مسئولیت آمریکا و سازمان ملل در تضمین حقوق مجاهدان اشرف و لیبرتی
واشینگتن 19ژوئیه 2012
رابرت کندی: متشکرم
میخواهم از ژنرال 4 ستاره، ژنرال 4 ستاره نیروی دریایی، معاون رئیس سابق رئیس ستاد مشترک و فرمانده ”فرماندهی استراتژیک آمریکا“ از 2004 تا 2007، جیمز کارت ورایت، دعوت کنم امروز با شما صحبت کند.
ارتشبد جیمز کارترایت(معاون ستاد کل ارتش آمریکا 2007-2011)
باتشکر. از من خواسته شده و این مسئولیت نامطلوب را دارم که با شما در مورد سلاح اتمی صحبت کنم.
سلاحهای اتمی سلاح های کشتار جمعی هستند. انگیره برای داشتن سلاح اتمی در زمان جنگ سرد در واقع یک انگیزه برای حفاظت از حاکمیت بوده است. برخی افراد به آن بعنوان ساختار دفاعی نگاه میکنند. به عبارت دیگر، من این توان را دارم، به من حمله نکن. اگر حمله کنی، ممکن است مجبور به استفاده از آن بشوم.
ولی بطور خاص دو کشور هستند که بطور خاص و با اهمیت زیاد در موردشان نگران هستیم. حداقل در 3 دولت گذشته آمریکا صریحا نگران مالکیت سلاح اتمی توسط آنها بودیم و گفته ایم که نباید داشته باشند و آنها رژیم ایران و کره شمالی هستند.
و دلیل آن چیست؟
هر دو کشور خود را متعهد به صدور تروریسم و سلاح برای حمایت از تروریسم، حمایت مالی و توانایی ها برای حمایت از تروریسم کرده اند. اگر آنها قدرت اتمی داشته باشند که بتوانند صادر کنند، هیچ دلیلی نیست که باور کنیم الگوی رفتار آنها تغییر کند.
تروریست ها را باسلاح کشتار جمعی تصور کنید. گذرگاهی را نگاه کنید که میتواند بین یک کشور دارای سلاح کشتار جمعی و توزیع آن به کسانی که دنبال بکارگیری این سلاحها بصورت تهاجمی و بصورت تروریستی هستند که هرتعداد از مردم را بتوان کشت.
حمله یازده سپتامیر حدود 3هزار تا کشته آمریکایی بجا گذاشت. در برخی اقامتگاههای تروریستی این یک شکست بود چون 30هزار تن کشته نشدند. اگر آنها سلاح کشتار جمعی داشته باشند، پتانسیل فکر کردن در آن ابعاد را پیدا میکنند. نمیتوانیم بگذاریم چنین چیزی پیش بیاید.
سه دولت، سه رئیس جمهور ، احزاب مختلف، با این امر همه موافق هستند. الان در زمانی هستید که اکثر کشورهای اصلی جهان در حال انتقال قدرت هستند. انگلستان رهبر جدید دارد، فرانسه رهبر جدید دارد، چین در این پروسه است، و آمریکا در این پروسه است. و لیست ادامه دارد.
زمان بین الان و نوامبر زمان آسیب پذیری است. گفتگوهای فعلی با رژیم ایران برای نابودی سلاحهای کشتار جمعی یا توان آنها برای دستیابی به سلاح کشتار جمعی در اساس راکد است. آنها پیشرفت نمیکنند. چرا در این زمان پیشرفت کنند؟
اگر در طرف رژیم ایران باشید، الان وقت مناسبی برای سردواندن است. اگر در طر ف ما باشید، متأسفانه، بازهم زمان، زمان کش دادن است. این به معنی این نیست که نیت تغییر کرده، به معنی این نیست که کاری برای افزایش توان نمیکنند.
همکاران منطقه ای آنجا هستند، برخی از آنها متحدین بسیار نزدیک، و بقیه دوستان ما هستند، سایر همسایگان منطقه هم بسیار نگران هستند که این توانایی در اختیار رژیم ایران قرار بگیرد.
بسیار روشن است که پیوند تروریسم و این سلاحها یک نگرانی بسیار واقعی در آینده است.
باید روشن باشیم و رئیس جمهورهای ما درباره قاطعیت ما روی این موضوع روشن بوده اند. دیپلماسی باید اولین اقدام ما باشد. و روی آن چندین سال کار کرده ایم. ولی اگر توسل به زور ضرورت داشته باشد، نباید هیچ شکی در اذهان آنها باشد که ما قاطعیت به کارگیری آن را داریم.
افراد زیادی هستند که می گویند شاید این یا آن کشور طی چند ماه آینده به اقدام «نظامی» دست بزنند. آن تصمیم، ممکن تصمیم همان کشورها باشد، ولی تاثیر شر بر رژیم ایران است که مسیرش را عوض کند. چون بعنوان یک کشور صریح بوده ایم که دراین باره اقدام خواهیم کرد. بایستی که در این فعالیتها صریح و معتبر باشیم.
اگر از مرز سرخها عبور کنیم، اگر از قولی که دادیم فاصله بگیریم، چهره و اعتبار خودمان را از دست میدهیم و هم خودمان و هم بقیه جهان و دوستان و متحدین مان را در یک شرایط غیرقابل قبول، که پیوند تروریسم و سلاحهای کشتار جمعی است ، قرار میدهیم.
نباید از این حرفی که زدیم دست بکشیم. نباید متزلزل باشیم و نباید بگذاریم جهان باور کند به فکر متزلزل شدن هستیم و نمیگویم که متزلزل شدیم، ولی باید یک پیام بسیار روشن به رژیم ایران باشد.
یک نکته دیگر که واقعا میخواهم اینجا همصدا باشم، جدا از موضوع اتمی. و آن موضوع مجاهدین و ساکنان اشرف و افرادی است که اکنون جابجا شدند.
دوره من بعنوان معاون رئیس ستاد دوره ای بود که هر صبح بعد از خواب نیمه شب بیدار میشدم، تا به این فکر کنم آن 2ونیم میلیون مرد و زن ارتش در آن روز کجا هستند و چه چیزی لازم دارند
هنگامی که تصمیم میگیری کاری را انجام بدهی، وقتی نسبت به آن مطمئن میشوی که فردی را اختصاص بدهی که مسئول باشد و حساب پس بدهد تا تضمین کنی که کار انجام شود.
داشتن افراد مسئول موضوعات انسانی، و افراد مسئول جابجایی و طبقه بندی موضوعات جالب و مهمی هستند. ماموریت این است که یک نفر را به طور خاص برای تضمین انجام جابجایی بگذاریم. چشم تان را از این ماموریت برندارید. آن فرد کیست؟ پشت منصب ها خود را پنهان نکنید. چه کسی مسئول است؟ چه کسی حساب پس میدهد؟ تا وقتی که کسی در این موقعیت نباشد، یعنی ما جدی نیستیم. ولی ما باید جدی باشیم. متشکرم.
رابرت کندی:
بله من می خواهم سازمان ملل را متهم کنم، ولی امروز ما در ایالات متحده هستیم و من معتقدم سازمان ملل متفاوت عمل می کرد، اگر علامت از آمریکا این بود که ما می خواهیم شما برای ساکنان کمپ اشرف و کمپ لیبرتی بایستید.
و به این دلیل است که ما در پایتخت کشورمان هستیم تا از دولتمان و وزارت خارجه بخواهیم این پیام را به سازمان ملل و بقیه جهان بدهد که ما از اپوزیسیون ملاها در تهران حمایت میکنیم، ما از ملاها حمایت نمیکنیم. و به این طریق است که نشان میدهیم ما از کمپ اشرف و کمپ لیبرتی حمایت میکنیم.
کسی که این مبارزه را خوب می شناسد کسی است که در کمپ اشرف بوده است. شما او را خوب می شناسید ژنرال فیلیپس.
کسی که وقتی ایالات متحده آمریکا تعهدی به ساکنان کمپ اشرف داد که قول می دهند آنها را در محافظت و امن نگه دارند در صحنه بود. و او در مورد قولهای زیر پا گذاشته شدة ایالات متحده به ساکنان کمپ اشرف صحبت می کند.
لطفا به سرتیپ دیوید فیلیپس خوشامد بگویید.
ژنرال دیوید فیلیپس(فرمانده ارشد نیروهای حفاظت اشرف)
متشکرم. هواداران یک ایران آزاد و دمکراتیک!
اسم من دیوید فیلیپس است و مفتخرم که امروز اینجا با شما هستم. من می خواهم از فراد شجاعی که امروز اینجا هستند تقدیر کنم که مخالف هرگونه فاشیسم مذهبی هستند بخصوص اسلام شیطانی که بر روی کشور ایران در طول زندگی نسل قبل افتاده است.
من همچنین می خواهم تقدیر کنم از 3400 مرد و زنان که بین خانه چند ساله شان در کمپ اشرف و بازداشتگاه واقع در یک بخش کوچک و جدا شده از یک قطعه زمین که کمپ لیبرتی نامیده می شود، تقسیم شده اند.
من فکر می کنم اسمی شبیه به داخا (کمپ زندانیان سیاسی در آلمان) یا ابو غریب بسیار مناسب تر است.
من تنها امیدوارم کمپ لیبرتی، آن اسم، به اسم آن دوجای وحشتناک دیگر اضافه نشود
بجز 3400 تن ساکنان و اعضای مقاومت، من یکی از محدود کسانی هستم که در هر دو کمپ اشرف و لیبرتی زندگی کرده ام.
اگرچه باید اشاره کنم که وقتی در کمپ لیبرتی بودم، آب تمیز و روان داشت. من برق داشتم. من تهویه مطبوع ، تاسیسات تفریحی و آزادی حرکت داشتم. این حالا برای افرادی که آنجا هستند اینطور نیست.
من دیروز با یکی از دوستان نزدیکم در کمپ اشرف صحبت کردم . او گفت در اشرف درجه حرارت هوا 61 درجه سانتیگراد است یعنی 141 درجه (فارنهایت).
می خواهید بدانید یعنی چطور است؟ درب فر اجاق را بعد از پختن باز کنید و دستتان را داخل آن قرار دهید، 141 درجه اینطور حس می شود.
و آنها در اشرف تهویه مطبوع دارند. افراد لیبرتی در 61 درجه سانتیگراد چی دارند؟
چه بخشی از افراد حفاظت شده، قابل درک نیست؟ بسیار روشن است که آمریکا کارتهای شناسایی افراد حفاظت شده را صادر کرد. نیروهای تحت فرماندهی من آن کارتها را صادر کردند، بعد از اینکه متنش توسط وزارت خارجه به ما ابلاغ شد. بگذارید بخوانم: "فرد مشخص شده روی این کارت یک فرد حفاظت شده تحت توافقنامه ها و مفاد کنوانسیون چهارم ژنو است".
با اینحال همین وزارت خارجه بود که کماکان به آنها برچسب تروریسم می زند. نمی توانید هر دو طرف را داشته باشید.
من اینطور می فهمم مشکلی بین مذاکرات ساکنان باقیمانده در کمپ اشرف و مراکز سازمان ملل، ایالات متحده، عراق و حکومتی که بسیاری وانمود می کنند دخالت ندارد ولی دارد، رژیم ایران، وجود دارد. چه همبستری عجیب و غریبی.
اختلاف و مذاکرات به این می رسد که آیا اعضای باقی مانده مقاومت در کمپ اشرف، خانه شان که بیش از سه دهه بوده اند را همراه با میزان زیادی اموال شخصی و داراییهایشان ترک کنند و به محلی که از دید عمومی پنهان است بروند. ولی من یک سرباز هستم من برای بیش از 30 سال یک سرباز بوده ام نه یک دیپلمات. من می خواهم به آخر خط برسم بعد بیرون بروم.
آنطور که من می بینم، اگر می خواهید این مساله را حل کنید، آقای مالکی را وادار کنید کمپ لیبرتی را برای جهان خارج باز کند و اجازه ورود رسانه ها، مطبوعات بین المللی و افراد علاقمند را بدهد. اگر کمپ لیبرتی حتی نیازهای اولیه حقوق بشر را برآورده می کند، چه چیزی برای مخفی کردن دارد؟
این یک چالش ساده برای آقای مالکی است از کسی که زمان بیشتری نسبت به او در مبارزه با شورشان در عراق گذرانده است: آقای مالکی، من شما را به چالش می طلبم، اجازه بده که آنجا بیاییم و کمپ لیبرتی را ببینیم، بگذار شرایط انسانی شما را ما خودمان ببینیم.
در سال 2009 سربازان آمریکایی مجبور به ساکت ماندن شدند در حالی که بسیاری از اعضای مقاومت ایران به خاک می افتادند و توسط رژیم به اصطلاح دمکراتیک عراق به قتل می رسیدند.
این بعد از آن بود که ما، ما نیروهای آمریکایی، اعضای مقاومت را متقاعد کردیم که وقتی ما شما را به عراقیها تحویل دهیم همه چیز خوب خواهد بود، نگران نباشید. در حالی که در واقع ما می دانستیم داریم آنها را جلوی گرگها می اندازیم.
این از نظر سیاسی درست نیست، مگر نه؟ خوب ما به آنها قول باغ گل رز دادیم در حالی که باغ گل رزی در لیبرتی وجود نداشت.
آیا جای تعجب است که چرا افراد کمپ اشرف به صداقت ما شک دارند؟ آنها به این واقعیت شک دارند که ما به آنها قول برخورد انسانی دادیم. آنها به این حقیقت شک دارند که ما به آنها موقعیت پناهندگی دهیم. چه تعدادی بیش از 6 ماه است در لیبرتی بوده اند و هنوز یک نفر به جای دیگر منتقل نشده است؟
عنوان فرد محافظت شده کجا رفت؟ حد اقل، گیچ کننده است. ما به هر عضو، تمام 3400 نفر، بصورت کتبی قول محافظت دادیم و آنها ما را باور کردند. با اینحال در سال 2009 ما از آن قول عقب نشینی کردیم و آنها بهایش را با خون دادند. افتخار ما در این جا کجاست؟
بطور جالبی، وزارت خارجه بود که به سرهنگ دوم مک کلاسکی گفت جمله افراد حفاظت شده را از کارتهای شناسایی آنها بردار. هر کارت جدیدی که صادر می شود – آنها به تناوب صادر می شدند – آن را بردار. به طرز مسخره ای این ظرف چند روز قبل از حمله عراقیها به این افراد بود که بی سلاح بودند.
بنابراین آیا شکی است، تعجبی هست که چرا افراد کمپ اشرف به قولهای ما شک دارند که چرا رفتن به لیبرتی کار خوبی است؟ من معتقدم آنها از تجربه، درست آموخته اند.
در مورد مقاومت ایران، شما انتظار دارید آنها در تجربه شان از برخورد با ما چه چیزی یاد بگیرند؟
من معتقدم که وقتی ما، ایالات متحده، قولی می دهد باید آن را نگه دارد. من به حقیقت اعتقاد دارم.
من به گفتن حقیقت معتقدم و اینکه چیزهایی که می دانیم واکنش دارد را نگوییم اگرچه می دانیم که ساختگی هستند.
من صدای سیاستمان در کمپ اشرف در سالهای اولیه بودم، بخصوص در دوره خلع سلاح و بعد قول حفاظت.
آن قول ممکن است توسط برخی ولی نه همه شکسته شده باشد. من می توانم به ساکنان اشرف اطمینان دهم، که می دانم فرصت این را پیدا می کنند که این را ببینند، که من این قول را نشکسته ام همینطور اکثریت سربازانی که در کمپ اشرف خدمت کردند. آنها حمایت خواهند
ما به ایستادن روی این قول تا زمانی که همه 3400 عضو، بسیاری از اعضای خانواده شما، از آسیب دیدن خلاص شوند، ادامه می دهیم.
بنابراین آیا جای تعجب است که در حال حاضر بن بستی در مذاکرات وجود دارد؟ اینکه افراد کمپ اشرف برخورد انسانی در لیبرتی را زیر سوال می برند؟ من راهی برای حل این دارم و نسبتا آسان است.
اول مارتین کوبلر از سر راه کنار برو.
بگذار یکی دیگر که می تواند این ماموریت را انجام دهد فرصت آن را داشته باشد.
من پیشنهادی برای کسی که می تواند این کار را انجام دهد دارم، که بر حقایق متکی می ماند، که قول یادداشت تفاهم را اجرا می کند، و این شخص داوطلب شده که این کار را انجام دهد و من و سرهنگ نیستیم. اگر فکر می کنید او برای این کار مناسب نیست، شما دختر من را ندیده اید و چمدانهایش را بسته و آماده رفتن است. متشکرم
رابرت کندی:
این دورنمای استراتژیکی نمیتواند ممکن شود وقتی شما در دمای 140 درجه فارنهایت به افراد اجازه دسترسی به آب آشامیدنی و برق و سایه بان حفاظتی نمیدهید, آنها را در کمپی قرار داده اید که زندان در مقایسه با آن بهتر بنظر میرسد.
و بعد هم آنها را مقصر بدانیم که سروقت از کمپ اشرف خارج نشدند. این کار مقصر شناختن قربانی است. تقصیر واقعی اما بر گردن عراق و آمریکا و سازمان ملل بخاطر رعایت نکردن تعهداتشان است.
فرماندار رندل
ادوارد رندل(رئیس پیشین حزب دموکرات)
قبل از هرچیز اجازه بدهید بگویم که پاتریک یک جنگجو و مبارز است. اگر ما در دوران ایران باستان و اسپارتها زندگی میکردیم, پاتریک آخرین مردی بود که زنده میماند.
و باید از این احساسات و شور و عشق تقدیر کرد. و همه سخنرانان در اینجا در راستای احیای اهداف انساندوستانه ای که ما بدنبال آنها هستیم سخت جنگیده اند.
این غیرمنصفانه ترین چیزی است که من تابحال در عمرم دیده ام. روندی که از کشور من و ما شروع شد لحظه ای که ما وعده حفاظت از ساکنان اشرف را دادیم. ما با تک تک ساکنان قراردادی را امضا کردیم که توسط یک ژنرال ارتش آمریکا ژنرال اودیرنو امضا شده بود.
بعد در سال 2009 ما مسائل امنیتی را به عراق محول کردیم. گوییا مدرکی که امضا کرده بودیم ناگهان بی اعتبار شد.
در حقیقت طنز تلخ دو حمله علیه اشرف و مخصوصا حمله آوریل 2011 این بود که نیروهای آمریکا که از صحنه در اشرف دور نبودند و میتوانستند مانع قتل عام شوند دستور عقب نشینی از صحنه دریافت کردند و به آنها اجازه داده نشد که اصلا صرفنظر از وظیفه حقوقی به وظیفه اخلاقی خود برای حفاظت از ساکنان قیام کنند. ما به اندازه قابل توجهی در مسئولیت از دست رفتن جان انسانها شریک هستیم.
میگویند که باید کمپ اشرف را بازرسی کنیم تا ببینیم که آیا در آنجا اسلحه وجود دارد یا خیر. خدای من! اگر اسلحه داشتند من یکی امیدوار بودم که در جریان حمله آوریل 2011 از آن استفاده میکردند. وقتی با اسلحه مقاومت نکردند فرض بر این میشود که آنها اسلحه ندارند.
برای من و هر آمریکایی که به ارزشهای کشورش باور دارد، این رویداد بی نهایت هولناک و نفرت انگیز بود.
آیا دولت عراق یک دولت عادل و دمکراتیک و منصف است؟ این دولتی است که دو کشتار را براه انداخت. دولتی که همه تلاش خود را کرده تا مانع انتقال منصفانه از اشرف به لیبرتی بشود.
اولا, من هیچوقت توجیه درستی از طرف وزارت خارجه یا نمایندگان دولت عراق یا سازمان ملل دریافت نکرده ام که اگر هدف نهایی آنها انتقال ساکنان اشرف به خارج از عراق بود چرا برای این کار باید از اشرف خارج میشدند؟
اگر آنها در اشرف می ماندند ما شاهد پیشرفت های بسیار بیشتری بودیم. خیلی وقت را برای انتقال به لیبرتی هدر دادیم. اما در این رابطه هیچکس تا بحال به من توضیحی نداده است.
هیچکس به من توضیح نداده که چرا دولت عراق مانع برپا کردن سایه بان میشود؟ چرا مانع احداث پیاده رو میشود؟ ما نمیخواهیم آنها مخارج را تامین کنند. پس چرا مانع میشوند؟
چرا به ساکنان اجازه نمیدهید که سیستم تصفیه آب خود را بیاورند و از رودخانه آب تامین کنند, در حالیکه برای دولت عراق هیچ خرجی در بر نخواهد داشت؟ و ساکنان اشرف و لیبرتی خودشان میخواهند این کار را بکنند، ظرف چند روز. پس مشکل چیست؟
چرا اجازه نمیدهند که بیماران در لیبرتی خودروها و تریلرهای خودشان را داشته باشند؟ آیا این یک خطر امنیتی محسوب میشود؟
هیچکس نتوانسته به من توضیح بدهد که چرا دولت عراق پشت سر هم کارشکنی کرده تا مانع یک انتقال انسانی و منصفانه و عادلانه شود. هیچکس در هیچ رابطه ای به من توضیح نداده است. و من فکر میکنم این رویکرد فاسدی است. غیرمنصفانه است. و فکر میکنم از بسیاری جهات ضدانسانی است. هر انسانی را برآشفته میکند. و میدانم که شما ناراحت میشوید چون خویشاوندان و دوستانتان در آنجا هستند.
من هیچکس را به اسم در آنجا نمیشناسم اما این شرایط مرا عصبانی میکند. بعنوان یک آمریکایی و بعنوان یک شهروند این جهان مرا آزرده میکند.
و برای من شگفت انگیز است که چرا وزارت خارجه اجازه نمیدهد که سرهنگ مارتین و ژنرال فیلیپس که فرماندهان آمریکایی در اشرف بودند و با ساکنان اشرف ارتباط دارند به آنجا بروند با دو هدف: یک, که ما ارزیابی مستقلی از شرایط در لیبرتی داشته باشیم, و دوم و به همان اندازه با اهمیت اینکه با ساکنان صحبت کنند, زیرا ساکنان مشاهداتی دارند و میتوانند به آنها بگویند که در آنجا چه خبر است و چه خطراتی وجود دارند. اما ما باید حرکت کنیم. باید حرکت کنیم.
ما میتوانیم بجنگیم و در نبردهایی پیروز شویم. یک به یک. آنها اجازه ندادند که گروههای چهارم و پنجم اموال شخصی خود را با خود داشته باشند. ما برای این خواسته طی میتینگ های هفتگی با سفیر فرید سخت جنگیدیم و بعد اموال شخصی آنها در کاروان دیگری در آخر هفته فرستاده شد. کولرها و برخی ژنراتورها که تعدادشان کافی نیست منتقل شد.
ترانزیت موقت یک شوخی است چون ما میدانیم که حتی اگر این پروسه بخوبی پیش برود شش ماه, یا نه, 12, 15 ماه دیگر طول خواهد کشید. این محل یک ترانزیت موقت نیست. یک کمپ پناهندگی است.
و جان (بولتون), سازمان ملل باید شرمگین باشد چراکه نمیخواهد آنجا را یک کمپ پناهندگی نامگذاری کند, درحالیکه همه ما میدانیم که آنجا دقیقا یک کمپ پناهندگی است.
مردم آمریکا منتظر هستند. مردم آمریکا به اندازه کافی باهوش هستند که بدانند که رژیم ایران دشمن شماره یک ما است و ما بعنوان مردم آمریکا باید ببینیم که این جنبش چیست. ما باید به خانم رجوی گوش دهیم. اگر این صورت گیرد, خیلی چیزها ممکن میشود.
من یاد گرفته ام که ساکنان اشرف را دوست داشته باشم با اینکه حتی یک نفر از آنها را از نزدیک ندیده ام. و به مبارزه و انسانیت آنها در طول این مدت عشق می ورزم. شما آنها را می شناسید, آنها خویشاوندان و دوستان شما هستند و ما نمیخواهیم که حتی جان یک نفر دیگر هم از بین برود. ما باید آنچه را انجام دهیم که ما را به هدف نزدیک خواهد کرد.
سپس من فکر میکنم لغو نامگذاری حاصل خواهد شد و این امر نتایج بسیار خوبی بهمراه خواهد داشت. این گروهی از انسان های بسیار عالی است. من افتخار میکنم که با شما مرتبط بوده ام. تحقیقاتی که بر علیه ما براه انداخته اند برای من هیچ اهمیتی ندارد. نکاتی که آنها بر علیه ما در مطبوعات منتشر میکنند برایم هیچ اهمیتی ندارد. اما میخواهم مسیر درست به نتیجه درست منتهی شود. بنابراین چشم به هدف بدوزید. بیایید حمایتی که به آن نیازمند هستیم را کسب کنیم. و بیایید مطمئن شویم که این مسیر موثر واقع خواهد بود.
رابرت کندی:
من اکنون یک میهن پرست برجسته دیگر، ژنرال چارلز والد، را دارم که او نیز مناصب مهمی را در ارتش ما عهده دار بوده است که فرماندهی استراتژیک و منافع ملی را زیر نظر داشته است. او نیز مانند ژنرال کارترایت می تواند در باره ضرورت روشن بودن مأموریت زمانی که نه فقط به اشرف بلکه به سیاستمان در قبال رژیم ایران با توانایی اتمی مربوط می شود، صحبت کند.
ژنرال چارلز والد:
معاون ستاد فرماندهی نیروهای آمریکا در اروپا 2202-2006
تشکر می کنم. من خیلی متشکرم و می خواهم از پنل امروز خیلی تشکر کنم و بگویم که چقدر خاضع هستم که در میان کسانی باشم که شما امروز می بینید. من همه شما را در دوران کار حرفه ای ام می شناختم و همه شما را خیلی تحسین می کنم.
من به ارتش پیوستم زیرا من به آنچه کشورها به آن اعتقاد دارد، معتقد هستم. آنچیزی که آمریکا برای آن بپاخاسته است و هنوز هم بپا خواهد ساخت، آزادی حیات و بیان و حقوق بشر است.
این ها موضوعاتی هستند که خانواده های شما در عراق با آن مواجه هستیم. موضوعاتی که ما در تمام دوره حرفه ای مان به خاطر آنها جنگندیم.
من به این شیوه بزرگ شدم. من به ارتش پیوستم زیرا معتقد بودم که ما از چیزی دفاع می کنیم که بسیار متفاوت با سایرین است و ما هنوز هم باید همین طور باشیم. ما نمی باید آنرا امروز فراموش کنیم. به خاطر همین ما افتخار می کنم که اینجا باشم و از چیزی که شما به خاطر آن بپا خاسته اید حمایت کنم و علیه رژیم سرکوبگری مثل رژیم ایران باشم.
وقتی من از اروپا برگشتم و بازنشسته شدم، به گروهی به نامه مرکز دوحزبی سیاست پیوستم. یکی از کارهایی که آنجا کردیم، یک مطالعات بود که سناتور چاک راب که بعدهم فرماندار ویرجینیا شد و سناتور دن کوتز از ایندیانا و خودم، انجام دادیم که چقدر وحشتناک خواهد بود اگر اجازه داده شود رژیم ایران به سلاح اتمی دست یابد. اهمیت اینکه رژیم ایران اتمی بشود چه بود؟ شما شنیدید که ژنرال کارترایت در باره آن صحبت کرد.
واقعیت این است که این یکی از بدترین چیزهایی است که ممکن است در جهان امروز اتفاق بیفتد. اکنون، موضوعات قابل ملاحظه ای وجود دارند که ممکن است اتفاق بیفتند و ایالات متحده موضوعاتی دارد که موضوعات امنیتی هستند.
نگرانی شماره 1 برای ایالات متحده به اعتقاد من این است که یک تروریست افراطی با یک سلاح اتمی به کاری دست بزند. این غیرقابل باور خواهد بود. و اولاَ من فکر می کنم که افرادی هستند که چه باور کنیم و چه نکنیم می خواهند این کار را بکنند. مشکل است تصور کرد که عواقب آن چه خواهد بود.
آنها حاضر به مذاکره با حسن نیت نیستند. این چیزی است که الان هست. آنها می باید بدانند که این کارشان عواقب دارد.
این که رژیم ایران می گوید ما ناوگان آمریکا ررا در خاورمیانه منهدم می کنیم، مسخره است. من درک می کنم که آنها چه کار باید بکنند. ولی شعار یک چیز است. از طرف دیگر، ما مدارکی داریم که می دانیم پیچیدگی هایی در جهان وجود دارند. خیلی سخت است. من مسئول ایالات متحده و یا سیاست آن نیستم. این کار خیلی مشکلی است. سوریه یک چالش غیرقابل باور است. مصر یک چالش بود و هنوز هم هست. سایر نقاط نیز چالش هستند.
وقتی ژنرال کارترایت گفت از حالا تا نوامبر هیچ اتفاقی نخواهد افتاد، من این را درک می کنم. این شیوه ای است که سیاست عمل می کند. ولی رژیم ایران در طی این مدت، زمان بدست خواهد آورد.
به عنوان یک کشور ما باید از چیزهایی که به آن اعتقاد داریم دفاع کنیم. چیزهایی که با آنها بزرگ شدیم، چیزهایی که من با آنها بزرگ شدم و کماکان به همان شیوه عمل می کنم.
بطور ایده آل، ما باید از دوستانمان مواظبت کنیم و نیز از گروههایی مثل شما و من این کار را می کنم. شما عیناَ مثل ماهستید. شما از همین حقوق برخوردارید. من به شما مدیون هستیم که به کمپ اشرف و کمپ لیبرتی کمک کنیم.
لذا، در دوران تردید ها و مشکلات سیاسی، محدودیت های بودجه و پیچیدگی های سراسر جهان، مسئله ساده تر نخواهد شد. فرماندار رندل و سفیر بولتون می توانند به شما بگویند. جهان فقط در حال پیچیده تر شدن است.
مگر آنکه ما در دفاع از آنچه به عنوان آمریکایی هستیم، بپا خیزیم و برای اعتقاداتمان زندگی کنیم. والا دیگر آمریکایی نخواهیم بود. لذا، من معتقدم که در کنار شما باقی خواهیم ماند و شما در اهدافتان موفق خواهید شد.
رابرت کندی:
خیلی متشکرم ژنرال، اکنون ما یک دوست بزرگ ساکنان اشرف را داریم. سرهنگ مارتین یکی از آن میهن پرستان است که از ارزشهای آمریکا دفاع کردند.
سرهنگ وسلی مارتین(فرمانده جیاتیف و نیروهای حفاظتی اشرف 2005-2006)
متشکرم، ممنون هستم، دوستان من. من قبلش داشتم با چند نفر صحبت میکردم گفتم دیوید فیلیپس و من بایستی نسبت خانوادگی با مریم رجوی داشته باشیم. گفت چطور؟ گفتم برای اینکه ساکنان اشرف و لیبرتی مریم رجوی را یک رهبر والا و یک مادر دوست داشتنی میدانند و آنها دیوید و مرا بعنوان برادران خودشان میدانند، بنابراین ما با هم نسبت خویشاوندی داریم. در ضمن میخواستم بگویم که من دختر دیوید فیلیپس را خوب میشناسم و متقاعد هستم که وی میتواند مسئولیتی را که دیوید گفت بخوبی انجام بدهد. امروز میخواهم نه خطاب به ساکنان اشرف و لیبرتی بلکه بخاطر ساکنان اشرف و لیبرتی صحبت کنم. این یک نبرد برای دمکراسی، و یک نبرد برای حقیقت، و یک رویارویی با دریایی از دروغ بوده است. وقتیکه که عمیق به آن مینگرم، بسیاری از آن دروغها یا توسط وزارتخارجه ساخته شده اند و یا از مسیر آنجا گذشته است، اگر موسی توانست دریای سرخ را بشکافد، من دلم میخواهد که هیلاری کلینتون به وزارتخارجه شرافت تزریق کند. ما انواع اطلاعات مختلف دسته بندی شده داریم. اطلاعات سیگنالی، اطلاعات از منابع انسانی، و من مستمراً شاهد بوده ام که چگونه یک دولتی شایعات را بعنوان اطلاعات قالب میکند. و این دقیقا آنچیزی هست که تمام مجاهدین خلق ایران و ارتش آزادیبخش ملی ایران برای دهه ها با آن مواجه بوده اند و اکنون زمان آن است که یکی بیاید و از جانب آنها سخن بگوید و به برخی از این شایعات بپردازد و روشن سازد که آنها شایعاتی بیش نیستند و درحقیقت بعد از آن است که گفتگو کنیم . اخیرا یکی از حرفهایی که وزارتخارجه گفته همانطور که یادتان هست بعد از طرح رژیم ایران برای کشتن سفیر عربستان سعودی در خاک آمریکا، این است که ما بایستی ببینیم که تا چه حد بالای سلسله مراتب رژیم در آن دست داشته اند! هرکسی که در این اطاق هست میداند که کاری به این بزرگی را نمیشود طراحی کرد بدون اینکه در بالاترین نقطه یعنی احمدی نژاد و خامنه ای درگیر باشند. ایکاش که وزارتخارجه ما به همان میزان ملاحظه و احتیاط را در رابطه با مجاهدین خلق ایران و ارتش آزادیبخش ملی ایران بخرج میدادند، در این صورت به همه شایعات درجا خاتمه داده میشد. ولی متأسفانه این از آنها بر نمی آید و لذا من بجایشان اینکار را میکنم. سفیر فیرید، فرماندار ریج و ژنرال فیلیپس میتوانند شهادت بدهند که من اینرا برای دن فیرید روشن کردم وقتی که او میگوید این ساکنان اشرف و لیبرتی هستند که خواسته های ویژه دارند. من به او گفتم، آنها فقط دو چیز میخواهند که همان چیزهایی هستند که پرزیدنت فرانکلین روزولت گفت، آنها آزادی رها بودن از محدودیتها و رها بودن از ارعاب را می خواهند، آیا این زیاده خواهی است؟ بجای اینکه از شایعات فاصله بگیرند و تلاش کنند که حاکمان ایران را استمالت کنند، قوه مجریه آمریکا شایعات بیشتری تولید میکند و به افراد بی دفاع حمله میکند. سفیر بنجامین بر اساس حدسیات به کنگره میگوید که کماکان بایستی اشرف را بگردیم و دنبال سلاح بگردیم. دو هفته بعد همان حدسیات وی به صورت فاکت به دادگاه واشنگتن عرضه میشود. خوشبختانه، همه مان متحداً توانستیم به سرعت این یکی را خنثی کنیم.
و اگر میگویند که آمریکا به اشرف دسترسی نداشته است به من بگویید که پس من این عکسها را از کجا گرفته ام. دیوید فیلیپس، سرهنگ مک کلاسکی و من دسترسی کامل صد روی صد به اشرف داشته ایم و آنرا در اختیار ما گذاشته بودند. من تفنگداران دریائی و سربازانی در اختیار داشتم که میتوانستیم هر موقعی که میخواهیم آنها را به هر نقطه ای بفرستیم، ولی ما نیازی به اینکار نداشتیم. درها همیشه به روی ما باز بودند و ما میتوانستیم به هر کجا که میخواهیم و در هر زمان که صلاح میدانیم برویم.
ژنرال فیلیپس، آیا تو حرف مرا تأیید میکنی؟
ژنرال فیلیپس: مطلقاً بله و حالا بخاطر اینکه من از این افراد دفاع کرده ام اخیراً به من لقب ”غیرخودی” توسط سفیر فیرید داده شده است. بگذارید یک چیز را اینجا بگویم، هرگز کسی به خودش جرأت ندهد که به یک سرباز آمریکا آنهم در حضور فرماندار تام ریج ”غیرخودی” بگوید. اخیراً دو مقام عالیرتبه وزارتخارجه که اسم خودشان را نمیگفتند به رسانه ها حدسیات خودشان را اینطور گفتند که ارتش آزادیبخش ملی ایران یا آنچه آنها فقط مجاهدین خلق نامیدند (چون آنها فرق مجاهدین و ارتش آزادیبخش را نمی فهمند) حرکت از اشرف به لیبرتی را متوقف کرده است، بخاطر اینکه آنها تصورشان این بوده که مالکی دارد قدرت را از دست میدهد و یا اینکه به سبب حکم دادگاه آمریکا اینکار را کرده اند. بگذارید که به حقایق نگاه دیگری بیندازیم سفیر بنجامین بود که به این پروسه توقف زد وقتی که حدسیات خودش را مبنی بر اینکه سلاح در اشرف پنهان شده را بیان کرد و بعد در قدم بعد به خاطر اینکه دولت مالکی به تعهدات خودش عمل نکرد توقف خورد. بنابراین این بار نیز وزارت خارجه دو نوع دسته بندی جدید اطلاعات را خلق کرده است. اطلاعات بر مبنای حدسیات و اطلاعات دستچین شده. آنها فقط هر چه که خودشان بخواهند را میشنوند و بقیه را توجهی نمیکنند و متاسفانه گزارش رند که بر اساس دروغها و منابع وزارت خارجه تولید شده است، بهترین شاخص برای اطلاعات دستچین شده است.این مورد دیگر اما به همان میزان مرا آزار میدهد که از آنچه بر سر برادران و خواهران من در اشرف می آورند مرا آزرده خاطر میکند. ما حملات از جانب قوه مجریه بر علیه مدافعین آمریکایی مجاهدین خلق را داریم. فرماندار رندل اولین نفری بود که مورد حمله قرار گرفت. من میدانم که آنها فکر کردند که با این حملات او را پس میزنند، ولی من یک چیز را به شما تضمین میدهم، هرکسی که فکر میکند چنین اتفاقی می افتد فرماندار رندل را نشناخته است و یا هیچکدام دیگر از بقیه اسامی که مورد حمله قرار گرفته اند. آنها متهم هستند که از یک سازمان تروریستی دفاع کرده اند. آنها ازتروریسم دفاع نمیکنند. این آمریکائیان عظیم الشأن دارند از انسانیت دفاع میکنند، از دمکراسی در همه جای جهان شامل ایران، دفاع میکنند. امیدوارم که وزارتخارجه آمریکا جهت خودش را عوض کند و شروع کنند به اتکا کردن به اطلاعات انسانی افرادی که با مجاهدین خلق ایران کارکرده اند. ژنرال فیلیپس، من و سرهنگ مکلاسکی حاضر هستیم که به وزارتخارجه برویم در هر زمانی که بخواهند، کاری که در گذشته هم کرده ام، که به آنها کمک کنم که بتوانند روشنایی حقیقت را ببینند. ما همچنین علناً اعلام کرده ایم که ما حاضریم که همین الآن به بغداد برگردیم، اگر چه میدانیم که عناصر تروریست در آنجا منتظر من و فیلیپس هستند که به عراق بازگردیم و ما در لیست آنها هستیم، ولی ما اینکار را خواهیم کرد بخاطر اینکه هر جنگجوی آمریکایی که در هر زمانی در عراق خدمت کرده باشد میداند که در آن لیست قرار دارد و ما مجدداً به عراق خواهیم رفت و مجدداً برای دمکراسی و برای عدالت خواهیم جنگید. میگویند سیاست عبارت است از تاخیر انداختن به یک موضوعی تا حدی که دیگر از موضوعیت بیفتد.
این آن چیزی هست که هیلاری کلینتون دارد با تاخیر انداختن در یک انتخاب واضح انجام میدهد. مجاهدین خلق ایران یک سازمان تروریستی نیستند.
ولی بگذارید اینرا به هیلاری کلینتون بگویم در رابطه با موضوعیت داشتن و آن اینکه دمکراسی در ایران، و نقش مجاهدین خلق ایران و زندگی ساکنان اشرف و لیبرتی برای همیشه موضوعیت خواهند داشت.
خانمها و آقایان با تشکر از شما.