ژنرال جیمز تری کانوی: فرمانده نیروی تفنگداران دریایی آمریکا 2006- 2010
متشکرم آقای سفیر، و خانمها و آقایان بخاطر استقبال گرمتان سپاسگزارم. و به شما در پایتخت آمریکا خوش آمد میگویم.
من سه نکته اساسی دارم که دوست دارم امروز با شما در میان بگذارم، و سعی میکنم که خیلی مختصر آنها را بیان کنم.
اولین نکته من در مورد خودتان است، که دولت به کمک شما محتاج است، اجازه دهید برایتان توضیح دهم.
ما قویترین کشور جهان هستیم. شاید تحصیلات متوسطه ما خیلی بالا نباشد، ولی ما بهترین دانشگاههای جهان را داریم. ما ملتی با تنوعات قومی بسیار زیادی هستیم، با این وجود دولت به کمک شما احتیاج دارد، چون وزارت خارجه شما دچار اشتباهات جدی شده است. بخصوص در خاورمیانه.
این فقط مربوط به وزارت خارجه امروزی نیست به مدتها قبل برمیگردد، در دوره ریاست جمهوری هر دو دموکراتها و جمهوریخواهان است. خاص خانم کلینتون که مثل دیگر سخنرانان برایش احترام ویژه ای قائل هستم نیست، بلکه سابقه آن به دولتهای سابق از دموکرات تا جمهوریخواه برمیگردد. وحتی من فکر میکنم او یکی از بهترین وزرای خارجه ما بوده است. اما وقتی که به اشرف میرسد سابقه چندان خوبی ندارد ولی او در کل قابل قبول بوده است.
اما سئوال اینجاست که چه کسی به او مشورت میدهد. با توجه به تجربه و ملاحظات من بعنوان فرمانده نیروهای مشترک و فرمانده ارتش، من فکر میکنم مشاوران او یک عده جوان باشند، شاید متعجب شوید که چقدر جوان هستند، جوانانی با تحصیلات عالی که خیلی صاحب نظر هستند. ولی خیلی کم تجربه نسبت به خاورمیانه، من روی خاورمیانه تأکید میکنم. اگر شما به اروپا، اقیانوسیه، آسیا و آفریقای جنوبی توجه کنید، من فکر میکنم سیاست خارجی ما خیلی خوب و در حد معقولی پیچیده و ماهرانه است. اما بنظر میرسد ما هر بار و بطور مکرر در خاورمیانه دچار خطا میشویم.
در ایران در سال 2009 شهروندان به خیابانها ریختند چون فکر میکردند که انتخاب آزادشان ربوده شده است. همزمان از همانوقت، همانطور که توسط آقای سفیر جان بولتون بیان شد ، ما میدانیم که یک تلاش مداوم توسط رژیم ایران برای رسیدن به تسلیحات اتمی در جریان است، ما میتوانیم ببینیم، ما باید بتوانیم آینده را تحلیل کنیم که در چشم انداز است. با این وجود چیزی که شما از کشور ما شنیدید، متأسفانه سکوت سرد بود. ما مسلماً میدانیم که چه بر سر مردم که به خیابانها ریخته بودند، آمد، و ما در حال حاضر میبینیم که اوضاع چگونه است همانطور که با آن دست به گریبان هستیم.
عراق در سال 2010، ما بطور روز افزون میبینیم که دولت مالکی هرچه بیشتر تحت تأثیر و نفوذ رژیم ایران قرار میگیرد. هژمونی رژیم ایران،
خانمها و آقایان، من میتوانم به شما بگویم ما جانهای مردان و زنان سرباز خود و سرمایه خود را برای چنین نتیجه ای فدا نکردیم. من طرز تفکر را میفهمم، من میتوانم بفهمم پروسه افکار چه بود، چون ما آنرا در نیروهای ارتش خود اجرا میکردیم. من سخن لارنس عربستان را بر روی تابلوی فرماندهی خود نوشته بودم که میگفت: «بگذارید اعراب خودشان انجام دهند، شاید مثل ما نباشد و از نظر ما خوب نباشد، ولی به هر جهت روش خودشان است و در نهایت آن بهتر است.»
اما شما میتوانید به دو صورت مختلف، آن را انجام دهید. ما قادر بودیم آنرا در سطح تاکتیکی انجام دهیم. اما شما نباید هرگز آنرا در سطح استراتژیک انجام دهید، مگر بنا بر شکست مأموریت باشد.
من واقعاً فکر میکنم که ما در تأثیرگذاری بر دولت عراق در زمانیکه سیاستمداران کشور ما باید کارشان را میکردند، در شرایط حساس تاریخی شکست خوردیم.
و البته مورد مشخص تر کمپ اشرف، من آنچه را که از طرف همکارانم در این هیأت قبلا شنیدید تکرار نخواهم کرد. ولی احتمالا این بهترین مثال کامل در مورد مطالبی است که مد نظر من است. جریان کمپ اشرف گویا ترین مورد در بی کفایتی، بلاهت خلص و دورویی جدی در ارزشها و اصولی است که کشورما آمریکا از آن دفاع میکند.
خانمها و آقایان، من میتوانم بگویم که چه کسانی وزیر خارجه را کمک و راهنمایی نمی کنند، مطمئناً تعداد ناکافی از آنها، افرادی مثل شما، که میتوانند فارسی صحبت کنند، در مذهب اسلام مشترک هستند، حداقل شهرت فامیلی ایرانی داشته باشند، بله شما روی آن زمین راه رفته اید، شما منطقه را درک میکنید و میفهمید.
من شما و فرزندانتان را تشویق میکنم که با این مسئله فعالانه برخورد کنید. و به ما کمک کنید که مطمئن باشیم وزارت خارجه و در نتیجه دنیای امروزمان بهتر از این باشد.
نکته دوم، شاید برخی از شما قبلاً شنیده باشید که من گفته ام، من به جد معتقدم که رژیم ایران و آمریکا در یک جاده منتهی به برخورد رودررو حرکت میکنند، من فکر میکنم که رژیم ایران به طور قطعی تصمیم گرفته است به توانمندی اتمی دست پیدا کند تا نهایتاً بتواند آن را به سلاح اتمی تبدیل کند.
آنها خواهند گفت برنامه اتمی به منظور تولید انرژی است، ولی صادقانه من فکر نمیکنم که هیچ کس بگوید دولت حاضر واقعا این حرف را باور میکند. من فکر میکنم در حال حاضر تیک تاک ساعت هشدار می دهد و ما فقط چند ماه با این توانمندی اتمی فاصله داریم.
دولت آمریکا گفته است این غیر قابل قبول است و 33 کشور دیگر هم به ما پیوسته اند. دوستان، مشکل این است که راه کارهای خوبی وجود ندارد. در حال حاضر ما در مسیر منفعل و بی حسی قدم گذاشته ایم که راه به تحریمها برده است، راه به محکومیت تلاشهای پیگیر رژیم ایران، توسط کشورهای جهان برده است و سازمان انرژی اتمی نتیجه، بازرسیها و این قبیل اقدامات بوده است. اما مطمئنا درحالی که ما اینجا نشسته ایم، این قبیل اقدامات نهایتا منجر به دسترسی به تسلیحات اتمی خواهد شد.
من فکر میکنم نهایتا به شرایطی راه خواهد برد که آمریکا مقاومت میکند و میگوید سیاست مهار کردن باید موثر واقع شود. یک روش قدیمی که در گذشته ما با کشورهایی که دارای تسلیحات اتمی بودند به کار میبردیم.
مشکل اینگونه برخورد این است که اسرائیل را به حمله کردن و دفاع کردن از موجودیت اش دعوت میکند. و من فکر میکنم که باعث ایجاد مسابقه تسلیحات اتمی در یک نقطه بسیار بی ثبات این دنیا میشود، جایی که ترکیه، مصر ، عربستان سعودی، و کشورهای دیگر فکر خواهند کرد که اگر رژیم ایران تنها نیروی تسلیحات اتمی منطقه باشد، آنها در زیر هژمونی آن قادر به ادامه بقا نخواهند بود.
درصورت برخورد فعال، یک احتمال شاید این باشد که به حملات محدود مبادرت شود، در این صورت تنها نتیجه اش سیخ زدن به ببر است، برنامه اتمی متوقف نخواهد شد. اگر شما بخواهید یک حمله همه جانبه انجام دهید، خیلی مشکل خواهد بود. چون از هر ساحلی در ایران مسیر طولانی تا تهران را در پیش خواهیم داشت.
راه حل سوم، راه حلی است که ما لحظاتی پیش بطور مختصر در مورد آن صحبت کردیم، ولی فکر میکنم که فرصت را از دست دادیم، و آن راه حل ، البته تغییر از داخل ایران است، تغییری که مردم ایران خودشان در مورد دولتی که بر آنان حکومت میکند ایجاد کنند.
خانم ها و آقایان،
من معمولا فرد خوشبینی هستم اما امروز با قدری بدبینی در مقابل شما حاضر میشوم. همانطور که یکنفر اشاره کرد، این بزرگترین مشکلی است که ما در قرن جدید با آن روبرو هستیم.
در آخر، اجازه بدهید درود بفرستم به جوامع ایرانیان مقیم آمریکا هم در اینجا و هم خارج از آمریکا بخاطر آنچه هستید و آنچه میکنید. من به این واقعیت واقفم که این صحنه ها را ساکنان اشرف و لیبرتی تماشا میکنند و فی الواقع با آنها در رابطه با شما صحبت میکنم چون من از نزدیک این سازمان را حدود یک سال است که مشاهده کرده ام و صادقانه بگویم که خیلی چشمگیر است. نیروی تفنگداران آمریکایی شعاری دارد که میگوید «همیشه وفادار». از دید من شما همواره به این آرمان وفادار مانده اید که اطمینان حاصل شود ساکنان اشرف سرانجام به آزادی و امنیت دست یابند. من مخصوصا در خارج از آمریکا حضاری را دیده ام که پنج ساعت مستقیم می نشینند و به سخنرانان گوش میکنند. و روحیه و شور آنها به همان اندازه برای آخرین سخنران بالا است که برای اولین سخنران. برای آن دسته از ما که مشاهده گر بوده اند بسیار عجیب است و گویای مفاهیم وفاداری و تعهد است. شما در صحنه های زیادی با روحیه تهاجمی و حسن نیت و با نظم بوده اید. ما در مطبوعات شاهد مقالات بوده ایم و همچنین تبلیغاتی در روزنامه های اصلی نیویورک، اخبار و برنامه های تلویزیونی، سخنرانی های علنی شخصیت های برجسته آمریکایی که برخی از آنها امروز در اینجا هستند و از این مبارزه دفاع میکنند، در تظاهرات و سمپوزیوم ها و کنفرانس های مانند امروز، تا قوای دیگر کشور ما و دادگاهها و کنگره. امروز قبل از اینکه ما به اینجا بیاییم شنیدم که 98 نماینده کنگره در حمایت از مبارزه ما قطعنامه ای را امضا کرده اند. در دو سوی اقیانوس آتلانتیک هم اینجا و هم در اروپا و حالا هم در سازمان ملل متحد. حال من قاطعانه میگویم و شما هم درک خواهید نمود که ما در همه نبردها پیروز نشده ایم. اما فکر میکنم مشارکت شما نتیجه و سرنوشت را برای ساکنان اشرف بسیار بسیار روشن تر کرده است. در غیر این صورت وضعیت طور دیگری بود. و من دعا میکنم که آنها این موضوع را درک کنند. نیروی تفنگداران آمریکا هم یک اصطلاح دیگر دارد که میگوید وقتی ما در نبرد هستیم هیچ دوستی بهتر از و در عین حال هیچ دشمنی قوی تر از نیروهای خودمان نیست. فکر میکنم این امر در مورد شما هم صادق باشد. ساکنان اشرف هیچ دوستی بهتر از شما ندارند.
خدا شما را بخاطر فعالیت هایی که میکنید حفظ کند.
قاضی یوجین سالیوان:قاضی فدرال ,قاضی ارشد دادگاه استیناف قوای مسلح آمریکا 2002,وکیل و افسر ارشد اخلاق نیروی هوایی آمریکا 1982 - 1986
به نظر می رسد که ژنرال کانوی فکر می کرد من می خواهم 5 ساعت صحبت کنم. من قول می دهم که توصیه چرچیل را دنبال کنم. وقتی که از چرچیل خواسته شد که یک سخنرانی بکند، او گفت می خواهید من چقدر صحبت کنم؟ و قبل از این پاسخ دریافت کند، خودش گفت اگر می خواهی 10 دقیقه صحبت کنم، من به دو هفته وقت نیاز دارم. اگر می خواهید نیمساعت صحبت کنم، یک هفته وقت نیاز دارم و اگر می خواهید به مدت دوساعت صحبت کنم، همین حالا آماده ام.
لذا اجازه بدهید به شما بگویم که من دو هفته است در حال آماده سازی هستم که ده دقیقه صحبت کنم.
وقتی از من خواسته شد که امروز سخنرانی کنم، طبیعتاً من به برخی مدارک پایه ای که فکر می کردم از منابع دیپلماتیک نباشند و یا مانورهای سیاسی به حساب نیایند و نیز به وجوه بشردوستانه که پنل برجسته امروز به آن پرداخته است، نگاهی انداختم. صحبت های امروز، همه خوب هستند، بخش حقوقی و... اما من می خواهم به شما به عنوان یک قاضی بازنشسته فدرال بر اساس قانون که در واقعیت اخلاق است، صحبت کنم. لذا، من می خواهم به شما نظر خودم را از منظر اخلاقی ارائه کنم.
اگر بشود، نفرات صوت و تصویر کارت شناسایی برای کمپ اشرف را روی پرده بیاندازند. منظورم کارت شناسایی با عکس است. به این فرد یک کارت شناسایی داده شد که البته به نحو عجیبی در بالای آن نوشته شده است فرد حفاظت شده. او کشته شده است. او در جریان یکی از حمله اول علیه کمپ اشرف کشته شد. در روی این کارت نوشته شده است با تیپ 89 پلیس نظامی اگر مشکلی پیش آمد، تماس بگیرید.
خوب او نمی تواند این کار را بکند، زیرا تیپ 89 پلیس نظامی رفته بود و او هم کشته شد، یک جنایت خونین.
من درگیر نبرد بوده ام. همه سربازان من، ما هرگز افراد غیرمسلح را نکشته ایم. ما هرگز بروی افراد غیرمسلح آتش نگشوده ایم.
خوب حالا می شود سند قرارداد را روی صحنه بیاندازید؟ او می باید یک توافقی را امضا می کرد که این کارت را دریافت کند که او را حفاظت نکرد.
در زیر این توافقنامه، که شما نمی توانید خط آنرا بخوانید، نوشته است، من درگیر نبرد یا هرگونه تروریسمی نمی شوم و سلاح خودم را تحویل داده ام و از قوانین عراق تبعیت می کنم، ولی توسط نیروی چند ملیتی تازمانی که به یک کشور دیگر منتقل شوم، حفاظت می شوم.
مهمترین چیزی که در پایین این توافق است این است که توسط یک افسر نظامی ایالات متحده امضا شده است. در اینجا، هرولد داونینگ، فرمانده نیروی دریایی آنرا امضا کرده است. این سندی که من امروز به شما نشان دادم.
وقتی که برای سخنرانی آماده می شدم به گذشته فکر کردم و به خودم گفتم این مرا به یاد چیزی در تاریخ گذشته می اندازد. مرا به یاد یک حادثه می اندازد که در تاریخ آمریکا در جریان جنگ داخلی زمانی که جنگ به پایان رسید، صورت گرفت. طرفین توافق کردند درگیر نبرد نشوید و توافق کردند سلاح خود را تحویل دهند و طرف دیگر گفت آنها مورد حفاظت قرار خواهند گرفت.
آخرین جمله آن، اجازه بدهید من آنرا بخوانم چرا که بسیار مشابه آنچیزی بود که من امروز به شما نشان دادم. این سند نوشته است: وقتی شما سلاح خود را تحویل بدهید، و از جنگ خودداری کنید، شما توسط مقامات آمریکا مورد اذیت و آزار قرار نخواهید گرفت تا مادام که سربازان شما شرایط خودشان را رعایت کنند واین بخشی از جنگ نیست و قانون جایی که آنها زندگی کنند، اعمال خواهد شد.
و زمانی که ژنرال گرانت آن سند را به ژنرال لی داد، او آنرا خواند و لبخند زد و فکر میکنم گفت، از او نقل شده است، این تأثیر بسیار مثبتی روی ارتش خواهد داشت.
و این کاری بود که گرانت کرد که بر زخم های میهن ما مرهم بگذارد.
ولی او این کار را از موضع یک افسر و البته از طرف کشورما انجام داد. لینکلن می دانست که او این کار را خواهد کرد و آنرا تصویب کرد.
کمی به جلو برویم، مدت کوتاهی بعد از امضای قرارداد، پرزیدنت لینکلن هدف سوء قصد قرار گرفت. معاون ریاست جمهور، جانسون به ریاست جمهوری رسید. چند هفته بعد، حدود 10 روز بعد، فکر می کنم، یک کیفرخواست از طرف دادگاه فدرال در ریچموند صادر گردید. ژنرال لی متهم شده بود، ژنرال لانگ استریت و 8 ژنرال دیگر ارتش شورشی متهم به خیانت شده بودند.
وقتی گرانت از این کیفرخواست مطلع شد، او به دیدن رئیس جمهور رفت. ما نوشته های این ملاقات را نداریم ولی او گفت آقای رئیس جمهور،
من به آنها گفتم که از آنها حفاظت خواهم کرد. رئیس جمهور گفت تو صرفاً یک ژنرال هستی و من رئیس جمهور ایالات متحده هستم. و تو برای من کار می کنی و کاری را که من می گویم انجام می دهی و این افراد به دار آویخته خواهند شد و محکوم خواهند شد. آنها محکوم خواهند شد و به دار آویخته خواهند شد. آنها محاکمه خواهند شد و بدار آویخته خواهند شد.
ژنرال گفت، قربان، من نمی توانم اجازه بدهم چنین چیزی اتفاق بیفتد. این ژنرال گرانت است و من از طرف کشورمان قول دادم و آنها در برابر چنین اقدامی تحت حفاظت هستند. جانسون گفت من اهمیتی نمی دهم که تو چکار کردی؟ من رئیس جمهور هستم و من رئیس هستم و این افراد محاکمه خواهند شد.
و این جایی است که شجاعت و اخلاقیات به میان می آیند. ژنرال گرانت گفت قربان شما فرمانده کل قوا هستید و من فرمانده نیروهای مسلح هستم و اگر شما این کیفرخواست ها را علیه این موتلفین ملغی نکنید، من از پست خودم استعفا خواهم داد.
به یک باره، جانسون به فکر فرورفت، هر چند که او فرد باهوشی نبود، ولی آنقدر هوش وحواس داشت که دریابد استعفای محبوب ترین فرد آمریکا، ژنرال گرانت، که شمالی ها خیلی او را دوست داشتند، و بعد از ژنرال لی، بسیار در جنوب مورد احترام بود، ریاست جمهوری او را نابود خواهد کرد.
لذا، به عنوان یک فرد سیاسی، به ذهن او زد که این کار خوبی نیست که بکند و لذا گفت بسیار خوب، من کیفرخواستها را ملغی خواهم کرد.
این کار از نظر اخلاقی کار درستی بود. تعهد کشورما، در معرض خطر قرار گرفته بود.
گرانت قول داده بود که این سربازان را حفاظت کند و این قول کشورما بود و در قرارگاه اشرف، افسران ما و کشورما قول دادند که ساکنان اشرف مورد حفاظت قرار خواهد گرفت.
همانطور که ژنرال گرانت به رئیس جمهور جانسون نشان داد، کشور ما باید کار درست را اینجا انجام دهد، کار اخلاقی را، به روشنی کشورما باید روی قول خودش بایستد.
اجازه ندهید که این کارتهای شناسایی صادر شده توسط دولت ما، که بر اساس آنها، دولت ما به ساکنان اشرف تعهد حفاظت داد، ولی نه در عمل، همانطور که همکارم، قاضی لوئی فری گفت، به یک جواز برای کشتار تبدیل شود.
جمله آخر من این است که خانم وزیر کلینتون، مجاهدین را همین الان ازلیست خارج کنید و بگذارید که آمریکا به قولی که داده است وفا کند.