مهدی سامع: ولایت فقیه در کدام سو در حال پوست اندازی است؟

به نظر می رسد که ولایت خامنه ای در حال یک پوست انداری جدید است. سوال اساسی پس از رویدادهای سیاسی چند ماه گذشته به ویژه با اعلام نتایج انتخابات فرمایشی و مشخص شدن ترکیب دوره نُهُم مجلس ارتجاع، این است که آیا سلطنت مُطلَقه خامنه ای در حال مُنقَبض شدن بیشتر یا در پروسه مُنبَسط شدن است؟ آیا آیت الله خامنه ای می تواند در مقابل فشارهای خارجی پیرامون پروژه اتمی کوتاه بیاید و با نَرمش در مقابل قدرتهای برزگ جهانی، فشار در داخل را افزایش داده و به ترمیم اُتوریته درهم شکسته اش مبادرت ورزد؟
از حرفهای ولی فقیه هیچ نشانه ای برای کوتاه آمدن در هیچ عرصه ای نمی توان دید. خبرگزاری مهر در روز جمعه 29 اردیبهشت، سخنان خامنه ای در جمع شماری از اعضای سپاه پاسداران را منتشر کرد. خامنه ای در جمع سپاهیان که استخوانبندی اصلی ولایتش را تشکیل می دهند گفت:«حرکت درست مسئولان موجب تَسَری آن در جامعه می شود. این حرکت با خستگی و بی حوصلگی برخی افراد دچار تزلزل و انحراف نمی شود.... و شما دیدید کسانی که در جریان حرکت، بار مسئولیت را بر زمین نهادند فوراً جوانهای با روحیه، آن را بر داشتند.» این برخی از افراد خسته و بی حوصله چه کسانی هستند و این جوانهای با روحیه از کجا می آیند؟ خامنه ای البته به طور شفاف به این موضوعات نمی پردازد، اما اقدامات او راهنمای مناسبی برای پیدا کردن آدرسهایی است که او در سخنانش به طور شفاف آنها را مطرح نمی کند.
 
هفت سال پیش که خامنه ای پروسه اصول گرایی و یا ریل گذاری جدید در ولایتش را با برگماری احمدی نژاد در مَسنَد ریاست جمهوری آغاز کرد هرگز فکر نمی کرد که روزی اصول گرایان این گونه بر هم بتازند و  به قول یکی از نمایندگان مجلس «بی رحمانه خرمن اخلاق را به آتش بی اخلافی» بسوزانند. تضادهای بین باندهای مختلف اصول گرایان که همگی خود را گوش به فرمان رهبر و ذوب شده در ولایت می دانند، تضاد بین مجلس با دولت، تضاد بین هیات عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوا با دولت و مجمع تشخیص مصلحت نظام و....به شکلی تشدید شده که ولی فقیه مجبور است هر گره ای را خود باز کند. وقتی اکثریت نمایندگان مجلس با اجرای مرحله دوم حذف یارانه ها مخالفت می کنند، خامنه ای دستور می دهد که مساله به سود دولت احمدی نژاد حل و فصل شود. وقتی محمود احمدی‌نژاد پس از تصویب طرح «نظارت بر عملکرد نمایندگان» که با اصرار خامنه‌ای در مجلس تصویب شده بود،این مصوبه مورد تائید شورای نگهبان را «غیرقانونی» اعلام کرد، ولی فقیه احمدی نژاد را مجبور کرد تا این  مصوبه را به دستگاههای اجرایی ابلاغ کند.
 
این درهمریختگی را می توان به درستی نشانه ای از فروپاشی اتوریته ولی فقیه دانست. اما به گمان من این تمام مساله نیست. سید علی خامنه ای خود شاهد این فروپاشی است، اما در مقابل این پدیده غیرفعال نبوده و تَن به قضا و قَدَر نمی دهد. تجربه نشان داده که خامنه ای در مقابل بحرانها و چالشهایی که ولایتش را تهدید می کند، به سرعت و البته بر مَدار فرار به جلو برنامه ریزی می کند. او پس از قیامهای سال 1388 و با آگاهی به تضادهای عمیق درون هرَم قدرت، برای یک پوست اندازی جدید برنامه ریزی کرده است. نتایج انتخابات فرمایشی اخیر یک پرده از سناریوی خامنه ای را به نمایش گذاشت. قبل از این که به موضوع ترکیب مجلس جدید بپردازم به دو اظهار نظر مهم اشاره می کنم.
 
علی اکبر هاشمی رفسنجانی می گوید:«مشکل از آنجا ناشی می‌شود که ساختار و وظایف مصرح در قانون اساسی تحت‌الشعاع سلایق شخصی و منافع باندی و گروهی قرار می‌گیرد که در صورت غلبه این نوع تفکر، ساختار و قانون اساسی بی‌نقص هم پاسخگو نخواهد بود و توسط منفعت ‌طلبان به بیراهه خواهد رفت».
به نظر می رسد که باندها و گروههایی که هاشمی رفسنجانی به آن اشاره می کند همان جوانان با روحیه ای هستند که خامنه ای به آنان در مقابل برخی افراد خسته و بی حوصله می نازد. احمدی نژاد یکی از همین «جوانان با روحیه» بود که با مهندسی ولی فقیه افراد خسته و بی حوصله همچون رفسنجانی را به گوشه میدان راند.
 
اما این جوانان با روحیه در کدام مسیر باید حرکت کنند و راهنمای عمل آنان چیست؟ به این سوال محمدرضا مهدوی کنی در همایش «نظریه بیداری اسلامی» پاسخ می دهد. او می گوید:«نظارت بر رهبری به مفهوم حراست از ایشان است و باید رهبری را حفظ کنیم...ما در مقام این هستیم که از این نظریه حفاظت کنیم نه این که در مقام نقد و انتقاد و تضعیف باشیم....ما باید به عنوان شاخه ‌هایی از شاخه ‌های ولایت، این درخت تنومند را حفظ کنیم نه این که منتظر باشیم اگر در گوشه ‌ای اشتباهی صورت گرفت شاخه را ببریم.» این گفته رئیس مجلس خبرگان به طور آشکار بر خلاف قانون اساسی است. مهدوی کنی به جای «نظارت»، «حراست» را قرار می دهد و البته این را خود خامنه ای هم قبلاً در دیدار با اعضای مجلس خبرگان به شکلی نه چندان صریح مطرح کرده بود. از حرفهای هاشمی رفسنجانی و مهدوی کنی می توان یکی از مشخصات پوست اندازی جدید را تعیین کرد. حراست از ولی فقیه به جای نظارت بر عملکرد او. برای عملی شدن این وظیفه لازم بود که رفسنجانی از ریاست مجلس خبرگان کنار گذاشته شود و خامنه ای چنین کرد و با برگماری مهدوی کنی به عنوان مُحَلل، راه را برای یک مجلس «حراستی» هموار کرد. بر اساس چنین وظیفه ای است که خامنه ای «هیات عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوا» را در مقابل «مجمع تشخیص مصلحت نظام» خَراطی کرد. به گمان من ترکیب مجلس نُهُم هم در خدمت همین وظیفه است.
 
در تحلیل رویدادهای قبل از برگزاری انتخابات مجلس و نتایج آن عده ای کشاکش اصلی را بین باند احمدی نژاد با باند خامنه ای ارزیابی کردند. به گُمان من این ارزیابی غیر واقعی بود. یاغی شدن احمدی نژاد و خانه نشینی 11 روزه او البته در تقابل با نیات خامنه ای بود. اما کشاکش اصلی احمدی نژاد و زیاده خواهی او در اساس با خامنه ای نبود. احمدی نژاد به شکل تیغی کَمَر به حذف باندهایی گرفته بود که به نظر خامنه ای هنوز زمان این کار فرا نرسیده بود. پس از آن خانه نشینی هم ولی فقیه به تکرار از احمدی نژاد حمایت کرد. خامنه ای از این که نمایندگان مجلس در مقابل وزرای احمدی نژاد شعار دو-دو دادند اظهار تنفر و از این که مجلس نشینان از گماشته اش سوال کردند ابراز نارضایتی کرد. این را هم باید در نظر داشت که احمدی نژاد و بخشی از اطرافیان او به شمول رحیم مشایی در قَد و قَواره ای نیستند که بتوانند در مقابل ولی فقیه عَرض اندام کنند.
ارزیابی دیگر به کشاکش اصلی درون اصول گرایان می پرداخت و رقابت بین «جبهه متحد» با «جبهه پایداری» را مساله اصلی در این انتخابات ارزیابی می کرد. در ظاهر امر چنین رقابتی وجود داشت. اما نه جبهه متحد چندان «متحد» بود و نه جبهه پایداری چندان «پایدار».
 
کیهان شریعتمداری که معمولا نیات ولی فقیه را به شکل زُمُخت بیان می کند در روز یکشنبه 17 اردیبهشت در عنوان اصلی خود نوشت:«جبهه سازیها کارساز نبود، مردم به لیست خود رای دادند».
علی آستانه در شماره روز یکشنبه 17 اردیبهشت روزنامه اعتماد نوشت:«اگر روزی مَداحان، حاشیه سخنرانی و وَعظ عُلَما را پر می‌کردند، اینک این مَداحان هستند که برای قبول یک روحانی در لیست مورد تاییدشان شرط می‌گذارند. در ۲۵ نفری که در مرحله دوم انتخابات در تهران به مجلس راه یافتند، ۱۷ نفرشان از هیات منتخب حاج منصور ارضی است. و این شگفت نیست که حاج منصور که صدای ارک و سردسته عزاداران محرم است، آن چنان نفوذی پیدا می‌کند که کفه ترازو را سنگ او بالا و پایین می‌برد...به همین علت است که سیاستمداران اصولگرا هر کدام در پی دلگُشایی و قرابت به مَداحی معروف هستند که در روزی که منتخب تهران به ۱۰ و ۲۰ درصد از آرای مردم نیاز دارد، سنگ حاج منصور و مثل اویی، لیستش را زیر و زبر کند. جابه ‌جایی گروههای مَرجع اتفاق افتاده است و می‌افتد؛ اینک صنف لباس ‌فروشان خود‌ سازی جدا از موتلفه می‌زند و سُنبه ‌اش را برای لیست حاج منصور می‌زند.»
 
اکنون می توان بهتر به ماهیت «جوانان با روحیه» پی برد. این نوچه های حاج منصور ارضی هستند که در نقش جوانان با روحیه، افرادی همچون اسدالله بادامچیان و محمد نبی حبیبی که دو چهره قدیمی متعلق به باند موتلفه هستند را از راهیابی به خانه همیشگی موتلفه باز می دارند. منظور حسین شریعتمداری از «مردم» که به لیست خودشان رای دادند همین دار و دسته هایی همچون حاج منصور ارضی است که می توانند 169 تَن را برای اولین بار وارد مجلس کنند و 196 تَن از نمایندگان دوره هشتم را که برای دوره نُهُم کاندیدا بودند را از راهیابی به مجلس بازدارند و در نتیجه بیش از دوسوم کرسیهای مجلس نُهُم را از آن «مردم» کنند.
 
این «مردم» فقط شامل باندهایی همچون حاج منصور ارضی نمی شود. برای تکمیل لیست «مردم» باید عناصر خاص سپاه پاسداران و بسیج، افراد امنیتی وابسته به بیت ولی فقیه، باندهای سیاه حزب الهی، مداحان، فال گیران و مَعرکه گیران، اراذل و اوباش و نو کیسه گان جدید الورود که با پول نفت طی دوران احمدی نژاد به نان و نوایی در مقیاس میلیارد دلار رسیده اند را اضافه کرد. همه عناصر تشکیل دهنده این لیست رانت خوار و در بوروکراسی حکومتی به شکلی شراکت دارند. جبهه متحد، جبهه پایداری، جمعیت رهپویان، جبهه ایستادگی و ... نمی توانند اینان را نمایندگی کنند. اینان آمده اند که از ولی فقیه حراست کنند. اینان آمده اند که از گماشته رهبر سوال نکنند. اینان هیچ سابقه ای که بر اساس آن بتوان برای ولی فقیه، حتی در جزیی ترین موارد، نُسخه پیچی کنند ندارند. اینان آمده اند تا با خواص بی بصیرت و با ساکنین فتنه و انحراف تعیین تکلیف کنند. اینان را با اندکی تَسامُح می توان نمایندگان بورژوازی بوروکراتیک و رانت خوار دانست که به نیابت از طرف خامنه ای، می خواهند بورژوازی تجاری سنتی و بقایای بورژوازی صنعتی که پس از پایان جنگ هشت ساله و با سیاستهای اقتصادی رفسنجانی فَربه شده بودند را از شراکت در قدرت و ثروت حذف کنند. اینان می خواهند به گونه ای به درخواستهای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول پاسخ دهند و به گونه ای به اردوی نئولیبرالیسم جهانی بپیوندند که ضمن غارت و چپاول اقتصادی، سَدی ستَبر در مقابل عوارض سیاسی این پیوستگی ایجاد کنند. این ادامه همان حرکتهایی است که احمدی نژاد انجام داده و می دهد. اکنون اینان می دانند و لابد حاج منصور ارضی به آنان آموخته است که باید جای دوست و دشمن را به طور دقیق و البته در زمانی که رهبر تعیین می کند، مشخص کنند. این ادامه همان سیاست ریل گذاری جدید در ولایت خامنه ای است که اکنون با پوست اندازی، حاکمیت را انحصاری تر می کند و این احتمال وجود دارد که این نمایندگان منتخب لیست «مردم» قانون اساسی را در جهت نیازهای سلطنت مطلقه خامنه ای تغییر دهند. خامنه ای با چنین شکل و شَمایلی وارد مذاکره پیرامون پروژه اتمی می شود. بعید است خامنه ای نداند که نوشیدن جام زهر در موضوع اتمی همه نَخهایی که او ریسیده است را پنبه خواهد کرد. او برای ورود به باشگاه اتمی و برای گسترش ولایتش در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا برنامه ریزی کرده و برای همین قیامهای ضد دیکتاتوری در این کشورها را «بیداری اسلامی» نامیده است. خامنه ای بیهوده از رژیم بشار اسد با تمام توان حمایت مادی و معنوی نمی کند. او می داند که حَنای استبداد مذهبی و رژیم ولایت فقیه در ایران دیگر رَنگی ندارد. بنابرین بعید است که در جریان مذاکرات اتمی سیاست تعامل در پیش گیرد. اما اگر به علت مجموعه ای از شرایط مجبور به نوشیدن جام زهر شود به ناچار سیاست ریل گذاری جدید و پوست اندازی جدیدش که به انقباض هرچه بیشتر حاکمیت منجر شده، تماماً بر سر او و ولایتش خراب خواهد شد. من همواره آرزو کرده ام که جناب رهبر معظم چنین جام زهری بنوشد و این اقدام را به سود مردم ایران می دانم. اما این گفته زنده یاد شاهرخ مسکوب را هم نباید فراموش کرد که «این رویاهای زیبای دور، سرانجام خاکستر نشین واقعیتهای تلخ می شود». 
 
منبع:یادداشت سیاسی، نبرد خلق شماره 323، دوشنبه 1 خرداد 1391(21 می 2012)