سرهنگ مارتین درکنفرانس بین المللی برلین:من افتخار میکنم بگویم: من یک اشرفی هستم

 روز شنبه 28ژانویه 2012( 8بهمن 1390)، کنفرانسی  در برلین با عنوان « حفاظت بین المللی  برای ساکنان شهر اشرف-مشارکت آلمان در راه حل انساندوستانه»، برگزار شد. 

سرهنگ مارتین در سخنرانی خود گفت: همانطور که جان کندی اینجا در برلین گفت من یک برلینی هستم من افتخار میکنم بگویم: «من یک اشرفی هستم».
سرهنگ وسلی مارتین- فرمانده جیاتیف و نیروهای حفاظتی اشرف  2005 ـ  2006خانمها، آقایان،

از فرصت صحبت‌کردن برای برادران و خواهرانم در اشرف متشکرم
من یک افتخار دیگر دارم که توانستم به شهر برلین برگردم جایی که در جوانی، در اواخر دهه 70 به عنوان سرجوخه، به عنوان بخشی از تیپ برلین، در آن خدمت کردم.
دیروز که داشتم در بخشی از محلی که قبلاً آلمان شرقی بود عبور میکردم و در برلین رفت و آمد میکردم، نتوانستم به جز به تشابهات بین آنچه ما و شهروندان برلین برای سالیان زیادی متحمل شدند و آنچه در اشرف میگذرد فکر کنم. تشابهات و تفاوتهای عمده زیادی وجود دارد.
یکی از بزرگترین تشابهاتی که تشخیص دادم این است که برلین، برلین غربی و اشرف پیشتاز دموکراسی در جهان بودند و هستند. هر دو در محاصره دو دولت بودند، که از نزدیک با هم کار میکردند و با دموکراسی واقعی مخالفت میکردند.
زمان در سمت دموکراسی و در سمت انسانیت است. بعد میتوانیم به تفاوتها بپردازیم. ساکنان برلین و آمریکاییها و انگلیسیها و فرانسویها، با هم در مبارزه بودند در حالی که ساکنان اشرف در بیابانهای دیالی تنها هستند. آنها ما را با خود دارند ولی متأسفانه ما به عنوان شهروندان برلین میدانستیم که اگر مورد حمله واقع شویم نیروهای دولت فدرال، فرانسه، انگلستان و آمریکا به نجات ما اقدام خواهند کرد. در حال حاضر ما برای نجات ساکنان اشرف مبارزه میکنیم و من از دخالت همه شما، از طرف خواهران و برادرانم در اشرف قدردانی میکنم، من از دخالت همه برای کار کردن تا این امر تبدیل به یک واقعیت شود، تقدیر میکنم.
خامنه ای و احمدی نژاد هم میدانند که زمان زیادی ندارند، بنابراین سعی میکنند نگذارند تاریخ اتفاق بیفتد. آنها سخت با مالکی کار میکنند که کنترل ساکنان اشرف را به دست بیاورند. متأسفانه سازمان ملل متحد و دولت ایالات متحده نمی فهمند یا عمداً شرایط جدی که الان در عراق دارد اتفاق می افتد را نادیده می گیرند. دولت خود ما از مالکی به عنوان بزرگترین رهبر دموکراسی در خاورمیانه تقدیر میکند. آنها بازداشتگاههای مخفی او را نادیده میگیرند. زمانی که من در جیاتیف، مرکز عملیاتی نیروی وظیفه بازداشتگاهها بودم، ما مشغول افشا و منحل کردن آن بازداشتگاههای مخفی و شکنجه گاهها بودیم. متأسفانه حالا که تمام کنترل در دست مالکی است. ما همینطور حملات به تظاهرات در میدان تحریر در بغداد، که معنای آن همان آزادی است، را نادیده گرفتیم. او همینطور کنترل شخصی ارتش و پلیس و شش تیپی را که به او اختصاص داده شده، دارد. ما همچنین نادیده گرفتیم که مالکی در ده سال گذشته از یک دوره گرد در دمشق ارتقا یافته و حالا چند صد میلیون دلار ثروت دارد. او با اخاذی، به بیراهه کشاندن پول آمریکا که آنجا رفته، و رشوه در قراردادها و هر چیز دیگری که بتواند دستی در آن داشته باشد به اینجا رسیده است. و حالا اخیراً پسرش هتلی را در دمشق خرید که به مالکی اجازه ورود به آن داده نشده بود. آن را خراب کردند و به جای آن یک هتل 5ستاره ساختند، همة این پولها از کجا آمده است؟ تشخیص آن مشکل نیست. همینطور کم بها دادن به نقض قانون اساسی عراق توسط مالکی، وقتی علاوی بیشترین کرسی را در انتخابات به دست آورد و مسئولیت او بود که دولت را تشکیل دهد، مالکی و حکیم پیش آیت الله العظمی سیستانی رفتند و از خواستند با انتخابات عراق همان کار را بکند که خامنه ای با انتخابات ایران کرد. آقای سیستانی گفت نه. شما باید از قانون اساسی پیروی کنید. آنها آیت الله العظمی را نادیده گرفتند و علاوی دولت را تشکیل نداد. و حالا ایالات متحده آماده است 13میلیارد دلار دیگر به عراق بفرستد. حتی اگر او یک دهم درصد این را بالا بکشد 13میلیون دلار است. ما با این حال نمیتوانیم زیاد از مالکی انتقاد کنیم که قانون اساسی عراق را نقض کرده در حالی که وزارت خارجه خودمان قانون اساسی آمریکا را نادیده میگیرد. کنگره قانونی را برای نامگذاری سازمانهای تروریستی گذراند. وزارت خارجه پا را از قانون فراتر گذاشته و به نگهداشتن مجاهدین در لیست ادامه میدهد. در جولای 2010 دادگاه استیناف به وزارت خارجه گفت، مسأله را حل کند. وزارت خارجه هیچ کاری نکرده و ادعا میکند به صورت «تهاجمی» در حال رسیدگی است و تقریباً همان مدتی را که ایالات متحده در جنگ جهانی اول برای بسیج، آموزش و عملیات صرف کرد، صرف کرده است. اگر وزارت خارجه میخواهد معنی لغت «تهاجمی» را بفهمد پیشنهاد می کنم هیلاری کلینتون با کارکنانش یک سری به پنتاگون بزنند و به طور کامل معنی لغت «تهاجمی» را بفهمند. با این حال کلمه «تهاجمی» دو معنی دارد. یکی سخت کوشیدن برای رسیدن به یک هدف است. دیگری نشان دادن خصومت و حمله با تهاجم است. بدیهی است وزارت خارجه از معنی دوم استفاده میکند در حالی که سعی میکند دل کنگره را بدست آورد و وانمود کند که دارد از اولی استفاده می کند.
در دوره های جداگانه مان در عراق هم ژنرال دیوید فیلیپس و هم من زمان زیادی را برای روشن کردن شایعاتی که از وزارت خارجه مان منتشر و تکرار میشد، گذاشتیم. یکی این بود که اعضا خلاف میلشان نگه داشته میشوند. دیوید و من در این مجتمعها می رفتیم. ما با همه آنهایی که میتوانستیم دست میدادیم. هر کسی که میخواست برود، میتوانست دست ما را بگیرد و با ما بیاید. همچنین من زمان قابل توجهی را شبها برای چک نقاط بازرسیشان گذراندم و با محافظین صحبت میکردم. و یک اشرف کولا می نوشیدیم و از هم صحبتیشان لذت میبردم. من در حالی که به مجتمعها میرفتم و با آنها وقت میگذراندم، آنها را خوب شناختم. آنها ادعا میکنند وقتی هنوز من آنجا بودم که آنها عضوگیری میکنند و برای من یک پیام اضطراری برای یک مجتمع مشخص ارسال شد. من تفنگداران را سوار کردم و آماده بودم بروم به آنجا نگاه کنم. افسر رابط پیش من آمد و گفت سرهنگ شما نیازی به تفنگدارانتان ندارید شما به هر ساختمانی بخواهید بروید. خوش آمدید، بروید چک کنیم. من یک سرجوخه با خودم بردم و رفتیم و چک کردیم و آنچه که یافتیم کارگرانی بودند که شبها می ماندند و شنبه ها می آمدند، دوشنبه می آمدند و همه هفته را کار می کردند و آخر هفته حقوق می گرفتند و میرفتند. دلیل اینکه آنها هر شب نمی آمدند و بروند این بود که القاعده، ارتش مهدی و سپاه بدر، در بیرون دروازه ها بودند و دنبال این افراد می گشتند و 5 بار امن تر بود که یک بار بروند و بیایند تا اینکه طول هفته بیایند و بروند. من مجدداً خود را در این میان دیدم که دنبال شایعاتی میروم که وزارت خارجه تولید میکند و متأسفانه از ربیعی دریافت میکند که یک عامل شناخته شده رژیم ایران است. در حالی که داشتم میرفتم افسر رابط گفت سرهنگ شما این ساختمان را ندیدید، و من گفتم نیازی نیست که دیگر ببینم. من تا الان حقیقت را دیده ام. او گفت نه شما اینجا هستید بگذارید برویم نگاه کنید. افرادی که بخواهند چیزی را از شما پنهان کنند نمی آیند به شما بگویند یک ساختمان را جا انداختید بگذارید برویم ببینیم.
شایعه یی که آنها به کردها حمله کردند. من به وزارت خارجه نامه یی را از وزیر خارجه زیباری که یک کرد است دادم که نوشته بود این اتفاق نیفتاده است. شش ماه بعد وزارت خارجه باز در لیست جدید گفت مجاهدین به کردها حمله کردند. من با رابطینم در فاگی باتوم در وزارت خارجه در واشینگتن تماس گرفتم و گفتم چه چیزی دارد میگذرد؟ آنها گفتند ما با افرادی که این گزارش اطلاعاتی را تنظیم میکنند صحبت نمیکنیم. اینجا دو مسأله وجود دارد.
دیگری اینکه آنها هنوز سلاح دارند. بگذارید با آن روبرو شویم، اگر سلاح داشتند، در حملات 2009 و 2011 میرفتند، می آوردند تا از خود دفاع کنند. این چیزی بود که مالکی در آن حملات دنبالش بود او میخواست چیزی را تحریک کند. او میخواست شروع کند و بعد ادعا کند این مجاهدین بودند که شروع کردند. وزارت خارجه ادعا میکند که اطلاعات حساسی دارد. من مرتب از آنها میپرسیدم من اجازه فوق محرمانه دارم، اطلاعاتی را که دارید به من نشان دهید آنها هرگز نتوانستند هیچ چیزی ارائه کنند. من فهمیدم که  سیستم اطلاعاتی وزارت خارجه همان دستگاهی است که سخنرانی کالین پاول در سازمان ملل متحد در مورد سلاحهای کشتار جمعی را تهیه کرد. افراد هیلاری کلینتون او را بهتر از کالین پاول حمایت نمیکنند. همین سیستم به چلبی 33 میلیون دلار داد که به آنها اطلاعاتی در مورد عراق و اینکه چه دارد را بدهد. همانطور که همه ما میدانیم چلبی بسیار وفادار به رژیم ایران است و چلبی صحنه را آماده کرد. اطلاعات مرکزی به وزارت خارجه گفت این کار را نکنید شما نمیتوانید به او اعتماد کنید او یک بانک اردنی را ورشکسته کرد، ولی ظاهراً وزارت خارجه مدعی بود که بهتر از اطلاعات مرکزی میداند و این اطلاعات را سر هم کردند.
ما درباره کمپ لیبرتی صحبت کردیم. وقتی من جیاتیف عملیات بازداشتگاهها بودم در کمپ لیبرتی زندگی کردم. در آن زمان به عنوان یک پایگاه عملیاتی برای ستاد مرکزی لشکر و نیروی پشتیبانی ساخته شد. تمام کمپ به صورتی که بود توسط ارتش آمریکا برجای گذاشته شد و تمام کمپ میتوانست مجاهدین را جای دهد. ولی این کمپ بلافاصله غارت شد. بعد از این که آمریکاییها رفتند کمپ لیبرتی غارت شد. ولی نکته این است که توسط غیرنظامیان عراقی غارت نشد. این کمپ در بین دیوارهای به خوبی ساخته شده، قرار داشت. این کمپ توسط دولت عراق و مقامات دولت و ارتش غارت شد. علاوه ‌بر این انتقال از کمپ اشرف به کمپ لیبرتی به طور کامل مخالف عقل سلیم است. کمپ اشرف کارآمد است به شرط آن که مالکی اجازه دهد مایحتاج و اقلام پزشکی وارد شود و افراد به جای خود برگردند. او اجازه ورود نمیدهد و میخواهد در هر قدمی که میتواند تلاش سازمان ملل متحد را تضعیف کند. یک موضوع دیگر در مورد کمپ لیبرتی. ما حالا میدانیم مالکی میخواهد وقتی مجاهدین آنجا رفتند، آب را بخرند. وقتی آمریکاییها آنجا بودند ما یک چاه کندیم و آب داشتیم و سیستم تصفیه گذاشتیم و ما آب خودمان را در بطری میکردیم. حالا مالکی میگوید شما باید از ما آب بخرید. ظاهراً آن ساختمان هم غارت شده و نابود شده است. کمپ لیبرتی حالا نامناسب است. به‌خصوص نیم کیلومتر مربع برای 3400 تن، این یک کمپ نیست، این محل سکونت نیست، این یک زندان است. او همین الان لیست 121 نفره اش را دارد. من با این افراد کار کرده ام. همانطور که مدیر فری گفت اف.بی.آی از آنها تحقیقات کرده است. این اتهامات معتبرتر از اتهاماتی که علیه معاون رئیس جمهور، طارق هاشمی وارد کرده، نیستند. من با طارق هاشمی کار کردم و کارکنان او تلاش میکردند از بازداشتیهای شیعه و سنی که حالا داریم آزاد میکنیم، حفاظت کنند. من میدانم او جوخه ضربت برقرار نکرده است ولی مخالف مالکی است و مالکی میخواهد تمامیت دولت را در دست بگیرد. و من فکر نمیکنم شما دیگر روی قانون اساسی را ببنید، اگر مالکی به کارهایی که دارد میکند، ادامه دهد. راه پیش رو چیست؟
همانطور که همه ما موافقیم مجاهدین را از لیست خارج کنید. آنها هیچگاه از اول هم یک سازمان تروریستی نبودند. و معیارها شامل استمالت از آخوندهای تهران نمیشود.
ما این مشکل را ایجاد کردیم وقتی سلاحهایشان را گرفتیم. ما به آنها موقعیت افراد حفاظت شده دادیم. بعد وقتی وزارت خارجه نمیدانست چکار باید بکند آن را پس گرفتیم و آنها را به عراق تحویل دادیم.
و دیوید فیلیپس و من انزجار کامل خودمان را ابراز کردیم که آنچه من و او رویش کار کردیم، الان به طور کامل نقض شده است.
می توانم آن تصویر را روی صفحه داشته باشم.
در حالی که این تصویر در چند لحظه آینده می آید من چند روز قبل از مرکز نیروی ذخیره، مرکز قدیمی نیروی ذخیره در آلبوکرکی عبور میکردم. این ساختمان، این مجموعه ساختمان به آسانی میتواند 500 نفر را اسکان دهد. محصور شده است کاملاً امن است و آشپزخانه دارد، همه چیز دارد. اینجا اگر میخواهند 500 نفر را بگیرند و سازمان ملل متحد تقاضای آنها را بررسی کند مکان ایده آل برای این کار است. در سراسر آمریکا ما تأسیسات زیادی داریم که میتوانیم استفاده کنیم. اگر به این معنی است که من این اونیفرم را بپوشم و به اشرف بروم من آماده ام این کار را بکنم.
در پایان اجازه بدهید آخرین صحبت را به برادران و خواهرانم در اشرف بگویم. ما در سال 2006 با هم بودیم ما در مأموریت با هم بودیم ما همیشه در مأموریت با هم خواهیم بود. همانطور که جان کندی اینجا در برلین گفت من یک برلینی هستم من افتخار میکنم بگویم: «من یک اشرفی هستم».