سخنرانی خانم مریم رجوی در کنفرانس بین المللی پاریس

 شنبه ۰5 فروردین ۱۳۹۱
دوستان عزیز!
روز همگی به خیر.
از برگزارکننده کنفرانس، کمیته  فرانسوی برای یک ایران دموکراتیک، سپاسگزارم.
مایلم  ابتدا به خاطر وقایع تأسف بار در فرانسه تسلیت بگویم. تسلیت به مردم فرانسه، به جامعه یهودیان و به ویژه به خانواده‌های قربانیان حملات تروریستی اخیر. این فاجعه، عملکرد بنیادگرایی تحت نام اسلام است؛ بنیادگرایی که قلب آن در تهران و قم می‌‌تپد.  ما از حدود ربع قرن پیش، نسبت به خطر بنیادگرایی هشدار دادیم.
به‌عنوان یک زن مسلمان باید تأکید کنم که این جنایت‌ها ربطی به اسلام ندارد. قرآن در سوره مائده می‌گوید: اگر خون حتی‌یک نفر به ناحق ریخته شود، مانند کشتن تمام مردم است: فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمیعًا. کما این که نجات جان یک انسان، مانند نجات جان همه انسان‌هاست: فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمیعًا.

ماه گذشته، خامنه‌ای دریک سخنرانی علنا وصریحا گفت که رژیمش، گروه حزب‌الله لبنان را تأمین و تدارک می‌کند. چه‌نشانه‌یی از این واضح‌تر درباره منبع اصلی تروریزم و بنیادگرایی؟ این رژیم، بنیادگرایی و تروریسم خود را در لباس دین ارائه می‌کند.
بنابراین، راه مقابله با آن آلترناتیویی است بر اساس اسلام بردبار و دمکراتیک. و مجاهدین این آلترناتیو دمکراتیک را که آنتی تز بنیادگرایی است، نمایندگی میکنند؛ اسلامی که پیام آن رحمت و آزادی و برابری و برادری و عشق و  همزیستی، میان تمامی مذاهب است.
دوستان عزیز!
در پنجمین روز عید نوروز و در پنجمین روز آغاز بهار، بار دیگر سال ایرانی را به شما و هموطنانم در داخل و خارج کشور تبریک می‌گویم؛ همراه با گرم‌ترین درودها و تبریکها، برای زنان و مردان شجاعی که برای سرنگونی رژیم ولایت فقیه و شکوفایی بهار آزادی و دمکراسی در ایران، مبارزه می‌کنند.
امیدوارم سال نو، سال رهایی از شر فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران، برای تمام مردم منطقه باشد.
بسیار خوشوقتم که در چنین روزی با شما دوستان گرامی که از آمریکا و کشورهای مختلف اروپا حضور به هم رسانیده‌اید، دیدار می‌کنم.
این کنفرانس در آستانه سالگرد یورش وحشیانه قوای عراقی به ساکنان بی‌دفاع اشرف در ۱۹فروردین برگزار می‌شود؛ یک جنایت علیه بشریت که بر اساس طرح و دستور ولی‌‌فقیه ارتجاع، با هماهنگی سپاه تروریستی قدس و به منظور پاکسازی خونین تمام مجاهدان آزادی صورت گرفت.
در آن روز، مهاجمان با زرهی‌های خود، از روی بدن‌های دست کم ۲۲ نفر از اشرفی‌ها عبور کردند. ۳۶ قهرمان آزادی به‌خاک‌افتادند؛ اما طرح خامنه‌ای برای نابودی اپوزیسیون را درهم شکستند.
حمله ۱۹ فروردین در حقیقت، مهم‌ترین پاسخ خامنه‌ای به قیام‌های مردم ایران بود که کم‌تر از دو ماه پیش از آن، تمامیت رژیم را به لرزه درآورده بودند. از این نظر این واقعه، آینه‌یی است که هم نیاز مبرم رژیم آخوندها به از بین بردن جنبش مقاومت را نشان داد، هم دست نشاندگی دولت عراق و هم رویکرد غیرمسئولانه دولت آمریکا که تعهد خود به تک تک ساکنان اشرف را نقض کرد و سیاستی در پیش گرفت که مطلوب رژیم آخوندها بود.
همه می‌دانیم که چند ساعت قبل از شروع کشتارها در ۱۹ فروردین، یک یگان نظامی آمریکایی در  اشرف، به‌طور غیرمترقبه‌یی آن جا را ترک کرد. از آن موقع هنوز این سئوال باقی است که چه کسی دستور این عقب‌نشینی را صادر کرد؟
  فرمانده این واحد کجاست که بتواند درباره حقایق شهادت بدهد؟
راستی تحقیقات درباره این قتل عام که کمیسر عالی حقوق بشر ملل متحد خواستار آن شد، چرا انجام نشد؟ و چرا به‌هیأت‌های کنگره آمریکا و پارلمان اروپا که خواستار حضور در اشرف و تحقیق در این باره شدند، اجازه ورود به اشرف داده نشد؟
حقیقت این است که حمله به اشرف، در اصل نمود یک بحران بزرگ، یعنی مسأله ایران، است.
رژیم ولایت فقیه به بن بست رسیده است. از یک طرف در داخل کشور، به خاطر بروز یک شکاف بزرگ در رأس هیأت حاکمه و نیز خطر فوران قیام‌ها در شهرهای ایران و یک ورشکستگی عمیق اقتصادی.
از طرف دیگر در خارج، روند سرنگونی دیکتاتوری سوریه، رژیم‌شان را به طور جبران ناپذیری متزلزل می‌کند.
برای فرار از این موقعیت مرگبار، آخوندها به تروریسم بیشتر و جنگ‌افروزی روی آورده‌اند. افزایش بی‌سابقه اعدام‌ها در ایران که در یک سال گذشته به ۶۷۰ مورد رسیده است، تشدید فعالیت‌ها برای تولید بمب اتمی و شرکت مستقیم در کشتار مردم سوریه، اجزای این سیاست را تشکیل می‌دهد. اما در کانون آن، تلاش برای از بین بردن مقاومت سازمان یافته و حمله به‌اشرف است که کلید تغییر در ایران را در دست دارد.
در حقیقت، آخوندها برای فرار از سرنگونی به جنگ با مردم ایران، جنگ با مردم منطقه و جنگ با جامعه جهانی روی آورده‌اند.
 برای مقابله با این جنگ‌افروزی شوم که صلح و امنیت جهان را تهدید می‌کند، یک سیاست قاطع لازم است.
اما سیاستهای غرب در برابر این رژیم شکست خورده است. می‌بینیم که در قبال خطر اتمی رژیم، دولت آمریکا از  یک طرف به بزرگنمایی تأثیر تحریم‌های بین‌المللی مشغول است. از طرف دیگر، این ارزیابی بی‌پایه را اشاعه می‌دهد که گویا آخوندها هنوز برای ساختن بمب اتمی تصمیم نگرفته‌اند.
راستی وقتی که یک لشگر مسلح از فاصله چند فرسنگی برای حمله به حرکت در آمده است، گفتن این که «نه حرکتی در کار نیست»، به سود چه کسی است؟
در قبال جنایت علیه بشریت در سوریه نیز دولت‌های غرب یک موضع انفعالی در پیش گرفته‌اند. حال آن که آخوندها با کمک دولت عراق پی‌درپی محموله‌های تسلیحاتی برای حکومت بشار اسد ارسال می‌کنند.
و سرانجام سیاست ایالات متحده و اتحادیه اروپا، مبنی بر تن دادن به مطامع رژیم علیه اشرف و ادامه ناموجه نام‌گذاری علیه مجاهدین به سود آخوندهای تهران عمل کرده است.
اما ذلت و عقب‌نشینی در برابر فاشیسم مذهبی یک روی سکه ورشکستگی سیاست مماشات است. و روی دیگر آن، حملات تند و آتشین علیه جبهه مدافعان تغییر در ایران است.
همه شاهدند که امروز یک گرایش نیرومند در میان سیاستمداران و مقام‌های ارشد و فرماندهان عالیرتبه نظامی در دولت‌‌های ۲۰ سال اخیر آمریکا شکل گرفته است که برقراری دمکراسی را راه حل مؤثر مسأله ایران می‌دانند.
در کنگره و سنای آمریکا نیز از سالها پیش این گرایش از اعتبار و پایگاه مهمی برخوردار بوده است.
اکثریت نمایندگان سی پارلمان در کشورهای اروپایی نیز در سالهای اخیر به حمایت از همین اهداف برخاسته‌اند.
واضح است که حملات امروز برخی مقام‌های ناشناس آمریکا به شخصیت‌های مدافع دمکراسی در ایران ، در حقیقت از سر ورشکستگی سیاست تعامل و مماشات است.
این حملات البته به دور از هرگونه انصاف و عدالت است و از اصول اخلاقی بویی نبرده است. اما فراتر از این، وقتی پرده‌ها را کنار بزنیم، معلوم می‌شود که دو سیاست در حال رویارویی با یکدیگرند:
یک طرف سیاستی که خواهان ادامه رژیم آخوندهاست. در نتیجه در مقابل تهدید فاشیسم مذهبی و تروریسم و بمب اتمی آن تلاش می‌کند ضعف و ذلت خود را با لفاظی و  ژست‌های میان تهی پنهان کند؛ سیاستی که از فرط ذلت، چه بسا دست‌آخر، بمب اتمی را هم به آخوندهای حاکم بر ایران ببازد.
اما در طرف دیگر، گرایشی است که خواهان سرنگونی ملاها است؛ جبهه‌یی از شخصیت‌های نامدار آمریکا که به تلاش صادقانه‌ و مسئولانه‌یی برای تغییر یک سیاست عقب‌مانده برخاسته‌اند. به همین دلیل، از جانب صاحبان کوته‌بین همین سیاست عقب مانده، مورد حمله قرار گرفته اند. در کانون رویارویی این دو سیاست، مقاومت مردم ایران قرار دارد.
این شخصیت‌ها حقیقتاً مظاهر دفاع از دمکراسی محسوب می‌شوند. آنها بارها دولت آمریکا را به خاطر نقض تعهداتش درخصوص حفاظت از ساکنان اشرف سرزنش کرده‌اند.
سوال این ‌است که : آیا نقض تعهدات، پشت کردن به اصول اخلاقی، بی‌اعتنایی به قوانین بین‌المللی و اتخاذ سیاستی که طرف برنده آن فاشیسم مذهبی است، به سود مصالح حقیقی آمریکا و تمام جهان است یا فراخواندن به تصحیح آن ؟
جرم اصلی این انسانهای شریف این ‌است که خواستار توقف برنامه اتمی ملاها هستند و خواستار سرنگونی آنها و ممانعت از یک ایران اتمی که صلح و امنیت بین‌المللی را به خطر می‌اندازد.
جرم آنها این است که با پیروی از طرح‌ها و خواست‌های رژیم علیه اشرف و ساکنانش مخالفت کرده‌اند. به یاد داریم که سفیر جان بولتون، یک بار در همین کنفرانس‌ها، در بحث پیرامون سیاست صحیح در قبال ایران،  بالصراحه گفت: اشرف بخشی از راه حل مسأله ایران است، نه بخشی از مشکل.
این شخصیت‌ها هم‌چنین حقایق مربوط به کمپ لیبرتی را با صدای بلند به همه گفته‌اند. آنها پرسیده‌اند چرا استانداردهای انساندوستانه و حقوق بشری در کمپ لیبرتی وجود ندارد؟
به همین دلیل مقام‌های ناشناسی که در آمریکا تلاش می‌کنند بر وضعیت کمپ لیبرتی سرپوش بگذارند، از این اظهارات برآشفته‌اند. آنها به شهردار جولیانی می‌گویند که چرا علیه زندان‌سازی در کمپ لیبرتی سخن گفته است. راستی بیان یک واقعیت آشکار جرم است یا کتمان آن؟ و راستی اگر این کمپ شرائط قابل قبولی دارد، چرا اجازه ندادید که ۲۱ نفر از همین شخصیت‌ها که برای بازدید از آن اعلام آمادگی کرده بودند،  به آن جا بروند؟
جرم بزرگ این شخصیت‌ها هم‌چنین این است که علیه بی‌عدالتی و قانون‌شکنی در مورد مقاومت ایران یعنی نام‌گذاری مجاهدین اعتراض کرده‌اند. آنها این حقیقت آشکار را بازگو کرده‌اند که ادامه نام‌گذاری مجاهدین فاقد مشروعیت و از نظر قانونی و اخلاقی ناموجه است.
به یاد داریم که ژنرال شلتون از این هم فراتر رفت و یک بار نوشت:« امتناع از برداشتن نامگذاری تروریستی مجاهدین خیانت به دموکراسی است».
و اجازه بدهید سخنان وزیر تام ریج را نقل کنم که گفت:« اگر می خواهیم یک ایران دموکراتیک را ببینیم، تغییر رژیم تنها امید ماست. و پتانسیل کسب دموکراسی برای ایران، در گروهی از اپوزیسیون است که متعهد به تغییر دموکراتیک است؛ یعنی مجاهدین خلق که برای دهه ها با نسل کشی گسترده روبرو بوده است».
در این میان، سخنگویان و مطبوعات تحت کنترل فاشیسم مذهبی در تهران به حمله‌ و هتاکی علیه این شخصیت‌ها پیوسته‌اند. عوامل شناخته شده همین رژیم در آمریکا نیز این حملات را دامن می‌زنند.
آیا صاحبان سیاست عقب‌مانده در آمریکا شرم نمی‌کنند که با فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران همنوا شده اند؟ 
اما مردم و  تاریخ به سرعت داوری می‌کند که این شخصیت‌ها از قضا بزرگترین خدمت را به صلح و امنیت جهانی کرده‌اند.
بی‌دلیل نیست که قانونگذاران در آمریکا، در اتحادیه اروپا و در انگلستان، در مورد این کارزار ترور شخصیت، ابراز خشم و انزجار کرده‌اند؛ تروری به مصداق این ضرب المثل که میگوید: اگر پیام را دوست نداری. پیام‌آور را به قتل برسان!
 پس بگذارید فراخوان قاضی موکیزی به آمریکایی‌ها را به یاد بیاوریم که گفت:  « زمان آن فرا رسیده که سخن و رفتار ما براساس اصول و اعتقادمان باشد؛ تا وقتی نسلهای متوالی بپرسند که ما برای پیشبرد نیکی، و مقاومت در برابر پلیدی، چه‌کرده‌ایم؟ پاسخی پیدا کنندکه وجدان ما و آنها نسبت به آن راحت باشد».
و سرانجام این پرسش بزرگ وجدان حقیقی آمریکا که از سوی آقای پاتریک کندی عنوان شده، هم‌چنان در گوش‌ها زنگ می‌زند که « ما به عنوان انسانهای خوب، در کدام جبهه تاریخ ایستاده ایم، جبهه حق یا ناحق؟» و این خود او بود که فریاد کشید که دفاع از اشرف، «آزمایش برای تمامی بشریت آزاد است؛ چه در آمریکا باشند چه در فرانسه یا آلمان یا هرکجای دیگر».
دوستان عزیز!
همان طور که می‌دانید تاکنون سه گروه از ساکنان اشرف به کمپ جدید منتقل شده‌اند. این انتقال، متأسفانه به یک جابه‌جایی اجباری، همراه با آزارها و فشارهای بسیار، تبدیل شده است. چهار روز پیش از این، پس از ورود سومین گروه اشرفی‌ها به لیبرتی، مهندس بردیا امیر مستوفی، بر اثر خستگی و فشارهای ناشی از بازرسی‌های طولانی دچار ایست قلبی شد و به شهادت رسید.
به این مناسبت، باز هم به یارانش در اشرف و لیبرتی و به اعضای خانواده محترمش که امروز برخی از آن‌ها در همین اجتماع حاضر شده‌اند، میگویم: بردیا زنده و حاضر است و راه و آرمان او برای آزادی مردم ایران قطعاً به پیروزی میرسد.
سلام بر بردیا که برای آزادی مردم و میهنش تا آخرین نفس پایداری کرد.

برخلاف تأکیدات مکرر کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد، ساکنان در لیبرتی، آزادی تردد ندارند. کما این که از امکان دیدار با خانواده‌ها یا وکلایشان محروم‌اند. و از همه مهم‌تر، حضور غیرقابل توجیه قوای مسلح در داخل محدوده خصوصی کمپ است که موجب ناامنی دائمی برای ساکنان شده است.
همین دو روز پیش، پلیس مسلح به صورت ناگهانی و بدون هیچ  دلیلی به محوطه محل استراحت خواهران ما در این کمپ وارد شد که اضطراب‌ها و تنش‌های زیادی ایجاد کرد. این نمونه‌یی از خطراتی است که حضور ناموجه و پرخطر قوای نظامی در محوطه داخلی کمپ ایجاد می‌کند.چرا ملل متحد تاکنون دولت عراق را وادار به رعایت حریم خصوصی کمپ نکرده است؟
همه ما در اینجا اعلام می‌کنیم که ادامه این وضعیت به کلی غیرقابل قبول و غیرقابل تحمل است. من هشدار می‌دهم که حضور قوای مسلح در داخل کمپ قویاً پتانسیل بروز یک فاجعه انسانی را ایجاد می‌کند.
در مورد شرائط زیستی کمپ نیز باید تأکید کنم که، باز هم برخلاف تمام قول‌ها، چه از نظر مساحت مورد نیاز استقرار ساکنان و چه از لحاظ بهداشتی و تأسیساتی و خدماتی، وضعیت موجود، خارج از استانداردهاست و چیزی جز تحمیل یک شرائط رنج‌آور و پرفشار نیست.
خلاصه کنم برخلاف تمام تعهدات ملل متحد و آمریکا، آنچه دولت عراق تحت عنوان «لیبرتی» تحویل داده است، محیط نابسامان و اسفناکی است که با ممنوعیت‌ها و حضور پلیس احاطه شده است. با این همه، تردیدی نیست که مجاهدان آزادی،  با صبر و کوشش خود، همین محیط آزار دهنده را تغییر می‌دهند.
هم‌چنان که رهبر مقاومت مسعود رجوی در همین روزها گفته است :اگر صحبت از عنصر انسانی و عنصر تعیین کننده و عنصر مجاهد خلق   است، بعد از این یک دهه، به گواهی جهان و مردم جهان،  اشرف به اوج رسید، تکثیر شد، ماندگار شد و جاودانه شد. در کجا تکثیر شد؟ در تک تک اشرفی‌ها و یاران اشرف نشان در ایران و سراسر جهان و در تاریخ معاصر.
دوستان عزیز!
 برای تضمین راه‌حل صلح آمیز، مقاومت ایران همچنین بر لزوم فراهم شدن حداقل‌ اطمینان‌ها در کمپ جدید تأکید دارد. به خصوص که شواهد متعدد، از جمله طولانی بودن مصاحبه‌های کمیسیاری عالی پناهندگان، نشان داده است که این محل، یک کمپ ترانزیت موقت نیست.
از این رو لازم است که:
ـ  پلیس و نیروهای مسلح بطور کامل از کمپ لیبرتی خارج شوند و توافقات به عمل آمده در این زمینه به اجرا درآید.
ـ ساکنان از حق انتقال اموال منقولشان به محل جدید، برخوردار شوند و بتوانند سایر اموال خود را به فروش برسانند یا به‌محل دیگری بفرستند.
ـ  موانعی که دولت عراق بر سرراه  سازندگی زیرساختها ایجاد کرده سریعا برداشته شود؛ تا ساکنان بتوانند با هزینه خود ضروری‌ترین نیاز‌ها، نظیر احداث محلی برای استراحت بیماران یا تسطیح و  ایجاد راه‌های عبور و مرور برای افراد بیمار را برآورده کنند.
ـ و روند کار باز تایید پناهندگی ساکنان توسط کمیساریای عالی پناهندگان و انتقال آنها به کشور ثالث تسریع شود.
از دولت آمریکا،  از اتحادیه اروپا و خانم کلینتون و بارونس اشتون درخواست می‌کنم از فراهم شدن تضمین‌های حداقل در کمپ جدید حمایت کنند.
می‌خواهم مجدداً هشدار بدهم که ساکنان اشرف و لیبرتی، با بردباری منتهای حسن نیت و انعطاف را از خود نشان داده‌اند. اما از نیت ناسالم و شوم دولت عراق باید بترسید.
بله، تمام موضوع، ایستادگی مقاومت ایران در برابر رژیم آخوندی است که برای حفظ حکومت لرزان خود، به جنگ‌افروزی و سرکوب، رو آورده است.
ساکنان اشرف و مقاومت ایران با تمام قوا در مقابل این رژیم ایستاده‌اند. آخوندهای حاکم باید آرزوی خود برای نابودی یا تسلیم مجاهدان آزادی و به زنجیرکشیدن همیشگی مردم ایران  را به گور ببرند.
باشد که با همبستگی جهانی، سال جدید به سال شکست فاشیسم مذهبی تبدیل شود.
از همه شما متشکرم