منوچهر هزارخانی-فاضلابهای « لیبرتی»

ترکیدن لولة فاضلاب کمپ لیبرتی را سرسری نباید گرفت, چون اهمیت نمادین زیادی دارد. البته خود پدیده, یعنی ترکیدن لولة فاضلاب, آزاردهنده و ناراحت کننده است. اما این, ظاهر قضیه است. زیر آن باید ترکیدن فاضلاب بزرگتر و آزاردهنده تری را دید که توسط مالکی و آن آقای تسهیل کننده به خواست حکومت آخوندها سر هم بندی شده بود تحت عنوان« اردوگاه ترانزیتی».
وصف این اردوگاه را, که اکنون سیر تا پیازش مشخص شده و عده یی با زندان مقایسه اش می کنند و عده یی دیگر با اردوگاه اسیران نازی در جنگ دوم جهانی, لابد همه در ا فشاگریهای روزمرة جنبش مقاومت خوانده اند و می خوانند؛ بنابراین نیازی به تکرارش نیست. آن چه من می خواهم در این جا بگویم این است که در زیر این فاضلاب بزرگتر دوٌمی هم یک فاضلاب مهیب تر سوّم وجود دارد که عبارت باشد از طرز فکر حاکم بر دستگاههای عریض و طویلی که به مسأله پناهندگان می پردازند. این طرز فکر را در کمپ لیبرتی به طور روشن می توان مشاهده کرد. این را که یک «متخصص سر پناه سازی» پس از بازرسی زیر سا ختها گزارش می کند که کمپ طبق استانداردهاست, می توان به حساب ماست مالی کردن ماموریتی گذاشت که به عهدة آن «متخصص» گذاشته شده بود. ولی وقتی همین گزارش ماستمالی شده مورد تایید تمام سلسله مراتب اداری مربوطه قرار می گیرد و آقای تسهیل کننده مامور ابلاغش می شود, دیگر به ماستمالی کردن یک کارمند بر نمی گردد, به « استاندارد» هایی بر می گردد که آن دستگاه عظیم ولی بی بتّه برای زندگی پناهندگان کافی تشخیص داده است. موقعیت پناهنده, به خصوص اگر پناهندة سیاسی باشد, در نظر آن دستگاه, موقعیت «آوارگی» و « بی خانمانی» است؛ موقعیت آدم از این جا رانده و از آن جا مانده. حقی که ندارد هیچ, از بابت صدقه یی هم که همراه با تحمیل انواع شرط و شروط دریافت می کند, باید سپاسگزار باشد. « خویشتنداری» از فعالیتی که او را به پناهجویی واداشته, کمترین توقعی است که از او دارند. طرز فکر همان طرز فکر زمان برده داری یا, دست بالا, دوران استعمار کهن است. در کنوانسیونها, میثاقها, عهدنامه ها هر چه نوشته شده باشد, در عمل همین طرز فکر است که به اجرا گذاشته می شود, همین فاضلاب سوٌم.
برگردم به ترکیدن لولة فاضلاب کمپ لیبرتی, که البته حادثه یی آزار دهنده و بد بو است. می توانیم دماغمان را بگیریم تا بویش آزارمان ندهد, ولی نمی توانیم چشممان را ببندیم تا واقعیتش را نبینیم.
چرا ؟ چون چهار صد مبارز از جان گذشته داوطلب شده اند, تمام شرایط تحمیلی مالکی-کوبلر را پذیرفته اند و به کمپ لیبرتی آمده اند تا همین فاضلابها را نشانمان بدهند.