در روز چهارشنبه۱۰ خرداد ۱۳۹۱- (۳۰ می ۲۰۱۱ )سمپوزیومی در واشنگتن با شرکت شخصیت های آمریکایی تحت عنوان « مذاکرات اتمی، مقابله با تهدید رژیم ایران، تعهدات دولت آمریکا و سازمان ملل متحد برای حفاظت و تضمین حقوق ساکنان اشرف – لیبرتی» برگزار گردید. قسمت دوم این سمپوزیوم ذیلا از نظرتان میگذرد.
تام تانکردو :
برای به تصویر کشاندن ماهیت فراحزبی این کارزار، خوب است بدانید که من زمانی در دولت ریگان منصوب شدم. در اینجا همچنین سخنرانانی هستند که در دولت بوش بودند. و یک نفر که من میدانم در دولت کلینتون کار کرده است. و حالا فیلیپ کراولی که توسط رئیس جمهور اوباما به عنوان دستیار وزیر امور خارجه در امور عمومی انتخاب شد و از سال 2009 تا 2011 خدمت کرد. و همچنین مشاور ویژة رئیس جمهور در امور امنیت ملی بود
جی کراولی (معاون وسخنگوی وزارت خارجه آمریکا ۲۰۰۹-۲۰۱۱- دستیار ویژه رئیس جمهور در امنیت ملی )
بسیار متشکرم از شما و صبح شما بخیر. در طول سال گذشته که من دارندة کرسی دانشکده حقوق دانشگاه پنسیلوانیا بوده ام، عکس تام ریج را در خارج از یکی از کلاسها نصب شده، می بینم، به عنوان کسی که وکیل نیست اما به وکلا در مورد فضای امنیت ملی در قرن بیست و یکم درس میدهد. این عکس خوبی است و برخی مواقع من تابلو را تنظیم میکنم تا به بهترین صورت جلوه کند.
من خوشحالم که مجددا در کنار شما باشم. بعد از شنیدن سخنان اد رندل و تام ریج و جان بولتون من احساس میکنم که یک کمک کار بیش نیستم. اما برای اینکه مطمئن شویم که ماهیت فراحزبی وجود دارد سخنان خودم را به سه قسمت تقسیم میکنم.
من سال گذشته هم تقریباً در همین ایام اینجا بودم و حرفهای خودم را در چارچوب آنچه در آن زمان، بهار عربی نام داشت و اکنون بیداری عربی نام گرفته، بازگو کردم. اما روشن است که دینامیسم و تغییر اساسی در خاورمیانه شکل گرفته است.
روشن است که هیچکس نمیتوانست آنچه اتفاق افتاد را پیش بینی کند و یک سال پیش من فکر میکنم که همه ما خوشبین تر بودیم به خاطر وقایع فوق العاده یی که در تونس و مصر و تدریجاً در لیبی به وقوع می پیوست. تغییرات دراماتیکی که طی روزها، هفته ها و ماهها حاصل شد.
فکر میکنم همة ما آن روزها و حتی امروز مطمئن هستیم که هیچ کشوری از نیروهای تغییر در امان نیست، نیروهایی که در منطقه رها شده اند و این شامل کشوری میشود که تمرکز اصلی بحث امروز ما نیز هست، یعنی رژیم ایران.
با این حال، فکر میکنم ما درک بهتری در مورد تغییرات یک سال بعد داریم و نیروی دیگری را می بینیم، یعنی سرکشی (دیکتاتورها). و این تنها در جریان دخالت نظامی در لیبی مشهود نشد، دخالتی که موفقیت آمیز بود، اما روشن است که مدت بیشتری از آنچه انتظارش را داشتیم طول کشید؛ زیرا یک رهبر به جای اینکه تسلیم خواست مردم خود شود تصمیم گرفت سلاح به روی آنها بکشد.
حال، لیبی با چالشهای بیشتری در آینده مواجه خواهد شد، اما حداقل حالا مردم لیبی همانند مردم تونس و مصر این قدرت را دارند تا انتخاب کنند که چه کسی و به چه نحوی کشورشان را اداره کند.
ما همچنین دیدم که رهبر یمن نیز مقاومت کرد. در نهایت او مجبور شد که از قدرت کناره گیری کند. دوران انتقال یمن بسیار متفاوت خواهد بود و بسیار تدریجی اما به وضوح نیازمند گذشت زمان و نیازمند حمایت قابل توجه بین المللی است.
و همانطور که همة ما میدانیم تراژدی واقعی در سوریه در شرف وقوع است. ما شوکه شده ایم، اگرچه غافلگیر نیستیم که این رژیم بیرحم به چه اقداماتی متوسل میشود تا به هر قیمت قدرت خود را حفظ کند. و همین چند روز پیش دیدیم که چطور مردان و زنان و کودکان در روستای حوله کشته و اعدام شدند.
همانطور که وزارت خارجه دیروز اعلام کرد ما در این ماجرا اثر انگشت رژیم ایران را هم می بینیم که در حقیقت به حمایت تکنیکی به سوریه، مباهات میکند، تا رژیم سوریه بتواند در مقابل ارادة محکم و روشن گسترش یابندة مردم سوریه بایستد.
ما همچنین ابراز انزجار می کنیم که امروز اسد میتواند به خاطر حمایت اقتصادی و سیاسی و همچنین در نمونه روسیه، با حمایت نظامی از طرف کشورهایی مانند روسیه و چین و غیره در قدرت بماند. آنها بشار اسد را قادر می سازند که حداقل تا این لحظه در مسند قدرت باقی بماند.
اما یک سال بعد از شروع این وقایع من هنوز بر این باورم که تغییر اجتناب ناپذیر است و همانطور که گفته شد تغییر واقعی در کشوری مثل ایران حاصل خواهد شد؛ جایی که مردم آن نه تنها درایت سیاسی بلکه ظرفیت انتخاب واقعی نیز دارند که امروز از آنها سلب شده است.
اکنون بعد از ترک وزارت خارجه در سال گذشته ما همه خواهان یک دنیای بهتری هستیم اما باید با واقعیتهای دنیایی که امروز در آن هستیم، دست و پنجه نرم کنیم.
ما همه خواهان تغییر رژیم در ایران هستیم اما باید ببینیم که چطور میتوان به این نتیجه دست یافت و ما باید فرآیندی را مدیریت کنیم که طی آن فرصتهای جدیدی ایجاد شود که به طور اجتناب ناپذیری تکامل یابند ما و مردم منطقه نمیخواهیم در جهانی زندگی کنیم که در خاورمیانه رژیم ایران دارای یک بمب هسته یی باشد.
میخواهم به شما بگویم که رژیم ایران در وسط ترازو قرار گرفته است. رژیم و سیاستهای آن دوران افول را طی میکنند. .
رژیم ایران فشار را احساس میکند اما تکامل فرآیند تغییر طول خواهد کشید.
و این چیزی است که بر اهمیت موضوع کمپ اشرف برای همه ما می افزاید. ما میخواهیم مطمئن شویم که ساکنان اشرف که یک جایگزین واقعی را علیه رژیم ایران نمایندگی میکنند، خواهند توانست در امن و امان از عراق خارج شوند اگرچه ما هر کاری که بتوانیم را در آمریکا انجام خواهیم داد، اما نهایتاً تغییر در ایران که از جانب همة ما قابل حمایت است باید اول و قبل از هرچیز توسط نیروهای داخل ایران صورت گیرد. این تغییر را نمیتوان از خارج تحمیل کرد.
ما سخنان قانع کننده یی را از فرماندار رندل و سایرین در مورد شرایط سخت زندگی (در لیبرتی) شنیدیم. در رابطه با ضرورت زمانبندی و اقدامات عملی هم صحبت کرده ایم.
من بهعنوان کسی که در دولت اوباما کار کرده است، میتوانم به شما بگویم و شاید جان بولتون هم با من موافق باشد که ما امروز در وزارت خارجه دارای یک حامی قوی یعنی سفیر دانیل فیرید هستیم. او یکی از دیپلوماتهای برجستة این کشور است. او میتواند نیروی طبیعی باشد. و من اطمینان دارم که فرید سخت تلاش خواهد کرد که این فرآیند را پیش ببرد.
«دن» (فیرید) به طور مکرر اشاره میکرد که کلید واقعی در اینجا تنها این نیست که ساکنان از اشرف به لیبرتی منتقل شوند بلکه کلید واقعی این است که آنها از عراق به مکان امن تری منتقل شوند و اینجا جایی است که دیوار پروسه وجود ندارد و منبع پیشرفت است. این پروسه باید بهتر و سریع تر انجام شود.
اتلاف وقت به طور واقع برای ما گزینه نیست. چیزی کمتر از 20 درصد ساکنان کمپ اشرف که منتقل شده اند توسط سازمان ملل متحد مورد مصاحبه قرار گرفته اند. این پروسه باید سریع تر و بهتر شود.
به نظر من ضرب الاجل واقعی که ما باید برای تعیین آن فشار بیاوریم این است که آمریکا در نقش رهبری این فرآیند به طور مکرر مورد سؤال قرار بگیرد که اولین پناهنده چه موقع، از کمپ اشرف خارج خواهد شد و اولین پناهنده چه موقع، به آمریکا خواهد رسید؟
آنگاه ما بهتر میتوانیم نزد کشورهای دیگر برویم و همانطور که فرماندار ریج پرسید پس موضع باقی دنیا چیست؟ ما در جایگاه قویتری خواهیم بود، وقتی ما درهای خودمان را باز کنیم و از اولین دسته از ساکنان کمپ اشرف در آمریکا استقبال کنیم آنگاه میتوانیم به باقی دنیا بگوییم که ما سهم خود را انجام دادیم و حالا نوبت شما است. من به دنبال آن روز هستم و این معیار سنجش کلیدی در جریان انجام کارهای دیگر است، یعنی مسائل صنفی مانند کولرها و غیره. نهایتاً این باید پروسه موفقیتآمیز و معتبری باشد. نباید فقط حول انتقال از اشرف به لیبرتی باشد. باید حول انتقال از لیبرتی به مناطق امن تر و بهتر باشد. بسیار از شما متشکرم.
تانکردو:
سخنران بعدی ما کسی است که نماینده دائم در ملل متحد بود. او معاون وزیر خارجه برای کنترل هسته ای و امنیت بین المللی بود. سفیر بولتون در حال حاضر یک محقق ارشد امنیت ملی و سیاستگذاری در انستیتوی آمریکایی انترپرایز است و مقالات او بطور منظم در نیویورک تایمز، وال استریت ژورنال و واشینگتن تایمز به چاپ می رسند. سفیر جان بولتون.
سفیر بولتون:
با تشکر زیاد.
من امروز می خواهم بطور خلاصه در مورد وضعیت برنامه تسلیحات اتمی رژیم ایران صحبت کنم، زیرا در عین اینکه ما بدرستی روی سرنوشت ساکنان اشرف تمرکز کرده ایم و نیز روی وضعیت فراتر که گرفتن استاتوی پناهندگی و خروج از عراق و نیز تحولات بطور عامتر در عراق متمرکز هستیم، من فکر می کنم در رابطه با برنامه اتمی، ما ممکن است به یک نقطه خیلی خیلی تعیین کننده ای برسیم. این هیچ ربطی به جوسازیهای سیاسی و یا دیپلوماتیک و یا حدس و گمانه زنی ندارد. این امر به فیزیک ربط دارد و خود فیزیک مربوط است به استمرار پیشرفت رژیم ایران در راستای هدف درازمدتش برای کسب توانایی تسلیحات اتمی قابل شلیک.
در ارتباط با برنامه تسلیحات اتمی این رژیم، من اولین بار دیدم مجاهدین دارند جهان را از این فعالیت ممنوعه مطلع می سازند. فعالیتهای اتمی که توسط این رژیم انجام می شد ناقض تعهدات آنها طبق قرارداد منع گسترش تسلیحات اتمی بود.
این فعالیتها توافقات آنها با آژانس بین المللی انرژی اتمی را مستمراً نقض می کرد، اظهارات آنها را که بطور روتین اعلام می کردند که تنها هدفشان از دنبال کردن تحقیقات هسته ای فقط برای کسب انرژی صلح آمیز هسته ایست نقض می کرد و همانطور که مدارکی که طی سالیان سرجمع شده است نشان می دهد، من دیدم که آنچه که در دورانی که در وزارت خارجه بودم طبقه بندی شده بود با آنچه که مجاهدین علناَ افشا می کردند مشابه بود و این واقعاَ بی نظیر بود.
جالب است بدانید افرادی مثل من و دولت می توانند درباره تهدید گسترش اتمی صحبت کنند. همواره خیلی کلی به نظر می رسد. وقتی در این باره فکر می کنید، حدود 50 سال است که ما یک آزمایش آتمسفری اتمی داشته ایم.
وقتی من با دانشجویان دانشگاهها در باره تهدید گسترش تسلیحات اتمی صحبت می کنم، برای آنها، یک انفجار اتمی، یک صحنه تار سیاه و سفید در تلویزیون در اواخر دهه 40 یا 50 است. این مانند یک دنیای دیگری برای آنهاست.
من توصیه نمی کنم که ما به آزمایشها در اتمسفر برای اهداف آموزشی مبادرت کنیم. ولی دارم می گویم که واقعیت تهدید اتمی چیزی است که کمی از تجربه مردم فاصله دارد.
لذا، این که اطلاعات در مورد فعالیت رژیم ایران علنی بشوند، به نظر من خیلی مهم بود و من فکر می کنم ما حالا ملاحظه می کنیم که این تلاش 20 ساله رژیم به نحو خطرناکی به موفقیت نزدیک می شود.
ما همین هفته پیش یک گزارش دیگر توسط آژانس بین المللی انرژی اتمی براساس اطلاعات آژانس داشتیم که اساساَ اطلاعات علنی است و مبتنی بر چیزی که ما نمی دانیم نیست. بلکه مبتنی بر آن چیزی است که آنها (بازرسان آژانس) همین حالا بطور علنی مشاهده می کنند. میزان قابل ملاحظه ای از اورانیوم با غلظت کم برای رژیم وجود دارد که بتواند 5 یا تعداد بیشتری بمب اتمی را با کار کمی بیشتر با پروسه غنی سازی بسازد.
هر کس که کمی در باره تسلیحات اتمی مطلع باشد می داند که تولید اورانیوم غنی شده، عمود خیمه تولید توانایی تسلیحاتی کردن بمب است و بدون هیچگونه مانعی در حال پیشرفت است. نسل جدیدی از سانترفیوژها که خیلی راندمان بیشتر و ظرفیت بیشتری دارند برای ورود به کار آماده شده اند. و پیشرفت ساخت یک زیرساخت گسترده تر و زیرزمینی تر نیز ادامه دارد.
در عین حال، هرچند این کارها در برابر چشمان ما در جریان هستند، ایالات متحده، همانطور که ظرف 20 سال گذشته انجام داده است، هنوز در تلاش است راهی را پیدا کند که با این رژیم مذاکره کند.
این اعتقاد فراتر از اعتقاد مذهبی است و شما نمی توانید یک واقعیت مستند را پیدا کنید که استمرار این مذاکرات را توجیه کند. به سادگی باید گفت که هیچ سندی برای توجیه این مذاکرات وجود ندارد. اجازه بدهید که به دور اخیر مذاکرات نگاهی بیندازیم.
با جوسازی خیلی زیاد، 5 عضو دائم شورای امنیت و آلمان با مذاکره کنندگان رژیم ایران در استانبول ملاقات کرده و چند روز مذاکره کردند.
وقتی مذاکرات تمام شد آنها اعلام کردند که یک موفقیت بزرگ بود. پیشرفت زیادی شد. نتیجه قابل دسترس چه بود؟ آنها توافق کردند که 5 هفته بعد در بغداد ملاقات کنند. چه خوب، بیایید جشن بگیریم.
دیپلوماسی تنها حرفه ای در جهان است که موفقیت با این که یک ملاقات دیگری داشته باشیم تعریف می شود. آن ملاقات کجا بود؟ از این همه جا، در بغداد. خدای من، چه انتخاب جالبی؟
خوب، ما به بغداد می رویم و گزارشهایی را از آژانس نزدیک به توافق با رژیم در مورد دسترسی به سایت پارچین می شنویم که می گوید این رژیم یک قرارگاه زرهی توپخانه و موشکی ایجاد کرده است که بدون شک به آزمایش انفجارهای شدید با اورانیوم غنی شده و پلوتونیوم در محفظه بمب اتمی مشغول بوده است و آنرا به یک حجم زیاد تبدیل کرده است و یک عکس العمل کنترل شده زنجیره ای را که بمب اتمی برای آن طراحی شده است، ایجاد نموده است
و مذاکرات در بغداد بعد از این اخبار خوشحال کننده از آژانس برگزار شدند. البته هیچ توافق مکتوبی وجود ندارد.
بله، هنوز یک موضوعات حل ناشده ای هستند، ولی این خبر خوبی است. شما می توانید روی آن حساب کنید.
لذا، مذاکرات در بغداد برگزار می شوند. آنها دو روز مذاکره داشتند و به چه توافقی میرسدند؟ موافقت میکنند که دوباره ملاقات و مذاکره کنند، این یک موفقیت دیگر است! چهار هفته دیگر در مسکو. فقط اینبار ما در گزارشی از نیویورک تایمز خبردار میشویم ـ و می دانید که نیویورک تایمز همیشه درست می گوید ـ می بینیم، یعنی نیویورک تایمز به زبان خودش می نویسد که مجموعه ای از فعالیتها در آخر کار صورت گرفت، چون آنها نمی توانستند بر سر شهر محل مذاکره توافق کنند. نهایتاً روی مسکو به سازش رسیدند.
خوب شاید دور چهارم مذاکرات در تهران باشد. چرا که نه؟ نتیجه اش چه می شود؟ یکبار دیگر خریدن وقت برای این رژیم جهت پیشرفت بسوی تسلیحات اتمی.
در مذاکرات دیپلوماتیک، زمان یک فاکتور خنثی نمی باشد. مذاکرات، مانند سایر انواع فعالیتهای انسانی هستند. هزینه ها و منافعی وجود دارد. و هزینه مذاکرات این است که رژیم ایران وقت به دست می آورد که تلاش خودش را برای رسیدن به آن هدف دنبال کند.
افراد در مورد تحریمهای مؤثر که یک تأثیر خردکننده بر رژیم ایران داشته اند صحبت می کنند. مدیر اطلاعات سراسری، که خود اوباما او را منصوب کرده است، دوماه پیش در برابر کنگره آمریکا شهادت داد که تمامی تحریمهای موجود هیچ تأثیری روی رفتار یا سیاستهای رژیم ایران در حیطه هسته ای نداشته است.
تحریمهای جدید تابستان امسال به اجرا گذاشته می شوند و ممکن است تأثیر اقتصادی داشته باشند ولی هیچ شواهدی وجود ندارند که آنها تأثیری روی کند کردن برنامه تسلیحات اتمی رژیم ایران داشته اند.
در حقیقت، اگر چیزی باشد، همه توجهات به تحریمها، به ویروس استاکسنت و شعله و سایر فعالیتهای مخفیانه علیه برنامه اتمی، بسادگی ما را از این واقعیت خطیر که آنها به هدفشان نزدیک و نزدیکتر می شوند، منحرف می کند. بدون این که بدانیم فعالیتهایی در داخل ایران، در کره شمالی و در سوریه صورت می گیرند یا نه که ما درمورد آنها چیزی نمی دانیم.
من فکر می کنم پاسخ اینجا این است که این کار باید با یک سیاست اعلام شده ایالات متحده و دوستانمان در اروپا همراه بشود. و آن این که نه تنها ما مخالف این هستیم که این رژیم تسلیحات اتمی داشته باشد، بلکه ما با این رژیم کاملاً مخالف هستیم و این رژیم باید سرنگون شود. با تشکر از همه شما.
(پایان قسمت سوم)