کیهان شناسان در انبان اکتشافات و دستاوردهایشان، امواجی را دارند که از زمان زایش کائنات به جا مانده و هنوز در زمین قابل دریافت اند. آنها این امواج را « اشعهٴ فسیل» یا « نور فسیل» می خوانند. من هر وقت در اخبار روز، به « هشدار» ی از جانب وزارت خارجهٴ آمریکا به مجاهدین دربارهٴ ضرورت تخلیهٴ سریع اشرف برمیخورم، بیش از پیش معتقد میشوم که در جهان خاکی خودمان هم یک « سیاست فسیل» وجود دارد که از دوران آریامهری( یعنی از هزارهٴ پیش!) بر جا مانده و بزرگترین انبارش همین وزارت خانهٴ محترمه هشدار دهنده است و پا برجاترین انباردارانش را هم « کادر کارشناسی» همین وزارتخانه تشکیل می دهند. تفاوت سیاست فسیل با اشعه فسیل در این است که اشعهٴ مزبور ادعایی جز انتقال پاره یی اطلاعات از شرایط جوّی آن دوران به کیهان شناسان امروز، ندارند. امّا سیاست فسیل ادعای توانایی حل مسائل امروز را هم با خود حمل می کند. سخنگو هر که باشد-مسئول میز ایران، نمایندهٴ ویژهٴ وزیر، مسئول امور ضد تروریسم، و....ـ حرف، تکرار همان اتهامات ساواک آریامهری است( که البته طی این مدت با اراجیف دستگاه اطلاعاتی آخوندی غنی سازی هم شده است). برای رسیدن به تهدید و ترساندن « گروهک» از هیکل نکرهٴ « ابرقدرت».
بگذارید از آخرین « هشدار» توسط « هماهنگ کنندهٴ امور ضد تروریسم» در وزارتخانهٴ مزبور چند جمله نقل کنم: مجاهدین خلق باید اشرف را تخلیه کنند و به حرّیه منتقل شوند چون دولت عراق به بستن این اردوگاه تا 30 ژوئیه متعهد است.... هر برنامه یی برای وقت کشی ، به امید روی دادن تغییری ، « غیر مسئولانه» و « خطرناک» است....
همان گونه که هیلاری کلینتون، وزیر خارجهٴ آمریکا، به طور شفاف اعلام کرد، همکاری مجاهدین خلق در بستن اردوگاه اشرف به صورت مسالمت آمیز، یکی از عوامل تصمیم گیری وی دربارهٴ وضع مجاهدین در فهرست گروههای تروریستی خواهد بود... با توجه به سوابق مجاهدین همکاری کامل آنها با تلاشهای سازمان ملل متحد در عراق نشانهٴ قابل توجهی خواهد بود که این گروه اقدامات خشونت بار گذشته را کنار گذاشته و دیگر توان و قصد دست زدن به اقدامات تروریستی را ندارد. این لحظه یی است که سازمان مجاهدین خلق نشان دهد موجودیت کاملاٌ متفاوتی پیدا کرده است...
آیا به قدر کافی روشن هست که « هشدار» انباردار مربوطه یک تهدید آشکار سیاسی برای رسیدن به تسلیم مبارزان اشرف و حتی طمع بستن به تغییر ماهیت آنهاست؟ حالا به اطلاعیهٴ شورای ملی مقاومت به تاریخ 17 تیر نگاه کنید که علت خودداری ستونهای بعدی از حرکت به سوی « لیبرتی» را به تفصیل در ده ماده، آورده است. هیچ کدام از این مواد اصلاٌ ماهیت یا حتی رنگ سیاسی ندارد؛ همهٴ آنها به حداقل شرایط زیست انسانی در یک اردوگاه اسیران ربط دارند، و همهٴ آنها مواردی هستند که دولت عراق در توافق با یونامی متعهد به انجامشان شده بود ولی بعد این تعهدات خود را یکی یکی نقض کرد( چه بسا با تشویق تسهیل کنندگان زورگویی). حالا اگر نقض تعهدهای خود آمریکا را هم می خواهید به بیانیهٴ افشاگر کمیتهٴ در جستجوی عدالت مراجعه کنید که پتهٴ همه عوام فریبهایشان را روی آب ریخته است.
خلاصه کنم: « گروهک» هیچ کاری جز دفاع از حق حیات خود- که حقی پایه ای، اولیه و اساسی است- نکرده است؛ «ابرقدرت» هم، به نوبهٴ خود و طبق سیاست فسیل شده و کپک زده اش کاری جز ایجاد مشکل ومانع, به طور مستقیم یا غیر مستقیم, برای به زانو در آوردن مجاهدان اشرف انجام نداده است. قابل توجه این که در این نبرد نا متقارن در عرصة حقوقی هربار که کار به دادگاه کشیده, هیچ قدرت یا ابرقدرتی پیروز از آن بیرون نیامده است. آیا نمی توان نتیجه گرفت که اگر اعمال قدرت فیزیکی را از صحنه حذف کنند, طرفهای زورگو و ستمگر, در چارچوب همان معیارهایی که خودشان برای دادرسی پذیرفته اند, همیشه محکوم اند؟
پاتریک کندی, در سخنرانی پر شور اخیرش, از قول تام پین این پیام را به پیروان سیاست فسیل داد که جلو بیفت یا همراه شو یا از سر راه کنار برو. او هنوز امیدکی به معجزه کردن امامزاده بیغیرت دارد. من اگر به جای او می بودم, پاسخ دیوژن به اسکندر را برای تمثیل انتخاب می کردم: اسکندر به او گفت من فرمانروای جهانم, از من چیزی بخواه؛ دیوژن از درون خمره اش پاسخ داد اندکی کنار برو تا نور آفتاب به من برسد!
خوشبختانه در آن زمان « تسهیل کننده» یی در صحنه حضور نداشته تا از « زیاده خواهی» دیوژن شکایت کند.