سینا دشتی : به استاد زنده دل ، زنده یاد عالیوندی

در لحظه ی جاری از دست
لحظه ی باید نشست
خاک راه را ز پیشانی زدود
جرعه ی نوشید از دل سرخ
و قطره ای بخشید بر لب تشنه ی خاک
یاد پوران برومند و دلیر
یاد درخشیدن مهتاب روی کویر
یاد یک شعله در شب شیرین
یاد یک جنگل مو بر سر "فرهاد"
یاد حافظ در سر پنجه و رنگ
... یاد سعدی در مقام یک آهنگ
یاد ناهید تا دم رسیدن به دل نور
یک رفیق یک یار صدایش همه شور
یاد زنده دل زیبایت
یاد زیبایی روحت
زنده هستی در خاطر خلق
زنده هستی در نغمه ی عشق