خمینی در چه شرائطی از پاسیویسم سربرآورد و اعلامیه علیه شاه داد.

حسین اخوان
25 بهمن90

آذر ماه 1355 به تلفن خانه کویت رفته بودم. در گیشه کنار من یکنفر روزنامه کیهان را در دست داشت. تیتر آن چنین بود..... چند تروریست کشته شدند..... از او خواستم تا روزنامه را به من بدهد. موقعی که میخواستم روزنامه را به او برگردانم بنظرم آشنا امد. با هم شروع به صحبت کردیم. گفتم شما را می شناسم.  محمد منتظری بود ولی بدون عبا و عمامه .
سالها بود که او را ندیده بودم. با هم قراری در یک قهوه خانه گذاشتیم. از اوضاع و احوالم جویا شد گفتم منتظرم پاسپورتی درست شود تا از اینجا بروم. عکسی از من خواست و پاسپورت عربستان سعودی را برایم درست کرد. او مهر همه کشورها را داشت. چند روز بعد بلیط همواپیما گرفت. در مسیر بسوی فرودگاه یکنفر دیگر هم بما پیوست به نام سعید که بعد از انقلاب به نام باقری  از فرماندهان سپاه در قم شد.
در فرودگاه مشکلی پیش نیامد و از گیشه کنترل رد شدیم. در هواپیما پاسپورت را از من گرفت و یک پاسپورت پاکستانی به من داد و با آن وارد دمشق شدیم . با هم راجع به مسائل ایران صحبت کردیم. نظرش این بود که فوری به عراق بروم و با خمینی دیدار کنم. میگفت خمینی اعلامیه ای نمیدهد و حرفی نمیزند و هرچه میگوئیم فایده ای ندارد. فضای سیاسی نجف مرده است. به عراق برو و شرائط روز را برای خمینی بگو. در اثنای این صحبتها یکنفر دیگر به نام حمید آمد که بعدا معلوم شد علی جنتی است.
 البته وارد عراق شدن ریسک داشت . اگر در  عراق کسی را میگرفتند زندان و مشکلات زیادی بهمراه داشت .
بحث با محمد منتظری درباره نقش و وضعیت روحانیت بود که تماشاچی اوضاع بودند و ثناگوی شاه. در بین بحثها گفت موضع تو نسبت به خمینی و روحانیت تند است، خمینی با آخوندهای داخل ایران که سازشکار هستند فرق دارد. در این فاصله تا گرفتن ویزای عراق سری به پاریس بزن و با دیگران هم صحبت کن تا به محیط خارج بیشتر آشنا شوی . او نامه ای نوشت و مرا به بنی صدر در پاریس معرفی کرد ... دو ماه در پاریس ماندم و دوباره به سوریه برگشتم و به عراق رفتم. در عراق مهمان املائی بودم و توسط مصطفی پسر خمینی به پدرش معرفی شدم .
هر روز ساعت 8.5 صبح درب بیرونی خانه خمینی باز می شد و شیخ غلامرضا رضوانی پیشکار خمینی پشت میز کوچکی می نشست. اگر کسی استخاره ای داشت می نوشت تا خمینی استخاره باز کند و خود او هم با تسبیح استخاره میکرد. یکی از مشتری های استخاره شیخ غلامرضا رضوانی مرحوم غلامعلی صداقت نژاد شوهر خواهر نژاد حسینیان بود. قیافه حق بجانبی میگرفت که مثلا کار مهمی در پیش دارد و مشغول ذکر گفتن می شد. از او سوال کردم چرا استخاره کردی؟ گفت میخواستم بروم نهار استخاره کردم به کدام کبابی بروم بهتر است. وقتی از بیرونی خانه خمینی خارج شدیم قاه قاه خندید و همه دستگاه روحانیت را مسخره کرد و گفت مردم را سر کیسه میکنند. عجب دکانی براه انداخته اند. شعری هم ساخته بود که نیم بیت آن را برای طلبه ها میخواند و آنها عرش را سیر میکردند . میگفت ... علما تنگ بلورند.. علما بشکه نورند....
طلبه ها نیز به بیرونی خانه خمینی می آمدند و سیگار بغداد می کشیدند و حاج ابراهیم کارگر افغانی چای می آورد تا ساعت ده صبح که درب بیرونی بسته می شد و همه به مسجد «سوق الحویش» میرفتند. در این مسجد خمینی به مدت نیم ساعت درس حوزوی میداد و تمام میشد. گاهی در اثنای درس «علی پور» اشکال میکرد و بحث داغ می شد . در ساعت دوازده و نیم دوباره همه بر میگشتند تا نماز ظهر و عصر بخوانند.
این مریدان تابستانها برای ییلاق و قشلاق به ایران میرفتند و با سر تراشیده بر میگشتند.

منابع خبری خمینی چگونه بود ؟
شبها سید باقر موسوی که اهل شمال بود رادیو بی بی سی را میگرفت و اگر مطلبی راجع به ایران داشت ضبط میکرد و نوار آن را یواشکی که کسی نبیند به احمد خمینی میداد تا خمینی بشنود. ضبط صوت میگذاشتند و خمینی به دقت گوش میداد.
   فردای آنروز احمد خمینی نوار را برمیگرداند. خمینی سیاستهایش را با بی بی سی تنظیم میکرد. از نظر وی مطمئن ترین خبرها همان بود که بی بی سی گفته بود و مشتری جام جهان نمای بی بی سی و باقر معین بود که آنها هم حتما میدانستد. البته اعلامیه های خمینی از بی بی سی محض رضای خدا خوانده میشد. 
  پخش خبر و قضاوت بی بی سی برای خمینی مهم بود. رادیو مونت کارلو بزبان عربی برنامه پخش میکرد و راجع به ایران هم خبر داشت اما برای خمینی مهم نبود.
خمینی در خانه یک آدم معمولی بود مثل همه حرف میزد. بارها مطلبی را برای او نقل کرده بودم میگفت نه اینطور نیست بیشتر تحقیق کنید. خیلی ظاهر را حفظ میکرد. سید حمید روحانی(سید صادق زیارتی) می پرسید که وقتی با خمینی حرف میزنی حرفهای ترا گوش میدهد؟ گفتم بله، چطور ؟ مگر حرفهای شما را گوش نمیدهد؟ کمی مکث کرد و گفت وقتی من حرف میزنم حرفهایم تمام نشده آقا از اطاق خارج شده است.
 خمینی وقتی پایش را از چهارچوب خانه بیرون میگذاشت دیگر آن ادم نیم ساعت قبل نبود. وقتی راه میرفت به کسی  نگاه نمیکرد و رفتار و گفتارش عوض میشد. چیزی شبیه امامزاده میشد. یکی از طلاب به نام متقی یک دستمال یا مقداری نبات میآورد تا خمینی دست روی آن بکشد و برای مریض ببرند تا شفا پیدا کند - البته بعد از انقلاب 57 در کنار جماران برای خود او بیمارستان  خصوصی ساختند- .  
  اگرکسی خمینی را تحویل نمی گرفت بسادگی رهایش نمیکرد و خون او را مباح میدانست. او عقده های چرکینی در دل داشت و بارها بیان کرده بود. مثلا میگفت یک زمانی سوار اتوبوس تهران قم  بوده ماشین توی راه پنچر می شود و راننده به او میگوید نحوست اخوند ما را هم گرفت. این را به دل گرفته بود و فرموش نمیکرد. میگفت اخوند را سوار تاکسی نمیکردند. بالاخره وقتی آمد و به قدرت رسید انتقام همه اینها را از مردم ایران و از چندین نسل گرفت .
خمینی به عنوان آخوند که همیشه چشمش به دست مردم بوده تا وجوهات شرعیه بگیرد وقتی به پول و مقام رسید چه ها که نکرد! چه دستها که بزیر ساطور نبرد! و چه بر سر فقرا و بی خانمانها نیاورد؟ چه سرهای بیگناه که بالای دار نبرد!  تا ابهت و قدرتش را به مردم و جهانیان نشان دهد. .
 
کانال خبری مردمی
مسافرانی که از ایران برای زیارت می آمدند یا اخوندهائی که با او ارتباط داشتند - که بسیاری را ساواک روانه میکرد- تا اخبار را به او برسانند همینکه از خط خارج می شدند خمینی بلند می شد و از  اطاق خارج می شد. برخی از این کانالها در تشبیه مثل سردار مدحی بودند که بخارج آمده بود تا با اخباری که آورده بود باصطلاح سروسامانی به مخالفین بدهد و بسیاری را به دام انداخته بود تا با نیروی آماده او علیه رژیم مبارزه کنند .
شیخ علی آقا تهرانی به نجف آمده بود خیلی به او عزت و احترام میگذاشتند. درس اخلاقی را که خمینی گفته بود به او دادند که تبدیل به کتاب شد. بعد از انقلاب وقتی شیخ علی تهرانی به عراق رفت شبها در رادیو بغداد از جنایات خمینی صحبت میکرد. در یکی از نوارهایش شنیدم که در باره خمینی گفته بود ای خمینی امیدوارم به آتتش جهنم بیفتی. دختران خمینی گفته بودند که خمینی هر شب مستقیم از رادیو بغداد سخنان شیخ علی اقا تهرانی شوهر خواهر خامنه ای را گوش میکرده است. 

شروع اعلامیه دادن خمینی به حقوق بشر کارتر برمیگردد.
وقتی فضای حقوق بشری کارتر پیش آمد خمینی برای اعلامیه دادن و سخنرانی به روز شده بود. در ایران نامه های اعتراضی به شاه و هویدا نوشته می شد و مسائل و مشکلات بیان می شد و خلاصه ترس از ساواک شاه ریخته بود. احمد خمینی به آخوند فردوسی پور و محتشمی پور گفت ضبط صوت هایشان را بیاورند خمینی میخواهد راجع به مسائل روز صحبت کند . خمینی در این سخنرانی به آخوندها رهنمود داد حالا موقع نوشتن و گفتن است. نترسید از شکنجه و اعدام خبری نیست. بگوئید و بنویسید تا عقب نمانید، همانطور که دیگران می نویسند و مشکلات را مطرح می کنند. خمینی برای اعلامیه دادن و سخنرانی آماده شده بود و بدنبال سوژه میگشت، خصوصا که تمام اعلامیه های او را بی بی سی پخش میکرد.
رادیو بی بی سی رادیو نهضت روحانیت شده بود. ولی چگونه اطلاعیه ها و سخنان بدست بی بی سی میرسید؟ این راز سر به مهری است که هنوز هیچ کس از روی آن پرده برنداشته و آن را بیان نکرده است. بی بی سی به اعتراضات شاه اهمیت نمیداد و میگفت مستقل است و فقط نقش خبری دارد و منظورخاصی هم ندارد. خمینی را به ماه فرستاد و ادامه داد که هنوز شبها مردم آن را میتوانند در بی بی سی ببینند. در آن روزها بی بی سی برای خمینی سنگ تمام میگذاشت، چه دروغ هائی را ساخت تا او را بر کرسی نشاند. یکی از دروغ ها چنین بود : وقتی خمینی را از عراق اخراج کردند در مرز کویت به او اجازه ورود ندادند. ابراهیم یزدی به بغداد آمد و سرپرستی کار خمینی را به عهده گرفت. در رادیو ها از قول خمینی گفته بودند اگر فرانسه هم به او اجازه ورود ندهد از این فرودگاه به آن فرودگاه خواهد رفت تا صدای مردم را بگوش جهانیان برساند. در حالیکه خمینی اصلا نه اهل چنین ریسکی بود و نه در اندیشه رساندن صدای مردم. محتشمی پور به من گفت خمینی چنین حرفی نزده است. او نمیدانست ساخته کیست؟ خود خمینی هم هیچوقت تکذیب نکرد. خمینی برای عوام فریبی و از میدان به در کردن رقبا از چنین دروغهایی استقبال میکرد، در صورتی که ساده لوحان پر مدعا نمیدانستند آخوند مرتجع هرگز نمیتواند منافع مردم بویژه محرومین را در نظر داشته باشد. از آنها فقط برای سیاهی لشگر استفاده میکرد تا برگرده شان سورار شد و بچه هایشان را بر روی مین بفرستد.
وقتی خمینی خطر را دور دید و فضا را برای موج سواری بسیار مناسب یافت لحن و شدت سخنانش را عوض کرد . هم دروغهایش را شاخدار کرد و هم مجیزگویی و نصیحت شاه را کنار گذاشت . خمینی در سخنرانی 16 آبان 57 چنین گفت:
«این اشخاصی که از علما در حبس رفته اند یا کشته شده اند یا پای انها را در روغن داغ گذاشتند یا میگویند پاهای انها را اره کرده اند ... ما که نمیخواهیم به اینها نفت ندهیم تا دست و پا بزنند که یک ملتهائی را از سرما خواهیم کشت، در مقابل نفت هم که پول نمیگیرند یا آهن پاره یا طیاره هائی به آن قیمت گزاف میگیرند ... شما پایتان را توی دهات بگذارید، بروید توی خوزستان را ملاحظه کنید ... آیا این سی میلیون ایرانی با شما دشمنی شخصی دارند یا خیر؟ به این سی میلیون خیانت شده است، دیگر راه آشتی نیست ... چی را ببخشیم؟ ... اقا این بچه ها وجوانهای ما را بخون کشیده اند چه چیزی را ببخشیم؟ این ادم مملکت را به باد داده کجایش را ببخشیم ...
 
باز جوئی خانواده بی بی سی از راه دور
اخیرا بی بی سی گفته است کارمندان او را از راه دور با اینترنت بازجوئی کرده اند و ترس به جان حقوق بگیران بی بی سی افتاده است، جان خانواده های شان عزیز است چرا مزاحم آنها می شوند؟ شکوائیه پشت شکوائیه که این چگونه رفتاری است. حال آنکه خود بی بی سی در دوران حاکمیت رژیم آخودی برای کشتار مجاهدین طی سالها خبر سازی کرده است و در زمانی که رژیم خانواده های مجاهدین خلق را اعدام هم میکند صدایش در نمی آید .
از متن بازجوئی های ماموران اطلاعات آخوندها از کارمند بی بی سی خبری در دست نیست و شنوندگان بی بی سی نمیدانند چه چیزهائی رد و بدل شده است. این پنهانکاری ها به چه دلیل است؟ مگر قبلا نمیگفتید که فقط رسانه خبری هستید پس چرا این اخبار موثق را بیرون نمیدهید؟ مگر بر سر سرنوشت مردم مذاکره نمیکردید؟ چه موانعی پیش روی آنهاست  که اربابان  صادق صبا دست روی دست گذاشته اند؟ آیا اخوندها  همان رفتاری را داشته اند که با سربازان انگلیسی در خلیج فارس داشتند یعنی لباسهایشان را عوض کرده اند.
بعد از دستگیری و بازجوئی کارمندان بی بی سی منتظر بودم که خبرنگاران بی بی سی که با خانوادهایشان بی احترامی شده آن را بی جواب نگذارند. اما با تیتر زدن بی بی سی که ترور متخصصین و آموزش مجاهدین خلق در اسرائیل ..... جواب آن را دادند که معنی آن برای رژیم غلط کردیم است. اگر حرفی زده ایم که به ساحت مقدس اعلیحضرت همایونی سید علی بی حرمتی شده غلط کردیم .
آخوندها تا به حال هر کسی را که اعدام کرده اند پیشوند اسرائیلی و سیا را به او چسبانده اند - از هر گروه و طیفی که بوده- تا بگویند ترور یا اعدام یا گلوله و سر بریدن حقش بوده است. این خبر بی بی سی و ان. بی. سی مجعول و دست ساز محمدجواد لاریجانی تروریسین جنایات رژیم است در راستای توجیه و جا انداختن رژیم در شرائط بعد از احمدی نژاد است. محمد جواد لاریجانی دو سره بار میکند. اگر یادتان باشد در دوره های قبل نزد انگلیسی ها رفته بود تا بگوید ولی فقیه همان چیزی هست که انگلیسی ها میخواهند و قول و قرارهائی هم گذاشته بود که همان زمان جناح مقابل آن را روکرد و گفت محمد جواد لاریجانی از مستخدمین انگلیسیها است که نزد اربابانش درد دل کرده است .
این همان حکومت به اصطلاح مستقلی است که برای دفع هر باندی از بدنه خودش باید آمریکائیها و انگلیسیها و فرانسویها در جریان قرار بگیرند.

 پشت پرده چه خبر است؟ و چرا آدرس عوضی میدهند؟  .
 خبر داغ بی بی سی در دادگاه ................
 در کدام دادگاه این ادعا ها ثابت شده است که اینچنین حکم صادر میکنند .
سیطره آخوند باعث شده هر روزی بخواهد کشتاری مانند کشیشان مسیحی و یا حرم امام رضا را تدارک ببیند یا زن و بچه مردم را بخاک و خون بکشد، شخص خامنه ای مسولیت آن را به گردن مجاهدین می اندازد. شاید مجاهدین خلق باید ثابت کنند که ما نبودیم تا دشمنانشان قانع شوند .
 این بار خبر  بی بی سی  به نقل از یک مقام آمریکائی می باشد که نمیخواسته نامش فاش  شود . 
چرا این مقام نخواسته است نامش فاش شود؟ چون خبر جعلی است. وقتی مشت او باز شود دیگر نمیتواند بیطرف باشد . ایران گیتی ها مشغول هستند. پشت این خبر حرف و حدیث بسیار است. با این زمینه سازی میگویند مجاهدین باید در لیست تروریستی باقی بمانند و همه کسانی که طی 33سال گذشته برای سرکوب مردم و مقاومت ایران زمینه سازی کرده اند شریک جرم و جنایت آخوندها هستند. تاریخ همدستان دیکتاتورها و جنایتکاران را نمی بخشد. آنها که فرضیه می سازند و بر اساس آن حکم صادر میکنند چه فرقی با اخوندها دارند. فرق آنها با اخوندها اینست که قدرت ندارند، البته آرزوی آن را دارند و هر روز برنگی در می آیند و دخیل می بندند شاید به بازی گرفته شوند و اخوند حاکم نیم نگاهی بر آنان بیاندازد. اخوندهای حاکم از هر دو جناح شان پول نفت و قدرت را با هیچ کدام از شما ها که لحظه شماری میکنید تقسیم نخواهند کرد. اگر شما آنها را نمیشناسید و با زبان آنها که چه میگویند و چه میخواهند بیگانه هستید من همه این نوکیسگان از هر دو جناح را میشناسم. شما را تا لب جوی می برند و تشنه بر میگردانند. همین اصلاح طلب های قلابی قطب زاده را اعدام کردند. خودتان را برای انها لوس میکنید و خنجر خون الود را برای راضی کردن آنها از نیام بر میکشید.
مجاهدین خلق در محاصره دشمنان گوناگونند و دویست نفر از مجروحین و بیماران شان جانشان در خطر است. شرایط کمپ لیبرتی همانند زندان میباشد و برای آنها با کمک آمریکائیها تدارک دیگری دیده اند تا مانع اصلی در زدوبند برداشته شود. هنوز بعضی از شما قربانیان نگرفته اید که ماجرا چیست؟ وقتی آوار روی سرتان  خراب شد افسوس خواهید خورد.
  لابیها و دلالهای خون و نفت و لاریجانی ها به پرواز درآمده اند تا توجیه گر آنچه در راه هست باشند.  گردانندگان بی بی سی فکر میکنند اخوندهای قرون وسطائی تا ابد بر سر چاه نفت هستند و باید در خونخوارگی همدست آنها باشند تا رضایت آنها را جلب کنند. خانواده لاریجانی ها کمک کار خامنه ای هستند و با از مابهتران رابطه قدیمی دارند. علی لاریجانی رئیس مجلس رژیم داماد شیخ مرتضی مطهری است که خانه او مرکز همه زدوبند ها با ساواک و سیا بود و طرفهای مربوطه میدانند که رئیس مجلس ملاها کیست؟ و آبشخور او کجاست؟ محمد جواد لاریجانی یکی از دلالان زبر دست ملاها است که در وزارت خارجه با همه طرف حساب بوده است . برادر دیگر اینها رئیس قصابخانه ولایت مطلقه فقیه است(به اسم قوه قضائیه) که هر روز حکم اعدام تعدادی از زنان و مردان و کودکان را صادر میکند .
اما باور کنید که دوران ساخت و پاخت بر سر ملت تحت ستم و سرکوب ایران به سر آمده است. دلیل آنهم همین شرائط بحرانی خامنه ای است . اگر این ملای قرون وسطائی زمینه اجتماعی میداشت که نیاز مبرم  به کهریزک و اوین و باندهای استشهادی و نیروهای گسترده سرکوبگر مردم  با ضافه لایبهای خارجی و مزدورانی نظیر نایاک و آیت الهی نظیر بی بی سی نفتی و رادیو فردا و .... نداشت.