافقنامه یی را در این رابطه امضا نکند».

خانمها و آقایان رؤسا، خانمها و آقایان پارلمانترها، اینگرید عزیز، خانمها و آقایان سفرا، آقای شهردار نیویورک، که من احترام و ستایش به خصوصی برایتان قائلم، خانمها و آقایان و دوستان عزیز،
ابتدا اجازه میخواهم به سارا تبریک بگویم، زیرا او بهترین شهادت را دربارة آنچه جوانان می اندیشند و میخواهند، ارائه داد. همان طورکه میدانید گرچه ما سال جدید را با کمی امیدواری و قدری آسودگی خاطر آغاز کردیم، امروز اما اگر نخواهیم بگوییم خشمگین، دستکم تلخکام هستیم. موافقتنامه یی که با زحمت بسیار توسط سازمان ملل متحد به دست آمد و میتوانست این امیدواری را به‌وجود آورد که راه حلی مسالمت آمیز برای بحران اشرف پیدا شود، یعنی انتقال صحیح و سالم 3300 پناهنده این کمپ به کشورهای امن پذیرنده، امروز تبدیل به گروگان دمدم مزاجی و تقلبات دولت بغداد شده است. من مطلع شدم که نوری مالکی، نخست وزیر عراق، تهدید احکام بازداشت علیه ساکنان اشرف را علم کرده است. کسی تردیدی دراین باره نکند که احکام مزبور در تهران سرهم بندی شده و این امر ما را متوجه میکند که حل و فصل هرچه سریعتر و مسالمت آمیز سرنوشت این پناهندگان یک ضرورت عاجل است. ضمناً میدانیم  وقتی آقای مالکی اعلام میکند شخصاً حل و فصل مسأله یی از این نوع را به دست گرفته، باید انتظار  داشت چه نوع نتایجی متصور است. ما هنوز 47 اشرفی به قتل رسیده توسط نیروهای به اصطلاح امنیتی نخست وزیر عراق را فراموش نکرده ایم.
لذا مایلم سخنانم را با اعلام این نکته آغاز کنم. زیرا اظهارات نخست وزیرعراق مفهومی جز زیر پا گذاردن تعهداتی که در موافقتنامة امضا شده با سازمان ملل متحد برعهده گرفته و تضمینهای داده شده بابت امنیت ساکنان اشرف، ندارد.
این نقض فاحش و آشکار باید به شدیدترین وجه از سوی کلیه نهادهای ذیربط محکوم شود، از جمله و البته از سوی یونامی که مسئولیت پرونده اشرف را بر عهده دارد و نیز ایالات متحده و اتحادیه اروپا که در این راستا تعهداتی دارند.
من با غرور و افتخار بسیار سخنان دبیرکل ملل متحد را شنیدم. این سخن او را که تمرکز تمام قدرت در دست یک فرد و نیز انحصار سرمایه ها و قدرتها در دست یک گروه را محکوم کرد. او از این بابت که خلقها خود را به سلاح شجاعت مجهز کردند و خواستار محترم شمردن شأن و عزت انسانی شان شده اند، ابراز خشنودی کرد. ساکنان اشرف خواستی ندارند جز اینکه درعزت و شرافت زندگی کنند، همان طور که تمام زندگی شان چنین بوده است. من اطمینان دارم، اطمینان کامل دارم که سازمان ملل متحد و دبیرکل آن این گونه پایمال کردن قولها و وعده های مقامات عراقی را تحمل نخواهند کرد. اما باز و یک بار دیگر بگوییم، آقای شهردار عزیز نیویورک، تنها اعضای شورای امنیت، و فقط اعضای شورای امنیت ملل متحد، می توانند کار مؤثری انجام دهند. دبیرکل سازمان ملل متحد تنها یک رأی دارد که میتواند صرفاً برآیند آرای کشورهای عضو این سازمان و به ویژه اعضای دائم شورای امنیت باشد. چنانچه ایالات متحده آمریکا، یا کشور من فرانسه، یا انگلیسی ها یا حتی روسها و چینی ها، چرا که آنها نیز در شورای امنیت حضور دارند، به دبیرکل بگویند دست به اقدام بزند، آن گاه آسان تر خواهد توانست وارد عمل شود. پس بی فایده است خود را پنهان کنند. مسئولان سیاسی همین پنج کشور عضو دائم شورای امنیت هستند که آینده اشرفیان را در دستهایشان دارند.
قابل قبول نیست که ببینیم کمپ معروف به لیبرتی به اردوگاه اسرا و زندانیان تبدیل شود. دارند فشارهای شدید بر کمیساریای عالی پناهندگی وارد می کنند تا انتقال ساکنان اشرف به کمپ لیبرتی را که مساحت آن به کمتر از یک کیلومتر مربع کاهش داده شده، تصویب و تأیید کند. سازمان ملل متحد نمی تواند برای کمپی که از پایین ترین استانداردهای شرایط زندگی برخوردار نیست، تأیید نامه صادر کند.
من همین جا چند پرسش را مطرح می کنم. چگونه ممکن است برای یک جابجایی به سوی مکانی که از تمام وسایل و امکانات زندگی خالی و به یک فضای بسته تبدیل شده و با دیوارهایی به ارتفاع چندین متر در محوطه یی شنزار و خاکی، بدون نیازهای ضروری حداقل برای یک کمپ پناهندگان، بتوان تأییدیه صادر کرد؟ اصلاً اشتباه نکنیم. اصلاً اشتباه نکنیم. حواسمان باشد که اینجا برای اشرفیان، مسأله یک توقف کوتاه در یک کمپ ترانزیت به سوی مقصد ثالث در بین نیست. این توقف ممکن است بسیار به درازا بکشد، بدون پیش بینی ها و تدارکات مناسب. این انتقال، به یک فضای جهنمی برای این زنان، نو جوانان و مردان تبدیل خواهد شد که تا این حد زجر کشیده و شکنجه شده اند. و برخلاف خواست آقای مالکی، نهاد های سازمان ملل متحد باید فرصت کافی برای تعیین و تبیین موقعیت پناهندگی ساکنان اشرف و یافتن کشورهای پذیرنده برای تک تک این زنان و مردان داشته باشند. میدانیم که این روند مستلزم داشتن وقت کافی است. میدانیم که باید صبر و حوصله داشت. اما این پناهندگان باید تا تعیین تکلیف خود در دوران بررسی، از امنیت و رفاه لازم برخوردار باشند. لذا ما نه با یک کمپ ترانزیت موقت بلکه با یک کمپ واقعی پناهندگان سر و کار داریم، به خصوص که اینها پناهندگان معمولی نیستند. اینها اشخاصی هستند که در اشرف دارای یک کمپ و یک شهر هستند که هریک در آنجا از  محل استقرار خود برخوردار است و حالا از آنها خواسته می شود شهر و دیار خود را ترک و به کمپ لیبرتی بروند. کمپ جدید نمیتواند و نباید استدانداردهایی پائین تر از شرایط کنونی اشرف داشته باشد. پس من امشب از این تریبون به شما میگویم:
تا زمانی که یک فضای حداقل پنج کیلومتر مربع در نظر گرفته نشده، تا زمانی که امکانات و وسایل لازم برای زندگی در  حداقل شرایط انسانی فراهم نشده، تا زمانی که شرایط مورد درخواست ساکنان به ویژه، بردن خودروها و اموال و اثاثشان، محترم شمردن حیطه اختصاصی زندگی آنها و نیز لغو احکام بازداشت ساختگی جهت ایجاد آزار و اذیت و نهایتاً تحویل آنان به رژیم ایران، پذیرفته نشده، تا زمانی که کلیه این شرایط فراهم و تأمین نشده باشد، انتقال به کمپ جدید چیزی جز یک جابجایی اجباری غیرقابل قبول و مغایر با تمام کنوانسیونهای بین المللی نیست و من همه تلاشم را به کار خواهم گرفت تا دبیرکل چنین تأییدیه یی را امضا نکند.
ساکنان اشرف حسن نیت و آمادگی خود را جهت تسهیل رسیدن به یک راه حل مسالمت آمیز، با صرفنظر کردن از مشروع ترین حقوق خود، و در رأس آن قبول ترک شهری که به مدت بیش از 25 سال خانه و کاشانه آنان بوده است، نشان داده اند. من قبلاً نیز بر این نکته تأکید کرده ام که تا چه حد خانم رجوی و مقاومت ایران با اولویت دادن به یک راه حل مسالمت آمیز و با ابراز اعتماد به نهادهای ملل متحد الگویی از خود بر جای گذارده اند. به عنوان معاون دبیرکل سازمان ملل متحد می توانم از صمیم قلب امیدوار باشم که این نهادها و مؤسسات بتوانند شایسته و سزاوار اعتمادی که ساکنان اشرف به آنها ابراز کرده اند، باشند. آری ما نباید به شانتاژ و فشارهای مقامات عراقی و پشتیبانان ایرانی شان تسلیم شویم. چون روشن است گویا به چیزی کمتر از نابودی این مخالفان مصمم و شجاع رضایت نمیدهند. وظیفه سازمان ملل متحد حفاظت از این جانها به هر قیمت و تن ندادن به شانتاژهای مقامات عراقی است. این البته به همان اندازه که تعهد سازمان ملل متحد هست، تعهد اتحادیه اروپا نیز به شمار می رود. اما اینجا باز باید یک بار دیگر یاد آور شوم که سازمان ملل متحد صرفاً برآیند چیزی است که کشورهای عضو آن میخواهند.
حالا اجازه دهید در بخش دوم صحبتم به موضوعی بپردازم که عمیقاً در قلب من جای دارد و آن پیوندهای بین این مسأله بسیار دردناک و کشور من فرانسه است. ابتدا از سال 1986 بگویم و مسأله گروگانهای فرانسوی در لبنان و شرایط تحمیل شده از سوی تهران راجع به مجاهدین خلق در فرانسه. بعد وقایع سال 2003 و فشارهای رژیم ایران برای آن که با مخالفان ایرانی این رژیم در فرانسه به نحوی غیرعادلانه به عنوان تروریست برخورد شود. میگویم غیرعادلانه چرا که ما دراین کشور در لوای حکومت قانون زندگی میکنیم و خوشبختانه قضاییه ضدتروریسم فرانسه، همان طور که ایو بونه خاطرنشان کرد، این موضوع را نهایتاً به این صورت تعیین تکلیف کرد که اعضا و مسئولان شورای ملی مقاومت ایران و مجاهدین خلق نه تنها تروریست نیستند، بلکه اعضای یک مقاومت مشروع در برابر استبداد به شمار می روند، که البته کلاً صورت مسأله را تغییر می دهد.
به همین اعتبار بوده که دادگاههای اروپا نیز از مجاهدین حمایت کرده و کشورهای اروپایی را وادار به خارج ساختن نام این سازمان از لیست کردند. اینجا اصرار داشتم بر این مسأله تأکید کنم زیرا گاهی این سو و آن سو در فرانسه می شنوم که افرادی به خصوص در ملأ دیپلوماتیک، اتهاماتی را علیه ساکنان اشرف تکرار می کنند، اتهاماتی که از گزارش جانبدارانه یک بنیاد فکری آمریکایی به نام راند کورپوریشن  ناشی می شود. البته این واقعیتی است که در زندگی هیچکس، حتی من که زمانی اداره وزارت امورخارجه فرانسه را بر عهده داشتم، در برابر شبه اطلاعات  مصونیت کامل ندارد. به خصوص هنگامی که این شبه اطلاعات از سوی رژیم ایران منتشر و به ویژه هنگامی که توسط لابیهای آن پخش شود. متأسفانه حتی نهادهای بزرگ از این گونه اشتباهات مبری نیستند، درحالی که اشتباهات مزبور میتواند آثار و عواقب وخیمی برای جان و زندگی انسانها داشته باشد. به همین دلیل بود که من میخواستم این نکته را حتماً در برابر عموم تصریح کنم. گزارشهای کارشناسی متقابل، سخافت و بی پایگی این اتهامات را که تنها خاصیتشان توجیه سرکوب و جابجایی اجباری ساکنان اشرف بوده، نشان داده اند. مقامات عراقی از این اتهامات برای کشتار ساکنان اشرف به اتهام نقض حقوق بشر و رویه های «سکت» مآبانه بهره برداری کرده اند. یعنی کشتار همان کسانی که سالها است علیه نقض حقوق بشر در کشور خود می جنگند و بهایی غیرقابل تصور برای دفاع از همین ارزشهایی که ما گرامی میداریم، پرداخته اند. لذا بس کنیم. به خصوص در فرانسه، سرزمین حقوق بشر، که تا صحبت از ساکنان اشرف به میان می آید، این گونه اتهامات بی هزینه و دروغین را تکرار کنیم. من بر این اعتقادم که نمیتوان هم با شیوه های نفرت انگیز رژیم ایران ابراز مخالفت کرد و هم در قبال مخالفانش همان فرهنگ لغات مورد علاقه ملایان را به کار برد.
و به همین دلیل است خانم رئیس جمهور، که مایلم شخصاً به شما بگویم می توانید روی عزم راسخ من درکنار زنان و مردان شجاع اشرف حساب کنید.
درخاتمه اجازه دهید به عنوان یک پزشک بگویم نمی توانم مراتب شرم و انزجار خود را از تحرکات مقامات عراقی علیه مجروحان و بیماران کمپ اشرف بیان نکنم. این غیرانسانی و مغایر تمام کنوانسیونهای بین المللی است که عده یی مجبور باشند برای دریافت اجازه نصب تنها پنج تخت بیمارستانی ویژه بیماران فلج، یعنی مجروحانی که با شلیک نیروهای عراقی فلج شده اند، بجنگند. بیش از سی مورد اورژانس برای عمل جراحی هم اکنون وجود دارد. اما دولت عراق مدتهای طولانی است که از انتقال بیماران به بیمارستانهای تخصصی بغداد و بعقوبه جلوگیری کرده است. در میان این موارد اورژانس، شماری از مجروحان حملات ژوئیه 2009 و آوریل 2011 هستند که از دردهای شدید رنج می برند و باید تحت عمل پیوند استخوان قرار گیرند. خانم میترا القانی که در آوریل 2011 و آقای امیر کاظمی که در ژوئیه 2009 مجروح شده اند، از جمله بیمارانی هستند که هدف اصابت گلوله قرار گرفته اند، و باید این عمل روی آنها انجام شود. هشت بیمار دیگر به سرطان مبتلا هستند که یا باید عمل جراحی شوند یا به صورت مناسب تحت مراقبت درمانی قرار گیرند. یازده تن از این بیماران در آستانه مرگ هستند. تنها طی سال 2011، دوازده بیمار و مجروح به دلیل نبود مراقبتهای پزشکی جان خود را از دست داده اند. این وضعیت منزجر کننده است. من شهامت و صبر این مردان و زنان را ستایش میکنم. من وظیفه خود میدانم به شما بگویم هر اتفاقی بیفتد، من درکنارتان هستم و در کنارتان باقی خواهم ماند. من امشب اینجا با شما هستم، زیرا اعتقاد راسخ دارم کسانی مانند اشرفیان، که حاضر به فدای همه چیزشان هستند، یعنی هر چه که دارند، مشروط بر آنکه آزادی در انتهای این راه باشد و اینکه در انتهای این راه یک زندگی شرافتمندانه و نیکبختی در انتظار باشد، سزاوار احترام و ستایش همه ما هستند. برای شهادت به این احترام و ستایش است که من امشب با شما هستم، با ساکنان اشرف و با شما که با این همه عشق و شور از آنها حمایت می کنید و  منظورم عشق به معنای واقعی کلمه و شهامت است. ما همراه با یکدیگر حتماً در حفاظت از آنان موفق خواهیم شد، به نحوی که این شعله امید سرانجام سراسر ایران زمین را روشن سازد. متشکرم.                                                                          

ویلیام بوردون:
آقای وزیر بسیار ممنون از سخنان شما که صدای فرانسه را نمایندگی کردید. اکنون رشته سخن را  به قاضی مایکل موکیزی می سپارم که دادستان کل آمریکا طی سالها 2007 تا 2009 بود.

  

مایکل موکیزی-وزیر دادگستری آمریکا 2007 - 2009

من باید با ابراز قدردانی از کمیته فرانسوی برای یک ایران دموکراتیک و البته از خانم رجوی برای گرد آوردن همة ما امروز در این مجمع فوق العاده شروع کنم. ما توانستیم از افراد فوق العاده یی ازجمله زن جوانی به نام سارا فیلیپس بشنویم که باعث شد که من به اینکه یک آمریکایی هستم بیشتر از همیشه افتخار کنم.
 و پدر فوق العاده اش که اعتراض کرد.
او  نسبت به شکست افرادی که مسئولیت عمل کردن دارند یا حداقل مسئولیت صحبت کردن دربارة تحولات دردناک برای ساکنان اشرف را دارند، اعتراض کند.
همانطور که تا به حال دیده ایم، هم ایالات متحده و هم سازمان ملل متحد به خواستهای نوری مالکی تن دادند که یک ضرب الاجل کاملاً خودسرانه در پایان سال 2011 برای بستن کمپ اشرف اعمال کند. او بعد از اینکه سازمان ملل متحد و به طور خاص کمیسر عالی پناهندگی سازمان ملل وارد توافقنامه یی با دولت مالکی به نام یادداشت تفاهم شدند کوتاه آمد. خانم رجوی تحت فشار قرار گرفت که این قرارداد، این یادداشت تفاهم را تأیید کند و با احتیاط این کار را کرد و تنها با چند شرط مشخص (پذیرفت) ازجمله اینکه هیچ ساکن اشرف مجبور به جابجایی نخواهد شد تا وقتی که اطمینان حاصل شود کمپ لیبرتی حداقلهای استاندارد لازم برای زندگی پناهندگان را که باید زمان طولانی آنجا طی کنند، دارد، ازجمله آب، فاضلاب، تأسیسات بهداشتی و آشپزی، و تأسیسات تفریحی علاوه بر محلهای مناسب زندگی برای 3400 ساکن اشرف. دولت عراق چنین توافقنامه یی را پذیرفت تا این شرایط را برآورده کند. کمیساریا پذیرفت اطمینان حاصل کند که این شرایط تکمیل می شوند و بر اساس آنها رفتار می شود و اگر نشود، به عنوان حداقل کمیساریا مؤظف است همانطور که سفیر کوبلر مؤظف است، به سازمان ملل متحد و جامعه جهانی و همینطور عراقیها اعلام کند که شرایط برآورده نشده است. بنابراین ساکنان اشرف به محلی برده نمی شوند که نتوان آنها را با شرایط متمدنانه اسکان داد. از عکسها و سایر شواهد واضح است که عراقیها به تعهدات خود عمل نکرده اند. این محل هنوز آب و برق ندارد. مساحتی که برای ساکنان اشرف اختصاص داده شده در مقایسه با تعداد نفراتی که باید اسکان داده شوند و مورد مراقبت قرار گیرند کم است، فضایی برای تأسیسات تفریحی نیست و چنین امکاناتی در هیچ کجا در نزدیکی آنجا موجود نیست. محلی که باید مورد نظارت سازمان ملل متحد قرار گیرد تا از پیروی عراقیها از یادداشت تفاهم اطمینان حاصل کند، و حداقل هرگونه نقض حقوق ساکنان اشرف توسط نیروهای امنیتی عراق را گزارش کند از جایی که ساکنان اشرف قرار است مستقر شوند فاصله دارد. اگرچه این تأسیسات که کمپ لیبرتی نام دارد اصلا آمادگی آن را ندارد که پذیرای افراد باشد و کمیساریای عالی پناهندگی هنوز شروع به بررسی استاتوی ساکنان اشرف برای استقرار در کشورهای ثالث نکرده است. نوری مالکی که این بحران را با اعمال یک ضرب الاجل ساختگی شروع کرد، اظهاراتی در رسانه های عراقی داشته که ساکنان اشرف ظرف چهارماه از عراق بیرون خواهند رفت. علاوه بر این به‌رغم تعهدات دولت عراق بر اساس یادداشت تفاهم، برای حفاظت از رفاه ساکنان اشرف، او اعلام کرد که حدود 120 حکم جلب برای ساکنان اشرف صادر شده است. تاریخ این احکام شواهد لرزاننده یی است که چه چیزی در پشت آن قرار دارد. همانطور که شنیدید حدود 80 تا از آنها 5 روز قبل از کشتار آوریل ساکنان اشرف توسط ارتش عراق تاریخ زده شده اند. آنها به وضوح در ایران به عنوان پیش در آمدی برای کشتار آماده شده اند. 38 حکم دیگر 8 روز قبل از کشتار جولای 2009 ساکنان اشرف توسط نیروهای عراقی صادر شدند که به وضوح در ایران به‌عنوان پیش درآمد آن کشتار آماده شده بودند. بسیاری از اسامی در این احکام تکراری هستند و برخی دیگر افرادی هستند که دیگر در کمپ نیستند. در واقع من یکی از احکام را اینجا دارم. این حکمی برای دستگیری ابراهیم ذاکری است. برخی از شما ممکن است ابراهیم ذاکری را به یاد بیاورید. او رئیس بخش امنیت این سازمان بود که در سال 2003 در پاریس درگذشت. با این حال این یکی از این احکام جلب است که صادر شده است. شواهد بهتری از اینکه این احکام در ایران صادر شده ممکن است به دست بیاید. اگرچه دولت عراق به روشنی تعهداتش را نقض کرده و سفیر کوبلر که برای سازمان ملل متحد امضا کرد و کمیساریا و یونامی سکوت قطعی را برگزیده اند. این برداشت رو به افزایش است که کمیساریا کمپ لیبرتی را به عنوان برآورنده استانداردهای ضروری تأیید کند و مسئولیت را به گردن دیگران بیندازد و پیشنهاد کند که هرگونه امتناع ساکنان کمپ اشرف برای رفتن به کمپ لیبرتی غیرمنطقی است. و این ساکنان اشرف هستند که به خاطر هر گونه عواقب بدی باید سرزنش شوند. اگر کمیساریا در نظر دارد نقضهای دولت عراق را مهر تأیید بزند و کمپ لیبرتی را به عنوان مکانی قبول کند که استانداردهای بین المللی به عنوان تأسیسات درازمدت پناهندگی دارد که ساکنان اشرف را اسکان دهد، اگر این کاری است که سازمان ملل متحد در نظر دارد بکند باید بداند که ما ساکت نخواهیم نشست که صرفاً نگاه کنیم و این اتفاق بیفتد.
ما از کمیساریا، سفیر کوبلر، یونامی و بقیه سازمان ملل متحد می خواهیم برای انجام تعهدات حداقل به پا خیزند و حداقل حقیقت را گزارش کنند که چه چیزی در کمپ لیبرتی در حال آماده شدن است، که چیزی بیشتر یا کمتر از یک اردوگاه کار اجباری نیست. ما آمریکاییها از دولت خودمان می خواهیم از قدرت اقتصادیش استفاده کند و کمک مالی به سازمان ملل متحد را به صورت عام و کمیساریای پناهندگی را به طور خاص اگر این سازمان کارش را انجام ندهد، معلق کند.
نهایتاً ما به دولت خودمان اثرات فاجعه‌بار ادامه دادن به نامگذاری مجاهدین را خاطرنشان می کنیم در حالی که همه کشورهای متمدن دیگر، اتحادیه اروپا، انگلستان شواهد را بررسی کرده اند و این نامگذاری ناموجه را برداشته اند. نوری مالکی در اظهاراتی که می کند و هر تهدیدی که می کند، به این نامگذاری به عنوان توجیهی برای رفتار با ساکنان اشرف و اعضای مجاهدین به طور عام به عنوان تروریست اشاره میکند. کشورهای اروپایی و سایر کشورهایی که از آنها خواسته می شود ساکنان اشرف را به عنوان پناهنده بپذیرند به نامگذاری آمریکا به عنوان بهانه یی برای انجام ندادن این کار اشاره می کنند. خود رژیم ایران از این نامگذاری به عنوان توجیهی برای حملاتش به مجاهدین و توجیه فشار بر مالکی برای رفتار سخت با ساکنان اشرف  استفاده می کند. یک دادگاه فدرال در واشینگتن تا الان دریافته است که وزارت خارجه پایه یی برای ادامه نامگذاری ندارد و بیش از یک سال و نیم است که به وزارت خارجه دستور داد این پرونده را بازبینی کند. وزارت خارجه با بی شرمی کش داده و میگوید که موضوع در دست بررسی است. زمان آن است که کمیساریا و یونامی و بقیه دستگاه اداری سازمان ملل متحد که مسئولیتش صحبت کردن است، صحبت کنند و بگذارند سایر جهان بدانند در کمپ لیبرتی چه می گذرد. هیچ پایه‌ یی وجود ندارد که ساکنان اشرف را به اردوگاه کار اجباری شبیه به زندان بفرستیم. همینطور زمان آن است آنهایی که مسئولیت عمل کردن دارند، عمل کنند. به طور خاص دولت ایالات متحده باید بودجه مالی را تا زمانی که کمیساریا و یونامی آشکارا و با صداقت در مورد شرایط در کمپ لیبرتی گزارش کنند، به حالت تعلیق در آورد. کمیساریا باید تشویق شود که بلافاصله شروع به بررسی موقعیت ساکنان اشرف بکند و دولت خود ما باید بلادرنگ عمل کند و بالاخره نامگذاری غیر عادلانه مجاهدین در لیست وزارت خارجه را خاتمه بدهد. این لیست گذاری به عنوان مانع برای آنهایی که میخواهند کار خیر بکنند، و به عنوان بهانه برای آنها که میخواهند کار شر بکنند، عمل میکند و باید خاتمه یابد. وقتی تاریخ این دوره نگاشته می شود، باشد که اطمینان یابیم ایالات متحده که از زمان  بنیانگذاریش در 235 سال پیش در طرف درست تاریخ ایستاد، با خارج کردن مجاهدین از لیست و با انجام هر کاری که درتوان دارد برای تضمین امنیت ساکنان اشرف،  در طرف درست تاریخ باقی بماند.

ویلیام بوردون: بسیار متشکرم آقای موکیزی به خاطر این سخنان قاطع و بسیار مهم شما.
حال موجب خوشوقتی بسیار من است که رشته سخن را به یک بانوی بزرگوار و یک دوست گرامی، یک وجدان بیدار بشریت بسپارم، خانم اینگرید بتانکور

  

اینگرید بتانکور -کاندیدای ریاست جمهوری کلمبیا، گروگان فرانسوی-کلمبیایی
 

اینگرید بتانکورت تاکید  کرد: «وقت آن است که جابه جایی اجباری ساکنان اشرف را رد کنیم و برای سلامت و امنیت آنها بپاخیزیم و نباید توسط اطلاعات دروغین رژیم ایران و همدستش نوری مالکی گمراه شویم».

کمپ لیبرتی، کمپ لیبرتی، کمپ آزادی، چه نام سنجیده یی! کمپی که از سوی ارتش آمریکا با تمام تجهیزات و امکانات به راحتی ساخته شد. کمپی برای آزادی. چه دروغ بزرگی! چه خبر سازی هنرمندانه یی! ما در برابر رژیمی قرار داریم که نه تنها خوب می داند چگونه کلام دروغ را به کار گیرد، بلکه از سلاح و خشونت نیز استفاده کند. و ما اینجا در برابر این رژیم ایستاده ایم، با سلاح کلمه، با واژه ها، زیرا حرمت کلمات عنصر اصلی سازنده روح طرفداران دمو کراسی است. و با این کلمات، با این واژه های ساده، یک زن شجاع موفق شده ماشین جهنمی جنون و جنایت رژیم ملایان و همدستانش در عراق را متوقف سازد. این زن بزرگ، خانم رجوی است.
و ما همگی شاهدانی هستیم بر مبارزه او، مبارزه یی که سالها است به پیش می برد، ابتدا به تنهایی، البته با کمک همة شما، اما در مواجهه با دنیا تنها بود.  ولی به تدریج، با پایداری، با هوشمندی و با شهامت توانسته درها را بگشاید، قلبها را بگشاید، چشمها را باز کند و حساسیتها را برانگیزد. امروز وقتی از کمپ اشرف صحبت می کنیم، مردم مانند یک سال پیش نمی پرسند «منظورتان کجا است؟» امروز مردم به ما می گویند: «آه بله! کمپ اشرف!» جهان کم کم بیدار می شود، وجدان جهانیان به تدریج بیدار میشود، از جمله به یمن تلاش خارق العاده متحدان ما در ایالات متحده. تلاش همة این مردان و زنانی که از قاره آمریکا برای دفاع از کمپ اشرف به اینجا آمده و موفق شده اند درهای رسانه های آمریکایی را بگشایند، به مراتب بیش از آنچه که ما اینجا در اروپا توانسته ایم انجام دهیم. پس برای ما هنوز تلاش زیادی باقی مانده است. زیرا گرچه ما موفق شده ایم، همگی ما و به خصوص خانم رجوی، به مدد کلمات، ثانیه شمار نوری مالکی را که باید قاعدتاً روز 31 دسامبر سال گذشته متوقف می شد، از کار بیاندازیم، هنوز کار بسیاری در پیش داریم. زیرا طرحی که پیش روی ماست به‌شدت نگران کننده است. نگران کننده است، چراکه با ما از طرح انتقال به کمپی به نام لیبرتی صحبت می کنند که تمام شواهد حاکی است که نه یک زندان بلکه یک کمپ اسراست. و اینجا مایلم بین این دو تفکیک قائل شویم. زیرا همان طور که می دانید من سالهای طولانی اجباراً وقت کافی داشته ام فکر کنم. شخص من تجربه زیستن در یک کمپ اسرا را داشته ام. و کمپ اسرا زندان نیست. زندان مکانی است که قانون بر آن حکمفرما است؛ مکانی است که زندانیان به هرحال به موجب یک قانون تحت حفاظت قرار دارند، به وکیل و دادگستری دسترسی دارند، می توانند خانواده هایشان را ببینند، از مراقبتهای پزشکی برخوردار شوند، میتوانند با دنیای خارج ارتباط داشته باشند. در یک نظام دموکراتیک، زندان یک مکان اجرای عدالت است. اما کمپ لیبرتی ربطی به عدالت ندارد. مکانی است برای نقض حقوق بشر کمپی است که به شیوه یی ماکیاولی برای تحقیر انسانها و خرد کردن کرامت انسانی شان برنامه ریزی شده تا اراده انسانها را درهم شکسته آنها را وادار سازند سر خم کنند و تسلیم شوند. و اگر ما اینجا هستیم، به این دلیل است که جزء کسانی هستیم که سر خم نمی کنیم و ما تسلیم نخواهیم شد. تسلیم دروغ نخواهیم شد. تسلیم خشونت نخواهیم شد. در برابر گذشت زمان که دیگران فراموشمان کنند، تسلیم نخواهیم شد. ما همین جا ایستاده ایم، به طور مستمر، تا شهادت دهیم و صدای کسانی را نمایندگی کنیم که در اشرف، کمپ اشرف، آری، کمپ مقاومت، آری کمپ مقاومت دموکراتیک، ایستاده اند! آری صدای آنها باشیم، بر حضور آنان شهادت دهیم و از آنان دفاع کنیم. حال در آغاز سال 2012، هدف اول ما اینست که البته همه میدانیم کدام است، اما ضروری است تکرار شود. کاملاً ضروری است ما موفق شویم دولت آمریکا را وادار کنیم که  نام مجاهدین را از لیست خارج کند. این امری مطلقاً حیاتی است البته حیاتی است چرا که لیست پوششی است برای به اشتباه انداختن و سوء استفاده از باور انسانها، از افکار عمومی بین المللی تا سکوتی مرگبار پیرامون مقاومتی که در دنیای امروز یک مقاومت بزرگ است، حاکم شود. به خصوص در شرایطی که ما دقیقاً شاهد بیداری جهان عرب تحت عنوان بهار عربی در سراسر کشورهای عرب، هستیم. و مقاومتی که ما اینجا شاهدش هستیم. شما، همة شما که بخشی از این مقاومت هستید، در واقع خطرناک محسوب می شوید، شما خطرناک محسوب می شوید، زیرا کسانی هستید که راه را نشان میدهید. شما مدتهاست این را تجربه کرده اید. در سراسر دنیای عرب، در سراسر دنیای عرب، همین مبارزه شما در سطوح مختلف جریان دارد، با همان دلایل و انگیزه ها توسط افراد دیگر، اما دقیقاً با همان اهداف و خواستها.  یعنی آزاد ساختن این خلقهای برادر، خلقهای برادر شما، از یوغ استبداد، که امری است که به همه ما مربوط میشود. چرا که ما بخشی از جهانی هستیم که یکپارچه شده است. و آری، همانطور که شهردار جولیانی گفت، آنچه در ایران می گذرد، در ایالات متحده آمریکا و در کلمبیا هم بسیار اثر گذار است، کاملاً و مشخصاً.
حالا چه کسی به گوش هیلاری کلینتون می رساند؟ چه کسی امکان صحبت کردن با هیلاری کلینتون را دارد؟
چه کسی می تواند با هیلاری کلینتون صحبت کند؟ چه کسی می تواند به او توضیح دهد که چه بر سر این سازمان می آید؟ چه کسی می تواند برای او تشریح کند که این یک لحظه باور نکردنی تاریخ است که مادر بحبوحه بهارعرب سازمانی را داریم، سازمانی دموکراتیک که میخواهد با یک برنامه دموکراتیک و مبتنی برجدادیی دین ازدولت با رژیم ایران مقابله کند، با چشم انداز یک ایران غیراتمی و با رهبری که زنی فوق العاده است. آیا همة اینها برای برانگیختن توجه هیلاری کلینتون کافی نیست؟ اگر این را می گویم برای اینست که ما وارد یک سال انتخاباتی شده ایم، هم در آمریکا و هم در فرانسه. اما این مسأله یی نیست که با فرا رسیدن فوریتهای انتخاباتی به دست فراموشی سپرده شود. این مسأله بیش از هر موضوع دیگری اهمیت دارد،
آنچه در ایران می گذرد، آنچه در عراق می گذرد، همان است که در قلبهای ما میگذرد، در سراسر جهان. پس ما نیاز داریم و من از هیلاری کلینتون به عنوان یک زن می‌پرسم، به عنوان کسی که با تروریسم درگیر بوده و کاری را که از دستش ساخته است و باید بکند، انجام می دهد. یک تصمیم خیلی ساده کفایت میکند، اما تصمیم با اوست. من هم به این موضوع فکر کرده ام که این وضعیت غریبی است که ما همه باید پی در پی اصرار و پافشاری کنیم که مجاهدین یک سازمان دموکراتیک است. اگر به تمام کسانی که اینجا هستند و دعوت شدند به دقت بنگریم، همگی به نوعی با تروریسم در جنگ بوده اند. همه ما با تروریسم جنگیده ایم. تک تک ما. هر کدام از ما به شیوه خود و در شرایطی در مقاطع مختلفی از زندگی مان با تروریسم جنگیده ایم، با آن روبرو شده و مقابله کرده ایم. پس ندای همگی ما باید کفایت کند و تضمینی کافی باشد.
ما نیاز داریم که هر کشور اروپایی قدری کمتر به یورو بیندیشد و قدری بیشتر به زندگی انسانها فکر کند. بنابراین لازم است که ما متحد باشیم تا بتوانیم ارزشهای همبستگی، تعهد و یاری رساندن به مردان و زنانی که به ما احتیاج دارند را، گسترش دهیم. همچنین میخواستم کلامی در مورد نقش ایالات متحده که کاملاً بنیادی است، بیان کنم.
تاریخ چه قضاوتی خواهد کرد در مورد تصمیم اعزام نیرو به عراق که اجازه داد رژیم ایران قویتر شود؟ این یک تناقض بنیادین است. و اگر ما آن را بیان نکنیم، همدست هستیم. ما با سکوت خود، همدست هستیم. این چیزی است که ما نمی توانیم بپذیریم. من هیلاری کلینتون را مخطاب قرار میدهم. زیرا فکر میکنم که دقیقاً این لحظات زندگی اوست که وی به عنوان یک زن، به خاطر ما، به خاطر آرزوهای شخصی اش، در صورتی که فکر ریاست جمهور شدن را هنوز در سر می پروراند، می تواند مسئولیتهایی را در این زمینه برای خود و برای کشورش به عهده گیرد. و به خصوص برای جهان. این چه جهانی است که ما در آن زندگی میکنیم و در آن وقایع به گونه یی بی معنی روی می دهند؟ ما نمی توانیم هزاران کشته را در عراق بپذیریم. چه کاری باید کرد؟ ابتدا از سازمان ملل متحد بخواهیم کاری را که وظیفه اش می باشد، انجام دهد. چرا سازمان ملل متحد برای انجام وظیفه اش، اینقدر طول می دهد؟ چرا در حالیکه توافقنامه یی به امضا رسیده، مصاحبه ها از اول ژانویه شروع نشده اند؟ ما خواهان انجام اقدامات هستیم، ما خواهان مسئولیت پذیری هستیم. و ما به خصوص می خواهیم به برادران و خواهرانمان در اشرف بگوییم که ما اینجا همه با هم هستیم، ما همه که علیه تروریسم مبارزه کرده ایم، اینجا هستیم تا علیه بدترین نوع تروریسم مبارزه کنیم، و آن تروریسم دولتی است، تروریسم قانونی، تروریسمی که جرئت میکند در سازمان ملل کرسی داشته باشد.
متشکرم.
 
ویلیام بوردون: آقای پورتر گاس رئیس اطلاعات مرکزی رشته سخن دست شماست

 

پورتر گاس-رئیس اطلاعات مرکزی آمریکا 2003- 2006
متشکرم. باید بگویم بسیار خوشحالم که چنین جمعیت فعالی بعد از این همه وقتی که از شروع جلسه گذشته است می بینم. برای سالیان شغل من شناسایی و یافتن تروریستها بود. به این فکر کنید. من هیچ تروریستی اینجا نمی بینم. هیچ. من به دقت  گشتم. در واقع همکاران من می گویند تروریستی در کمپ اشرف نیست، همکاران من در اف.بی.آی در ارتش بارها و بارها گفته اند ما تروریستی پیدا نمی کنیم. در لیست من تروریستهایی وجود دارند که در رهبری رژیم کنونی ایران هستند.
 امنیت ملی مسئولیتی برای من،  آمریکا و شهروندانش دارد و البته صلح جهانی خواسته ماست. کابوس ما بمب هسته یی در دست تروریستهاست. این بدترین سناریویی است که ما می توانیم داشته باشیم. و اگر به این سناریو نگاه کنید تنها یک یا دو جا در جهان است که مصداق آن هستند. به این دلیل است که ما اینقدر توجه داریم به یک نتیجه گیری تازه در مورد رژیم ایران برسیم. چون از وقتی شروع کردیم اهداف هسته یی و تواناییهای آنها را برای دستیابی به توانمندی هسته‌یی بفهمیم سالهای زیادی گذشته است و این زمان هدر رفته و آنهاجلورفته اند. بنابر این آن سیاست خوب کار نکرده است. وقتی برمیگردم، نگاه می کنم که ببینم امروز در ایالات متحده کجا هستیم، ما عملاً یک کشور در حال جنگ هستیم. وقتی من برای مستمعین در آمریکا صحبت میکنم همیشه این سؤال را میپرسم: آیا فکر می کنید ما یک کشور در حال جنگ هستیم؟ و تعجب خواهید کرد که ببینید چه تعداد فکر نمی کنند که ما کشوری در حال جنگ هستیم.اما این یک نوع دیگر جنگ است. ما در سال 1993 درباره آن مطمئن نبودیم ولی بعد با حادثه برجهای مرکز تجارت در سال 2001 بیشتر درباره آن مطمئن شدیم. ولی مشکل ما این است که بعد از 10 سال، 10 سال بعد از 11 سپتامبر، تعهد ما به‌طور قابل ملاحظه یی در ایالات متحده تدریجاً کاهش پیدا کرده است. اگر شما امروز بپرسید ما چقدر در این جنگ متعهدیم ما هنوز باید به این بحث بپردازیم که چطور با تروریسم مقابله کنیم و آیا اصلاً باید با تروریسم مقابله کنیم؟ ما در واقع الان کاندیداهایی در آمریکا داریم که پیشنهاد می کنند ما کاملاً باید از این جنگ بیرون بیاییم و به داخل قلعه آمریکا بازگردیم. اگرچه غیر عملی است ولی این بحث وجود دارد. ما هنوز یک شروع خوبی برای این هزاره جدید نداریم. من یک مارپیچ به سمت پایین به سمت خشونت، به سمت بی ثباتی در جاهای زیادی در جهان می بینیم. برای من سخت است که امروز به جاهای زیادی فکر کنم که امروز بهتر از شاید 12 سال پیش باشند. بنابراین فکر میکنم چیزهای زیادی هستند که به عنوان ابرقدرت جهان  باید در نظر بگیریم. من به این دلیل این صحبت را می کنم چون شاید یک آمریکایی هستم.
ما مردمی هستیم که صادقانه متعهد به ارزشهای صحیح آزادی و دموکراسی هستیم و آماده ایم با بقیه که این ارزشها را می خواهند، سهیم باشیم، به صورتهایی که بتوانیم این کار را بکنیم. این چیزی است که آمریکاییها به طور واقعی هستند. ما می خواهیم که برحق باشیم ولی بیشتر می خواهیم مورد احترام باشیم. اینها چیزهایی هستند، در حالی که ما در جهان امروز می رویم در ذهن ماست. بنابراین برای ما بسیار سخت است که بفهمیم چرا دوستان ما همانطور که آقای مدیر بونه در ابتدا گفت در تعجبند که چرا کاری نمی کنیم چون ما هم متعجبیم. چرا ما کارهایی را که می دانیم باید بکنیم، نمی کنیم، متعهد بودن به چیزهایی که به طور جهانی گرامی می داریم، برای کمک به افرادی که مشکل دارند.
فکر می کنم پاسخ در اظهاراتی باشدکه می خواهم از کتابی به نام «بادهای موسمی» نوشته رابرت کاپلن بخوانم، که نوشته است:
آیا ما به عنوان آمریکایی کاملاً به آنچه که میگوییم برایش می ایستیم، باور داریم؟ و اگر داریم، باید عمل کنیم. و من به سؤال شما می پردازم. به چه چیزی نیاز است تا آمریکا درگیر بشود؟ اول از همه نیاز به رهبری دارد. من کمی در مورد آنچه باعث محرک عمل آمریکا می شود و بعد بسیار خلاصه درباره تغییر رژیم صحبت می کنم. تغییر رژیم یک موضوع بسیار جالب است. من فکر می کنم پاسخ سؤال شما به تغییر رژیم برمی گردد.  آنچه که سعی می کنم به شما بگویم این است که دلایل زیادی وجود دارد، چالشهای زیادی وجود دارد که به عنوان ابرقدرت جهان بر روی میز می آید، ما در مورد چگونه پاسخ دادن به آنها بسیار ناسازگار هستیم. و این برای متحدینمان گیج کننده است و برای دشمنانمان آرامش بخش است. چون دشمنان از عدم قاطعیت و ضعف سود می برند  و ما این را میدانیم. بنابراین ما باید به سؤالی درباره یک راه حل محتمل برسیم که با رهبریمان کجا هستیم و این ما را به موضوع تغییر رژیم می کشاند.
من فکر می کنم وزیر خارجه کلینتون قطعاً حداقل به دو نفر گوش می کند یکی رئیس جمهور ایالات متحده است و دیگری مردم ایالات متحده است. و بعضی وقتها مهم است که این تمایز را قائل شویم که مردم آمریکا و دولت آمریکا همیشه در هماهنگی کامل نیستند. و من فکر می کنم این شرایطی است که الان روی این موضوع داریم و کماکان خواهیم داشت. سؤال این است که پرزیدنت اوباما در این باره چه خواهد کرد. من فکر می کنم این قطعاً موضوع مباحثه خواهد بود من فکر می کنم قطعاً قدرت جمهوریخواهان در امنیت ملی در برخورد با این مسائل است. وقتی ما از مرحله اولیه انتخاب جمهوریخواهان گذر کردیم نسبتا مطمئنم که این موضوع یک موضوع اصلی و مرکزی خواهد بود چون این تمام ارزشهایی را که ما می خواهیم در امنیت ملی و حقوق بشر در این انتخابات به آن پرداخته شود سمبولیزه می کند. بنابراین فکر می کنم یک قطعیت است که به آن می رسیم.
آخرین نکته ای که می خواهم بگویم یک نقل قول دیگر از یک دوست است که بسیاری از شما می شناسید بنام جان بولتون. و روزنامه یو اس ای اوایل این هفته در سرمقاله یی از او نقل کرد که در مورد شرایط در ایران و اینکه دارند هسته یی می شوند، صحبت می کرد. و صحبتهای او را نقل می کنم «محتمل ترین نتیجه خشونت است. بانکدار مرکزی تروریسم جهانی به زودی یک کشور با سلاح هسته یی خواهد شد. بی عملی و عدم قاطعیت اوباما به خوبی می تواند یک ایران هسته یی را میراث دائمی اش بکند. میراث یک لغت بزرگ سیاسی است. من فکر می کنم اظهارات سفیر بولتون دارای اهرم بسیار نیرومند است  و فکر می کنم این اهرم در فصل انتخابات به کار برده خواهد شد.
قبل از آن، کارهایی هست که ما باید بلادرنگ انجام دهیم و آن اطمینان یافتن از این است که طرفهای درگیر(درموضوع اشرف)،  از جان انسانها حفاظت می کنند، کیفیت زندگی مناسب ارائه می کنند، اطمینان پیدا می کنند که موقعیت پناهندگی درست برای کمپ اشرف اعمال می شود. شکی در این نیست. این کار اول است. ولی دومین کاری که باید بکنیم و من در زمان تصدیم از موضع رسمی دوبار از وزارت خارجه پرسیدم موضوع چیست؟ چرا این افراد در لیست هستند. اولین پاسخ در سالها پیش این بود که به من گفته شد مذاکراتی(بارژیم ایران)در کار بود، مذاکرات دیپلوماتیک. ممکن است درست باشد. من اخیراً و علنا پرسیدم، پاسخ این بود که ما داریم روی آن کار می کنیم. ما زمان دیگری نداریم و فکر می کنم حق داریم که توجیهی از وزارت خارجه مان بخواهیم که چرا این لیست گذاری وجود دارد. اگر توجیهی نیست، که به روشنی به نظر می رسد توجیهی نیست و هیچکس با چیزی جلو نیامده است، دادگاهها گفته اند که چیزی نیست، ناظرین گفته اند چیزی نیست، و شما به این نتیجه گیری می رسید که آنها کاری به جز این نمی توانند بکنند که از لیست خارج کنند. و فکر میکنم در این مورد زودتر عمل کنیم، بهتر است. و نهایتاً در حالی که درباره دولتمان و تغییر رژیم صحبت می کنیم من قطعاً مایلم حد اکثر توجه ممکن را به آنهایی که طرفدار دموکراسی، طرفدار آزادی و راه حلهای مشروع برای مسأله هستند، بکنیم. و این البته کار شما و سازمان شما و کاری است که می کنید. یک صحبت در واشینگتن هست که اگر نمی توانید مسأله یی را حل کنید از سر راه کنار بروید قبل از اینکه بخشی از مشکل بشوید. و من به شما اطمینان می دهم مردم آمریکا اجازه نخواهند داد ایالات متحده آمریکا بخشی از مشکل بشود. ما بخشی از راه حل خواهیم بود.
متشکرم.

ویلیام بوردون: اکنون رشته سخن را به آقای گلوکسمن می دهم. وی نیاز به معرفی ندارد. او همچنین یک مدافع شناخته شده حقوق بشر است. مبارز خستگی ناپذیر برای آزادی و حاکمیت قانون است. بفرمایید

 

آندره گلوکسمن- نویسنده و فیلسوف از فرانسه
من پدیده کوچکی هستم، و در عین حال بسیار نگرانم. من پدیده ناچیزی هستم، بقول معروف یک فیلسوفم. با این حال بسیار به جنگ پرداخته ام. و دریافته ام که در جنگ، تنها نبردها نیستند که اهمیت دارند، با عذرخواهی از ژنرالهای حاضر، بلکه مهم این است که جنگها چگونه به پایان رسیده اند. در این مورد اشرف مثال خوبی است. آیا آمریکا در جنگ عراق، پیروز شده یا باخته است؟ بسیار خوب، یکی از پاسخها اشرف است. بدین ترتیب من صرفاً از وجه روشنفکرانه به جنگ نپرداخته ام، بلکه به صحنه رفته ام تا ببینم در این جنگها چه چیزی می گذرد. به یاد داشته باشید که در قلب اروپا، در سربنیتسا یک قتل عام با همدستی سکوت سازمان ملل متحد و قدرتهای اروپایی ازجمله فرانسه اتفاق افتاد. بدین ترتیب نقطه پایان یک جنگ، نقطه یی کلیدی است، هر چند تصاویر آن در کتب تاریخ منعکس نمی شود. و باید از خانم رجوی تشکر کرد که به این مسأله ابعاد یک مسأله انسانی را داده است. باید از آمریکاییهایی تشکر کرد که در اینجا حاضرند، زیرا بسیار مشکل است علیه دولت خود و اعمال آن موضعگیری کرد. به نظر من آنها درس خوبی از مسئولیت پذیری اخلاقی به ما داده اند، مسئولیت پذیری فلسفی، با نشان دادن اینکه فراتر از منافع یا دقیق تر احترام به کشور خود، احترام به انسانیت قرار دارد. و زمانی که دولتی اشتباه می کند، باید این را به طور علنی گفت. و زمانی که دولتی اینگونه بزدلانه برخورد می کند، اینگونه چشم بر واقعیت بسته و اجازه میدهد هر چه میخواهد رخ بدهد، باید این را بر زبان آورد. من بسیار تکان خوردم وقتی ژنرالهای آمریکایی را دیدم که جرأت موضعگیری به خود داده اند. من فرانسوی هستم، و صادقانه بگویم، در زمان جنگ الجزایر، ژنرالهای بسیار کمی وجود داشتند که شهامت شما را داشتند. دیگرانی بودند که شهامتی معکوس داشتند، و میخواستند از آن هم بدتر بکنند. و این گونه افراد متأسفانه بسیار فراوان بودند. بدین ترتیب باید از آمریکاییها تشکر کرد، همچنان که از اروپاییهایی که در اینجا هستند. این مهم است، که برای یکبار هم که شده، اروپا با ذکر صفت تروریسم به خواب نرود. البته تروریستهایی هستند. ولی واقعیت این است تا جایی که به تروریستها مربوط می شود، آنها بیشتر در  حکومت ایران مشغول اداره کشور هستند. و ما این را میدانیم، فرانسویها این را میدانند، چون رژیم ایران در فرانسه عملیات تروریستی انجام داد. و از سوی دیگر فرانسویها و اروپاییها خوب است در به  کار بردن صفت تروریست دقت کافی به خرج دهند. بدین ترتیب من میگویم بحث صرفاً بر سر اشرف نیست. بحث اول بر سر اشرف است و انسانهایی که در آن هستند، ولی همچنین بحث آینده عراق در میان است، چون یک کشتار در اشرف نشانه یی از برخورد بد با تمامی کسانی است که مالکی را قبول ندارند. و به خدا این افراد در اکثریت به سر می برند. بدین ترتیب بحث اول بر سر عراق است.
موضوع بحث دوم، که اینجا هم به آن اشاره شد، ولی خوب است یادآوری شود، بحث صلح جهانی است. کاملاً روشن است که پذیرفتن بدرفتاری، کشتار، شکنجه، ورود پلیس علیه اشرف، دادن یک علامت بسیار دوستانه، بیش از اندازه سازشکارانه به تئوکراسی ایران است. یعنی ما می گذاریم مالکی در اشرف، یا در کمپ کوچک لیبرتی بکشد، خوب شما هم کارتان را بکنید و بمب اتمی تان را درست کنید، ما واقعاً بسیار صلح جو هستیم، بسیار مهربان هستیم. بدین ترتیب این واقعاً دادن علامت نادرست به خطر هسته یی ایران است، و من قصد ندارم چیزی را تکرار کنم که شهردار نیویورک گفت، اینکه طی دوران جنگ سرد، ممکن است رهبران در مقابل هم خیلی دلپذیر نبودند، مسالمت جو نبودند، اغلب توتالیتر بودند، ولی حداقل منطقی بودند. چینی ها، روسها و آمریکاییها. چه کسی تضمین می کند که تئوکراسی فعلی در حاکمیت، با رسالت آسمانی که برای خود قائل است، میتواند با در دست داشتن بمب اتمی منطقی باقی بماند؟ بدین ترتیب موضوع اشرف در عین حال یک چراغ سبز به بمب اتمی رژیم ایران نیز هست.
آخرین نکته، در عین حال مربوط به شرافت دموکراسی است، حتی معنای خود دموکراسی که مورد بحث است. الان گفته می شود مالکی در رأس امور است، یک دولت است، بدین ترتیب مسأله، مسأله اوست، و ما، ما آمریکاییها، ما اروپاییها، ما دستهایمان آلوده نیست. اما معنی این حرف این است که حاکمیت ملی بالاتر از همه چیز قرار دارد. حاکمیت ملی فوق قانون است، فوق حقوق بشر است. این اظهارنظر بسیار خطرناکی است. در سال 1933، کسانی در ژنو بودند که می گفتند: مراقب باشید، شما آلمانیها ـ  در آن زمان هیتلر تازه قدرت را به دست گرفته بود ـ  شما با اعضای سندیکاها، یهودیان، کمونیستها، کاتولیکها، لیبرالها و خیلیهای دیگر بسیار بد برخورد میکنید. و پاسخ آلمانیها این بود که «هر کسی در خانه خودش شاه است».  اگر ما اجازه بدهیم مالکی در خانه خودش شاه باشد، به این معنی است که اعلامیه جهانی حقوق بشر را به زباله دان بیندازیم.
بحث عراق، بحث صلح جهانی، بحث دموکراسی و حقوق بشر بالاتر از حقوق دولتهاست، اینها بحثهای پایه یی است. و اینهاست که در اشرف موضوع بحث است، اضافه بر یک چیز، یک چیز که برای ما اهمیت به سزا دارد، حیات هر فرد غیرمسلح، حیات هر کودک، حیات هر زن و حیات هر فرد بالغ است و به آنهاست که باید فکر کرد. آنهایی که آینده جهان را در دست دارند. متشکرم
 
ویلیام بورودن : آندره گلوکسمن از شما بسیار متشکرم. اکنون میکروفون را به ایهم السامرایی وزیر برق عراق در سالهای 2003 تا 2005 می سپارم.

 

ایهم السامرایی- وزیر برق عراق در دولت ایاد علاوی
خانم رئیس جمهور، برای من افتخاری است که به عنوان یک وطن پرست عراقی و نماینده ائتلاف العراقیه که بزرگترین ائتلاف مجلس عراق و برنده آخرین انتخابات است، امروز در بین شما حضور داشته باشم و همبستگی و حمایت و پشتیبانی خود را از برادران و خواهرانم در سازمان مجاهدین خلق در اینجا و در اشرف، اعلام کنم.
ما آنان را دوستان عزیز و میهمانان گرانقدر خود در عراق میدانیم و همانطور که گفتم ما نماینده مردم عراق هستیم،  نه مالکی.  ما 91 نماینده مجلس هستیم و در مورد او چیزی نمیدانم ولی او تقلب کرد و 89 نفرند!
البته که موضوع این کنفرانس اختلالات در راه حل صلح آمیز برای مسأله اشرف می باشد که توسط رژیم ایران و مأمورانش و دولت عراق با هدایت آقای نوری مالکی که البته نخست وزیر کنونی است،  بروز کرده است. من میخواهم در مقابل رئیس جمهور مقاومت ایران، رئیس جمهور آینده ایران، خانم رجوی 
در مقابل اعضای خانواده اشرفیان و در مقابل این کنفرانس بین المللی و در مقابل  سخنرانان گرانقدر شرکت کننده اعلام کنم که طرح جابجایی ساکنان اشرف هیچ  ربطی به حق حاکمیت عراق ندارد.
تغییری در« حاکمیت» دولت عراق به وجود نمی آورد و این خیلی واضح است که هدف رژیم ایران، نابود کردن اپوزیسیونش است. بیانیه یی به امضای یک میلیون و چهارصدهزارعراقی وجود دارد که اخیراً منتشر شده  و خطاب به سفیر ایالات متحده و همچنین آقای مارتین کوبلر، سفیر ویژه دبیرکل سازمان ملل متحد، واقعیات درون عراق درباره این نقشه را توضیح داده است.
مسئولیت هر آنچه را که در اینجا بیان کنم، به عهده می گیرم. هیچگونه تضمینی برای حفظ امنیت ساکنان اشرف در صورت جابجایی به هر نقطه در خاک عراق وجود نخواهد داشت. این یک واقعیت محض است و آمریکاییها باید این را خوب بدانند آنها تعهد اخلاقی و حقوقی دارند و باید مسئولیت خود را در قبال حفاظت از اشرفیان انجام دهند زیرا بیش از هر کس دیگری در این باره مسئولیت دارند. آنان تعهد کتبی به ساکنان دادند و گفتند: «سلاحهایتان را به ما بدهید وامنیت شما برقرار خواهد شد». استقرار آنان در کمپ لیبرتی یا هر نقطه دیگری ـ در خاک عراق ـ ساکنان را در معرض خطر و ریسک غیرقابل پیش بینی و غیرقابل قبولی قرار خواهد داد و حقوق و امنیت آنان را به مخاطره خواهد افکند. کمپ لیبرتی از حداقل امکانات و تجهیزات لازم مطابق با شأن زندگی این مردم برخوردار نیست و چنانچه بخواهند آنان را به مثابه زندانیانی در بند به آنجا منتقل کنند، تحمل نخواهیم کرد زیرا این همان خط قرمز «العراقیه» می باشد و این شأن و مقام انسانی ما را به مخاطره می اندازد. همینجا صریحاً اعلام می کنم که به ملایان حاکم بر ایران اجازه نخواهیم داد تا به ملاهای عراق دستور دهند ارزشها و منزلت ما را بیش از این به سخره بگیرند.
همة ما میدانیم که برخورد با مجاهدین در عراق بیانگر استقلال گروههای مذهبی و سیاسی عراقی است و گروههایی که به تهران وصل هستند را افشا میکند. همة آنان که از اخراج مجاهدین از عراق حمایت می کنند تنها از اربابان خود در ایران تقلید کرده و برنامه آنان را به پیش میبرند و به فکر منافع عراق نمیباشند.
 بخشی از صحبتهایم را در اینجا کوتاه می کنم تا در زمان صرفه جویی کرده باشم.
مایلم در اینجا از سوی العراقیه و همه هوادارانمان در عراق، 4 نکته را بیان نمایم:
نخست اینکه تعیین هر ضرب الاجل جدید از سوی دولت عراق برای اخراج سازمان مجاهدین خلق از عراق غیرقانونی است. ساکنان از این حق برخوردارند که در عراق بمانند و موافقت خود را با انتقال به کشور ثالث اعلام نموده اند و این وظیفه کمیساریای عالی پناهندگی است که پروسه پناهندگی آنان را فوراً و بدون فوت وقت در خود اشرف آغاز نموده و مراتب پناهندگی شان را تأئید کند.
دوم اینکه سازمان ملل متحد و کمیساریای عالی پناهندگی به هیچ عنوان نباید موافقت خود با انتقال ساکنان اشرف به کمپ لیبرتی اعلام نمایند، آنها میخواهند این افراد را به وضعیت یک زندانی در آورند زیرا این کمپ از حداقل استانداردهای لازم ـ برای زندگی ـ برخوردار نیست. پس این یک جابجایی اجباری و نقض قوانین بین المللی پناهندگی است، لذا سازمان ملل متحد و کمیساریای عالی نباید در این اقدام غیرقانونی سهیم شوند.
سوم اینکه اگر دولت عراق یا هر نهاد دیگری به دنبال یک راه حل انسانی برای این موضوع است، به این نتیجه خواهد رسید، تا زمانی که اقدامات بین المللی برای انتقال ساکنان به کشورهای ثالث در جریان است هیچ مکانی مناسب تر از کمپ اشرف برای این پروسه پیدا نخواهد کرد، هنگامی که این ابتکار بین‌المللی پروسه جابجایی را طی میکند.
باید تأکید کنم سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا و دولت آمریکا مسئول امنیت ساکنان و حفظ حقوقشان میباشند. از آقای بان کیمون، خانم کلینتون و خانم کاترین اشتون که نشان داده اند به  یک راه حل صلح آمیز متعهد میباشند، میخواهم سکوت خود در قبال مالکی را بشکنند.آنها باید از راه حلهای ارائه شده صلح آمیز و حقوق قربانیان دفاع کنند و خود را درگیر پروتکلهای سیاسی با عراق نکنند.
در مورداحکام دستگیری اگر ما به این لیست 121 نفر نگاه کنیم متوجه میشویم که برخی از آنها در اینجا هستند، بخشی از آنها در اروپا به سر می برند و بعضی اصلاً  وجود خارجی ندارند. بنابراین به نظر می رسد که این از سوی دوستان ایرانی مالکی در اختیار او قرار داده شده و از او خواسته اند تا این کار را انجام دهد و مالکی نیز بدون آنکه حتی نگاهی به اسامی بیندازد یا ببیند که این افراد آیا اصلاً در اشرف هستند یا خیر، کار خود را آغاز کرده و به عنوان نخست وزیر به تلویزیون آمد و اعلام کرد که به دنبال موضوع این 121 نفر می باشد.
مایلم در اینجا عرض کنم که او تمام وزرای العراقیه را از کابینه خود اخراج کرده است. ما مشکلات داخلی داریم. ما با او مشکل بسیار جدی سیاسی داریم.
همه دنیا نسبت به این موضوع مسئولیت دارد که کمک کند، اما کلید حل مسأله در اختیار ایالات متحده است. زیرا آمریکا با مالکی قرارداد دارد. قرارداد نظامی دارد، آنها او را سرکار آوردند، مالکی کیست؟ مالکی هیچوقت در این موضع قرار نمیگرفت، شما میدانید که مالکی هرگز آنجا نبود. به همان صورت که ملاها در سال 1979 انقلاب را از مجاهدین خلق ربودند و این را همه به خاطر دارند، همانها اینک در رأس قدرت هستند و همواره برای همه مشکل به وجود می‌آورند. اینک نیز در داستانی مشابه، همه چیز را از ما در سال 2005 دزدید.
و میخواهم خطاب به ژنرال فیلیپس که میگوید به نخست وزیر زنگ بزن و بگو « از آنجا برو!» بگویم، بله، شما می توانی این کار را انجام دهید. معتقدم که یک سرباز آمریکایی می تواند او را از آنجا بردارد زیرا این آمریکاییها بودند که او را بر سر کار آوردند و باید اشتباه خود را اصلاح کنند.
من در کنار شما هستم. العراقیه با شماست. ما همه برای حفظ اشرف خواهیم جنگید. هیچ کس نمیتواند به اشرف دست بزند. اشرف اینک سمبلی برای ما و شماست. جاوید باد اشرف! 

 
ویلیام بوردون
با تشکر از آقای وزیر به خاطر صحبتهای انگیزاننده اش. اکنون از لرد مگینس عضو مجلس اعیان انگلستان میخواهیم که صحبتهایشان را آغاز کنند.

لرد  مک گینیس- عضو  مجلس اعیان انگلستان
من مفتخرم که امروز اینجا هستم، همراه با همکاران گرانقدری از هر دو سوی اقیانوس آتلانتیک. در ابتدا می خواهم قدردانی ویژه خودم را به شما خانم مریم رجوی برای رهبری این تلاشها بین المللی و برای مدیریت گردهمایی بسیاری از سیاستمداران با نقطه نظرات متفاوت در زیر یک سقف و برای یک هدف مشترک بیان کنم. 
برای افرادی مثل ما که بیشتر عمرشان را در سیاست گذرانده اند، قابل درک است که این کار یک اقدام فوق العاده عالی است و من به آن افتخار میکنم . من خیلی افتخار میکنم که جزء کارزار بین المللی شما برای صلح و عدالت برای مردم ایران باشم. متشکرم
اجازه بدهید با ابراز نگرانیهای خودم و بسیاری از همکارانم در هر دو مجلس انگلستان درباره تحولات اخیر در عراق شروع کنم. امروز من نظرات و مواضع کمیته پارلمانی بریتانیا برای آزادی ایران را بیان می کنم که بیش از 120 عضو فعال در هر دو مجلس وست مینستر دارد و از حمایت بیش از 500 عضو پارلمان و مجلس لردها برخوردار است. درست در حالی که امروز به اینجا می آمدم پیامی از یکی از روحانیان ارشدمان گرفتم، عالیجناب اسقف جان پریچارد که اسقف آکسفورد است و او تنها نظرات خودش را بیان نمیکرد. او گفت من اخیراً صدایم را به اسقف اعظم ولز و ایرلند و بسیاری از اسقفهای دیگر در سراسر انگلستان افزوده ام که به آقای آنتونیو گوترز، کمیسر عالی پناهندگان سازمان ملل متحد هشدار دهیم در دام توطئه های رژیمهای ایران و عراق نیفتد. اسقف اعظم ایرلند دوست شخصی و رهبر مذهبی من است و می توانم به شما بگویم با او صحبت کرده ام و او صددرصد امروز در اینجا پشتیبان شماست. من نمیخواهم تأخیر ایجادکنم ولی میخواهم یک جمله دیگر از پیام اسقف آکسفورد را بخوانم. او گفت: من از دولت ایالات متحده و وزیر کلینتون به طور خاص میخواهم آخرین مانع برای استقرار ساکنان اشرف در کشورهای ثالث را بردارند. زمان آن است که حکم دادگاه جولای 2010 واشینگتن اجرا شود و مجاهدین خلق باید از لیست خارج شوند.
مانند همة شما خانمها و آقایان، من و همکارانم عصبانی هستیم که به محض پشت سرگذاشتن ماجرای خطرناک ضرب الاجل خودسرانه برای بستن کمپ اشرف، با یک اقدام تحریک آمیز خطرناک دیگر مواجه شدیم. به نظر میرسد مالکی مصمم است هیچ یک از حقوق ساکنان کمپ اشرف را به رسمیت نشناسد یا آنها را نقض نشده باقی نگذارد. حتی در حالی که ساکنان کمپ اشرف قرار بود به کمپ دیگری منتقل شوند، که پایگاه ارتش آمریکا بود، او سعی کرده است آن را به یک زندان تبدیل کند یا به قول یکی ازسخنرانان  اردوگاه اسرا. با اعمال محدودیتهایی که هیج توجیهی ندارد. او هیچ یک از انتظارات منطقی جامعه بین المللی را برآورده نکرده، درعوض هرمانعی را که توانسته در رابطه با ساکنان کمپ ایجاد کرده است. با وجود اینکه به عقیده برخی از ما یادداشت تفاهم یک توافقنامه ناکافی است، ولی درآنهم اشاره شده که همة ساکنان اشرف باید به سلامت به کمپ لیبرتی منتقل شوند و من تا امروز نمیدانستم که هدف و منظور در واقع این بوده که تبدیل به یک اردوگاه اسرای جنگی شود. برای من عجیب بود که در بارة ابعاد مسخره آن بشنوم.
 با وجود این که ما این یادداشت تفاهم را داشتیم، نوری مالکی درست هفته پیش در مصاحبه با رسانه های رژیم ایران اتهامات غلط ملاهای ایران را تکرار کرد و گفت که او حکم دستگیری(120) تن از ساکنان را دارد. این به معنی آن است که درخواستهای رژیم ایران برای دستگیری رهبری کمپ را عملاً پذیرفته و او آگاهانه به این درخواستها تن داده و آماده برآورده کردن این اهداف مغرضانه است. تنها یک دلیل برای آن وجود دارد. او مصمم بودن ساکنان کمپ اشرف را به عنوان جدیترین مخالفت با رژیم سرکوبگر که ملاهای ایران هستند، می بیند. و البته او حالا به ملاهای ایران تکیه می کند که ریاست شک برانگیز خودش بر عراق را نگه دارد. مالکی هر روز علائم جدیدی ازخودش ساطع می کند که به ما نشان می دهد تصمیم ندارد علیه خواستهای ملاهای حاکم بر ایران عمل کند. به همین دلیل او نمی تواند و فکر می کنم جراتش را ندارد که خصومتش نسبت به ساکنان کمپ اشرف را بهبود بخشد. امروز ما میدانیم که هر یادداشت تفاهمی با جامعه بین المللی در مورد اشرف که او دستش را روی آن می گذارد، بعد باید با اعمال غیرعقلانیش به ملاها ثابت کند. او نشان داده است که امضایش هرگز نمیتواند به عنوان یک ابراز نظر قابل اتکا و از سر حسن نیت تلقی شود یا به عنوان تعهدی که به آن وفادار باشد، در نظر گرفته شود.
 جامعه بین المللی حالا باید نتیجه گیری خودش را بکند. تابه حال از طرف جامعه بین المللی طفره رفتنهای زیادی بوده است. آنچه مالکی برای حل بحران اشرف میکند نتیجه مثبتی بدست نخواهد آمد مگر اینکه سازمان ملل متحد یک پیام روشن برایش بفرستد مبنی براینکه آنها باید همین حالا قاطعانه عمل کنند. تنها اگر سازمان ملل متحد از برنامه امروز بتواند این پیام را بگیرد وبه تعهداتش عمل کند،  می توانیم امید داشته باشیم که افراد کمپ اشرف رنج بیشتری از آنچه تا الان برده‌ اند،  نخواهند کشید.
بگذارید روی این نکته تأکید کنم. امروز ما نیاز داریم و انتظار داریم که کمیسر عالی پناهندگان سازمان ملل متحد به صورت بسیار روشن و قاطع به نوری مالکی بگوید که نمی تواند از بهانه حق حاکمیت عراق استفاده کند و ما را تهدید کند. او نمی تواند 3400 پناهجوی بی دفاع را زندانی کند، که کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد این حقوق را با استاتوی به وضوح بیان شده ساکنان کمپ اشرف مرتبط کرده است. نوری مالکی هیچ توجیهی برای سرکوب ونقض حقوقشان، برای ممانعت از همراه بردن سرمایه های قانونی شان، یا برای اعمال کارهای غیرقانونی علیه آنها تحت عنوان حق حاکمیت عراق ندارد. این نوری مالکی است نه ساکنان کمپ اشرف یا حضور ساکنان کمپ اشرف که این حق حاکمیت را با دورویی نوری مالکی به مخاطره می افکند.
بنابراین اگر بخواهم آنچه همکارانم امروز اینجا گفته اند را بازخوانی کنم ،لازم است که ما از کمیسر عالی بخواهیم به نوری مالکی بگوید سازمان ملل متحد نمی تواند هیچ تأخیرعمدی را در روند کمیساریای عالی پناهندگان، تحمل کند. تا وقتی کمپ لیبرتی آمادگی کافی را کسب کند، کمیساریا باید روی تعهدات بین المللی آنها فشار بیاورد که بخشی از کمپ اشرف را تحت کنترل خودش بگیرد و شروع به مصاحبه با ساکنان کند تا آنها را به کشورهای ثالث بفرستد. ما انتظار داریم این تضمین را از کمیسر عالی بشنویم، نه هفته آینده، نه فردا، بلکه همین حالاو امروز.
من از همکاران آمریکایی خودم در پنل انتظار دارم که آنقدربه گوش خانم کلینتون بخوانند تا او اقدام مناسب را بکند. من قصد داشتم بگویم که او به موقع اقدام کند ولی حالا دیگر زمان آن گذشته ولی حداقل الان دست به اقدام بزند.
خانمها و آقایان من درحضور شما قول می دهم که کمیته پارلمانی بریتانیا برای آزادی ایران کاملاً متعهد و مصمم است. یک نکته دیگر، دیوید فیلیپس، شما ژنرال، شما داوطلب شدید به کمپ اشرف بروید، اگرتوانستید خانم کلینتون را متقاعد کنید ومیخواستید که این رابه یک اقدام بین المللی تبدیل کنید، آنوقت من هم با شما خواهم آمد.

ویلیام بوردون:
با تشکر از لرد مگینس به خاطر سخنرانی زیبایشان، اکنون از آقای جان سانو از معاونان سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا میخواهم که صحبت کنند.

جان سانو -نایب رئیس بخش محرمانه و عضو مدیریت اطلاعات مرکزی آمریکا
ریاست تیم رهبری کنندة شورای امنیت ملی در دولت بوش
متشکرم. واقعاً مایة افتخار است که اینجا هستم.
در حالی که جهان به وضوح از خصومت شدید و مداوم رژیم ایران علیه سازمان مجاهدین خلق آگاه است و این شامل فجایعی میشود که علیه افراد بیگناه در کمپ اشرف صورت گرفته و همچنین نفوذ افزایش یابنده رژیم ایران در رژیم مالکی، آگاهی کمی در مورد مکانیزمهای پنهانی رژیم تهران برای ادامة اشاعه دروغهای مکرر علیه مجاهدین، وجود دارد، و همچنین تبلیغ برای سرکوب و خشونت  علیه ساکنان بیگناه  اشرف و به زودی لیبرتی که هنوز ایجاد نشده است.
مکانیزم کلیدی در میان آنها و در حقیقت معروفترین آنها همچنان وزارت اطلاعات و امنیت رژیم است.
وقتی به آژانس اطلاعاتی یا سازمان امنیتی در هر کشوری نگاه کنید، وظیفه آنها حفظ اسرار کشور خودشان و همچنین حفاظت از دولتی است که به طور مشروع انتخاب شده است. وزارت اطلاعات رژیم نه متعارف است و نه مطابق با استانداردهای عملی جهانشمول رفتار میکند. تنها هدف آنها ادامه حیات رژیم و نابود کردن دشمنان آن است و از دید آنها سازمان مجاهدین دشمن اصلی رژیم است. مأموران وزارت اطلاعات در سراسر ایران و جهان عملیات میکنند. آنها مخالفان و کسانی را که فکرمی کنند یا به آنها گفته شده برای رژیم تهدید دارند هدف قرار میدهند. اعمال آنها به تهدید کردن، ترور و شکنجه محدود نمیشود. اگرچه اینها نمونه های بارز و فاحش کارکرد وزارت اطلاعات است اما همچنین اعمال مخفی تری را انجام میدهد که خسارات مشابهی را در بر دارد و در زمینه سیاسی است. هدف این فعالیتها تبلیغ چهره دیگری از رژیم ایران به جهان است. چهره یی متفاوت با آنچه ما یا شما و ساکنان کمپ اشرف یک ربع قرن است آن را میشناسیم.
آنها پیام پنهان یا آشکار میفرستند تا کسانی را که به دفاع از دموکراسی و حقوق بشر پایه یی مانند حق آزادی بیان و تجمع و مصونیت از دستگیری و بازداشت خودسرانه و همچنین شکنجه برمیخیزند، تروریست معرفی کنند. آنها این کار را از مجرای تبلیغات انجام میدهند. آنچه ما در جامعه اطلاعاتی آن را به عنوان اطلاعات غلط یا گمراه کننده نام میگذاریم.
وزارت اطلاعات در این زمینه خیلی زیاد کار میکند و افرادش توسط آژانسهای متخاصم خارجی دیگری آموزش دیده اند. آنها معمولاً از میان خبرنگاران هم شاید بدون آگاهی آنها عضوگیری میکنند، روزنامه ها و حالا هم در دنیای مجازی اینترنت از طریق شبکه های اجتماعی مختلف بسیار راحت تر میتوان داستانهای دروغ را شایع کرد. آنها در مطبوعات سراسر منطقه و جهان برداشتهای کاملاً دروغ را اشاعه میدهند. چنین کارزارهای اطلاعات دروغین که مثلاً در کمپ اشرف زنانی برای عملیات انتحاری وجود دارد یا اینکه اعضای مجاهدین مسئول طرح ریزی برای انفجار هواپیما بوده اند. آنها داستانهای هیجان انگیز و بزرگ را مخلوط میکنند اما به داستانهای عجیب و غریب تمایل بیشتری نشان میدهند، همانطور که در رابطه با تلاش آنها برای تداعی ساکنان بیگناه اشرف به عنوان آموزش دهندگان زنان برای عملیات انتحاری صادق است.
بهترین نام برای وزارت اطلاعات رژیم ایران یک سازمان پلیس مخفی است که تنها تمرکز آن حفظ رژیم فعلی در ایران و گسترش تسلط رژیم در منطقه است، چیزی که در عراق شاهد آن هستیم. من وزارت اطلاعات را به عنوان یک سازمان تروریستی رده بندی میکنم و بسیاری دیگر را میشناسم که با این ارزیابی موافقند. تروریستها، مجاهدین نیستند بلکه وزارت اطلاعات رژیم تروریست است. آنها منابع مالی و تجهیزات کامل دارند و آموزشهای فراگیر دیده اند. آنها فجایع زیادی را علیه مردم خود و کسانیکه دشمن رژیم میشمارند مرتکب شده اند. آنها ترورهای سیاسی و قتلهای زنجیره یی را علیه مخالفان و روشنفکران در کشور خود و در سراسر جهان به مورد اجرا گذاشته اند. برای فهم قابلیتهای آنان میتوان به نحوة رفتار رژیم احمدی نژاد در قبال تظاهرکنندگان بعد از انتخابات نمایشی ریاست جمهوری سال 2009  رجوع کرد و همچنین تلاشهای غیرموفق برای طرح ریزی ترور در واشینگتن دی سی. ما باز هم این را در نحوه تعبیر بغداد از یادداشت تفاهم که اخیراً امضا شد، می بینیم. نقض شرایطی که قبلاً مورد قبول واقع شده بود توسط رژیم ایران، ازجمله محدودکردن فوق العاده فضای زندگی در کمپ لیبرتی، عدم توافق آنها در رابطه با انتقال اموال شخصی و ایجاد منابع جاسوسی افزایش یابنده آنها در داخل کمپ، همین حالا که ما داریم صحبت میکنیم، همچنین ساختن دیوارهای بلند و نیروی پلیسی که همواره در کمپ باقی خواهد ماند، کمپی که مساحت آن کمتر از نیم کیلومتر مربع است.
این تلاشهای اخیر و مداوم تماماً اگرنه با مشارکت مستقیم وزارت اطلاعات که با توافق آن صورت گرفته اند. این مثال روشن دیگری است که چگونه دولت مالکی از طریق دست اندازی و کنترل رژیم ایران به دنبال ازمیان برداشتن سیستماتیک ساکنان کمپ اشرف است. مالکی گفته است که احکام دستگیری بیش از 120 تن از ساکنان را در دست دارد و اشاره کرده است که میخواهد رهبران آنها را به تهران استرداد کند. همانطور که سخنرانان دیگر گفته اند، این تلاشی برای نابود ساختن مجاهدین است. او همچنین گستاخانه گفته است که: «عراق با ساکنان این کمپ به طور فردی و همچنین مطابق با قوانین حقوق بشر و ضوابط قوانین بین المللی که در بیانیه جهانی حقوق بشر و میثاق بین المللی در رابطه با حقوق مدنی و سیاسی آمده، رفتار کرده است». این یک دروغ محض است، مخصوصاً اگر آن را در چارچوب کشتار(36) شهروند بیگناه قرار دهیم که چند ماه پیش صورت گرفت و همچنین مجروح ساختن بیش از هزار نفر و حملات اخیر موشکی علیه کمپ.
این اقدامات بیانگر این است که دولت مالکی تا چه حد آماده است که اقدامات نگران کننده کنونی  و آینده را توجیه کند. این بیان به خودی خود نیت او را به وضوح نشان میدهد. در مقایسه با آنچه در کمپ لیبرتی خواهد بود اکثر زندانها در دنیای متمدن شرایط بهتری دارند. مگر شهروندان بیگناه اشرف چه جرمی مرتکب شده اند؟ آیا جرم آنها خواستن شرایط معمول زندگی است که 25 سال است از آن و از حقوق پایه ای دیگر که ما داریم محروم شده اند؟ آیا جرم آنها تلاش برای ایجاد یک سیستم کثرت گرای سیاسی در میهن خودشان است که در آن آزادی بیان و تجمع وجود دارد و برابری زنان و جدایی دین از دولت در آن نهادینه شده است؟ آیا این جرم محسوب میشود که چنین حقوق بشر پایه یی را خواستار شد؟ اگر اینطور باشد پس همه ما مجرم شناخته میشویم.
رژیمهای دیکتاتوری مثل رژیمی که هم اکنون در ایران حاکم است و رژیمهایی که مردم خود را تحت ستم قرار میدهند، فوراً همه کسانی را که با آنها مخالفت میکنند، به عنوان خرابکار و در مورد مجاهدین و ساکنان اشرف که مرتب از این واژه استفاده میکنند «تروریست» خطاب می کنند.
کمپ اشرف تحت حفاظت نیروهای آمریکایی بوده است از زمانی که ساکنان آن در سال 2003 داوطلبانه سلاحهای خود را تحویل دادند. آنها به عنوان افراد حفاظت شده و غیر مسلح تحت کنوانسیون چهارم ژنو به رسمیت شناخته شدند. وقتی آمریکا آغاز به عقب نشینی کرد این مسئولیت حفاظت به دولت مالکی محول شد با این تضمین که آنها با مردان و زنان اشرف به طور انسانی و محترمانه رفتار خواهند کرد. اما به جای چنین رفتاری، رژیم مالکی طوری رفتار کرد که بتواند از طریق آن وفاداری خود به ملایان حاکم بر تهران را نشان دهد و کورکورانه موافقت کرد که به طور سیستماتیک به نابودی و تحقیر و کشتار مردان و زنان و بیگناه کمپ اشرف کمر ببندد. اینگونه رفتار شایسته یک کشور متمدن نیست بلکه عملی است که تروریستها انجام میدهند. ما نباید به عراق اجازه دهیم از یادداشت تفاهم اخیر طوری سوء استفاده کند که به اذیت و آزار گروهی بپردازد که تنها چیزهایی را میخواهند که حق همه ما ست : مصونیت از زورگویی و سرکوب و داشتن  آزادی انتخاب سرنوشت.
نقل مکان مسالمت آمیز یک امتیاز نیست، از پایه‌ها و اساس حقوق بشر است. جامعه بین المللی و مخصوصاً آمریکا باید به رژیمهای عراق و ایران بگوید بدرفتاری مداوم با ساکنان کمپ اشرف دیگر قابل قبول نیست و گویای خطر روشن و فوری علیه امنیت و سلامت شهروندان بیگناه است و دیگر تحمل نخواهد شد.
کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل باید فرصت آن را داشته باشد که به وظایف خود عمل کند. سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا و وزیر خارجه آمریکا، کلینتون، همه قول داده اند که حفاظت آنها را در این فرآیند تضمین خواهند کرد. این تضمینها از دید مالکی و مخصوصا ملایان در تهران بی معنی هستند. همانطور که شهردار جولیانی به طور دقیق گفت، آنها فقط زبان قدرت و زور را میفهمند.
نامه ها و تلاشها برای تعامل موفقیت آمیز نخواهند بود. استفاده از نیروهای کلاه آبی سازمان ملل یک راهکار عالی است که به رژیمهای عراق و ایران نشان بدهد که ما در رابطه با حفاظت از جان این افراد بیگناه جدی هستیم و جامعه بین المللی دیگر مورد سوء استفاده ها و بازیهای سیاسی مالکی و ملایان تهران قرار نخواهد گرفت. بسیار ضروری است که حفاظت ساکنان اشرف در اولویت باقی بماند و این تنها زمانی صورت خواهد گرفت که بتوان تمرکز و توجه جامعه بین المللی را در این مقطع بسیار حیاتی حفظ کرد. باید اطمینان حاصل کنیم که دولت عراق فارغ از دست اندازی و فشارهای رژیم ایران شرایط حداقل مورد نیاز ساکنان برای نقل مکان را قبول کند، ازجمله توانایی انتقال اموال شخصی، مصونیت از جاسوسی و اذیت و آزار و دستگیری و بازداشت. این خواستها غیرمعمول نیستند و امتیازات ویژه یی هم محسوب نمیشوند بلکه حقوق پایه یی و مسلم بشر هستند.
وقتی رئیس جمهوراوباما و نخست وزیر مالکی ماه گذشته با یکدیگر ملاقات کردند، مالکی قول داد که «هیچ دخالتی را از طرف قدرتهای خارجی در امور داخلی عراق را جایز نمی‌شمرد». این هم یک دروغ دیگر است. اما باید اطمینان حاصل کنیم که به این قول وفا خواهد کرد و به رژیم ایران اجازه نخواهد داد که در رابطه با ساکنان کمپ اشرف تحولات را تحت نفوذ خود قرار دهد و کنترل کند.
سیاست مماشات در قبال سازمانها و رژیمهای تروریستی هرگز موفقیت آمیز نخواهد بود. لیست گذاری مجاهدین که ابتدا برای مماشات با رژیم ایران صورت گرفت و ضمنا هیچ نتیجه و منفعت قابل رویتی نداشته است، نقض سیستماتیک یادداشت تفاهم که همین چند هفته پیش مورد توافق قرار گرفت مبنی بر انتقال ساکنان کمپ اشرف، تنها به نفع رژیم احمدی نژاد است.
زمان آن فرارسیده که جامعه بین المللی قاطعانه و به طور مکرر در دفاع از ساکنان کمپ اشرف برخیزد. زمان آن خیلی گذشته است، و همه مسئولیت دارند اطمینان حاصل کنند افرادی که اینهمه فداکاری کرده اند و متحمل بدرفتاریها شده اند، نهایتاً فرصت جستجوی آزادی و عدالت را داشته باشند.

ویلیام بوردون:
اکنون رشته سخن را به گیرهارد نخست وزیر سابق ایسلند می سپارم.

سخنرانی گییر هارد- نخست‌ وزیر ایسلند 2006 ـ 2009
شاید به نقطه یی در مسیر این کنفرانس رسیده ایم که تمامی نکات مهم مطرح شده اند و نکات بیشتری برای عنوان کردن باقی نمانده است. اجازه بدهید بگویم برای کسی مثل من که نسبتاً به موضوع اشرف و دشواریهایی که امروز به آنها اشاره شد، تازه آشنا شده است، گوش فرا دادن به سخنرانهای امروز بسیار آگاهی بخش و روشنگر بود. من با شنیدن این سخنان مطالب زیادی آموخته ام.
این دستآوردها به نظر من در نتیجه رهبری خستگی ناپذیر، شجاعانه و در عین حال انعطاف پذیر خانم رجوی و همکاران او در جنبش مدافع دموکراسی به دست آمده و همچنین حاصل کارزار بین المللی ، ازجمله بسیاری از نمایندگان مجالس در کشورهای مختلف، بوده است.
البته تمدید ضرب الاجل بستن کمپ فوق العاده مهم بود. اما همانطور که سخنرانان دیگر بارها گفته اند کارهای بیشتری پیش روست و مشکلاتی هنوز وجود دارد که چنانچه به یادداشت تفاهم عمل میشد تا به حال برطرف شده بودند در حالی که متأسفانه اینطور نشد. نخست وزیر مالکی و دولت او باید به تعهدات خود در این رابطه عمل کنند و همانطور که در اینجا گفته شد آنها نمیتوانند کمپ را به زندان تبدیل کنند و ساختن یک زندان با تراکم جمعیت و تأسیسات ناکافی به سادگی غیرقابل قبول است. شاید تکرار سخنان سخنرانان دیگر باشد اما من نیز تاکید می کنم که آمریکا باید نام سازمان مجاهدین خلق را از لیست حذف کند.
این یک توهین به شعور مردم است که هنوز چنین کاری صورت نگرفته است و خوب است که از دوستان آمریکایی خود در اینجا می شنویم که بسیار مصمم هستند این مشکل را حل کنند. باید این کار صورت گیرد. این پیام  را به هیلاری کلینتون برسانید و هر کار که لازم است انجام بدهید.
با توجه به تاریخچه حضور آمریکا در عراق از سال 2003 و مشخصاً با توجه به قراردادی که با تک تک ساکنان کمپ اشرف بسته شد، مسئولیت آمریکا در قبال آنها بسیار بزرگ است. فکر میکنم سخنان ژنرال فیلیپس یک بیان فوق العاده شجاعانه بود از مردی که در صحنه حضور داشته و میداند که دقیقاً چه میگذرد و مردی که از عملکرد دولتش در زمانی که او در صحنه بوده است،خجلت زده است.
من از سخنان او و سخنان دختر او قدردانی میکنم.
دوستان عزیز، نباید فراموش کرد مردمی که در داخل ایران زندگی میکنند خواهان تغییر رژیم و انتقال صلح آمیز قدرت به دور از دیکتاتوری مذهبی که هم اکنون در کشورشان حاکم است و به نفع ایجاد یک جامعه کثرت گرا و واقعاً دموکراتیک و مبتنی بر جدایی دین از دولت،یک جامعه باز و یک ایران غیراتمی و در دراز مدت می‌باشند. از نظر تاریخ مردم بزرگ ایران، رژیم ملایان کنونی به عنوان یک پدیده موقت دیده خواهد شد که از طریق نیروهای تاریخی به کنار رانده شد.
شورای ملی مقاومت ایران، و خانم رجوی برنامه یی را برای عصر جدیدی آماده کرده اند که بر اساس حکومت قانون است، و همچنین آزادیهای غیرقابل انکار بیان و تجمع و مذهب و سایر حقوق پایه یی که حامیان دموکراسی در سراسر جهان این حقوق را گرامی میدارند. و این حقوق شامل حقوق زنان تمام جامعه میشود.
همه ما باید از حرکتهای ذیربط در این مسیر قویاً حمایت کنیم و برای تغییر رژیم که بسیار ضروری است اقدام کنیم.

ویلیام بورودن
 با تشکر از آقای نخست وزیر به خاطر این صبحتهای موثر جدیدشان. اکنون صبحت را به کارلو چیچولی عضو پارلمان ایتالیا می سپارم، با قدردانی از صبر ایشان،

کارلو چیچولی- نایب‌رئیس کمیسیون خدمات اجتماعی پارلمان ایتالیا
روزی که خبر لغو ضرب الاجل پایان سال 2011 برای بستن کمپ اشرف اعلام شد برای همة ما روشن بود که این دستآورد صرفاً نتیجه کارزار گسترده بین المللی بود که ما نیز در پارلمان و سنای ایتالیا بخشی از آن بودیم. با تجربة دو حملةخشونت بار به اشرف در ژوئیه 2009 و آوریل 2011 توسط نیروهای عراقی، نمی توانیم به دولت عراق اعتماد داشته باشیم.  بنابراین به طور منطقی ما نمیتوانستیم به مالکی هم اطمینان داشته باشیم و تحولات بعدی هم به سرعت همین را به اثبات رساند. 
بگذریم که در عراق کسی حکومت میکند که بازنده انتخابات بوده و باید برود و قطعاً یک شخص قابل اعتماد و اطمنیان نیست.
اکنون ما در دورانی قرار گرفته ایم که دولت عراق در ظاهر مدعی است که قرار است ساکنان از اشرف به کمپ دیگری منتقل شوند اما در اعماق در پی فرستادن آنان به یک زندان است. به راستی اذیت و آزار ساکنان چه ربطی به حاکمیت عراق دارد؟ قطعاً هیچ. پس چرا هر روز یک نوع محدودیت بر آنها اعمال میکنند و حقوق آنها را زیر پا میگذارند؟ جواب روشن است. دولت عراق قصد دارد شرایط را هر چقدر میتواند سخت کند تا ساکنان را وادار به تسلیم در برابر دیکتاتور تهران کنند. هر چقدر میتوانند مساحت لیبرتی را کمتر میکنند تا ساکنان احساس بودن در زندان را داشته باشند. دیوارهای بتونی بلند دور تا دور همین محدوده میکشند تا اطمینان حاصل کنند که افراد احساس رهایی و آزادی نخواهند داشت و دولت عراق میخواهد اطمینان داشته باشد که  به ساکنان اشرف فشار مکفی وارد خواهد شد. اصرار دارند پلیس عراق حتماً در داخل کمپ مستقر باشد تا حق برخورداری از حیطه اختصاصی از ساکنان گرفته شود.
دولت عراق به طور قابل ملاحظه یی میخواهد به اربابان تهرانی اش ثابت کند که قادر است به خوبی کارش را انجام دهد. دولت عراق میگوید حق ندارید اموال و خودروهایتان را که با پول خودتان خریده اید به لیبرتی بیاورید اما نمیگویند چرا؟ آوردن اموال و خودروها چه آسیبی به حاکمیت عراق وارد میکند؟ دولت عراق اجازه نمی دهد که تیم متخصصین اشرف برای دیدن محل و برآورد کمبودها به مدت فقط چند ساعت به لیبرتی برود اما نمیگویند چرا؟ نخست وزیر عراق اعلام میکند که احکام دستگیری (البته احکام ساختگی) برای 121 نفر صادر شده تا برای جلب رضایت آخوندها در ایران، آنها را به خاطر تسلیم نشدنشان بترساند و انتقام بگیرد.
همه ما به خوبی شجاعت و سخت کوشی ساکنان اشرف را می شناسیم و قطعاً که با این چیزها نمی هراسند. آنها درمقابله با  وقایع وحشتناک گذشته و در برابر محدودیتها آن را ثابت کردند. آنچه مهم است پیامی است که از این واکنشهای دولت عراق ساطع میشود و بیانگر آنست که با این همه کارشکنی دولت عراق نقشه های شومی علیه ساکنان اشرف و مقاومت ایران دارد.
ما در ایتالیا در مسیر قاطعیت علیه زورگوییهای مالکی و حمایت از ساکنان اشرف و کمک به آنها حرکت کرده ایم و بازهم به این کار ادامه خواهیم داد. ما در پارلمان قطعنامه یی را به تصویب رساندیم و دولت آن را دنبال نمود. کمیته ما که از حمایت اکثریت نمایندگان در پارلمان ایتالیا برخوردار است به طور فعال درگیر این موضوع است.
در شرایط کنونی نیز کمیته ما چه مستقیماً و چه از طریق دولتمان انتظاراتمان را به کمیساریای عالی پناهندگان خواهد رساند.
کمیساریا باید به جابجایی ساکنان اشرف به لیبرتی در شرایط کنونی نه بگوید. کار کمیساریا برای تعیین موقعیت پناهندگی ساکنان اشرف باید در اسرع وقت طبق قوانین بین المللی شروع شود. این کار به دلایل بسیار مسخره و مشکوک دولت بغداد تا کنون متوقف شده است.
کمیساریا باید از پناهندگان دفاع کند ولی اکنون تمامی فشارها تنها بر روی ساکنان اشرف است.
 ما آرام نخواهیم نشست تا به این خواستها برسیم.
ما همچنین از فراخوان رئیس جمهور مریم رجوی برای مداخله شورای امنیت سازمان ملل متحد حمایت میکنیم زیرا این یک قدم بسیار مهم است تا کمپ لیبرتی تبدیل به یک زندان واقعی نشود و یک کمپ آزادی باشد.
اکثریت نمایندگان و سناتورهای ایتالیایی با شما هستند. متشکرم