«همه اقشار سبزها توان تعقیب و گریز در خیابانها را ندارند و مقابله مستقیم با ماموران از عهده آنها بر نمی آید» و «امکان مشارکت حد اکثری در آن وجود ندارد و بواسطه خشونت بالقوه چنین مراسمی مسلما جمع زیادی از مردم سبز از حضور در آن خود داری می کنند».
بدیهی است که جوانان ایرانی بازهم جشن ملی و باستانی چهارشنبه سوری را با برپایی آتشها درهرکوی و برزن و شعله های فروزان آزادیخواهی، به خیزشی سراسری علیه دیکتاتوری ولایت فقیه تبدیل خواهند کرد.
نه تهدیدها و نه فریبکاریها و روضه خوانیهای بسیجیان رنگارنگ و رنگ باخته، دیگراثرندارد!
متن ا طلاعیه یادشده چنین است:
اعلامیه تحریم چهارشنبه سوری
داریوش سعدین
نشاندن در برابر سوزاندن
من با اعلام حمایت کامل از آرمانهای جنبش سبز و احترام به هدف و خون شهدا حضور در برنامه چهارشنبه سوری را تحریم می کنم.
ما شیوه هایی را نیز پیش از این تجربه کرده ایم که بنا به ویژگیهای هیجانی آنها منحصرا زمینه حضور گروه های خاص جسمی و موقعیتی در آنها میسر بوده و عده ای دیگر از مردم علی رغم همدلی با جنبش و اشتیاق ابراز حمایت، زمینه مشارکت و کنشگری در فعالیت های اخیر را کم و کمتر دیده اند.
باید پذیرفت که همه اقشار سبزها توان تعقیب و گریز در خیابانها را ندارند و مقابله مستقیم با ماموران از عهده آنها بر نمی آید.
چهارشنبه سوری هم به نظر می رسد از همین دست برنامه ها ست که همچنان امکان مشارکت حد اکثری در آن وجود ندارد و بواسطه خشونت بالقوه چنین مراسمی مسلما جمع زیادی از مردم سبز از حضور در آن خود داری می کنند».
((نقل قول از میر حسین:
مراسم این روز، یادمان جشنواره نور علیه تاریکی است اما علاقمندان به جنبش راه سبز ضمن انکه به نمادها و مراسم ملی و مذهبی دلبستگی دارند، حاضر نیستند که این نوع مراسم ها باعث اذیت و آزار مردم بشود. مخصوصا توجه کنیم که ممکن است مخالفان جنبش بخواهند با برنامه ای که قبلا هم مشابه آن را اجرا کرده اند، جنبش سبز را بدنام کنند. بنده مطمئن هستم که سبزها در هیچ برنامه هنجارشکنانه یا تخریبی که موجب اذیت و آزار مردم بشود شرکت نخواهند کرد.))
این اظهارات خود موید زمینه های پر خطر چنین عملی است.
متاسفانه غلط مصطلح مترادف نمودن لغت تظاهرات با راهپیمایی الزاما برنامه ریزی های سبز ها را متمرکز به حضور در خیابانها کرده و منحصرا تنها راه تظاهر به اعتراض تقابل فیزیکی با نیروهای حکومتی نمودار شده است. اصرار در تحرکات تظاهراتی جنبش بر مسیر های خطر دار لاجرم مانعی در پیگیری اهداف عالیه جنبش است و آنچنان که تا کنون تجربه شده جنبش طی این کنشگری ها همواره مشغول به تبعات نا مطلوب پس از آنهاست.
جنبش باید در قالب فعالیتهای انتخابی چارچوبی شامل خشونت گریزی، جذب حداکثر مشارکت، احترام به حقوق دیگران و به طور کلی فعالیت چشمگیر مدنی را در نظر گرفته و اهداف خود را در مسیر احقاق حقوق شهروندی تعقیب کند.
آنچنان که می دانید خشونت عرصه ایست که جنبش در آن محکوم به شکست است چرا که بدیهی است که رژیم ابزار خشونت بیشتری در اختیار دارد.
جذب مشارکت حد اکثری هم منوط به واقع بینی و تحلیل شرایط جهت زمینه سازی کاهش خطر حضور است.
البته احترام به حقوق دیگران را نیز باید به رعایت حرمت مخالف تسری داد و ریزش هایی در جبهه مقابل را به نیروهای حاکمیت تحمیل کرد.
به طور کلی تداوم جنبش در گرو حضور مستمر افرادی است که مسئولیت مدنی و شهروندی خود را درک کرده و در زندگی روزمره نیز پیگیری کنند.
فارغ از این مباحث از سوی دیگر با نا همگونی فعالیت ها به نظر من متاسفانه برخی اعضای جنبش گاهی اقدامات پر خطر و چریکی را دنبال می کنند و در مواقعی هم با مسئولیت گریزی گویی تنها تعقیب تفننی کنش ها را جهت خالی نبودن عریضه ارائه میدهند.
شما راهپیمایی روز عاشورا و حتی الله اکبر گفتن بروی بام ها را با اقدامات پیشنهادی چون رفتار معمول و همیشگی ”بیرون رفتن از خانه در شب جمعه“ با هم قیاس کنید. متاسفانه بعضا به سطحی نگری های درد آوری می رسیم که ما را شرمگین خون شهدامان می کند.
واقعا آیا بیرون رفتن با خودرو شخصی از نشانه های هویتی جنبش سبز می باشد و با این فعل مسئولیت خود در برابر آرمان های جنبش و خون شهدا را به جا آورده ایم؟
به هوش باشیم که این آسیب ها در دراز مدت سطح هیبت و پرستیژ فعالیت های جنبش را به شدت تنزل داده و تا یک سرگرمی گاهگاهی فرو خواهد کاست.
بد تر اینکه ما در فعالیتهای های اخیر حتی زمینه فعالیت کنشگران نظری را هم همواره نا دیده گرفته ایم و کم کم به تکرار و یا احاله مسئولیت خواهیم رسید.
با وجودی که راهپیمایی اعتراضی تناسب روشنی با توقعات جنبش دارد اما دستاورد حضور در خیابانها تنها اعلام همبستگی اعضای جنبش تعبیر می شود و بنظر نمی رسد هدف عملی و خاص دیگری را دنبال کند هر چند در مقابل این حضور هزینه های گزافی خرج می شود و البته آنچنان که گفته شد به دلیل ماهیت خطرناک آن از تمام ظرفیتهای جنبش نیز استفاده نمی شود.
ما با شیوه های کم خطر و فراگیر نیز اهداف یک نمایش خیابانی را می توانیم برآوریم بلکه بواسطه ی جذب کنشگران نظری و حامیان خاموش، ستون های جنبش را هم مستحکم تر از پیش بنا می کنیم.
من بعنوان یک شرکت کننده مستمر در فعالیتهای خیابانی جنبش با تحریم چهارشنبه سوری اول آنکه قدرت تحمل نظر مخالف سبز ها را محک می زنم و دوم تلاش دارم به رفتار حامیان خاموش جنبش رسمیتی به سود کلیت جنبش دهم.
من مشکلات سبزهایی را که از شرکت در فعالیتنهای اخیر اجتناب می کردند حس کرده و پیشنهاد می دهم با خلاقیت و همدلی کار هایی را برنامه ریزی کنیم تا ”اولین مشارکت “ حامیان خاموش جنبش عرصه برای ظهور بیابد.
ضمن آنکه همچون یک سرباز همواره آماده جانفشانی در راه آرمان های جنبش هستم و دعوت به راهپیمایی های جنبش که با اجماع اعلان می شوند را لبیک می گویم اما استثنائا در این موقعیت ساز مخالف می زنم! در این فرصت خاص که سکوت و بی میلی بسیاری را شاهد هستم و جایگزین های مناسبی هم برای چهارشنبه سوری می بینم لزومی به هزینه دادن در چهارشنبه سوری احساس نمی کنم.
بسیاری روز درختکاری را پیشنهاد داده اند و بنده نیز!
اقدامی چون روز درختکاری بسیاری از اهداف تظاهرات اعتراضی را برآورده می کند و ویژه آنکه مشارکت حداکثری، پیروزی بزرگی برای جنبش رقم خواهد زد. هر چند که در این فرصت اندک تا روز بزرگ درختکاری موفقیت چنین آکسیونی در گرو پذیرش جمعی و فعالیت رسانه های واقعی جنبش است. رسانه هایی که به گفته میر حسین خود شهروندان مسئولیت پذیر ایران سبز هستند.