خبرگزاری فارس : بنا به تصمیم سازمان میراث فرهنگی، حجت الاسلام غلامرضا حسنی نماینده ولی فقیه و امام جمعه ارومیه، "میراث زنده آذربایجان" معرفی شد و مقرر گردد بعنوان یکی ازمشاهیر و مفاخر کشور ثبت ملی شود. سرپرست اداره کل میراث فرهنگی استان آذربایجان غربی، با اعلام مطلب فوق، خاطرنشان کرد "ویژه گی های شخصیتی و سوابق مبارزاتی و انقلابی گری این شخصیت محبوب آذربایجان، وی را در کنار بزرگان و مفاخر بلند پایه خطه آذربایجان قرار داده و ایشان شایسته ثبت در موزه مفاخر و مشاهیر کشور است. ...
اگر چه ممکن است شما هم مثل من ازشنیدن این خبر دچار حیرت و ناباوری شوید چون بیشتر به یک جوک زشت شبیه است اگر چه یک واقعیت تلخ است. واقعیتی که 30 سال است ما شاهد نماد ونمودهای آن در همه شئونات زندگی مردم و فرهنگ ایرانی هستیم.
نسل انقلاب 1357 بخوبی بیاد دارد که این جمهوری سراپا جهالت ازابتدا با یک سونامی فرهنگی بر سر مردم ما نازل شد . سونامی فرهنگی که با رای آری و نه به جمهوری اسلامی شروع شد و با ضد انقلاب فرهنگی در دانشگاهها ادامه یافت و رفته رفته به همه شئونات زندگی مردم ایران راه یافته و همه افتخارات ملی و تاریخی این میهن کهنسال را دستخوش چپاول و غارت بی فرهنگی خود کرد تا آنجا که یک جانی ابله و تبهکار و فرزند کش مثل ملا حسنی را که شخصا فرزندان خود و مردم ستمدیده ایران را درپیش پای این رژیم قربانی کرده است , اکنون برآنند که او را بنام مفاخر و مشاهیر ملی به خورد نسلهای آینده بدهند , البته اگر که بتوانند !!
اسدالله علیزاده مدیرکل سازمان میراث فرهنگی استان آذربایجانغربی درمورد این انتخاب گفت: : حسنی به عنوان چهره مجتهد و انقلابی دارای ارزش و اهمیت فراوانی است امامهمترین عاملی که باعث شده این سازمان تلاش کند او را در لیست آثار معنوی کشور ثبت کند این است که او اولین روحانی است که مبارزه مسلحانه علیه رژیم طاغوت را آغاز کرده است!!
البته اشتباه نکنید منظورش از مبارزه مسلحانه با رژیم شاه نیست و اگر ادامه بدهید متوجه خواهید شد که منظور از مبارزه مسلحانه همان سرکوبهای خونین در کردستان و آذربایجان است که این جانی در منطقه غرب کشورهمواره سردمدار آن بوده است وگرنه تا مقطع پیروزی انقلاب بنا به گفته خود ملاحسنی در کتاب خاطراتش او یک کشاورز بود که حتی یک کلاس هم درس نخوانده بود وشب و روز در مزرعه اش بیل می زد و کاری به انقلاب و آزادی و مقولاتی ازاین سنخ نداشت و تنها شبهای جمعه در خانه اهالی روستا به روضه خوانی می پرداخت تا با سرکیسه کردن روستاییان هزینه زندگی دو زن و انبوهی بچه را تامین کند. او در آستانه پیروزی انقلاب 22 بهمن مثل همه آخوندها و اوان وانصار خمینی سراز گریبان خود درآورده,تفنگ بدست گرفت وباتعدادی ازاوباش و باجیگران خیابانی در نظام سابق کمیته ای بر پا کرد و دوماه بعد هم با دریافت حکمی ازجانب خمینی به نماینده او و امام جمعه ارومیه منسوب شد و تا جایگاه فخر ملی و فرهنگی ملایان پیش رفت.
واما در مورد این فخر فرهنگ ملایان , علیزاده میگوید: او عنصر کلیدی در پاکسازی بیگانگان در منطقه نقده بوده و در این حادثه محوریت داشته است. ناگفته نماند که خودش بعنوان یکی از افتخاراتش دراین ماجرا کشتن 200نفر از فرزندان مردم کردستان و شرکتش در 164 جنگ علیه مردم یاد کرده و افتخار می کند که با دستهای خودش سینه دهها تن از ضدانقلابیها!! را سوراخ سوراخ کرده است.
قطعا برای کسی که به کشتن فرزند خودش افتخار میکند کشتن 200نفر ازفرزندان خلق ستمدیده کرد کار دشواری نخواهد بود. این جلاد در خاطراتش حقیقت تکاندهنده به کشتن دادن بزرگترین فرزندش به نام رشیدرا اینگونه بیان میکند:
خبرگزاری فارس :« پسر بزرگم رشید با رژیم شاه سخت مبارزه میکرد. دوران ستم شاهی که در دانشگاه تهران تحصیل مینمود، یکی دو بار دستگیر و زندانی شد. او پس از پیروزی انقلاب، ناگهان به گروه سیاسی سازمان فدائیان خلق پیوست و از سران آنها شد، من احساس خطر کردم. تصمیم گرفتم جلوی فعالیتهای او را بگیرم. نخست چند بار تذکر و تهدید انجام گرفت ولی فایده نکرد. آن وقت نماینده مجلس و در تهران بودم. یک روز رشید به تهران آمده بود. جایش را شناسایی کردیم. در کمیته انقلاب تهران با آیتالله مهدویکنی تماس گرفتم و گفتم یک موردی هست، چند نفر مسلح بفرستد. نگفتم پسرم هست. یکی از محافظان خودم به نام آقای جلیل حسنی را نیز همراه آنها کردم. گفتم اگر مقاومت یا فرار کرد بزنید نگذارید فرار کند و اگر هم تسلیم شد، دستگیر کنید و به کمیته تحویل بدهید,اگر حکمش 10 سال زندان است به او ابد بدهید و اگر ابد است اورا اعدام کنید. رشید چند روزی در کمیته تهران بود. بعد برای بازجویی و محاکمه به تبریز انتقال یافت و محاکمه و به اعدام محکوم شد و بلافاصله حکم اجرا گردید. وقتی خبر اعدام رشید را شنیدم، چون به وظیفه خود عمل کرده بودم هیچ ناراحت نشدم. من در مورد انقلاب به هیچ شخصی ولو پسرم باشد، شوخی ندارم و با هیچ احدی در این مورد عقد اخوتی هم نبستهام. هنوز هم اگر یکی از فرزندانم بر ضد انقلاب و رهبری، خدای ناکرده، فعالیت کنند، همان کاری را خواهم کرد که با رشید کردم»
البته شاید کسی فکر کند که این داستان مربوط به 30 سال قبل بود و انسانها تغییر میکنند. برای رفع این شبهه نیز باید بگویم درهمین روزها در حالیکه لغو مجازات اعدام قیام کنندگان از خواسته ها و مطالبات همه انسانهای متمدن و با فرهنگ در ایران و جهان است, ملا حسنی در نماز جمعه هفته گذشته نیز انسانهای آگاه و متمدن در سراسر جهان را که خواهان لغو حکم اعدام هستند را بی سواد معرفی کرد و به نوشته خبرگزاری فارس گفت : حکم محارب و مفسدفیالارض اعدام است و کسانی که در جهان اعدام فتنه گران را محکوم میکنند بیسواد هستند و از احکام الهی اطلاعی ندارند .وی افزود: آشوبگران راهی جز توبه و استغفار ندارند در غیر اینصورت قوه قضائیه باید اعدام را به صورت جدی در دستور کار خود قرار دهد.»
در مورد این افتخار فرهنگی رژیمی که 30سال تمام بی وقفه بر طبل ضد فرهنگ ایرانی کوبیده است, بد نیست اشاره ای هم به داستان خودکشی حمیده حسنی دختر ملا حسنی داشته باشیم, زن زنجدیده ای که در سن 50 سالگی ازدست همین فخر فرهنگی!! بر سرو روی خود نفت ریخت و با شعار مرگ بر ملا حسنی مرگ بر جمهوری اسلامی خودسوزی کرد .حمیده سومین فرزند و بزرگترین دختر ملا بود. او که از رفتار پدر ازهمان کودکی دل خوشی نداشت و تنها باتکیه بر دو برادر بزرگترش, رشید و رحیم و رودردویی آنان با پدر توانست به رغم خواسته ملا که هیچکدام از دخترانش را به دبیرستان نگذاشته بود, به درسش ادامه دهد و به مطالعه و شناخت عمیقتری از زندگی دست یابد و همواره با پدر بر سر برخورد های حیوانی با زنان و کودکانش که به طرز وحشیانه آنها را کتک می زد درگیری داشت.
اما با اعدام برادرش رشید در سال 61 به خصوص وقتی فهمید پدرش موجب دستگیری و اعدام او شده است , چهره کریه دیگری را از پدر به چشم خود دید که دیگر برای او تحملش آسان نبود, البته چهار سال بعد ازشهادت رشید برادر دیگرش رحیم نیز که ازمخالفان رژیم خمینی بود و با پدر درگیری مستمر داشت, در یک تصادف ساختگی به قتل رسید. و بعد ازاین نیز درگیری های حمیده با پدرش شدت یافت و سرانجام این زن رنجدیده شش سال پیش در یک غروب غم انگیز پاییزی به حیاط خانه رفت و بر سر و روی خود نفت ریخت، و با فریاد مرگ بر ملاحسنی، مرگ بر جمهوری اسلامی، خود را شعلهور ساخت.
بدین ترتیب حمیده حسنی خاکستر شد و پدرش ملاحسنی اعلام کرد در مراسم تدفین دخترش شرکت نمیکند چون او با خودکشی یکسر به جهنم رفته است!!
با این اوصاف از فخر فرهنگ مشعشع ملایان این سئوال اساسی اکنون پیش روی ماست که مفاخر تاریخ کهنسال ایران زمین اززرتشت بزرگ تا ابوالقاسم فردوسی، ابن سینا، مولوی، رازی و خیام و سعدی، حافظ، تا رودکی، و مزدک و مانی تا خواجه نصیرطوسی, ستارخان و امیرکبیر و حنیف نژاد و جزنی و ... که عمر خود را صرف نجات ایران زمین و مردمانش از جهل و خرافه و بی عدالتی کرده اند, چه باید نامید؟...
براستی که اگر وجود خمینی و رژیمش برای مردم ایران نزول بلا بود , بدون کمترین اغراق , در زمینه فرهنگ و تمدن کهن ایرانی وتلاش و کوشش برای نابودی آن بهرقیمت بواقع سونامی مهیبی بود که میخواست بنیاد فرهنگ کهن این مرز پرگهر را نیست و نابود کند هرچند که نسل آگاه و به میدان آمده امروز ایران زمین این آرزو را همراه با تمامیت این رژیم به زودی به گور خواهد سپرد ....
البته این را من نمی گویم و تاریخ ایران زمین,در فردای نزدیک به خوبی گواهی خواهد داد,به این یقین داشته باشیم, چرا که حکم تاریخ قطعی است و هرگز استیناف بر نمیدارد...