کنفرانس در سنای آمریکا(قسمت دوم)


تهدید اتمی رژیم ایران تأثیرات تحریمها و گزینه های سیاست حذف نام مجاهدین از لیست آمریکا، تعهدات ایالات متحده درقبال اشرف
15 می 2012 - 26 اردیبهشت 1391


پاتریک کندی
سخنران بعدی ما، صرفنظر از این که یک عضو سابق کنگره است که من همکارش بوده ام، در این کشور در ایالت نیومکزیکو،  فرماندار، یک وزیر کابینه و نیز سفیر آمریکا در ملل متحد بود.
برای صحبت در این باره، از جناب بیل ریچاردسون می خواهم که برای شما سخنرانی کند.

ریچاردسون( کاندیدای ریاست‌ جمهوری، وزیر انرژی آمریکا 1998ـ 2001)

با تشکر
می دانید، من یکسال پیش اینجا نشسته بودم و یادم می آید در جمعی از سخنرانان بودم، حول همین موضوع با وزیر دادگستری موکیزی و چند شخصیت دیگر.  من داشتم فکر می کردم، ما چقدر ظرف یک سال گذشته جلو آمده ایم و چقدر شما لطف کردید که از هر کسی که اینجا می آید و صحبت می کند، این چنین استقبال میکنید.
چیزی که من الان در باره آن فکر می کنم این است که جا دارد برای خودتان کف بزنید زیرا  من از ایالتی آمده ام که از همه جا دورتر است و هنوز با ساعت به وقت نیومکزیکو تنظیم بودم.
 من به برنامه ای که سال قبل برگزار شد فکر کردم. و بسیاری از شما آنجا بودید. موکیزی و من هم بودیم. و بسیاری از این شخصیت های برجسته که ظرف یکسال گذشته، صحبت کرده اند، شخصیتهای نظامی، جمهوریخواه، دموکرات، وزرای کابینه. این یک موضع حزبی نیست.
من آمده ام به شما امروز بگویم که با این تبسم، من یک فردخوشبین هستم. و نگاه می کنم که ظرف یکسال گذشته چه اتفاقی افتاد و من خیلی فرضیات را زمانی که دولت اوباما قدرت را در دست گرفت، مورد بررسی قرار دادم.
من خیلی به این واقعیت جلب شدم که رئیس جمهور گفت ما با دشمنان خودمان مذاکره می کنیم. ما با کره شمالی مذاکره می کنیم. البته نه با القاعده و بسیاری دیگر. ولی با رژیم ایران، آری. شاید این منطقی باشد که یک دیالوگی را آغاز کنیم.  منظورم این است که این موضع اولیه من بود.
ولی نگاه کنید ظرف سه سال گذشته چه اتفاقی افتاده است. یک دیالوگ توسط ایالات متحده شروع شد ولی رژیم ایران مستمرا آنرا رد کرده است. شرکت در مذاکره هسته ای ولی عدم جدیت در مذاکره. ربودن آمریکاییان و بسیاری دیگر. موضعگیری های تحریک آمیز در باره هولوکاست و گریز از جامعه بین المللی.
خوب، چه اتفاقی می افتد تحریم ها اعمال شدند. قویترین تحریمها در سالهای اخیر، زیرا اروپا و سایر کشورها به ما پیوستند. تحریمهای بانکی، تحریمهای نظامی و برخی تحریمهای انرژی.
و اتحادیه اروپا مطرح کرد که ما هنوز باید در باره غنی سازی رژیم ایران صحبت کنیم. مذاکرات ادامه دارند ولی هربار رژیم ایران یا وقت کشی می کند و یا جدی نیست و برای خودش وقت می خرد.
و من حدس می زنم با این خروج از لیست بالقوه مجاهدین، آنها چه خواهند گفت. آه، ما آماده مذاکره هستیم. من منتظرم خیلی زود یک موضعگیری بکنند.
ولی من فکر نمیکنم که این جدی بودن رژیم ایران را اثبات کند. آنها نیستند، آنها جدی نیستند. نگاه کنید در خاورمیانه دارند چکار می کنند. نگاه کنید آنها چگونه رژیم سوریه را سرپا نگاه می دارند، سرکوبگر ترین رژیم در کره ارض در حال حاضر، که مردم را می کشد. نگاه کنید با حماس و حزب الله چکار می کنند. نگاه کنید با قاچاق سلاح و غنی سازی چکار می کنند.
نگاه کنید که آنها در افغانستان چه خرابکاری هایی می کنند و کشور اصلی حامی تروریسم هستند. لذا، این توجیهی که برخی می کنند که باید بطور اتوماتیک بارژیم مذاکره کرد، از نظر من باید طرد شود.
ولی حال می خواهم روی وجه اثباتی موضوع متمرکز شوم. چرا باید مجاهدین را از لیست خارج کرد. من فکر می کنم دلایل زیادی وجود دارند، دلایل بسیار زیادی. رهبران نظامی، وزیر دادگستری، محققان قانون اساسی و بسیاری دیگر که تخصص دارند، بیش از آنچه که من در مورد کمپ اشرف و کمپ لیبرتی دارم، و در مورد آنچه در ایران اتفاق افتاده است و واکنشهای دولت مالکی، دلایل زیادی را گفته اند.

ولی من می خواهم این تصمیم ها را فهرست بندی کنم، زیرا من در حیطه تصمیم گیری که شما انتخاب ها را بررسی می کنید بوده ام و پاسخ در امنیت ملی ایالات متحده است.
نمی دانم که شما با این موافق خواهید بود یانه. ولی من فکر می کنم که تحریمها علیه رژیم ایران کارآیی دارند. آنها کامل نیستند. ولی رژیم را تحت فشار قرار داده اند.
شما می توانید به این جمعبندی از این طریق برسید که  آنها چگونه با نفت خودشان برخورد می کنند. دارند آنها را انبار می کنند.. ضمنا آنها کمی درموضعگیری هایشان راجع به مذاکره جدی تر شده اند. آنها مذاکره نمی کنند ولی روشن است که این تحریمها به خاطر فراگیر بودنشان، بخاطر این که کشورهای بیشتری درگیر آن هستند، به نوعی کارآیی دارند و باید به آنها شانس داد که تأثیر خودشان را بگذارند.
رژیم ایران مردم خودش را سرکوب می کند. این یک دلیل دیگر است. آمریکا باید خودش را در طرف کسانی قرار بدهد که از دموکراسی حمایت می کنند. عملکردرژیم ایران نسبت به مردم خودش و نیز در پهنه بین المللی چیزی نیست که یک همکاری قوی را (با جامعه بین المللی) ضروری کند.
در سال 2008، انگلستان، نزدیکترین متحد آمریکا، مجاهدین را از لیست سازمانهای ممنوعه خارج کرد و همه محدودیتهای ناشی از آن را برطرف کرد.
در سال 2009، شورای وزیران اتحادیه اروپا به اتفاق آرا مجاهدین را از لیست تروریستی اتحادیه اروپا خارج کرد.
در ژوییه 2010، دادگاه استیناف واشینگتن حکم داد که نامگذاری مجاهدین غیرقانونی است زیرا این گروه را از حق آیین دادرسی محروم کرده است.
و این نامگذاری مجاهدین توسط مزدوران رژیم ایران در عراق و در دولت عراق مورد سوء استفاده برای حمله به اعضای مجاهدین در کمپ اشرف و نیز اعمال محدودیت علیه آنها قرار گرفته است که منجر به از دست دادن جان آنها شده است. 
آیا شما در باره تصمیمی در واشینگتن شنیده اید که سیاست در آن دخیل نباشد؟ و سیاست در اینجا،  که نمیدانم به آن باید سیاست گفت.
 من شنیدم وزیر خارجه گفت یکی از عواملی که در تصمیم گیری نقش دارد، عملکرد مجاهدین هنگام انتقال است. رفتار مجاهدین عالی بوده است، همکاری بوده است، و دیگران کمکهای زیادی به این پروسه کرده اند.
من فکر می کنم ما باید به تلاشهایمان ادامه دهیم. ولی می خواهم همین جا بگویم که من نیز می خواهم در تحسین پاتریک کندی شریک باشم. من خیلی خوشحال می شوم، توسط کسی معرفی بشوم که چنین شخصیتی دارد.
من می دانم شما در مورد میراث کندی در ایالات متحده آگاهید. ولی می دانید ما توسط یک سناتور معرفی شدیم، یک سناتور محافظه کار از میسوری که عضو کمیته اطلاعات است. یکصد عضو کنگره یک قطعنامه را امضا کرده اند. صد عضو کنگره، این خیلی زیاد است. ما ظرف سال گذشته، راه درازی را پیموده ایم.
هم جمهوریخواهان و هم دموکراتها، 50، 50 هستند. شاید من اینجا اشتباه کنم. ولی می خواهم بگویم زمان آن رسیده است که همین حالا مجاهدین را از لیست خارج کنیم. کاری که باید بکنیم این است، یک فشار قوی، و مثبت را بر اساس واقعیتها حفظ کنیم. و اگر کمی هم سیاست وارد ماجرا می شود، اشکالی ندارد. بگذارید بشود.
با تشکر.

قاضی موکیزی(وزیر دادگستری آمریکا 2007 – 2009)

از شما بسیار متشکرم. قبل از شروع سخنرانی، می خواهم به پاتریک کندی بگویم اگر پدر فقید او وارد این سالن می شد و به شوخی از او می پرسید که اینجا چه کار می کنی؟ من فکر کنم همه ما در اینجا، بر اساس آنچه امروز و در گذشته شنیده ایم و در رابطه با شفافیت و قدرت بیان و شوق او میدانیم، جواب خواهیم داد که او متعلق به این کانون است.
و پدر تو (پاتریک) به تو افتخار خواهد کرد؛ همانطور که من مفتخرم که امروز در کنار تو هستم.
حال می پردازم به سئوالی که پاتریک مطرح کرد. به چه دلیل وزارت دادگستری (از طرف وزارت خارجه) در دادگاه چنین موضعی را اتخاذ کرد؟
باید به شما بگویم که یک وکیل تنها یک متخصص در امور تاکتیکی نیست، بلکه بطور تاریخی به او «افسر دادگاه» می گویند. یک وکیل باید مسئولیتی فراتر از پیروزی در دادگاه برای خودش قائل باشد.
کارهایی وجود دارد که وکلا می توانند جهت پیروز شدن در دادگاه به آنها رجوع کنند و کارهایی هم وجود دارد که وکلا نمی توانند صرف تلاش برای پیروزی، آنها را انجام دهند. و به عنوان یک اصل، یک وکیل نمیتواند برای پیروزی در دادگاه فاکتها یا قانون را در دادگاه اشتباه جلوه دهد. این حکم مقدس اول است و همچنین اولین گناه است.
با توجه به این موضوع، بگذارید بخشی از متن جلسه استماع دادگاه را قرائت کنم. و خوشبختانه متن سخنان امروز هم مستند می شود چون این بسیار برای دادگاه آموزنده خواهد بود که سخنرانی ژنرال فیلیپس را در کنار سخنرانی وکیل دولت قرار دهد و بررسی کند. من نمی خواهم اسم او را به زبان آورم چون نمیخواهم آبروی این وکیل را در منظر عموم ببرم. برای دادگاه آموزنده خواهد بود که اینها را کنار هم قرار دهد تا ببینند آیا با یکدیگر همخوانی دارند یا خیر.
صفحه 35 متن جلسه استماع، در مورد نیت مجاهدین می گوید: «نیت آنها از طریق همکاری آنها نشان داده می شود. اما قابلیت آنها از طریق اینکه چه چیزی را در کمپ کشف می کنیم نشان داده خواهد شد. کمپی که ما قادر نبودیم در تمام این سالیان بازرسی کنیم».
جناب قاضی، ارتش آمریکا با آنها قرارداد امضا کرد، قرارداد آتش بس یا صلح که آنها با یکدیگر درگیر نشوند، و ارتش آمریکا تسلیحات و خودروهای اصلی و تانکها را ضبط کرد. (وکیل در اینجا به یک گزارش سال 2009 از طرف کسی که هیچگاه از اشرف بازدید نکرده اشاره میکند) و همانطور که گزارش رند می گوید و در شهادتنامه سفیر هم آمده است که سازمان مجاهدین هیچگاه اجازه بازرسی نداد. این یک دهکده با وسعت 15 مایل مربع است و یک کمپ کوچک نیست. آنها اجازه بازرسی کامل برای یافتن مهمات سلاح یا اینکه با رجوع به همه نقاط خلع سلاح شوند را ندادند. سالها بعد حالا آنها بارها تکرار می کنند که ما برگ جدیدی را ورق زده ایم. ما خلع سلاح شده ایم. اما این موضوع هیچگاه از طرف ارتش آمریکا تأیید نشده است».
یک وکیل موظف است که چنین کاری نکند. و اگر هم این کار را بکند، او وظیفه دارد که اشتباه خود را قبول کند و ادعای خود را پس بگیرد.
خانم ها و آقایان، سیل نامه نگاری بین وکلای مجاهدین و وکلای دولت در جریان است و ظاهرا دولت تا بحال معتقد نیست که باید حرف خودش را پس بگیرد.
من به اطلاع شما میرسانم که اگر آن متن به دست دادگاه برسد، آنها موضع خود را تغییر خواهند داد و باید هم همین کار را بکنند.
همانطور که در گزارش امروز صبح وال استریت ژورنال آمده است، وزیر امور خارجه در جلسه استماع در کنگره گفته بود تصمیم لغو نامگذاری، بخشاً بر مبنای درجه همکاری مجاهدین در راستای نقل مکان به محلی به نام بی مسمای لیبرتی خواهد بود.
خانمها و آقایان،
 این هیچ ربطی به قانون ندارد. قانون، اجازه تصمیم سیاسی در این باره نمی دهد. اجازه تصمیم گیری بر مبنای درجه همکاری نمی دهد.
قانون، گرفتن تصمیماتی را مجاز می داند که بر اساس میزان تهدید به امنیت ملی ایالات متحده باشند، و اگر سازمان مجاهدین این تهدید را ندارد، پس نباید در لیست باشد. به همین سادگی!
 و سازمان مجاهدین چنین تهدیدی را ندارد.
گفتن اینکه چنین تصمیمی مشروط به نقل مکان آخرین فرد خواهد بود و شاید هم 60 روز بعد از آن اعلام شود، معادل این است که به رژیم ایران و دولت عراق فرصت داده شود، فرصتی که از نظر ما نباید به آنها داده شود.
در حال حاضر آنچه همه ما باید به آن امیدوار باشیم این است که حداقل دولت ما روشن سازد که دولت ابزار و نیت آن را دارد که اگر لازم باشد آن افراد را از اشرف و از کمپ لیبرتی خارج کند.
و ممکن است چنین چیزی لازم باشد، وقتی گزارشهای امروز صبح را می‌بینیم که دولت حداقل لغو نامگذاری را بررسی می کند. آنها به نوعی در بدترین موقعیت ممکن قرار گرفته اند.                              
ما از کجا میدانیم تسلیحات وجود ندارد؟ ما این را از ارتش آمریکا شنیده ایم. از ساکنان اشرف شنیده ایم. و شما هم دیده اید. آن دسته از شما که صحنه های هولناک سال گذشته را مشاهده کرده اید.
 آیا ندیدید که نیروهای عراقی به سمت ساکنان غیرمسلح شلیک میکردند؟
آنها میدانستند که این افراد غیرمسلح هستند.
چگونه این را میدانیم؟ چون اگر توجه کنید، افرادی که شلیک می کردند اصلا کلاه ایمنی نداشتند. آنها خیلی خوب می دانستند که کسانی را که هدف قرار می دهند غیرمسلح هستند. آیا فکر نمی کنید اگر در غیر اینصورت بود و خیال می کردند که با افراد مسلح درگیر خواهند شد، به جای بر تن داشتن اونیفرمهای ساده، بیشتر مجهز می شدند؟ البته که اینطور است.
هیچکس، بجز وکیل دولت، میل ندارد که بایستد و آنچه را که وکیل در دادگاه  گفت، بر زبان آورد و بگوید ظن وجود تسلیحات در اشرف میرود.
وقت آن رسیده که ماسکها از صورت ها برداشته شود. وقت آن رسیده که بهانه ها حذف شود. وقت آن رسیده که کار صحیح انجام شود، یعنی لغو لیست‌گذاری مجاهدین. مهم است که کار صحیح یعنی لغو نامگذاری انجام شود.
فیلسوف سده هجدهم «ادموند برک» گفته است که تمام آنچه لازم است تا پیروزی نیروهای شر قطعی شود این است که انسانهای خوب دست روی دست بگذارند.
من فکر می کنم ما به اینجا آمده ایم تا بگوییم که وقت آن رسیده است که انسانهای خوب، مردان و زنان خوب، کاری انجام دهند. و کارخوب این است که لیست گذاری مجاهدین لغو شود.
از شما بسیار متشکرم.

سخنان ژنرال فیلیپس(فرمانده ارشد نیروهای حفاظت اشرف 2004 ـ 2005)

از شما متشکرم. حضار محترم، از اینکه فرصت حضور و سخنرانی در اینجا را به من داده اید سپاسگزارم.
می خواهم از آن دسته از آزادیخواهانی که به یک ایران دموکراتیک معتقدند تشکر کنم، و از سازمان مجاهدین خلق و 3400 عضو آن که در کمپ اشرف و یا محصور در کمپ لیبرتی هستند.
شما مصائب زیادی را طی 9 سال حصر متحمل شده اید. اما اجازه بدهید گذاری داشته باشیم به ایام بعد از حمله زمینی به عراق در سال 2003.
اعضای سازمان مجاهدین خلق در دهها نقطه پراکنده شده بودند. بسیاری از شما می دانید که آنها همه در کمپ اشرف نبودند. بلکه در نقاطی مانند بصره، تلیل، فلوجه و بغداد نیز بودند. کمپ اشرف مکانی بود که ما آنها را در آنجا گردهم آوردیم، چون واقع در شمال بغداد در منطقه صحرایی استان دیالی بود. این جمع آوری یک تصمیم تاکتیکی بود. یعنی گردهم آوردن آنها در یک نقطه معین برای تکمیل فرآیند تحویل تسلیحات.
آنها سایر پایگاهها و تأسیسات خود را که تلاش زیادی برای ساختن آنها کرده بودند را ترک کردند، و یک شبه این پایگاهها و تاسیسات در معرض غارت و ویرانی قرار گرفت.
من شخصا به تاسیسات در بغداد که یک ساختمان شش طبقه اداری بود سر زدم. ظرف 24 ساعت بعد از اینکه اپوزیسیون اصلی، آن محل را ترک کرده بود، این محل بطور کامل تخلیه و خراب شد. حتی پنجره ها را هم از جا کنده بودند، (غارت).
من می توانم قهقهه ملایان را تجسم کنم وقتی ما از مجاهدین خواستیم بهمراه نفربرهای زرهی، توپخانه ها و تسلیحات سنگین و سبک شان در کمپ اشرف جمع شوند.
ما همان کاری را کردیم که ملایان هرگز توفیق انجام آن را نداشتند، یعنی از بین بردن تهدید نظامی مقاومت ایران.
مجاهدین داوطلبانه تمامی تسلیحات تهاجمی و دفاعی خود را تحویل دادند و بدین ترتیب آنها در برابر مزدوران رژیم آسیب پذیر شدند. بله در عراق مزدوران و نفوذی های رژیم ایران حضور داشتند.
وقتی آنها در اشرف گرد آمدند، من کمپ اشرف را به چند تن از مقامات عالیرتبه آمریکا نشان دادم، چون این مکان از قاعده کلی عراق و تحولات آن مستثنی بود. به همین خاطر هم، مسئولیت آن به پلیس نظامی سپرده شد.
من یک افسر نیروی هوایی را به آنجا بردم و او به من خاطرنشان کرد که در آنجا فرستنده هایی با فرکانس بالا وجود دارد. ما تحقیق کردیم و دیدیم که درست است. سازمان مجاهدین برنامه های رادیویی را به داخل ایران پخش می کرد. من به یک متخصص فارسی زبان دستور دادم که به این برنامه ها گوش کند. این برنامه بسیار مشابه برنامه های رادیو صدای آمریکا، اخبار، برنامه های رادیویی و موسیقی پخش می شد. یعنی یک ایستگاه پخش برنامه های فرهنگی.
اما، نه! از من خواسته شد که آن را تعطیل کنم. من نه تنها باید این کار را می کردم بلکه همچنین باید تجهیزات آن را هم مصادره می کردم تا دیگر قادر نباشند این برنامه ها را پخش کنند. این تاسف برانگیز بود، چون هدفی را که پارازیت اندازهای رژیم داشتند در عوض ما برآورده کردیم. ما آن پژواک امید دهنده را خاموش کردیم.
و در همین زمان در نوامبر 2003، یعنی زمانی که ادعا می شود ما هیچوقت اشرف را بطور کامل تجسس نکردیم! ما فاز اول یک عملیات را شروع کردیم. در این فاز از عملیات ما بطور سیستماتیک متر به متر آن تاسیسات 36 کیلومتر مربعی را جستجو کردیم. در عین حال هم در مورد 3400 عضو، که بسیاری از ایرانیان آمریکایی در میان آنها بودند، تحقیق کردیم. حین انجام این تحقیقات و تجسس تاسیسات، مجاهدین اتوبوس های خودشان را در اختیار ما گذاشتند تا بتوانیم اعضای آنها را از کمپ اشرف به تاسیساتی در شمال آنجا برای انجام تحقیقات منتقل کنیم.
این فاز در روز 13 ژانویه تکمیل شد و طی آن تحقیقات جدیدترین انواع تکنولوژی برای احراز هویت افراد مانند تست دی.ان.ای و معاینه مردمک چشم مورد استفاده قرار گرفت.
فاز دوم عملیات، که ظاهرا برخی تصور می کنند هیچگاه صورت نگرفت! در روز دوم ماه مارس آغاز شد و در روز چهارم ماه می خاتمه یافت. طی این فاز دفتر تحقیقات فدرال (اف.بی.ای)، و شماری از نهادهای دولتی آمریکا منجمله آژانس های اطلاعاتی، با تک تک اعضا بطور فردی و جداگانه در خارج از محوطه کمپ اشرف مصاحبه کردند.
طی این فاز، من شخصا در داخل کمپ اشرف بودم. ما به تک تک افراد فرصت ترک کردن اشرف را دادیم. چند تنی این پیشنهاد را پذیرفتند. هیچ مانعی در برابر آنها نبود. آنها قادر به ترک اشرف بودند.
آنها وسائل شخصی خود را تحویل گرفتند و از طرف رهبری مجاهدین نیز مقادیری پول دریافت کردند.
خب در روز دهم ماه می 2004 ما هیأت بررسی مجاهدین را تشکیل دادیم. هیئتی که در روز 4 ژوئن به کار خود پایان داد. بله من همه این تاریخ ها را میدانم چون تمام گزارشهای مربوط را در اختیار دارم.
تک تک افراد در اشرف مورد بررسی قرار گرفتند و نتیجه ای که گرفته شد این بود که هیچ تروریست و حتی مجرمی که تحت پیگرد باشد در میان این 3400 نفر وجود ندارد. پس از آن سایر نهادهای دولتی نیز محل را ترک کردند و صحنه را به ارتش آمریکا و مشخصا واحد ذخیره پیتسبورگ پنسیلوانیا سپردند، یعنی گردان 336 پلیس نظامی که تحت امر من بود. من فرمانده تیپ 89 پلیس نظامی بودم. این مسئولیت بطور پیاپی به واحدهای مختلف نظامی سپرده شد تا اینکه بالاخره در سال 2009 نیروهای آمریکایی اشرف را ترک کردند.
پلیس نظامی مفتخر است که به اطلاع برساند طی آن دوران هیچ مرگ یا صدمه جدی به هیچیک از اعضای سازمان مجاهدین وارد نشد.
سپس حفاظت آنها به نیروهای عراقی سپرده شد. کارنامه آنها کمی متفاوت است! تقریبا 50 کشته و صدها مجروح. اینها ارقام «مطلوبی»! برای یک ماموریت حفاظتی است!
خب، به هر حال، این موضوع اصلی بحث من نیست. اگرچه موضوعی است که خواب را از چشمان من میگیرد.
رنج آورترین مسئله فعلی دعاوی غلط هفته گذشته در جریان جلسه استماع در دادگاه برای رسیدگی فوری به لیست گذاری مجاهدین از طرف وکلای دولت آمریکا هستند که با واقعیات انطباق ندارند.
این وکیل در دادگاه ادعا کرد که ما (منظورش آمریکا بود) هیچگاه بطورکامل تمام محوطه کمپ اشرف را جستجو نکرده ایم و بنابراین آنها ممکن است که همچنان ابزار صدمه رساندن به آمریکا را در اختیار داشته باشند.
آیا شما هیچگاه در وسط دیالی بوده اید؟ فاصله بسیار طولانی با مرکز آمریکا دارد!
او همچنین اضافه کرد که مجاهدین هیچگاه به ما دسترسی آزاد به تمام کمپ را ندادند.
این دعاوی برای من بسیار اهانت آمیز جلوه می کند چون تعهد و تلاش زیادی در این رابطه صرف شد. تلاش هایی که در سال 2003 و تا پایان سال 2004 جریان داشت، که طی آنها نیروهای من عملیات و بازرسیهای سرزده انجام می دادند تا هرگونه ابزار غیرمجاز، تسلیحات و موارد انفجاری را که ممکن است در هر کجای این تأسیسات یا در اطرف آن پنهان شده باشد کشف کنند. یعنی ما تنها روی داخل تأسیسات متمرکز نبودیم.
اولا، ما دسترسی آزاد به همه جا، در هر زمانی و در هر نقطه ای داشتیم. خوب توجه کنید! اگر کسی مانع دسترسی ما می شد، آن روز بدی می توانست برایش باشد.
ما قاطعانه برخورد کردیم. ما محلها را انتخاب و سپس به آنجا سر می زدیم. هیچ نقطه ای غیرقابل دسترس نبود.
و دلیل اینکه هیچگاه زد وخوردی بین طرفین صورت نگرفت این بود که هیچ دری به روی ما بسته نبود. ما به هر جایی که میخواستیم میرفتیم. هر چیزی را که میخواستیم میدیدیم.
حال در رابطه با ادعای وکیل دولت مبنی بر اینکه ممکن است همچنان در نقطه ای از کمپ تسلیحاتی پنهان شده باشد چون ما بطور کامل آن را بازرسی نکردیم و تاسیسات وسیعی است. در پاسخ من مپیرسم: منظورت چیست که ما بازرسی نکردیم؟
من شخصا به تمام تاسیسات آن منطقه با وسعت 36 کیلومتر مربع سر زدم. این عکس هوایی متعلق به من است که تک تک ساختمان ها را در بر می گیرد و جزئیات را نیز شامل می شود تا حدی که اگر می خواستم میتوانستم با بزرگ نمایی تصویر، حتی رد پاها روی خاک را هم ببینم. اگر هر حرکتی در زیر زمین به چشم میخورد ما آنجا را بازرسی می کردیم تا مطمئن شویم که تسلیحات، شبانه در آنجا پنهان نشده است.
من به سردخانه، بیمارستان ها و دستشوییها سر زدم و همه آنها را بازرسی کردم. از تمام نقاط آن کمپ بازرسی شد.
همچنین ادعا شده است که اطرف این کمپ سیاج وجود ندارد. نمی دانم می توانید من را گمراه کنید؟ سیاج چهار متری در اطرف آن وجود دارد. 6 کیلومتر در 6 کیلومتر. با سیم خاردار در بالای آن. این یک سیاج است.
ما از تکنولوژی های بسیار پیشرفته برای اکتشاف تسلیحات بهره بردیم. و همچنین سربازان نیز در آنجا جستجو کردند.
ما چند سرنیزه پیدا کردیم. در اجازه نامه های متعلق به زنان در کابینتهای فلزی کنار لباسهای آنها یک سرنیزه بود. من به آنها اجازه دادم که آن را نگه دارند.
ما خانه های مسکونی را از بمبهای خوشه ای پاکسازی کردیم. 100 انبار تسلیحات را پاکسازی کردیم و متر به متر این تاسیسات با وسعت 36 کیلومتر مربع را جستجو کردیم.
من کسی نیستم که صرفا گزارش یا بریف اطلاعاتی در این باره خوانده باشد. بلکه من کسی هستم که خودم شخصا این فرآیند را تکمیل کردم. من در صحنه حضور فیزیکی داشتم. به تاسیسات سر زده ام. از تمام ساختار آن کمپ بازرسی کرده ام. این شایعه نیست بلکه گزارش دست اول است. می توانم به شما اطمینان بدهم که هیچ سنگی در آنجا نبود که ما زیر و رو نکرده باشیم.
ما دسترسی آزاد به تمام کمپ داشتیم و حتی یک سلاح هم در آنجا پیدا نکردیم.
این داستان یک وجه دیگر هم دارد. هدف من این بود که تسلیحات کشف کنم. به یاد دارید؟ من یک سرباز هستم. به من ماموریت داده شد تا از 3400 نفر که گفته میشد تروریست هستند نگهبانی کنم. وقتی این مسئولیت به من محول شد من بر این باور بودم که آنها تروریست هستند.
و به همین خاطر خدا شاهد است که هدفم این بود که تسلیحات را پیدا کنم. من میخواستم بخوبی اثبات کنم که چرا ما به وسط صحرای دیالی با گرمای 45 درجه سانتیگراد و تابستانهای گرم آن رفته ایم، یعنی بدنبال تجهیزات غیرمجاز بودیم.
سربازان جهانبینی منحصر به فردی دارند و اگر به آنها گوش دهید مطالبی که از آنها یاد خواهید گرفت شگفت انگیز است.
من خودم با یک نیروی حفاظتی 12 نفره و با چهار هاموی سفر میکردم. ما به سراسر آن کشور سفر میکردیم تا ساختار نیروی پلیس عراق را احیا کنیم، از افراد بازداشتی مهم نگهبانی کنیم و بله صدام حسین را هم اداره کنیم. این وظیفه ما بود.
ما همچنین وظیفه دیگری حول حفاظت از 3400 تن از ساکنان کمپ اشرف را داشتیم. خب، سربازان من خیلی ساده از من میپرسیدند: «قربان، ما کی مجددا به اشرف بازمیگردیم؟»
میدانید چرا این سئوال را از من میپرسیدند؟ چون در اشرف آنها در میان 3400 باصطلاح «تروریست» احساس امنیت میکردند. در حقیقت اشرف امن ترین نقطه در عراق برای سربازان من بود.
من با اعضایی که وکیل دولت به آنها «کارکشته» لقب داده راه رفتم، با آنها حرف زدم و در کنار آنها بوده ام. اعضایی که غیرمسلح بودند.
من به آنها «کارکشته» نمیگویم من این انسانها را میشناسم. تعداد کمی هستند که این اعضای «کارکشته» را بهتر از من بشناسند.
بنابراین، آیا آنها تسلیحاتی داشتند که در کمپ اشرف پنهان کرده باشند؟ خیر. لحظه ای تامل کنید که من تمام اعتبار زندگی خودم را در گرو این موضوع گذاشته ام. اشرف امن ترین نقطه در عراق بود.