فیلیپ کراولی، سخنگو و دستیار وزیرخارجه 2009- 2011، دستیار ویژه رئیس جمهور در امنیت ملی
بسیار متشکرم. خوشوقتم که به پاریس برمی گردم. من درک می کنم بعد از شنیدن سخنان نخست وزیر بروتون، فرماندار رندل، و می دانم که دراین جا مسئولیت دارم. من هم بخشی از حمایت کنندگان هستم و ما همه اینجا هستیم، همکارانم در جمع شما هستیم تا راههایی برای حمایت از مردم ایران پیدا کنیم در شرایطی که آنها و سایرین سعی می کنند ایران را از سمت غلط تاریخ به سمت درست تاریخ جابه جا کنند.
من سخنگوی وزارت خارجه بودم و حالا یک استاد دانشگاه هستم. بنابراین بگذارید در چارچوب کمی گسترده تر بگویم چه چیزی دارد اتفاق می افتد. مشکل بغرنج ایران سخت ترین مشکل برای چند سال آینده است که دامنه دار ترین عواقب امنیتی را که جهان امروز با آن مواجه است، خواهد داشت. آینده ایران چه خواهد بود؟ به سؤالات جامعه بین المللی درباره برنامه هسته ایش چطور پاسخ می دهد؟ بسته به انتخابهایی که رژیم ایران می کند، جهان چگونه پاسخ خواهد داد؟ برای کشورهایی مثل ایالات متحده، سایر کشورها در اینجا در اروپا و در سراسر جهان و منافع سیاسی و اقتصادی و امنیتی مان هر پاسخی چه معنایی در بردارد. همانطور که بسیاری قبلاً گفتند ما در طول سال گذشته تغییرات قابل توجهی را که در خاورمیانه در جریان است دیده ایم. وقتی در وزارت خارجه کار می کردیم ما همه می دانستیم که این لحظه فرا خواهد رسید که رژیمهای سرکوبگر در منطقه شروع به فرو ریختن می کنند، با توجه به امیدها، انگیزه ها و دینامیسم قرن بیست و یکم.
دید من همیشه این بوده است که بیداری که ما الآن داریم می بینیم در سال2009 در ایران شروع شد و در پیامد انتخابات قلابی سال 2009 بود که ما شجاعت و عزم مردم ایران را دیدیم، و این بود که روند محرکی که یک جنبش انگیزاننده را که در تونس و مصر و سایر کشورها دیدیم شروع کرد. فکر می کنم ما می توانیم مطمئن باشیم که تغییر در ایران صورت خواهد گرفت.
چطور می توانیم مطمئن باشیم؟ چون قبلاً آن را دیده ایم. من و همسرم افتخار این را داشتیم که در سال 1989 که دیوار برلین گشوده شد اینجا در اروپا مشغول کار بودیم. آن لحظه و زنجیره یی از وقایع که به دنبالش بود را ما هرگز فراموش نمی کنیم. امروز می بینیم که بشار اسد حمایت شده توسط رژیم تهران، سلاحهایش را به سمت مردم خودش گرفته است و به محروم کردن آنها از حقوقشان و آرزوهایشان ادامه می دهد. همانطور که دوست خوبم سوزان رایس، سفیر ایالات متحده در سازمان ملل متحد اوایل این هفته در نیویورک گفت، روزهای اسد به شماره افتاده اند. ولی با کمک رژیم ایران متأسفانه و غم انگیزانه این طول می کشد. ولی ما همانطور که گفته شد امروز اینجا هستیم و از شجاعت مردم سوریه انگیزه می گیریم و فرانسه، ایالات متحده و سایرین، با توجه به در حاشیه قرار گرفتن سازمان ملل متحد با کاری که روسیه و چین کردند، باید به هم بپیوندند تا راههای دیگری برای فشار آوردن به دولت اسد پیدا کنند.
چرا ما آنچه در سوریه اتفاق می افتد را خاطرنشان می کنیم، چون نهایتاً بخشی از راهحل برای رسیدن به تغییر در تهران، تغییر در دمشق را هم شامل می شود. کمک به مردم سوریه عمیقاً کمک به مردم ایران است. وقتی تغییر در سوریه محقق بشود، برای دولت تهران بسیار سخت تر خواهد بود که بگوید نمی شود آنجا تغییری صورت گیرد.
هم چنان که شاهدیم ما به اعمال فشار روی رژیم ایران ادامه میدهیم و تغییر دموکراتیک در ایران را مهندسی کنیم، ما می توانیم به دینامیسمی که در سال 2009 دیدیم چشم بدوزیم و به چیزی که ممکن است در ایران در سال 2013 اتفاق بیفتد اعتماد کنیم و هم چنین به اینکه اختلاف بین رژیم و مردم رو به فزونی است. تعجب آور نیست که خامنه ای اخیراً شاید در پاییز، گفت که نظام ما شاید دیگر نیاز به رئیس جمهور نداشته باشد. بله، آنچه نیاز است، وجود یک رئیس جمهور مسئول در تهران است.
برگردیم به موضوع کمپ اشرف. این موضوعی است که اولین بار در دوره مسئولیت ده ساله ام بعنوان معاون وزیر خارجه در روابط عمومی، در وزارت خارجه با آن برخورد کردم. من با هیأتی از خویشاوندان نگران ساکنان اشرف ملاقات کردم و از آن زمان آن را از نزدیک دنبال کرده ام.
من فکر می کنم مهم است که در پایان سال گذشته، این توافقنامه مذاکره شده بین سازمان ملل متحد و عراق وجود داشت. بسیاری از ما گفتند که این امر سزاوار قدردانی از همه شما و از خانم رجوی است که اینقدر انعطاف پذیر بوده اید و صادقانه خواستید الزامات این توافق و این روند بالقوه را برآورده کنید. حالا بطور حیاتی برای جامعه بین المللی و ایالات متحده مهم است که این پروسه را به واقعیت تبدیل کنند و همانطور که خیلیها گفتند با شناسایی کامل کرامت و حقوق بنیادین انسانی.
در این جهان سیاسی که در آن زندگی می کنیم، سیاستمداران درباره غیرممکن صحبت می کنند ولی هر چیزی که ما امیدواریم در رابطه با کمپ اشرف به آن برسیم کاملاً ممکن است. همانطور که اد رندل قبلاً گفت یعنی جامعه بین المللی ازجمله ایالات متحده فقط باید کار درست را بکنند. در این چارچوب کشورهای مختلف، بطور قابل فهمی سؤال خواهند کرد که خوب از ما خواسته شده که از این روند حمایت کنیم، ایالات متحده چکار خواهد کرد؟ ایالات متحده قاطعانه و به درستی گفته که از این روند سازمان ملل متحد حمایت می کند و ایالات متحده باید بخش فعالی از راه حل باشد. و بهترین راه برای حمایت از این روند، تمام کردن روندی است که بیش از یک سال پیش در رابطه با لیستگذاری شروع شده است. ایالات متحده یک تعهد سیاسی و اخلاقی داده که به حفاظت از ساکنان کمپ اشرف کمک کند و باید هر کار ممکن را بکند تا اطمینان یابد تمام جنبه های این روند محترم شمرده شود و افراد امن باشند و کرامت و حقوق بشر آنها کاملاً محترم شمرده شود.
ایالات متحده باید از این پروسه حمایت کند و حالا راههایی برای انجام این کار وجود دارد، ولی تنها کاری که ایالات متحده نمی تواند بکند این است که کنار بایستد.
بسیار متشکرم.
اتو برنهارد ، عضو هیأت رئیسه بنیاد کنراد آدنائر-آلمان،عضو هیأت رئیسه گروه پارلمانی حزب دمکرات مسیحی 1998 ـ 2009
سلام ایران، سلام اشرف
بعنوان رئیس کمیته آلمانی همبستگی برای ایران آزاد صمیمانه ترین سلامها را از آلمان تقدیمتان میکنم. در کشور ما صد و سی هزار ایرانی در تبعید زندگی میکنند. ما شش سال پیش کمیته مان را تأسیس کردیم، عمده اعضای آن نمایندگان مجلس فدرال از کلیه گروههای پارلمانی در مجلس آلمان هستند. هدف ما این است که سهم خودمان را انجام دهیم تا دیکتاتوری مذهبی در ایران هر چه سریعتر محو شود. ملایان بصورت فزاینده یی در صحنه بین المللی منزوی شده اند. از یک طرف به دلیل نقض مستمر حقوق بشر و از طرف دیگر به خاطر اینکه برخلاف خواست جامعه بین المللی برنامه اتمی خود را ادامه می دهند. من خوشحالم که اتحادیه اروپا تحریمهایی را علیه رژیم ایران وضع کرده است، هرچند خیلی خیلی دیر هنگام، اما تحریمها میتوانند مؤثر واقع شوند و من خیلی روشن میگویم که تحریمها باید تشدید شوند.
موضوع محوری امروز در سی و سومین سالگرد انقلاب ایران، طبعاً کمپ اشرف است. من با صراحت کامل میگویم: جابجایی به کمپ لیبرتی ـ که یک اسم وارونه برای هدفی است که دنبال میشود ـ یک اجحاف در حق ساکنان اشرف است. ایالات متحده آمریکا، سازمان ملل متحد و اتحادیه اروپا در اینجا یک مسئولیت بزرگ سیاسی و اخلاقی دارند در قبال هر کدام از 3400 نفر ساکن آنجا. 3400 یک واژه مجازی است. بحث 3400 سرنوشت انسانی در میان است.
پیامی را که من دو هفته پیش از یک کنفرانس مشابه در برلین خطاب به ساکنان اشرف دادم، مایلم در اینجا تکرار کنم. به آنها به روشنی میگویم : شما تنها نیستید، ما انسانهایی که از این شانس برخورداریم که در کشورهای آزاد زندگی کنیم، برای آزادی شما تلاش میکنیم و طبعاً امیدواریم که رژیم تهران در اسرع وقت ممکن سرنگون شود و همه 5میلیون ایرانی که در سرتاسر جهان پخش شده اند، به یک ایران آزاد برگردند، و در رأس همه آنها مطمئناً کسانی که بیش از همه از این رژیم رنج کشیده اند، یعنی 3400 تن ساکنان اشرف.
من صحبتهای خودم را با عبارتی به پایان میبرم که ابتدا آغاز کردم: سلام ایران، سلام اشرف.
خانم توتو، چهره مبارز آفریقای جنوبی ،فرزند و دستیار اسقف اعظم دزموند توتو
عصر بخیر، این براستی باعث افتخار من است که در حضور شما، رئیس جمهور منتخب، خانم رجوی، و با این پنل شگفت انگیز و همچنین با همه شما باشم.
امروز، روزی است که من امیدوار بودم که با یکدیگر در تهران جشن میگرفتیم بعد از گذشت 33 سال از انقلاب شما، بنابراین ما با احساسات متفاوتی مواجه هستیم.
من در اینجا به عنوان کسی هستم که در زندگی خود تجربه کرده و بر این باورم که حقوق بشر خدشه ناپذیر است.
اگر ما سکوت اختیار کنیم بر ظلم و ستمی که بر علیه خواهران و برادرانمان میرود، مثل این است که در را برای ظلم و ستم علیه خودمان باز کرده ایم.
من به عنوان کسی صحبت میکنم که از حمایت جامعه بین المللی برخوردار بود، هنگامیکه مردم کشور من تحت ستم بودند. بنابراین برای من بطور ویژه مهم است که در اینجا باشم تا با مردم ایران و بخصوص ساکنان شهر اشرف همراهی کنم. برای ما روشن است که انتقال به کمپ لیبرتی از اشرف، انتقالی است که برای ساکنان شهر اشرف مفید نیست. ما میدانیم در واقع گذاشتن نام «لیبرتی» روی این کمپ جدید، به مثابه ناسزاگفتن به اعضای کمپ اشرف است که شهر اشرف را در کویر ساخته اند و اکنون از آنها خواسته شده است که نه به یک کمپ پناهندگی، بلکه به یک زندان انتقال یابند.
من به خوبی می فهمم چگونه از لغات و کلمات استفاده یا سوء استفاده میشوند.
در آفریقای جنوبی، در دوران حکومت آپارتاید، هنگامی که دولت آفریقای جنوبی محل اجتماع سیاهپوستان را در شهر«کیپ تان» ویران کرد، آنها را که با زور به محل جدیدی منتقل کردند و محل جدید را «کای لی چا» نامیدند یعنی «خانه جدید». و به خوبی روشن بود که هرگز «خانه جدید» وجود ندارد. این محلی بود که به ارتشیان ما اجازه میداد رد تمامی آن افراد را داشته باشند و آنها را کنترل کند. آنها هنگامی که محلات مخلوط شهرنشین «سوفیاتون» را از هم پاشیدند اسم آنرا عوض کردند و «تریومف» نامیدند یعنی «پیروزی». پیروزی ستم بر آزادی، و امروز وقتی ما می شنویم که دولت عراق کمپ زندان جدید را «کمپ لیبرتی» می نامد، اینرا می فهمیم که در جهت نمک ریختن بر جراحات ساکنین کمپ اشرف می باشد.
ما از نمایندگان سازمان ملل متحد که مدعی هستند این محل جدید مناسب زندگی کردن است و برای ساکنین مناسب است این سؤال را میپرسیم که آیا شما دختران و یا پسران خود را در این کمپ میگذارید که در آنجا زندگی کنند؟ و از آنها میپرسیم آیا خودتان حاضرید به این محل جدید رفته و در آنجا زندگی کنید؟
وقتی از امکانات آن شنیدم، منهم میدانم که حاضر نیستم در آنجا زندگی کنم و ما از نماینده سازمان ملل متحد سؤال میکنم، اگر شما خودتان حاضر به زندگی در این کمپ نیستید، چرا و چگونه از ساکنین کمپ اشرف میخواهید در آنجا زندگی کنند.
من در اینجا به عنوان شهروندی از دو کشور ایستاده ام، دو کشوری که در دو مسیر مختلف نقش مهمی در مسائلی که در ایران و اشرف اتفاق می افتد ایفا میکنند. من به عنوان شهروند آفریقای جنوبی هستم. یکی از هموطنانم خانم پیلای، رئیس کمیسیاری حقوق بشر سازمان ملل است، بنابراین من وی را خطاب قرار میدهم، به عنوان یک هموطن. کسیکه خود تجربه ظلم و ستم را چشیده است، از او میخواهم که نقش کمیسیاری عالی پناهندگان سازمان ملل متحد در این امر به کنار نرود و ما پافشاری میکنیم که پروسه بررسی پناهندگی ساکنان اشرف بخوبی رعایت شود تا بعد از اتمام این پروسه، آنها قادر باشند به کشورهای دیگر منتقل شوند.
من همچنین به عنوان یک شهروند آمریکایی در اینجا حضور دارم، کشوری که با تک تک ساکنان اشرف، تعهدنامة حفاظت امضا کرده است. موافقتنامه ای که به آنها اطمینان حفاظت بوسیله آمریکا داده است، لذا من از دولت خودم میخواهم که به حرفها و قول خود پشت پا نزند. این برای ما به عنوان شهروندان آمریکایی مایه شرم خواهد بود.
ما نمیتوانیم بایستیم و شاهد انتقال ساکنان اشرف به زندانی بنام «لیبرتی» باشیم. ما نباید بایستیم و شاهد انتقال اجباری ساکنان اشرف باشیم چون این امر نه تنها برخلاف کلیه قوانین بین المللی است، بلکه برخلاف هرگونه قانون اخلاقی است. ما اینجا با شما مخالفین واقعی رژیم ایران و با شما ساکنان دلیر و قدرتمند کمپ اشرف ایستاده ایم. ما آرام نخواهیم نشست تا لحظه ای که همگی شما آزاد و در امنیت و سلامت کامل قرار گرفته باشید.
چون همه ما میدانیم حقوق همگی ما جدایی ناپذیراست. ما نمیتوانیم سکوت اختیار کنیم، وقتی یک فرد و یا گروهی از حق خود محروم باشد. چون حقوق انسانی ساکنان کمپ اشرف، حقوق انسانی تمام ماست. متشکرم.
رابرت جوزف، معاون وزیر خارجه 2005- 2007
عصر بخیر. خوشوقتم که امروز اینجا هستم. اجازه بدهید همانطور که بقیه گفتند با تشکر از برگزارکنندگان این کنفرانس برازنده شروع کنیم. من کاملاً از تلاشهای زیاد آنها برای ایجاد یک جمهوری دموکراتیک و آزاد در ایران حمایت می کنم.
من صحبتم روی برنامه هسته ای رژیم ایران متمرکز خواهد بود، چیزی که برای یک دهه گذشته دنبال کرده ام. اول در کاخ سفید بعد در وزارت خارجه و حالا در خارج از دولت.
سخنان من روی رابطه متقابل آینده برنامه هسته ای و آینده رژیم کنونی در تهران تأکید خواهد کرد. خلاصه، تازمانی که حاکمان کنونی دوام دارند خواست آنها برای سلاح هسته ای ادامه خواهد داشت. این به حرف آخر من می رسد: در حالی که انزوای بین المللی، مجازاتهای اقتصادی، اقدامات مخفی و حتی استفاده محتمل از نیروی نظامی می تواند پیشرفت برنامه هسته ای را آهسته کند، کلید توقف دائمی این برنامه، جایگزینی رژیم کنونی از طریق مقاومت مردم ایران است.
من 28 سال تجربه ام در دولت ازجمله آخرین سال در وزارت خارجه را کنار می گذارم و مستقیم به نکته اصلی می پردازم. من می خواهم سه کار بکنم: اول بطور خلاصه موقعیت برنامه را توضیح دهم، دوم صحبت کنم که چرا باید به آن توجه کنیم و سوم اینکه گزینه ها لااقل آنطور که من آنها را می بینم برای خاتمه دادن به برنامه اتمی را مشخص کنم.
اجازه بدهید با گزارش اکتبر گذشته آژانس بین المللی انرژی اتمی شروع کنم که توجه زیادی جلب کرد. این گزارش بنظر من یک معیار جدید ارائه داد و زنگ خطر را روشن و واضح به صدا در آورد. گزارش روی ادامه پیشرفت برنامه تأکید کرد، بکارگیری سانتریفوژهای بیش از پیش، جمع آوری و ذخیره کردن اورانیوم غنی شده، که با غنی سازی بیشتر می تواند برای ساخت 4سلاح استفاده شود، و سه برابر کردن تولید اورانیوم غنی شده تا سطح 20 درصد که زمان لازم برای غنی سازی تسلیحاتی را به میزان قابل توجهی کوتاه می کند.
اگرچه این برآوردها مورد نگرانی است، هشداردهنده ترین بخش گزارش در مورد فعالیتهای تحقیقات، آزمایش و تولید است که برای طراحی سلاح هسته ای مفید است. به عبارت دیگر رژیم ایران دارد تلاش می کند روی سنگ بنای تولید بمب اتمی و قرار دادن آن سلاحها در موشکهای بالستیک کار می کند. در یک موش و گربه بازی مستمر، رژیم ایران اخیراً بازرسان آژانس بین المللی انرژی هسته یی را به کشور دعوت کرد ولی وقتی رسیدند نه دسترسی به افراد و نه دسترسی به تأسیسات و نه اطلاعات قابل توجهی به آنها داد. اگرچه بازرسان بنابر دلایل خودشان در حدود 10روز دیگر بازخواهند گشت، من انتظار هیچ بن بست شکنی را ندارم. در واقع احساس من این است که رژیم ایران تصمیم گرفته که دستیابی به سلاح هسته ای را شتاب بدهد. اثرات تحریم روی اقتصاد را می بیند و می خواهد یک واقعیت انجام شده را بدست بیاورد، قراردادن دیگران در مقابل عمل انجام شده، همان کاری که سایر گسترش دهندگان هسته ای کرده اند. عامل چه بسا مهمتر این است که رژیم شاهد است که در جهان اسلام چه تحولاتی رخ می دهد و باشدت و به هر قیمت می خواهد از دچارشدن به سرنوشت سران تونس، مصر، یمن و مهمتر از همه سرنوشت قذافی در لیبی پرهیز کند. آنها فکر می کنند که اگر قذافی سلاحهای اتمی و برنامه سلاحهای اتمی خودش را در سال 2003 کنار نگذاشته بود، شاید می توانست دخالت ناتو را پس بزند و در قدرت بماند. در هر صورت احساس فوریتی که از گزارش اکتبر و اعمال بعدی رژیم ایران نتیجه گرفته شده، منجر به شدیدترین اظهارات در بالاترین سطوح دولت آمریکا شده است. در اوایل ژانویه پانتا، وزیر دفاع گفت که رژیم ایران می تواند ظرف حدود یک سال یک بمب اتمی تولید کند. او گفت این خط قرمز است و همه گامهای ضروری برای متوقف کردن آن برداشته خواهد شد. پرزیدنت اوباما در سخنرانی موقعیت کشور در کنگره مورد تشویق هم دموکراتها و هم جمهوریخواهان قرار گرفت وقتی که گفت «بگذارید شکی باقی نماند که آمریکا برای مانع شدن از اینکه رژیم ایران سلاح هسته ای بدست آورد مصمم است». این حرف، این سؤال را برمی انگیزد که چرا ما توجه می کنیم، چرا اینقدر ضروری است که خواسته هسته ای این رژیم را شکست دهیم. چندین دلیل به ذهن می آید. مجهز شدن رژیم ایران به سلاح اتمی می تواند حکومت تهران را گستاخ کند که بلندپروازیهای رژیم در منطقه و خارج از منطقه را حتی تهاجمی تر از امروز پیش ببرد. این می تواند به شکل حمایت از تروریستها و یا ایجاد ناآرامی علیه حامیان غرب باشد. دست کم اینکه رژیم ایران از موقعیت سلاح هسته ای بعنوان یک ابزار قدرتمند برای ارعاب و باجخواهی استفاده می کند. دستیابی رژیم ایران همینطور در خاورمیانه بزرگ و در زمان خودش علیه آمریکاست. احتمال استفاده رژیم ایران از نیروی نظامی می تواند این باور را افزایش دهد که توانایی هسته ای رژیم ایران به همراه موشکهای دوربردش آن را در مقابل تلافی جویی حفظ می کند. مجهز شدن رژیم ایران به سلاح اتمی می تواند منجر به پایان دوره منع گسترش سلاحهای اتمی برای دهها سال بشود و جرقه گسترش تسلیحات اتمی در منطقه و فراتر از آن باشد. اینکه کشورها به آنچه تهدید جدیدی می بینند با برنامه هسته ای خودشان پاسخ دهند.
نهایتاً و فکر می کنم یک پیام مهم به این گروه، رژیم ایران با دستیابی به سلاح اتمی احساس امنیت بیشتری در برابر دخالت خارجی می کند و با این خاطرجمعی می تواند بدون نگرانی از عواقب آن، مردم خودش را سرکوب کند، کسانی را که در واقع بزرگترین تهدید برای بقای رژیم هستند.
به عبارت دیگر، اگر رژیم ایران به سلاح اتمی دست پیدا کند صحنه بطور واقعی عوض می شود. اگر برخورد با رژیم ایران امروز دشوار بنظر می رسد، تصور کنید اگر این رژیم سلاح اتمی داشت چه می شد. چکار می کنیم که آن را متوقف کنیم؟ انتخابهای ما چه هستند؟ عامترین پاسخ اعمال مجازاتهای اقتصادی و مالی علیه این رژیم است. و اعمال تحریمهای ملی و بین المللی که گزارش شده تأثیرات قابل توجهی اخیراً روی رژیم ایران داشت است هم روی حکومت و هم روی اقتصادش تأثیر داشته است. در ماه ژانویه ژنرال پترائوس، رئیس اطلاعات مرکزی گفت که تحریمها هزینه جدی برای رژیم ایران داشته است. از آن زمان مجازاتهای بیشتری هم اعمال شده است، بخصوص مجازاتها علیه بانک مرکزی رژیم ایران، همینطور توانایی آن برای استفاده از سیستم مالی جهانی، و همانطور که سایرین اشاره کردند یک تحریم آتی نفت توسط اتحادیه اروپا.
همه اینها باعث می شود این مجازاتها کار کند. مشکل این است که درد اقتصادی که در اثر مجازاتها ایجاد شده مانع از پیشروی به سمت سلاح هسته ای نشده است. پس چکار می کنیم؟
بگذارید خیلی رک بگویم. ما در یک سرفصل حیاتی هستیم و مواجه با انتخابهای بسیار سخت و مخاطرات عظیمی هستیم. چون حالا در سر این چهارراه قرار داریم. باید استفاده از زور را در نظر بگیریم.
این یک تهاجم نیست، بمباران گسترده شهرها و کارخانجات صنعتی نیست. این نیرو برای نابود کردن تأسیسات شناخته شده است. هیچکس نمی خواهد از زور استفاده کند. هر کشوری یک نتیجه دیپلوماتیک مسالمت آمیز را ترجیح می دهد. ولی این چالشی است که برای آن یک انتخاب آسان سیاسی وجود ندارد.
برخی ازجمله رژیم سرکوبگر در تهران می گویند اگر از زور استفاده شود همه ایرانیان بعنوان یک عمل ملی حول رژیم گردهم می آیند. سایرین این زرنگی سنتی را به چالش می کشند و اشاره می کنند که استفاده محدود از زور خصومت عمیق بین اکثر ایرانیان و رژیم را تغییر نمی دهد. بسیاری از شما بهتر از من می توانید به این سؤال جواب دهید. ولی همانطور که شروع کردم با این خاتمه می دهم و می گویم که تنها راه حل با دوام واقعی برای تهدید هسته ای رژیم ایران، ظهور یک ایران آزاد و دموکراتیک است. از دید رژیم این بزرگترین تهدید است. آنها این فیلم را بارها و بارها دیده اند. برگشت به درسهای فراگرفته شده و دیدن چائوشسکو در رومانی و بسیار جدیدتر قذافی در لیبی و حتی امروز با نزدیکترین متحدشان، بشار اسد در سوریه.
بزرگترین تهدید دیکتاتوریها تهدید مردم خودشان است. آنها می دانند مشروعیت ندارند و تنها با استفاده از زور و سرکوب حاکمیت می کنند. به این دلیل است که کمپ اشرف چنین نماد مهمی است. به این دلیل است که رژیم اینقدر مصمم به نابودی آن و ساکنان آن است. به این دلیل است که اینقدر با خارج کردن مجاهدین از لیست مخالف است. و باز به همین دلیل است که علاوه بر برآورده کردن تعهدات اخلاقی و حقوقیمان، باید برای حفاظت و نگهداری از این نماد آزادی، عمل کنیم.
آندره گلوکسمن، فیلسوف و نویسنده فرانسوی
روز به خیر، من مانند دیگر سخنرانان تخصص بخصوصی ندارم. صرفاً یک فیلسوف هستم و قاعدتاً فقط از من انتظار عقل سلیم می رود. تنها سلاح من همین است. و از این زاویه به نظر من مسأله اشرف تنها اشرف نیست. ما هم اکنون شرح کامل و دقیقی از وضعیت برنامه تسلیحات اتمی رژیم ایران را شنیدیم و مشکلاتی که بر سر راه پاسخ به این تهدید وجود دارد، اما به نظر من تنها عامل مؤثر، تسلیم نشدن به شانتاژ است. اگر در برابر شانتاژ پیرامون اشرف بیشتر و بهتر مقاومت شده بود، رژیم ایران حتماً محتاطانه تر رفتار می کرد.
سخنرانان دیگر هم یادآور شدند که ما در سی و سومین سالگرد انقلاب ایران قرار داریم. لذا من فکر می کنم از دو بابت بدهکار هستم. از یک سو بدهکاری در قبال کسانی دارم که خیلی زود مقاومت در برابر استبداد خمینی را شروع کردند و اینجا باید به خانم مریم رجوی و تمام حاضران در این سالن درود بفرستم.
بدهکاری دوم من به مردم ایران است، مردمی که در سال2009 به خیابانها سرازیر شدند تا خواستار انتخابات عادلانه و صحیح شوند و علیه فساد انتخابات و فساد قدرت فریاد اعتراض بردارند. البته این ماجرا پایان غم انگیزی داشت. اما من تصور نمی کنم که ماجرا به همین جا خاتمه یافته باشد. در پی بهار ایران، آنچه که بهار عرب نامیده می شود روی داد. مطالبات یکسان بود: «نه» به انتخابات تقلبی،
«نه» به فساد، مرگ بر قدرت فاسدکننده نظامی و فلسفه تئوکراتیک.
لذا باز میگویم که این بدهکاری و قدرشناسی دوم من است که آن آغاز، امروز متوقف نشده و از جنوب مدیترانه امتداد پیدا کرده است. تا کجا؟ تا میدان اصلی مسکو. تظاهراتی به این گستردگی و روشنی برای دموکراسی از بیست سال پیش تا کنون در مسکو دیده نشده بود. پس ما شاهد جنبشی هستیم که در تهران آغاز شده و امروز به سراسر جهان گسترش یافته است. و این بسیار اهمیت دارد.
می توانم به شما بگویم که حتی در چین وبلاگ نویسها که ابتدا شدیداً ناسیونالیست و لحن تهاجمی و بسیار بسته داشتند، امروز سیاست دولت خود را تقبیح می کنند. می خواهم بگویم که حتی در این کشور بسته نیز جنبش فوق العاده یی در جریان است. اما هر جا که یک جنبش فوق العاده رهائیبخش باشد، باید انتظار سرسختی شدید حکومتهای مستبد را داشت. شما همه دیده اید و خانم مریم رجوی هم به وضعیت شهر حمص اشاره کرد و دیدیم چگونه یک رژیم بدون اینکه تردیدی به خود راه بدهد مناطق و ساکنان یک شهر را زیر بمب و خمپاره می گیرد.
اما نکته دوم اینکه شاهد نوعی ائتلاف هستیم بین تمام کسانی که از جنبش دموکراسی و آزادی بیان نگرانند. در رأسشان دولت سوریه و در پشت آن نیز البته رژیم ایران، اما پشت هر دو روسیه و چین قرار دارند. پس ما در برابر جنبش توسعه دموکراسی هستیم که همه شما در آن مشارکت دارید. همزمان با یک «ضد جنبش» مبتنی بر سرکوب سر و کار داریم که از سوی دیکتاتوریهای وحشت زده بابت بقای خودشان سازماندهی شده است. شاید تصورش برایتان مشکل باشد، اما انقلاب تونس چنان پوتین و مقامات چین را به وحشت و هراس انداخت که صحبت از انقلاب «یاسمن» در وبلاگهایشان را ممنوع کردند. البته این مانع از برگزاری تظاهرات اعتراضی در روسیه نشد اما مانع از سرکوب نیز نشد. همه اینها برای این است که به شما بگویم آنچه در اشرف می گذرد، رویدادی است اساسی.
رژیم ایران و نوکرانش در عراق می خواهند یک الگو بسازند و یک مجازات عبرت آموز از طریق سرکوب کسانی که خواستار آزادی هستند، بویژه ساکنان اشرف.
فکر مجازات عبرت آموز برای خفه کردن صدای مردم، تکنیک مستبدان است که هم اکنون رواج و رونق بسیار دارد. مثلاً نمونه روسیه را دارید که قوم چچن را با قتل عام دویست هزار نفر ازجمله چهل هزار کودک از یک جمعیت یک میلیونی، خفه کرد. این تکنیک خیلی آرام اعمال می شود. شیوه مرسوم اینست که یک الگوی عبرت آموز درست کنند و قتل عامی ترتیب دهند که صدای چه کسی را خفه کنند؟ صدای بقیه را. نه فقط چچنها. بلکه روسها. ده سال است که این شیوه جواب داده است. اما دیگر نمی تواند جواب دهد. و باز می توان از خود پرسید که آیا حملات به اصطلاح تروریستی دیگری که به واقع ازسوی پلیس ترتیب یافته باشد، در انتظارمان نیست؟
احتمالاً در سوریه هم همین شیوه دارد اعمال می شود و می تواند در برابر آنچه در مسکو روی می دهد نیز اعمال شود، چرا که پیش از این در سال 1999 در مسکو نیز نظیر این حملات روی داد. پس اشرف یک نمونه بی اندازه شگفت انگیز است. اگر در مورد اشرف وا بدهیم در واقع در برابر یک ضدانقلاب که در چین، روسیه و ایران در جریان است تسلیم شده ایم. داو اصلی همین است نه صرفاً…
پس نباید تسلیم شد و وا داد. و این تسلیم ناپذیری باید بر موارد مشخصی استوار باشد. قبل از هرچیز باید به پذیرفتن برچسب تروریست خمینی ساخته و نسبت دادن این برچسب به اپوزیسیون استبداد مذهبی حاکم بر ایران، پایان داد. در حالی که اروپا برچسب سازمان تروریستی را از دوستانی که اینجا حضور دارند برداشته است، چرا آمریکا این برچسب را بر نمی دارد؟ به یک دلیل ساده. آمریکاییها در عراق بودند. آنها نمی خواستند که خروجشان، چگونه بگویم، با چند حمله تروریستی که ترتیب دادنش برای رژیم ایران بسیار آسان است، آذین شود. این نوعی امتیاز دادن متقابل بود. اما معنی واقعی این زد و بند چیست؟ یعنی ما حاضریم 3500 نفر ساکنان اشرف را قربانی کنیم، تا بتوانیم بی دردسر از عراق بیرون برویم. این واقعاً شرم آور است. واقعاً ننگ بزرگی است.
دوم اینکه باید شرایطی بر اساس صداقت و انسانیت برای ساکنان اشرف فراهم شود، چه در اشرف و چه در این کمپ به اصطلاح «آزادی».
اینجا بگذارید یاد آوری کنم که در آخرین میتینگی که داشتیم، اینگرید بتانکور گفت که موقعیت کنونی کمپ لیبرتی نه تنها شرایط لازم برای یک کمپ پناهندگان را ندارد بلکه حتی از مشخصات یک زندان هم برخوردار نیست. چرا که در زندان به رغم هر چیز، دست کم مقرراتی حاکم است، دسترسی به مراقبتهای پزشکی و وکلا و نظایر آن وجود دارد. نه کمپ لیبرتی زندان هم نیست، یک کمپ اسرا است. و پذیرفتن این امر برای همه، هم شرم آور است و هم خطرناک.
و نکته آخر اینکه به نظر من باید مسأله پذیرفتن پناهندگان اشرف در غرب با قوت مورد تأکید قرار گیرد، هر چه باشد، هنگامی که قدرتی کشوری را ترک می کند که در آن مسئولیتهایی را برعهده داشته، نظیر مسئولیتهای نیروهای ائتلاف و بویژه ستاد ارتش آمریکا، این نیرو در برابر کسانی که به آنها گفته است حفاظت خواهند شد، مسئولیت دارد. اگر هم نتواند آنها را در آن کشور حفاظت کند، باید آنها را در خاک خود بپذیرد.
همبستگی با اشرف به معنای گشودن مرزها نیز هست.
اینها بود نکاتی که من مایل بودم بگویم. ما با یک مسأله حساس بین المللی سر و کار داریم. بگذارید چند کلمه از مطلبی را که در یک وبلاگ چینی نوشته شده بخوانم: «قدرت یابی آنان ـ یعنی حق وتو چین و حق وتو روسیه و پذیرفتن خواستهای استبداد مذهبی حاکم برایران ـ قدرت یابی اینها فاجعه یی است برای تمام بشریت».
ژنرال فیلیپس، فرمانده پلیس نظامی ایالات متحده 2008 ـ 2011 ، فرمانده ارشد نیروهای حفاظت اشرف 2004ـ 2005
خانم رجوی از اینکه من را دعوت کردید متشکرم. (به فارسی میگوید)
مهمانان گرامی، اعضای خانواده و دوستان مقاومت ایران، مفتخرم که یک بار دیگر با شما باشم. من دیوید فیلیپس هستم و در عراق، سالهای 2003، 2004، 2005، 2007 و 2008 در عراق خدمت کردم. در طول این مدت من بطور مستقیم یا غیرمستقیم در ارتباط با 3400 زن و مرد در کمپ اشرف بودم. ما همه می دانیم که این سازمان به غلط برای استمالت از ملاها نامگذاری شد. ما همچنین می دانیم که آنها داوطلبانه در قبال حفاظت آمریکا سلاحهایشان را تحویل دادند. من آنجا بودم.
آنها تحت تحقیقات و شناسایی مفصل قرار گرفتند و ما می دانیم حتی یک نفر از آنها کشف نشد که در هیچ عمل تروریستی یا حتی جرم جنایی بوده باشد.
ما می دانیم آنها 6 سال تحت حفاطت نیروهای آمریکایی بودند که من برای دو سه سال اول مسئول حفاظت آنها بودم من می توانم تجربیات دست اول زیادی به شما بگویم که می توانست بطور وحشتناکی اشتباه در بیاید ولی به خشونت کشیده نشد، نه بخاطر من و نیروهایم، بخاطر انعطاف و تعامل و فهم ساکنین کمپ اشرف.
در اوایل جنگ ما مسئولیت پیدا کردن سلاحهای کشتار جمعی صدام را داشتیم. به من دستوری داده شد که به زور یک کامیون شیمیایی در کمپ اشرف را ضبط کنم. من آماده خشونت بودم. در عملیات متحرک در حالی که خودرو را ضبط می کردیم ساکنین کمپ اشرف مخالفت کردند. آنها می گفتند این تنها یک کامیون آب است که برای آبیاری و ارائه آب برای 3400 ساکن مورد نیاز است. ما آن کامیون را گرفتیم. ما آن را برای بازرسی فرستادیم و می دانید چه چیزی کشف شد؟ یک کامیون آبیاری بود.
ما آن را به ساکنین برگرداندیم و اینکه بگویم خجالت زده بودم، کم گفتن است. ولی می دانید هیچ یک از 3400 نفر به من یا سربازان من با دید اتهام نگاه نکردند. آنها هرگز نگفتند ما به شما گفته بودیم. می دانید به ما چه گفتند؟ آنها من و سربازانی را که عملیات را انجام دادند به شام دعوت کردند.
با اینحال عراقیها هنوز این درس را یاد نگرفته اند. آنها با زور هتک حرمت ساکنین را کردند و الآن خون بیش از 40 زن و مرد روی دست آنهاست. برای چه؟
برای فهم اینکه ساکنین کمپ اشرف چه کسانی هستند، آنها ایستادند، حتی وقتی ما قولمان را شکستیم و آنها را در دست رژیم مالکی رها کردیم. آنها رنج خشونت در دست اسیرکنندگان عراقیشان را تحمل کردند.
چه چیزی باعث می شود آنها پایداری کنند؟ چرا دست بالا نمی کنند؟ به آن دلیل که آنها هرگز شکست را قبول ندارند.
آنها هرگز حتی یک بار از تعهدشان برای آوردن آزادی به ایران دست برنداشتند.
آنها یک گروه بسیار با افتخار، باهوش و پایداری هستند. بسیار تحصیل کرده هستند. آنها می دانستند وقتی به این مجموعه بیابانی می روند از چه چیزی می گذرند.
آنها چه کسانی هستند؟ آنها دختران و پسران شما هستند، پدران و مادران شما، عموها و خاله های شما، دوستان شما، هموطنان شما. آنها جوانان، میانسالان و افراد مسن تر که همگی برای یک آرمان با هم پیوند خورده اند. این والاترین آرمان در همه جاست، آزادی.
چند سال پیش یکی از زنهای جوان به من گفت او حتی حق نداشت در کشور خودش متولد شود. این حرف باعث شد من واقعاً فکر کنم و سعی کنم بفهمم چه چیز باعث می شود افراد برانگیخته شوند. آنها به هیچ عنوان ضعیف نیستند. در واقع آنها از قوی ترین و اصولی ترین افرادی هستند که من تا بحال افتخار ملاقات آنها را داشته ام. آنها ترجیح می دهند بمیرند تا اینکه به ملاها تسلیم شوند. آنها حاضرند بدون اینکه لحظه ای تردید کنند جانشان را بدهند اگر بدانند باعث آوردن آزادی به کشورشان می شود.
با نگاه به عقب، قبل از اینکه داوطلبانه خلع سلاح شوند، آنها تانکهایی داشتند که بسیار خوب نگه داشته شده بود. توپخانه، خوردوهای مکانیزه، و سلاحهای کوچک داشتند و برای استفاده از آنها آموزش دیده بودند. من الان بغایت شکرگذارم که آنها داوطلبانه خلع سلاح شدند. چون حتی نمی خواهم به این ایده فکر کنم که اگر میخواستیم با زور آنها را خلع سلاح کنیم چه میشد.
اخبار اخیر درباره شرکت زنان آمریکایی در رزم پیاده باعث مزاح من شد. عجب! زنان مجاهدین چند دهه است که پیاده نظام جنگیده اند.
افراد کمپ اشرف بسیار با استعداد هستند. و شما می دانید در افراد با استعداد زیاد، یک تعهد فردی وجود دارد. یک عزم و انگیزه مثل یک کشتی گیر، کشتی گیری که موفق میشود به المپیک برسد. این یک تعهد پایان ناپذیر است.
یکی از فرماندهان رزمی من که خودش زن بود از یکی از زنان واحد 7 در کمپ اشرف پرسید: چرا شما اینجا هستید؟ آیا شما نباید در یک انجمن زنان میبودید یا به دانشگاه می رفتید؟ عضو زن واحد 7 لبخندی زد و به سادگی گفت من در انجمن زنان و دانشگاه بودم، در ایالت فلوریدا، ولی آنجا را ترک کردم که آزادی را به کشورم بیاورم.
همه ما متعجب شده زبانمان بند آمد! شرط می بندم که خواهران او در انجمن زنان در ایالت فلوریدا بسیار به خواهر مجاهد خود افتخار می کنند که اینچنین پایداری می کند که یک چیز به این خاصی را دنبال میکند، در آرمانی به این والایی کار میکند که آزادی را به کشورش بیاورد.
شک نکنید که ساکنین کمپ اشرف مصمم هستند که هیچ میزان از نفوذ عراق یا رژیم ایران نمی تواند آنها را مجبور کند که خواسته هایشان را رها کنند. این افراد از جان خود می گذرند قبل از اینکه تسلیم شوند. آنها در مقابل استبداد هرگز سر خم نمی کنند، آنها ول نمی کنند، اگرچه به غلط برچسب خورده اند، بدون هیچ روند عادلانه قضایی، به آنها قول حفاظت داده شد، من آنجا بخشی از این قول بودم، و تنها دیدند که این قول شکسته شد. آنها روزانه توسط اسیرکنندگان عراقیشان مورد اذیت و آزار قرار گرفته اند. آنها توسط خودروها زیر گرفته شده و مورد شلیک گلوله قرار گرفته اند، آیا شما می بینید آنها مبارزه را ترک کنند؟ نه. آنها محکم ایستاده اند.
خوب کمپ لیبرتی. من در کمپ لیبرتی زندگی کرده ام ولی نه تحت شرایط تقریباً شبیه به اردوگاه مرگ فعلی که حالا ساکنین مجبور به رفتن به آن شده اند.
سفیر کوبلر، شما هیچیک از تلفنهای من را جواب نداده اید، شما به ایمیلهای من جواب نداده اید، من داوطلب شدم به خرج خودم با آمدن به آنجا به شما کمک کنم. شما من را نادیده گرفتید. چه چیزی را شما دارید کمک می کنید که عراقیها پشت آن دیوارهای بتونی 18 فوتی مخفی کنند؟
یک وطن پرست آمریکایی قبل از اینکه اعدام شود گفت، در طول انقلاب آمریکا، من تأسف می خورم که تنها یک جان دارم که برای کشورم بدهم. شک نکنید، هرکدام از ساکنین کمپ اشرف به این اعتقاد دارد و جان خود را قبل از تسلیم شدن و رها کردن مردم خود، مردم ایران به استبداد ملاهای آدمکش، خواهند داد.
من حتی نمی خواهم جهانی بدون افرادی نظیر ساکنین کمپ اشرف را تصور کنم. افراد با اصول که برای حقوق دیگران می ایستند. به این فکر کنید. ساکنین کمپ اشرف افرادی هستند که در تبعید زندگی می کنند، مخالف یک رژیم قاتل، مصمم برای آوردن آزادی برای مردمشان و بعد ما به آنها تروریست می گوییم؟ یک چیزی اینجا اشتباه است.
ما باید به قولمان برای حفاظت از ساکنین کمپ اشرف عمل کنیم. حالا زمان آن است که مجاهدین را از لیست خارج کنیم و آنها را از زنجیرهایشان آزاد کنیم و اجازه دهیم آنها در ایران تغییر ایجاد کنند.
اگر به من این فرصت داده شود که هر جای جهان که میخواهم فردا حضور داشته باشم، میدانید من کجا را انتخاب می کنم؟ کمپ اشرف.
فکر می کنم اینجا جای خوبی است که من تمام کنم. فقط بگذارید یک چیز بگویم، من آنجا تنها نخواهم بود. من با 3400 وطن پرست خواهم بود و خانواده من هم آنجا خواهند بود.
جان سانو مدیر بخش محرمانه اطلاعات مرکزی 1992- 2007
خانم رئیس جمهور، از این فرصت که در این جمع باشم متشکرم. اول به افراد کمپ اشرف میگویم، می دانم شما این را دارید می بینید، از فداکاری و شجاعت شما متشکرم. فداکاری شما هدر نرفته است. در حالی که ما کماکان شاهد دستاوردهای بهار عرب در سال گذشته هستیم، هنوز یک مانع عمده وجود دارد که باید شفاف شود قبل از اینکه بتوانیم بهار عرب را یک موفقیت بنامیم. و آن حل مسأله 3400ساکن کمپ اشرف است. بهار عرب نمی تواند کامل قلمداد شود تا زمانی که این مسأله بطور کامل حل شود و حفاظت آنها به طور کامل تضمین شود. بهار عرب پیروزیهای قابل توجهی در خاورمیانه بدست آورد. از تونس تا مصر تا لیبی و در حال حاضر در سوریه داریم می بینیم. سرنگونی رژیمهای سرکوبگر و استقرار آنچه امیدواریم جوامع کاملاً دموکراتیک و باز باشد که خود مردم بتوانند سرنوشت خود را تعیین کنند، که ترسی از انتقامجویی نباشد، وقتی نظری خلاف آنچه دولت می گوید ابراز می کنید.
ایالات متحده از این جنبشها حمایت کرده است. برخی مثل مورد لیبی به طور قابل توجهی سریع بود، سایرین مثل مصر و سوریه با درجاتی از احتیاط در ابتدا، چون شما به فضای بین المللی و آن روابطی که در آن بخش از جهان باید باشد نگاه می کنید، ولی یک چیز در تمام بهار عرب ثابت مانده است و آن اینکه مردم در سراسر منطقه نهایتاً این فرصت را بدست آورده اند که برای خود تصمیم بگیرند.
همین حقوق اساسی است که باید به افراد کمپ اشرف تعلق بگیرد. این 3400 نفر که تا همین الآن مورد حمله نیروهای نظامی عراقی قرار گرفته اند، با آگاهی کامل و دستور رهبری عراق، مواجه با یک تهدید حتی بیشتری هستند. چون دولت عراق با دستور رژیم ایران آنها را مجبور به یک شرایط غیرقابل تحمل و تهدیدآمیز می کند که با هر استانداردی یک فضای غیرقابل زندگی و خصومت آمیز در کمپ لیبرتی است. همانطور که خانم رئیس کمیته امور خارجی کنگره، رز لهتینن، گفته است استانداردهای انساندوستانه بین المللی باید رعایت شود، حقوق بشر باید محترم شمرده شود.
در اکتبر سال گذشته که پرزیدنت اوباما همه نیروهای آمریکایی را به ترک عراق تا پایان سال گذشته فراخواند، هیچکس بیش از رهبری رژیم ایران از آن تقدیر نکرد. خود احمدی نژاد گفت و من نقل قول می کنم «ایران روز به روز روابطش با عراق را عمیقتر کرده است». این حرف به دلایل زیادی یک شرایط فوق العاده خطرناک ایجاد می کند، اول از همه چون احمدی نژاد و ملاها می توانند بصورت نجومی نفوذشان در عراق را گسترش دهند و متحد بسیار شناخته شده رژیم ایران دراین زمینه مالکی است
او سازمانی به نام تیپ بغداد درست کرد که فقط به او گزارش می کند. همین سال گذشته وزارت حقوق بشر خودش یک زندان مخفی کشف کرد که 400 سنی بدون اتهامی در آن نگه داشته می شدند. و این داخل جایی است که به آن منطقه سبز می گوییم. زیاد دورتر از کمپ لیبرتی نیست. وقتی او می تواند این کار را بکند در حالی که یک نیروی قابل توجهی از نیروهای آمریکایی در کشور حضور داشتند، تصور کنید حالا چکار می تواند بکند که آن حضور وجود ندارد. تهران حضور مجاهدین در عراق را یک تهدید می بیند، بنابراین جای تعجب نیست که رژیم علناً از ایده جابجایی ساکنان در داخل عراق حمایت می کند ولی فعالانه در بغداد و جاهای دیگر لابی می کند. بیشتر این به اصطلاح لابی توسط سازمان اطلاعات و امنیت رژیم ایران سازماندهی می شود. در 28 سالی که من مأمور اطلاعاتی در خارج بوده ام من در برابر وزارت اطلاعات رژیم ایران قرار گرفته ام. آنها آموزش کافی دیده اند. آنها اطلاعات گمراه کننده و در واقع کاملاً غلط ارائه می کنند. ما به آن شیطان سازی می گوییم. یک تلاش زبونانه برای متقاعد کردن ایالات متحده و جامعه بین المللی که ساکنان کمپ اشرف باید جابجا شوند و اینکه مجاهدین باید در لیست وزارت خارجه باقی بمانند.
چرا ملاها در ایران اینقدر نگران مجاهدین هستند؟ و چرا اینقدر مصر هستند که رژیم دست نشانده شان در عراق مجاهدین را حذف کند؟ چون مجاهدین تنها و جدی ترین تهدید برای رژیم خود کامه و دیکتاتور آنها هستند. آنها از شما می ترسند.
آنها مجاهدین را اول در لیست وزارت خارجه قرار دادند تا از رژیم ایران استمالت کنند، با این امید واهی که آمریکا ممکن است با رژیم حاکم به تفاهم برسد. به وضوح این تلاش موفق نبوده است. کارهای رژیم ایران در چند سال گذشته نشان داده است که هدف آنها تفاهم با آمریکا نیست، بلکه بهره برداری از آنچه که آنها ضعف ما می بینند بوده است. ما نباید بگذاریم این ادامه پیدا کند. ما باید به ملاها در تهران نشان دهیم که آمریکا برای دوستانش می ایستد و ما اجازه نمی دهیم بار دیگر ساکنان کمپ اشرف با سرکوب مواجه شوند، زیرا ما در واقع برای تصحیح آنچه یک شرایط فوق العاده بد بوده قاطع هستیم و مصمم هستیم که کار درست را بکنیم.
وقتی نیروهای آمریکایی در سال2003 کنترل کمپ را بدست گرفتند، همانطور که ژنرال گفت تحقیقات گسترده ای کردند. هیچ رابطه ای با تروریسم نبود. من به اطلاعات اولیه که وزارت خارجه داشت و ارتباطات با تروریسم را بیان می کرد وقتی که از طبقه بندی خارج شد، نگاه کرده ام. من به آن اطلاعات نگاه کردم. من هیچ چیزی با توجه به تقریباً 30 سال سابقه ام در زمینه تروریسم پیدا نکردم که هیچکس در مجاهدین را با هیچ اقدام تروریستی مرتبط کند. همین دیروز یک گزارش خبری بود که گفت مجاهدین در پشت قتل دانشمند هسته ای رژیم ایران بوده است. این گزارش در چندین وب سایت بود. هیچ چیزی دروغتر از این نمی تواند باشد. در این گزارش از مقامات امنیتی ناشناس آمریکایی نقل قول شده است. چقدر راحت! بی نام! غیرممکن است که بشود ثابت کرد و تقریباً همیشه مثل این مورد کاملاً غلط است. این یک اقدام از سر نومیدی است. چند ماه پیش وزیر خارجه کلینتون به طرابلس سفر کرد که به شورای ملی انتقالی و رهبری آن حمایت آمریکا را اطمینان بدهد. او برنامه های جدید، تقویت روابط نزدیکتر آمریکا و لیبی، برنامه مبادله، و 40میلیون دلار دیگر برای کمک به پیدا کردن قذافی و سلاحها را اعلام کرد. ساکنان کمپ اشرف چنین کمکی را تقاضا نمی کنند. آنها به دنبال حمایت تمام عیار سیاسی نیستند. تنها این حق شان را که در صلح زندگی کنند میخواهند.
در ماههای آینده و همانطور که خانم رئیس جمهور اشاره کرد شرایط اقتصادی در ایران بدتر خواهد شد. در ماههای آینده بطور فوق العاده ای بدتر خواهد شد. خرد شدن حکومتی که با اختلافات سیاسی داخلی مواجه است، تهدیدات اقتصادی، تهدیدات نظامی. احمدی نژاد از حاضر شدن در مقابل پارلمان خودش می ترسد که به سؤالات در مورد سیاستهای نه چندان تندروانه اش پاسخ دهد. باور نکنید ولی احمدی نژاد و بقیه ملاها می خواهند به سایر جهان نشان دهند که اختلافات کمی در رده های آنها وجود دارد و اینکه شاید احمدی نژاد یک مدره باشد. او اینطور نیست. هرگز نبوده و هرگز نخواهد بود. این یک فریب است. اگر ما بتوانیم توجه جهان غرب و ایالات متحده و سایر کشورها را از تمرکز روی مسأله کمپ اشرف منحرف کنیم، بعد می توانیم به آرامی با آن برخورد کنیم. بنابراین همه این تیغ کشی که تنگه هرمز را می بندیم، سلاحهای هسته ای، شرایط در سوریه، اینکه نیروی قدس در جاهای دیگر بکار گرفته شود، این تلاشی است که سایر جهان را منحرف کنند و طرحهایشان در رابطه با ساکنان کمپ اشرف را پنهان کنند. ما نباید اجازه دهیم این طفره رفتن ادامه پیدا کند. ملاها به احتمال زیاد معتقدند که با این شاخ و شانه کشیدن و سلاحهای هسته ای، آمریکا و سایر جهان با این موضوعات مشغول می شوند و برای آنها راحت است که به مسأله کمپ اشرف نپردازند. ما باید به تمرکز روی کمپ ادامه دهیم ما باید اطمینان یابیم که به رغم هرگونه تلاش رژیم ایران برای پوشاندن اهدافش، مسأله و خواست ساکنان اشرف درکانون توجه بین المللی باقی می ماند.
نهایتاً وقتی وزیر کلینتون سال گذشته به کابل سفر کرد برای آنچه او «چک واقعیت» توصیف کرد، او قتل رئیس جمهور سابق افغانستان برهان الدین ربانی را مورد بحث قرار داد. و با اشاره به او گفت «او تلاش می کرد کار درست را انجام دهد». وزیر کلینتون زمان آن است که شما کار درست را انجام دهید.
مجاهدین خلق را از لیست خارج کنید. زمان بررسی بیشتر همانطور که وزیر کلینتون چند ماه پیش گفت به سر آمده است. الان آنها را از لیست خارج کنید و اطمینان یابید که ساکنان کمپ اشرف محافظت می شوند.
متشکرم.
لارش ریسه
اکنون که برنامه را به پایان می بریم، می خواهم خلاصه یی از مهمترین نکات سخنرانیهای امروز را ارائه دهم.
نکته اول: جابه جایی تنها زمانی می تواند پذیرفته شود که تضمینهای حداقل حفاظت و امنیت ساکنان داده شده باشد.
نکته دوم: کمپ لیبرتی با شرایط کنونی قابل قبول نیست.
نکته سوم: جابه جایی تنها می تواند با احترام به کرامت ساکنان صورت بگیرد.
نکته چهارم: سفیر کوبلر، باید حقوق ساکنان اشرف را به رسمیت بشناسد و به خواسته های رژیم عراق تسلیم نشود.
در پایان، مایلم تشکر ویژه خودم را به تک تک سخنرانان ابراز کنم. بعضی از آنها راه طولانی دور دنیا را طی کردند و برخی کارهای بسیاری داشتند و برای آمدن به این جا بسیار وقت گذاشتند، بسیار از شما متشکرم. از همه شما حاضران نیز متشکرم. برخی از شما نیز راه طولانی را طی کرده اید. ما از این که شما عشق به آزادی و دموکراسی را چنین بارز می کنید، عشق به کشورتان ایران و مردم ایران، از شما برای آمدنتان به این جا بسیار متشکریم.
هم چنین می خواهم به تک تک شما ساکنان اشرف، که به این برنامه گوش دادید، سلام بسیار خاص بفرستم. تمام جمعیت حاضر در این جلسه در پاریس به شما درود می فرستد. به خاطر شجاعت و استقامتتان از شما تشکر می کنیم. آرزو می کنیم که به زودی آزادی را در آغوش بگیرید. همچنین می خواهم از شما که در داخل ایران این برنامه را نگاه می کردید، تشکر کنم. شما شجاع هستید. شما میلیونها نفر هستید. با شما در کنار هم، تا زمانی که آزادی در ایران حاکم شود، خواهیم ایستاد.
و سرانجام خانم رئیس جمهور مریم رجوی، از شما به خاطر رهبری و تلاش خستگی ناپذیرتان و عشقی که به همه ابراز می دارید، تشکر می کنیم. ما هم شما را بسیار دوست می داریم.
خیلی متشکرم.