کنفرانس در واشینگتن -بزرگداشت شهیدان فروغ اشرف

6 آوریل 2012 (18 فروردین 1391) کنفرانسی در واشینگتن به مناسبت سالگرد 19 فروردین , بزرگداشت شهیدان فروغ اشرف برگزارشد

دراین کنفرانس تعدادی از  شخصیت های عالیرتبه آمریکایی ازجمله فرماندار ادوارد رندل,قاضی مایکل موکیزی,سفیر استوارت, هالیدی,سفیر جان بولتون,قاضی یوجین سالیوان ,ژنرال جمیزتری کانوی, پروفسور آلن درشویتز, سفیر مارک گینزبرگ وسفیرمیچل ریس شرکت داشتند.دراین کنفرانس به موضوع مسئولیت ایالات متحده آمریکا و گزینه‌های سیاست در قبال رژیم ایران پرداخته شد.


سفیر میچل ریس- مدیر سیاستگذاری وزارت خارجه آمریکا 2003 ـ 2005
خانم ها و آقایان, میهمانان محترم از شما بخاطر حضورتان در اینجا و از تمام کسانیکه در سراسر جهان این تصاویر را تماشا میکنند؛ و حامی آزادی و دمکراسی هستند، تشکر میکنم. من مفتخرم که در اینجا با شما و در کنار این شخصیت های گرانقدر آمریکایی صحبت میکنم.
در مقابل شما اکنون شماری از برجسته ترین مقامات آمریکا حضور دارند, که شامل افسران ارشد نظامی و تعدادی از محترم ترین دیپلمات ها میشوند. جمعی از رهبران واقعی و برجسته آمریکا.
ما امروز در شرایطی در اینجا گردهم آمده ایم که برخی در مطبوعات به مخدوش کردن تلاش های ما در راستای حفاظت از مردان و زنان کمپ اشرف و کمپ لیبرتی کمر بسته اند و مقامات مجهول الهویه وزارت خارجه تلاش میکنند انگیزه ها و ارزشهای ما را زیر سئوال ببرند.
ما امروز در شرایطی گردهم آمده ایم که برخی در دولت آمریکا سعی میکنند ما را از ابراز حمایت از آنچه میدانیم که در راستای حقیقت و عدالت است مرعوب سازند.
حضور امروز صبح ما در اینجا به معنای توبیخ و محکومیت کسانی است که در برابر این آرمان ایستاده اند. ما مرعوب و مایوس و ساکت نخواهیم شد.و مهمتر از همه ما در زمانی در اینجا حضور داریم که نگرانیهای جدی نسبت به وضعیت در کمپ اشرف و کمپ لیبرتی وجود دارد.
وزارت خارجه همچنان از لغو نامگذاری سازمان مجاهدین طفره میرود حتی بعد از تقریبا دو سال کامل که از جانب دادگاه ناحیه کلمبیا مکلف شده بود این موضوع را تعیین تکلیف کند.
آنها مدعی شده اند که دلیل چنین تاخیری این است که وزیر خارجه زیادی مشغله دارد و دائم در حال سفر است. و اینکه او کاملا بر روی وقایع سراسر جهان که شتابان در حال تغییر هستند متمرکز شده است.
من شخصا در وزارت خارجه کار کرده ام و بار سنگینی که بر روی دوش وزیر است را درک میکنم. با اینکه ما خودمان میدانیم که دلایل لغو نامگذاری چشمگیر و مبرهن هستند, اما هیچکس توقع ندارد که وزیر خارجه خودش شخصا تمام پرونده مربوط به سازمان مجاهدین را زیر و رو کند. او همکارانی دارد که به او کمک کنند.
وزارت خارجه بیش از 55 هزار کارمند دارد. وزیر کارمندان بسیار ذیصلاحی در دفتر شخصی خود دارد. یک بخش حقوقی کاملا در خدمت او است و دفتر امور خاور نزدیک نیز یکی از بزرگترین دفاتر در کل مقر مربوطه است.
بعبارت دیگر, هیچ توجیهی برای تاخیر او و درنگ در تعیین وضعیت سازمان مجاهدین خلق وجود ندارد.
واضح است که وزیر کلینتون و وزارت خارجه به کمک ما نیاز دارند. آنها به ما نیازمندند که توضیح دهیم چرا نام سازمان مجاهدین خلق به آن لیست تعلق ندارد.
همانطور که میدانید, این نخستین بار نیست که ما سعی در شرح این موضوع کرده ایم. بسیاری از ما این کار را مکررا در طول چند سال گذشته انجام داده ایم. بنظر میرسد که وزارت خارجه کارکنانی دارد که قدرت یادگیری آنها نازل است.
اما خبر خوب این است که ما برخی از ماهرترین آموزگاران را اکنون دراینجا نزد خودمان  داریم و همه ما به تلاشمان برای آموزش و شرح این موضوع که چرا وزارت خارجه باید فورا نام سازمان مجاهدین را از لیست حذف کند ادامه خواهیم داد.


قاضی موکیزی- وزیر دادگستری آمریکا 2007 - 2009

متشکرم سفیر ریس. از سازماندهندگان این جلسه تشکر میکنم. و از شما خانم ها و آقایان برای حضورتان در اینجا قدردانی میکنم.
از پرزیدنت فرانکلین روزولت در زمان ریاست جمهوری اش دعوت شده بود که برای سازمان «دختران انقلاب آمریکا» در اینجا در واشینگتن سخنرانی کند. این سازمان نظرگاههای ضدمهاجرین داشت. آنها  به هرکس که ریشه در این کشور نداشت، بطور متکبرانه نگاه میکردند. پرزیدنت روزولت نتوانست در آن جلسه حضور پیدا کند، اما بنا به آنچه وظیفه خود میدانست تلگرامی را ارسال نمود.
این پیام و تلگرام با عبارت «هموطنان مهاجر من» آغاز شد. با تأسی از این پیام, شاید بهتر باشد من هم شما را بعنوان «هموطنان مجرم احتمالی و حامیان تروریسم» مورد خطاب قرار دهم.
دست زدن
بنظر میرسد که ما در نوبت های زیادی گردهم آمده ایم تا در رابطه با مبارزه بغرنج مجاهدین خلق و بالاخص ساکنان اشرف صحبت کنیم و تابحال این وضعیت لاعلاج، ثابت مانده است. تنها جغرافیای آن دستخوش تغییر شده است.
این وضعیت در اشرف لاعلاج بود و حالا نه تنها در اشرف بلکه در کمپ لیبرتی نیز وضعیت بر همین منوال پیش میرود. همانطور که میدانید قرار نبود شرایط اینچنین شود.
در سال 2003, وقتی نیروهای ائتلاف عراق را اشغال کردند و با ساکنان اشرف مواجه شدند, این ساکنان داوطلبانه ابزار دفاع از خود را تحویل دادند. ما به ازاء آن, یک ژنرال آمریکایی به نمایندگی از نیروهای ائتلاف در سال 2004  کتبا قول داد که با ساکنان به عنوان افراد حفاظت شده تحت کنوانسیون چهارم ژنو رفتار خواهد شد. آنها حتی کارت هایی را دریافت کردند که حاوی شماره تلفن پلیس ارتش بود که توسط یک ژنرال آمریکایی دیگر فرماندهی میشد.

همانطور که شما میدانید و به دفعات شنیده اید, آنها ابتدا طی دولت کلینتون لیست گذاری شدند زمانیکه دولت تصور میکرد این اقدام، راه را برای تعامل با رژیم ایران هموار خواهد کرد. ما ثمرات این تعامل را دیده ایم!

نام آنها همچنین در دولتی که من در آن خدمت کردم، در لیست باقی ماند چراکه باور بر این بود که لغو نامگذاری اقدامی تحریک آمیز بنظر خواهد رسید. رژیم ایران احتمالا عکس العمل نشان خواهد داد و مثلا بمب های کنار جاده ای به عراق خواهد فرستاد, کاری که البته رژیم به هر صورت این کار را انجام داد.
دفتر تحقیقات فدرال آمریکا (اف.بی.آی) به کمپ اشرف رفت تا  تحقیقاتی را در رابطه با تک تک ساکنان انجام بدهند در هر مورد به این نتیجه رسیدند که هیچکدام از آنها هیچ ارتباطی با تروریسم نداشتند.
بنابراین ما اکنون در چه نقطه ای قرار داریم؟ امروز در نقطه ای هستیم که به ساکنان اشرف تحت فشار دولت عراق گفته شده است که باید اشرف را ترک کنند و به یک پایگاه متروکة نظامی آمریکایی منتقل شوند, محلی که عراقیان آن را غارت کرده اند و بطوری که دیگر جای زندگی کردن نیست.

و ساکنان این کار را کرده اند. آنها موافقت کردند که منتقل بشوند. ساکنان اشرف نه تنها از جانب وزارت خارجه بلکه از طرف بسیاری از کسانیکه شما را در این جلسات مورد خطاب قرار داده اند، بنا به تقاضای مقامات وزارت خارجه، کسانی که شما را مخاطب قرار دادند، ترغیب کردند که ساکنان اشرف با این برنامه انتقالی همراه شوند. 
قرار بر این بود که کمپ لیبرتی محلی امن برای ساکنان اشرف باشد و بدور از نیروهای عراقی که با نفربرهای هاموی آنها را به زیر گرفته بودند و با استفاده از سلاح های خودکار به سوی آنها شلیک کرده بودند و ساکنانی را به قتل رسانده بودند که شما تصاویر آنها را در اینجا دیدید. قرار بود که آنجا محلی باشد که پرسنل سازمان ملل مصاحبه هایی را انجام دهند که ساکنان بتوانند در کشورهای دیگر مستقرشوند.
اما همانطور که گفتم چنین محلی که یک پایگاه نظامی است جای زندگی نیست. قطعاتی که ژنراتورهای برقی با آنها کار میکنند از بین رفته اند. و حتی وقتی این ژنراتورها مورد استفاده قرار بگیرند سوخت آنها باید به قیمت میلیون ها دلار با کامیون وارد شود.
سیستم فاضلاب خراب شده است و آب آشامیدنی وجود ندارد.
دلیل شرح این جزئیات چیست؟ بخاطر این که این وضعیت برای این است که افراد را بشکنند نه اینکه به آنها امید بدهند. و بطور فزاینده ای روشن شده است که نقشه دولت عراق از انتقال آنها به کمپ لیبرتی این نبوده که آنها بتوانند به زندگی خود ادامه دهند؛ بلکه این بوده که روحیه آنها را بشکند و آنها را به درخواست رژیم ایران نابود کند.

کمپ لیبرتی توسط همان نیروهای عراقی نگهبانی می شود که به ساکنان اشرف حمله برده و آنها را به قتل رسانده اند. واکنش آمریکا و سازمان ملل به این واقعیت سخت چه بوده است؟
واکنش آنها آشفته بوده و به تعبیرهایی برای مطلوب جلوه دادن شرایط, دست کم گرفتن آن متوسل شده اند و مواضعی متناقض اتخاذ کرده اند. آنها وقتی میخواهند در رابطه با خدمات اولیه حرف بزنند در جزئیات غرق میشوند, مثلا  از حرکت دادن یک دیوار, تغییر موضع یک ایستگاه پلیس که دولت عراق در پاسخ به اعتراضات انجام داده است. و در پاسخ به شرایط نامطلوب زندگی, می گویند خب، تنها برخی کم و کاستیها, و یک سری کمبودهایی وجود دارد!
بکارگیری چنین تعبیرهایی، به معنی لاپوشانی شرایط دردناک کمپ لیبرتی با پخش کردن برف و غبار بر روی آن است, یعنی  استتار شرایط دردناکی که نظیر آن را در ویدئویی که چندلحظه پیش پخش شد، مشاهده کردید.
اما همه این برف و بورانی که از مجموعه استعدادهای وزارت خارجه و سازمان ملل نشأت میگیرد، نمیتواند آنچه را که در ویدئو دیدید،  بپوشاند و نمیتواند آنچه را که در کمپ لیبرتی میگذرد، لاپوشانی کند.
و افرادی که در اینجا هستند اجازه نخواهند داد که عبارات، واقعیات را بپوشانند. چراکه برخلاف اضدادمان، ما با زبان بسیار ساده سخن می گوییم.
مانع در اینجا، بوضوح نامگذاری سازمان مجاهدین خلق در لیست و زارت خارجه است. لحظاتی پیش شنیدید که سازمان مجاهدین خلق از منتظر ماندن خسته شد و در سرانجام به دادگاه رجوع کرد تا تقاضا کند که دادگاه به وزارت خارجه دستور بدهد تصمیم خود را بگیرد و نتیجه را به ما بگوید.
وزارت خارجه طفره رفت و به دادگاه متذکر شد که اصلا نباید حول این پرونده تصمیمی بگیرد. وزارت خارجه به دادگاه گفت باید فورا این پرونده را رها کنید.
اما دادگاه توجهی نکرد. دادگاه وزارت خارجه را مکلف کرد که تا 26 مارس پاسخ خود را در اختیار آن بگذارد. 26 مارس شد و جواب وزارت خارجه همانطور که شنیده اید بخشاً این بود که وزیر خیلی سرش شلوغ است, با نادیده گرفتن دهها هزار نفری که میتوانند به او کمک کنند.
و این موضوع هم بطور خاص برای من به عنوان یک قاضی حیرت آور است که جواب وزارت خارجه این بود که تصمیم گیری  ازاساس هیچ ربطی به دادگاه ندارد و موضوع مربوط به امور خارجه است.
خب دوستان, لیست سازمان های تروریستی وزارت خارجه مربوط به پیشبرد روابط خارجی توسط وزارت خارجه یا رئیس جمهور نیست. آن اختیار نشأت گرفته از قانون است, اختیار تهیه این لیست، نشأت گرفته از قانون است؛ و قانون معیارهایی را مقرر کرده و این معیارها باید محترم شمرده شوند.
وزارت خارجه میتواند هرچقدر می خواهد در رابطه با امور خارجه کار کند, اما آنها نمی توانند کسانی را در آن لیست بگذارند و یا کسانی را در آن لیست نگه دارند، مگر این که آنها طبق معیارهای قانونی در لیست باشند. و بعنوان یک مشورت دوستانه میگویم که فکر میکنم  کارخوبی نباشد که به دادگاه تذکر داده شود که این موضوع به شما هیچ ربطی ندارد. بنظر من آنها بزودی درخواهند یافت که تصمیم گیری در این موضوع در صلاحیت دادگاه است.
من خودم را یک خوشبین کور نمی بینم. اما همچنان به این کشور معتقدم. حقیقت ظهور خواهد کرد و حق در نهایت پیروز خواهد شد. برخی موارد این امر نیاز به دخالت دادگاه دارد. اما در نهایت نتیجه همین خواهد بود. و فکر میکنم در این پرونده هم همین طور خواهد بود.
من اعتقاد دارم، این نامگذاری نفرت انگیز که در هیچ زمانی مناسب نبوده است و هیچ وقت نباید ادامه می یافت، لغو خواهد شد و این امر آغازی را برای ساکنان اشرف و لیبرتی رقم خواهد زد و برای این ساکنان راهگشا خواهد بود. و البته این آغازی برای رهایی مردم ایران هم خواهد بود.
اما تنها یک نقطه آغاز است و سرآغازی برای نتیجه یی که در نهایت موجب خواهد شد همگی ما در یک ایران آزاد, دمکراتیک, غیراتمی و برابر، دور هم جمع شویم. از شما بسیار متشکرم.


درشوویتز - معروفترین وکیل جهان در پرونده های جنایی

از شما متشکرم آقای سفیر و میهمانان محترم. مایه افتخار من است که امروز در اینجا هستم ، در کنار همکاران بسیار برجسته بر روی سن و همچنین میهمانان گرانقدر در میان حضار.
من امروز در پایتخت کشورمان هستم و در زیر سایه دیوان عالی و همچنین کاخ سفید تا در دفاع از قانون اساسی این کشور صحبت کنم.
قانونی اساسی ما این حق را برسمیت میشمارد که علیه دولت مان اعتراض کنیم تا به دعوی و شکایت ما رسیدگی کند و ما شاکی هستیم.
قانون اساسی این حق را برای ما تضمین میکند، که آزادی سخن داشته باشیم، حقی که دولت ما هم اکنون سعی در از بین بردن آن دارد. ما حق آن را داریم که از مطبوعات بخواهیم از آزادی های خود استفاده کنند، تا موضوع یک فاجعه انسانی را که ما میتوانیم از وقوع آن جلوگیری کنیم به اطلاع عموم برسانند. و ما این حق را داریم که مثل امروز در اینجا تجمع مسالمت آمیز برقرار کنیم، تا اطمینان حاصل کنیم که دولت ما به قول خود وفا خواهد کرد.
دولت ما همانطور که امروز شنیدید به نام همه ما قرار داد مقدسی را به نمایندگی از تمام شهروندان کشورمان، با ساکنان کمپ اشرف امضا کرد، کسانیکه تمام تعهدات خود را بر اساس آن قرارداد انجام داده اند و هیچکس این واقعیت را منکر نمیشود. اکنون زمان آن فرارسیده که دولت ما نیز وظایف خود را بر اساس این قرارداد  انجام دهد.
انجام وظایف قراردادی، آنقدر برای کسانیکه قانون اساسی را مدون کردند، حائز اهمیت بود که حتی ایالات را نیز از «آسیب رسانی به وظایف قراردادی» منع کرده و «دولت را موظف میکند تمام وظایف و تعهدات قراردادی خود» را حتی قبل از تصویب قانون اساسی اجرا کند. نویسندگان قانون اساسی برای وظایف قراردادی دولت آمریکا تا این حد احترام قائل بودند.
الکساندر همیلتون اصرار داشت که ما نخواهیم توانست یک کشور بزرگ باشیم مگر اینکه مجهز به بالاترین معیارهای جهان در قبال انجام وظایف قراردادی باشیم.
مقرراتی که مورد اشاره همیلتون هستند و مدیسون در تدوین آنها کوشید در رابطه با قراردادهای مربوط به اموال و ثروت بودند. حال تصور کنید که قرادادهای مربوط به حیات و آزادی تا چه اندازه از تقدس بیشتری برخوردارند.
قانون اساسی ما وقتی حقوق مطروحه در آن مدرک بزرگ و پایدار را شرح میدهد، حیات و آزادی را مقدم بر ملک شمرده است.
چند ماه پیش من افتخار آن را داشتم که در کنگره ایالات متحده حول این مسائل صحبت کنم و به حضار در آنجا که نمایندگان کنگره هم در میان آنها بودند، خاطرنشان کردم که کنگره مطابق قانون اساسی اختیار دارد که هر قانونی را وضع کند که لازم و مناسب باشد تا اختیارات دولت و بخش های دولتی را به اجرا بگذارد.
کنگره این اختیار را دارد که دولت ما را وادار کند تا به وعده خود وفا نماید و به تمامی وظایف قراردادی خود در قبال ساکنان کمپ اشرف عمل کند و کنگره باید بیش از آنچه اکنون انجام میدهد، اقدام کند. ما بسیار بسیار خوشنود هستیم که تعداد زیادی از نمایندگان کنگره از ساکنان کمپ اشرف دفاع کرده اند. حالا زمان آن رسیده که کنگره قانونی را برای امضای رئیس جمهور تصویب کند که کمک کند این بحران انساندوستانه حل شود.
و طبق قانون اساسی، رئیس جمهور باید قوانین و وظایف ایالات متحده را به اجرا بگذارد. این وظایف شامل تعهدات قراردادی میشود که نه تنها به نمایندگی از قوه مجریه، بلکه کل دولت و تمام مردم ایالات متحده پذیرفته شده اند.
همانطور که قاضی موکیزی یادآوری نمود، قوه قضاییه ضامن نهایی این است که دولت به آیین دادرسی و سایر مقررات قانون اساسی و منجمله موادی که مربوط به وظایف قراردادی میشود احترام بگذارد.
همانطور که میدانید پرونده ای در دادگاههای این ناحیه وجود دارد که از دولت و بطور ویژه از وزیر خارجه، که ما از مشغله های زیاد او شنیده ایم، خواهان لغو نامگذاری سازمان مجاهدین خلق میشود، سازمانی که ساکنان اشرف به آن تعلق دارند.
من این افتخار بزرگ را دارم که از یک گروه از برجسته ترین آمریکایی های تاریخ نمایندگی کنم که از من خواسته اند تا یک بریف دوستان دادگاه به ثبت برسانم که خواهان لغو لیست گذاری میشود.
من مفتخرم بگویم که موکلین من شاید بزرگترین گروه از شخصیت های برجسته آمریکایی در تاریخ باشند که یک بریف دوستان دادگاه را امضا کرده اند. توماس جفرسون زمانی به تنهایی یک بریف را امضا کرده بود. اما این یک گروه بسیار بسیار برجسته است. که شامل وزیر سابق دادگستری ایالات متحده، رئیس سابق اف.بی.آی، وزیر سابق امنیت داخلی، شهردار سابق نیویورک، ژنرال های متعدد، دریاسالاران، و سایرین میشود که نه تنها خدمات شایانی به کشور ما نموده اند بلکه در بسیاری موارد جان خود را در دفاع از این کشور در معرض خطر قرار داده اند.
آیا کسی هست که منکر شرافت و اعتبار آنها باشد؟ آیا کسی هست که حسن نیت آنها را منکر شود؟ اما با این حال برخی مدعی میشوند که شاید بتوانند حسن نیت آنها را زیر علامت سئوال ببرند.
من با ژنرال موکیزی موافقم که فکر نمیکنم دادگاه این تعاریف را بپذیرد و آنچه را که صحیح و در راستای عدالت است اعمال خواهد کرد.
این یک فاجعه است که ما وادار شده ایم که شرافت مقدس خود را در دفاع از این آرمان انساندوستانه در معرض تهدید قرار دهیم، آرمانی که مربوط به حفظ جان انسانهای بیگناه و همچنین وظیفه دولت در قبال وفا به تعهدات خود میشود.
من هیچوقت فکر نمیکردم که روزی را ببینم که کشور خودم، کشوری که آن را دوست دارم و کشوری که اجداد من تصمیم گرفتند به آن مهاجرت کنند و فرزندان خود را در اینجا تربیت کنند، من فکر نمی کردم که روزی را ببینم که کشور من شهروندان خود را که در دفاع از قانون، عدالت و تعهدات انساندوستانه آمریکا برمیخیزند تهدید کند و امیدوارم این اتفاق نیافتد.
ما کشور خود را دوست داریم. ما هیچ انتخابی جز حمایت از این آرمان نداریم، چون به آزادی و قانونی اساسی خود عشق میورزیم. ما آزادی واقعی را دوست داریم نه «کمپ آزادی(لیبرتی)»را . و باور داریم که دولت ما باید به وعده های خود عمل کند.
من بعنوان یک متخصص قانون اساسی و وکیل مدافع باتجربه یقین دارم که ما در طرف درست این پرونده هستیم، حتی اگر برخی از دوستان عزیز من در طرف دیگر قرار گرفته اند.
اگر کسی بریف هایی که در این دادگاه به ثبت رسیده اند را مرور کند هیچ شکی در رابطه با نتیجه، نخواهد داشت. این بریف هایی که از طرف ما به دادگاه ارائه شده نسبت به بریف های بسیار سئوال برانگیزی که طرف مقابل ما ارائه داده بطور وسیعی از نظر تکیه بر قانون اساسی، از نظر منطق، و از حیث عقل سلیم و اخلاق، عالی تر و ممتاز تر است.
ما امید و توقع داریم که دادگاهها از دولت ما بخواهند که به آیین دادرسی احترام بگذارد و قانون را اعمال کند و اگر اینطور شود ما میدانیم که نتیجه چه خواهد بود.
ما باید خواهان اقدام فوری در رابطه با پاسخ به این درخواست لغو نامگذاری باشیم چون بطور عام، تعلل در اجرای عدالت به معنای نقض عدالت است. اما در این شرایط خاص، تعلل در عدالت میتواند منجر به محرومیت از حیات و آزادی شود.
به محض لغو لیست گذاری مجاهدین، که ما امیدواریم خیلی زود انجام شود، ملتهای آزاد جهان که شامل رژیم ایران و متاسفانه دولت فعلی عراق نمیشود، چون عراق بطور فزاینده ای تحت سلطه رژیم ایران است، ملت های آزاد جهان آمادگی بیشتری را برای استقبال از ساکنان اشرف بعنوان پناهنده خواهند داشت. اما ملت ما باید در این رابطه الگو باشد و ما باید اولین طرفی باشیم که این پناهندگان را قبول میکنیم.
در نهایت با این امید که به میهن اصلی خود بازگردند وقتی کشورشان به نوعی از دمکراسی دست یابد.
من با نمایندگانی از وزارت خارجه و مقامات ارشد قوه مجریه، که خواهان کمک ما برای انتقال ساکنان اشرف به مناطق امن خارج عراق شده اند، در تماس بوده ام. ما وظیفه خود را انجام داده ایم. و همچنان هم به انجام وظایف خود ادامه خواهیم داد. حالا دولت و آمریکا باید به وظایف خود قیام کنند. باید همکاری مشترک صورت گیرد.
من هر بار که با وزارت خارجه یا قوه مجریه حرف میزنم به آنها میگویم ببینید فجایع انسانی وجود داشته که ما نمیتوانستیم از وقوع آنها جلوگیری کنیم، مثل هولوکاست. شاید ما نتوانستیم از آنچه در رواندا و دارفور اتفاق افتاد جلوگیری کنیم.  اما در اینجا وضعیتی وجود دارد که کاملا و صد در صد در حیطه کنترل ما است. ما میتوانیم از وقوع فاجعه انسانی جلوگیری کنیم.
من بعنوان کسی که در دفاع از حقوق بشر طی 50 سال کار کرده است به ندرت فرصت جلوگیری از فجایع را دارم. معمولا فعالیت های حقوق بشری حول حسابرسی از کسانی است که نقض حقوق بشر انجام داده اند.
در اینجا ما فرصت نجات جان انسانها و پیشگیری را داریم. همانطور که قبلا هم گفته ام سنن اسلامی، مسیحی و یهودی همه در این اصل مشترکند که نجات جان یک انسان برابر با نجات جان همه انسانها است چراکه یک انسان میتواند انسانهای دیگری را به دنیا آورد.
ما چطور میتوانیم از کمک کردن دوری کنیم، حتی اگر این کار برای ما ریسک هایی بهمراه داشته باشد، ما نمیتوانیم دست به کار نشویم.
دوست من الی ویزل متذکر شده است که همیشه تهدیدات دشمنان خود را بیشتر از وعده های دوستان خود جدی بگیرید.
ما میدانیم که تهدیدات رژیم ایران و دولت عراق واقعی است. وقت آن رسیده که آمریکا به وعده خود عمل کند. کشور ما با صدای بلند و رسا اعتراض میکند وقتی دولت های دیگر سعی میکنند منتقدان سیاست های دولتی را سانسور و یا مرعوب کنند. دولت ما باید همین اصل را در رابطه با خودش محترم بشمارد. ما باید به درخواست خود از دولت برای رسیدگی به شکایت ما و اعمال قانون و عدالت در راستای نجات جان انسانها ادامه دهیم. 
دعای من و امید من این است که بزودی زود شما بتوانید رهایی ساکنان کمپ اشرف و کمپ لیبرتی را جشن بگیرید. ما باید پیام موسی در انجیل را تکرار کنیم که خدایا «مردم مرا آزاد کن»!

فرماندار اد رندل- فرماندار پنسیلوانیا 2002-2011, رئیس حزب دموکرات  1999- 2001
با تشکر، با تشکر، (کف زدن مستمر جمعیت) با تشکر از همه شما. با تشکر،من هیچوقت فکر نمیکردم که گرفتن یک احضاریه از دولت، اینقدر جالب باشد، (خنده حضار)
میدانید، ما این فیلم را قبل از شروع برنامه نگاه کردیم (فیلم حمله 8 آوریل) ما قبلا آنرا دیده ایم. من آن را روی اینترنت دیده ام، ولی نه به وضوح نواری که اینجا پخش شد.
ولی این من را به فکر در مورد تاریخ کوتاهی که من با همه شما داشته ام و با سازمان مجاهدین خلق ایران و با خانم رجوی، فرو برد و من را بشدت منزجرکرد از اینکه دولت ما این میزان از ثروت و پول و از آن مهمتر زندگی 4000 مرد و زن را درعراق سرمایه گذاری کرده است. دولتی که چنین کاری را بخواهد بکند. این واقعا حیرت آور است.  
من همیشه به این معتقد بودم و رهبری شما بارها و بارها از من شنیده است که ما کارمان را خوب انجام نداده ایم. در این زمینه که توپ را به برخی سمت ها پرتاب کنیم، خوب کار کردیم، ولی ما در این زمینه که این را در برابر مردم آمریکا قرار بدهیم، خوب کار نکردیم. اگر مردم آمریکا این ویدئو را میدیدند، اگر در برنامه ای مثل 60 دقیقه پخش می شد، خشم سراسر کشور ما را فرا میگرفت که 4000 نفر از پسران و دختران ما برای برقراری دولتی که چنین کاری بکند، کشته شده اند. برای من مهم نیست که اینکار را با چه کسانی کردند.
کشتن مردم بیگناه با استفاده از خودروهای آمریکایی و سلاح های آمریکایی. برخی از شمااین حرف من را شنیده اید که سخت ترین کار برای من بعنوان فرماندار پنسیلوانیا  وقتی  که سر کار آمدم، هیچوقت انتظار نداشتم با چنین کاری مواجه شوم؛ ولی سخت ترین کاری که باید میکردم این بود که  با خانواده ها، همسران، پدران، مادران، پسران و دختران گارد ملی پنسیلوانیا که در عراق کشته شده بودند، تماس بگیرم، بیش از 45 مورد و تلاش برای تسلی آنها و پیدا کردن منطقی برای اینکه چرا دختر یا پسرشان کشته شده است و من همیشه میگفتم، بخصوص در ابتدا همیشه میگفتم، ببین ما تمام تلاشمان را داریم میکنیم تا آزادی را به یک کشور بسیار شگفتی آور برگردانیم. کشوری که فرهنگش همه چیز برای این جهان به ارمغان آورده است و این همه به اولین پیشرفت انسان از مرد تا زن کمک کرده است. قرار است این مردم وضع بهتری داشته باشند.
ما قرار است که به آنها یک دولت بدهیم. یک دولت دموکراتیک و قرار است که ما سرنوشت شان را در دستان خودشان قرار بدهیم و آنها قرار است که دوباره آزاد بشوند و به این دلیل پسر شما کشته شد. اگر من امروز فرماندار میبودم مطمئن نیستم که دوباره همین حرف را تکرار میکردم.
تو را به خدا، چطور ما گذاشتیم این اتفاق بیفتد؟ تو را به خدا چطور ما نیروهایمان را  که در 2009 و 2011 که در موقع حادثه همان اطراف بودند،  بیرون کشیدیم. چطور ما نیروهایمان را بیرون کشیدیم و از این نیروها برای اینکه بگوییم متوقف کنید استفاده نکردیم. ما اینجا برای آزادی سخت جنگیدیم و اجازه نمیدهیم که کشتاری رخ بدهد.
من خیلی دوست دارم بدانم که چه کسی فرمان داد نیروهای آمریکایی از آنجا خارج شوند.
من واقعا درک نمیکنم. هیچکدام از اینها را فهم نمیکنم.
میدانید، من همیشه فکر میکردم که خیلی باهوش هستم، نه به باهوشی پروفسور درشویتز یا ژنرال موکیزی ولی همیشه احساس میکردم که خیلی باهوش هستم. برای اولین بار در عمرم نمی فهمم که ما داریم چکار میکنیم. نمی فهمم چرا ما اینقدر از محترم شمردن تعهدمان میترسیم.
ژنرال موکیزی و پروفسور درشویتز به شما گفتند که ما تعهد دادیم، شاید یک تعهد قابل اجراء به تک تک ساکنان اشرف. ولی قطعا بعنوان یک تعهد بیشتر یک تعهد طولانی مدت بود، وقتی که ایالات متحده از طرف یکی از ژنرال هایش میگوید که ما از شما حفاظت خواهیم کرد. این باید اراده کامل و اعتبار دولت ایالات متحده آمریکا را به همراه داشته باشد و ما هرگز آنرا نباید نقض میکردیم، ما هرگز نباید نیروهایمان را بیرون میکشیدیم. ما هرگز و از ابتدا نباید موافقت میکردیم که نیروهایمان را خارج کنیم.
چه نیازی بود که اشرف ترک بشود. هیچکس تاکنون برای من توضیح نداده است که چرا دولت عراق این قدر روی آن مصر است. تنها توضیحی که همواره به ما داده میشد این بود که، خوب، ممکن است که در اشرف فضای ارعاب حاکم باشد و پروسه مهاجرت سازمان ملل نمیتواند انجام بشود.
خوب برای این کار یک محل استقرار در فاصله نیم مایلی جاده درست کنید و اگر نگران فضای ارعاب هستید نفرات را با خودرو به آنجا ببرید. هیچکدام از مشکلاتی که ما امروز داریم بوجود نمی آمد، اگر ما در اشرف مانده بودیم و پایمان را سفت کرده بودیم. ما هنوز اهرم های فوق العاده ای در دولت عراق داریم. ما در استفاده از آنها از خود بی میلی نشان داده ایم . اینجا جنگلی مملو از تناقضات است.
به این تناقضات فکر کنید. پرفسور درشویتز و قاضی موکیزی قبلا روی برخی از آنها تأکید کردند.
قبل از هر چیز، تناقض درگیر کردن ما، همه ما بخاطر اینکه در گردهمایی هایی مثل این و گردهمایی هایی در اروپا صحبت کردیم و بخاطر آن دستمزد گرفته ایم، تحت تحقیق هستیم. از طرفی ما توسط وزارت خزانه داری ایالات متحده آمریکا تحت تحقیق هستیم، از طرفی دیگر وزارت خارجه با ما بصورت منظم هر چند هفته یکبار، از طریق کنفرانس تلفنی، ملاقات میکند و از ما میخواهد که رهبری پاریس را برای انجام کاری، قانع کنیم. پس وزارت خزانه داری ما را  بخاطر تماس با سازمان مجاهدین  تحت تحقیق قرار میدهد، وزارت خارجه از ما میخواهد که با ‌سازمان مجاهدین  تماس برقرار کنیم. (کف زدن حضار)
آیا کسی میتواند این را برای من توضیح بدهد؟ (خنده حضار)
دوباره بگویم، من به اندازه کافی باهوش نیستم که بفهمم. (خنده حضار) تناقض دوم این وسط این است که دبیرکل سازمان ملل متحد از مردم  از جمله مردم آمریکا میخواهد که به سازمان مجاهدین  پول بدهند تا به پروسه جابجایی کمک کنند.
یک لحظه ببینیم چه اتفاقی افتاد. اگر هر شهروند آمریکایی به فراخوان دبیرکل توجه کند، آیا آنها مورد تحقیق قرار خواهند گرفت. این شبیه به الیسون در سرزمین عجایب است در  کلاهدوز دیوانه mad hatter.
پس از آن خانم وزیر کلینتون. کسی که احترام و تحسین عمیق من را دارد، او گفت که کاملا از یادداشت تفاهم حمایت میکنیم، ایالات متحده کاملا از یادداشت تفاهمی که بین سازمان ملل و دولت عراق در دسامبر امضاء شد، حمایت میکند.
خب، ما کاملا از آن حمایت میکنیم ولی ما به دولت عراق اجازه دادیم که بطور سیستماتیک بند به بند این یادداشت را نقض کند و دولت ایالات متحده نظاره گر بود و هیچ کاری برای اجرای یادداشت که ما از آن حمایت کردیم، نکرد. چرا؟ آیا کسی میتواند به من جواب این چرا را بدهد؟ ما روی دولت مالکی تأثیر داریم، آنها به سلاح و تجهیزات ما نیاز دارند.
چرا میترسیم که بایستیم و بگوییم نه، تو با این یادداشت تفاهم موافقت کردی. تو بر سر کارهایی که داری همین الان نقض میکنی، توافق کردی. اینکه بگویند ساکنان اشرف نمیتوانند وسایل فردی خود را با خود ببرند، خودروها، تمام چیزهایی که در یادداشت تفاهم بود. در ابتدا به ما چه قولی داده بودند، 80 هکتار و الان به کمتر از 2 هکتار رسیدیم. دولت آمریکا کجا بوده است؟ ما کاملا از یادداشت تفاهم حمایت میکنیم، ولی نه بطور واقعی.
تناقض بعدی که ما همیشه میشنویم: اگر شرایط لیبرتی به خوبی اشرف نیست ناراحت نشوید چون اشرف یک محل سکونت دائمی بود. لیبرتی قرار است که یک کمپ ترانزیت باشد، یک کمپ ترانزیت موقت. مردم به اینجا می آیند و میروند و نمی توانید انتظار همان شرایط را داشته باشید. این یک کمپ پناهندگی نیست. این یک کمپ ترانزیت است.
خب، پروسه کمیساریای پناهندگی ملل متحد با سرعت یک مصاحبه کامل در روز پیش میرود. اگر اینرا حساب کنی هشت تا نه سال برای همه 3400 ساکن طول میکشد تا به کشورهای دیگر جابجا شود. هشت تا نه سال. آیا ایالات متحده این قدرت را ندارد که به کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل برود و بگوید، نه نه ، روزی شش عدد. اگر ما شش مصاحبه در روز کنیم همه در عرض 18 ماه رفته اند. شاید این بتواند بعنوان یک کمپ ترانزیت قابل بررسی باشد.
ولی اگر ما کاری در این زمینه نکنیم. بگذارید این  کمپ پناهندگی را با استانداردهای یک کمپ پناهندگی بسازیم و بگذارید پناهندگان کمپ لیبرتی تحرک داشته باشند، مثل هر کمپ پناهندگی دیگری یا این یا هیچ چیز، مگر نه ؟ (کف زدن حضار)
هیچ بهانه ای برای کندی سرعت وجود ندارد. اگر نیاز به پرسنل دارند، پرسنل بیشتر بیاورند. وقتی من فرماندار بودم، اگر کسی چنین چیزی به من گزارش میکرد و به این دلیل بود که پرسنل کافی وجود نداشت، من پرسنل مورد نیاز را پیدا میکردم.
سفیر بولتون سازمان ملل چند کارمند دارد؟ جان بولتون: دهها هزار

اد رندل: آیا فکر میکنید بتوانیم چند نفر را برای تسریع پروسه پیدا کنیم؟ قطعا که میتوانیم.
تنها چیزی که نیاز داریم این است که اراده انجام آنرا داشته باشیم. در آمریکا ما از نیروهایمان آنطور که باید تقدیر میکنیم، مردان و زنان شجاعی که زندگی شان را در خطر می اندازند و برای ارزشهای ما میجنگند. ما به ژنرالهایمان احترام میگذاریم. آنهارهبران و قهرمانان بزرگی هستند، آنها کسانی هستند که در شرایط سخت از این کشور دفاع میکنند و الان 7 ژنرال بخاطر ارتباطشان با سازمان مجاهدین تحت تحقیق هستند.
اگر مردم آمریکا از این مطلع میشدند، منظورم را میفهمید، من میدانم چرا من را اول انتخاب کردند. چون من فقط یک ستوان دوم بودم. اگر من یک ژنرال میبودم هیچوقت من را اول انتخاب نمیکردند. شما میتوانید تصور کنید اگر اولین احضاریه به ژنرال شلتون میرفت. ما در این کشور با شورش مواجه میشدیم. این چه اشکالی دارد؟ آیا ژنرالها قهرمان نیستند؟
آنها مجاز نیستند که حرفها یا آنچه در ذهنشان است را بیان کنند؟ ژنرالها کسانی هستند که از سیاستمداران بهتر میدانند و ژنرال موکیزی و پروفسور درشویتز. ژنرالها آنجا بودند. آنها ساکنان اشرف را میشناسند. آنها میدانند که در آنجا چه خبر است. آیا ما به آنها گوش میکنیم؟ ما در مورد موضوعات مهم دیگر به آنها گوش میدهیم، ما باید اینجا هم به آنها گوش بدهیم. (کف زدن حضار)
و شما پروفسور درشویتز را هم دارید، او در تلفن اش آنچه که در مورد مقاله نیویورکر گفت را به من  نشان داد. اگر این حقیقت دارد، من نه تنها خواستار کنار گذاشتن احضاریه میشوم، بلکه خواستار یک معذرت خواهی خواهم شد. اگر دولت آمریکا کاری را که ما را به انجام آن متهم میکند، خودش میکرده، من خواستار معذرت خواهی خواهم شد. (کف زدن حضار)
ولی در پایان بزرگترین تناقض از تناقضات ارزشها و آرمانهای آمریکا.
من از بچگی ایده‌آلیست بودم. از بچگی فکر میکردم که آمریکا جای بسیار ویژه ای است. اینکه ما در کنار چیزهایی می ایستیم که هیچ کشور دیگری در تاریخ جهان برای آن نایستاده است. من هنوز بر این اعتقادم که این آن چیزی است که آمریکا باید نمایندگی کند. من هنوز معتقدم که مردمی هستند در چین و بن غازی که به آمریکا بعنوان آخرین امید برای بدست آمدن آزادی و دموکراسی و آزادگی در این جهان، نگاه میکنند و من معتقدم که ما باید به این آرمانها برگردیم. 
سازمان مجاهدین باید از لیست خارج شود ولی مهم تر از آن تک تک افراد ساکن در اشرف باید حفاظت بشوند. اگر این کشور چیزی را نمایندگی میکند ما باید آن تعهد را محقق کنیم. با تشکر.