عزیزپاکنژاد: بن بست نامتعارف نماینده ویژه دبیرکل


بن بست نامتعارف نماینده ویژه دبیرکل


انتقال اشرفیان یا به عبارت بهتر «جابجایی» آنها به «زندان» لیبرتی، به بن بست رسیده است. علت آن ساده نیست اما مثل روز روشن است. موضوع اصلی، مقاومت اشرفیان در برابر زورگویی تنها ابر قدرت جهان و ارگان اجرایی آن در عراق و بخصوص نماینده ویژه این ارگان، «حاج کوبلر» است.

اینها همگی مشغول بریدن سر یک جنبش مقاومت قوی و استوار هستند که در مقابل سختی های طاقت فرسا از جای نجنبیده و با دفاع از حق خود به صورت مسالمت آمیز و بکار گیری اسلحه طرف، یعنی قانون و حقوق بشر، آنها را بدجوری دچار مخمصه کرده است.

ظاهرا دست سازمان ملل متحد و نماینده ویژه آن بیشتر از همه در آتش است اما از ترس سوختن، مرتب دست خود را عقب می کشند تا با این آتشی که خود افروخته اند، برخورد نکند.

رفتن از اشرف به این زندان، یک جابجایی اجباری، غیرقانونی و ضد انسانی بود که تدارک آن را با کشتار مجاهدین در اشرف آغاز کردند و همه اینها بنوعی  در آن دست داشتند.

دولت دست نشانده عراق با این تضمین که در پشت خود، همه اینها و بخصوص حمایت رژیم ددمنش حاکم بر ایران را دارد دست به این جنایات زد تا به خیال خود کار را یکباره تمام کند و اگر نشد، «مذاکره» و تمام کش کردن بعدی را ساده کند. اما در چاهی افتاد که به این زودی از آن بیرون نخواهد آمد.

سازمان ملل متحد، نماینده ویژه فرستاد تا این کار را از طریق «مذاکره»، نه حل، بلکه تسهیل کند. اشرفیان بهر دلیل، پذیرفتند همکاری کنند تا این جابجایی اجباری در پرونده سراسر «پاک و پاکیزه»  سازمان ملل و تامین کننده اصلی هزینه های آن یعنی ایالات متحد آمریکا، بعنوان «ننگی» دیگر ثبت نشود.

چرا اشرفیان اینکار را کردند؟
برای آنهایی که این مقاومت را از سی سال پیش می شناسند موضوع بسیار روشن است. این مقاومت هیچگاه بدنبال درگیری و ایجاد تنش با هیچ دولت و دستگاهی بجز رژیم آخوندهای جنایتکار حاکم بر ایران نبوده و نیست و در این راه خسارات زیادی را متحمل شده است. استدلال مقاومت ایران در پذیرش این نوع هزینه های گران، این است که دنیا بفهمد، مبارزه مردم ایران و مقاومت سازمانیافته آن، بویی از تروریسم و جنگ طلبی نبرده و خروش بی امان مردمی است که برای رسیدن به دمکراسی و حقوق بشر در ایران به صدا در آمده است.

آمدند با اشرفیان و نمایندگانشان قرارداد امضاء کردند که کار جابجایی بدون دردسر پیش برود. اما بعد زیر آن زدند. بهمین سادگی. زیرش زدند و بعد هم گفتند بن بست حاصله نتیجه «نافرمانی» مجاهدین اشرف است.

اشرفیان چه می گویند؟
 آنها با اشاره به قوانین و مقررات همین ارگان بین المللی می گویند: این شهر را ما ساختیم و بیست و شش سال در آن زندگی مبارزاتی کرده ایم و می خواهیم در اینجا بمانیم.
جواب نماینده ویژه دبیرکل این است که اینجا خاک عراق است و دولت عراق نمی خواهد شما اینجا باشید و اگر نروید حمله می کند و شما را به خاک و خون می کشد.

«حاج کوبلر» ظاهرا فراموش کرده که نماینده ویژه دبیرکل ملل متحد است و کارش باید نه تنها رعایت ضوابط این ارگان جهانی، بلکه نظارت بر اجرای صحیح آن باشد نه نفی و زیر پا گذاشتن پرنسیپهای انسانی در کشوری که نخست وزیرش مزدور و کارگزار رژیمی است که قصد نابودی اشرفیان را دارد. در نقش وکیل شیطان ظاهر می شود و آنها را از «مرگ» می ترساند و به خیال خود «دیپلماسی» به نمایش می گذارد.

اشرفیان می گویند: قبول می کنیم که ما را به جایی دیگر ببرید. اما حداقلهای انسانی را در آنجا فراهم بکنید.  بگذارید ما از اموالی که در اینجا داریم به آن «مدینه موعود» شما منتقل کنیم تا مثلا در گرمای پنجاه درجه،  زخمیها و مصدومین حملات جنایتکارانه ای که در آن دست داشته اید، تلف نشوند. اجازه دهید در آن «زندان» به خرج خود عمران و آبادی کنیم تا حداقل شرایط یک «زندان عادی« را داشته باشد.

جواب «حاج کوبلر» از طرف ارگان مربوطه و همچنین دولت مزدور عراق و حامی اصلی آن این است، که این جایی که میروید موقت است و احتیاج به آبادانی و حتی آب و برق آنچنانی ندارد. به همین که هست قانع باشید و اجازه دهید سختی شرایط در آنجا شما را وادار به تسلیم کند و من هم برای حل موفقیت آمیز این «دردسر جهانی»، «پروموسیون» بگیرم و شاید هم ارتقاء مقام بیابم چون در آرزوی آن له له می زنم.

در حال حاضر وضعیت در اشرف و لیبرتی بسیار نامتعین است. مقامات آمریکایی دست اندرکار این موضوع، شکلک های تهدید آمیز در می آورند که هیچکس را نمی ترساند اما به وخامت اوضاع کمک می کند. سازمان ملل متحد دست روی دست گذاشته و مسئولیت عدم پیشرفت را یا به گردن اشرفیان یا به گردن دیگران می اندازند. «حاج کوبلر» نماینده ویژه دبیرکل برای حل این موضوع به ایران سفر می کند و معلوم نیست چه مذاکراتی با آنها داشته است. او خوب می داند که دخالت دادن رژیم آخوندها در موضوع اشرف خط سرخی است که اشرفیان برایش گذاشته اند که نباید آنرا رد کند. با این وجود بعد از تلف کردن وقت زیاد، مجبور می شود بگوید که ادعاهای رژیم دروغ بوده و او در این سفر در مورد اشرف با مقامات رژیم صحبت نکرده است. حتی از خبرها و شایعات منتشره پیرامون ملاقاتهای چند باره اش با قاسم سلیمانی، مزدور سپاه قدس در بغداد و همچنین سفیر رژیم آخوندها در این کشور، و محتوای این ملاقاتها چیزی نمی گوید.
در عوض تا بخواهید به توطئه های روشن برعلیه اشرفیان هیزم می رساند و  در مقابل، وعده های توخالی برای راضی کردن اشرفیان به ترک خانه و کاشانه خود می دهد.

نماینده ویژه دبیرکل ملل متحد و رئیسش و حامیانش حتما این را بخوبی فهمیده اند که اشرفیان در گرفتن حق خود و مردم ایران از حلقوم گشاد جهانخواران حامی رژیم ایران، از فدای جان خود دریغ ندارند و این ترفندهای کهنه برای خالی کردن زیر پای آنها کاری از پیش نمی برد.

دو هزار تن از آنها با خلوص نیت به «زندانی» که با نقشه قبلی برای آنها ساخته اند، رفته اند و در حسن نیت آنها کسی نمی تواند شک کند. پس اگر بن بستی هست در کار آنهایی است که با ادعای ساختن «جهانی بهتر» به این نقطه از جهان لشکرکشیدند و دست از پا درازتر به گروگان مرتجعین مفلوکی در آمدند که عمر ننگینشان سالهاست به سر آمده و فقط به یمن حرص و آز جهانخواران هنوز بر قدرت سوارند. اگر بن بستی هست در کار نماینده ویژه دبیرکل ملل متحد است که همه چیز را موکول به پذیرش اشرفیان در سرنوشتی کرده است که آنها برایشان رقم زده اند. یعنی نابودی و حذف کامل از عرصه مبارزه با رژیم حاکم بر ایران. این خیال خام را خیالبافان حتما با خود به گور خواهند برد.

عزیز پاک نژاد
21 تیر 1391   12 جولای 2012