بمناسبت بیست و چهارمین سالگرد قتل عام سی هزار گل سرخ در زندانهای حاکمیت جنایتکار و اهریمنی ولایت فقیه
این بذرها به خاک نمی ماند
اثری از رسا افشارچی
دریای چشم
یکی از استعاره هایی که در ادبیات معاصر و در دوران سرکوبی لجام گسیخته ارتجاع, برای بیان وضعیت کشورم ایران طی 30 سال گذشته به کرات استفاده شده و میشود کلمه زیبای «دریا» است که البته مثل همه زیبایی های دیگر از لوث وجود ولایت فقیه بی نصیب نمانده است.
شما در کتابها و نوشته های زیادی نام ایران را با صفت دریای خون , دریای نفت , دریای بیکران رنج وشکنج یک ملت و.... خوانده ودیده اید .
اما برای من دیدن این تابلوی زیبا تداعی کننده دریای چشم بود. بله دریای چشم ...
شاید آفریننده چیره دست این اثر بجا ماندنی با من موافق نباشد, اما دراولین نگاه به این تابلوی زیبا تا چشم کار می کند چشم است و نگاههایی که درنگاه تو درمیامیزد, بله در دریایی ازخون این چشمان واقعی و پراز امید شهداست که به ما مینگرند؟ چشمانی که در آنها امید و عشق به بهروزی ملتی دریا, دریا موج می زند...
بله دریایی از چشم , چشمانی که با امید, عشق, استقامت و دلاوری و درمنتهای فدا و از خودگذشتگی شگفت آور در راه آزادی ملتی , ظاهرا روزی برهم نهفته اند.
چشم موسی و چشم اشرف و چشم منیره و عاطفه و زهره , حسن و رضا و بیشمار اسمهایی که با همان نگاه اول در ذهن بیننده می دوند و خود را در نگاه او جستجو میکنند.
اما نام و عنوان اصلی این اثر , این مصرع از شعر سعید سلطان پور است
( این بذرها به خاک نمی ماند...) و سعید سلطان پور شهیدی ا ست که بی تردید در این تابلو نگاهش یکی از پرحذبه ترین نگاههاست .
این اثر زیبا صرفنظر از اجزاء تشکیل دهنده آن که تصویری از یک دریای خون با امواجی پوشیده از چشمهای شهداست, البته که درمحتوی نیز نشاندهنده دریای خون بیش از 120 هزار شهید و بویژه 30هزار شهیدقتل عام سال 1367 است که با فتوای مستقیم خمینی ضدبشر به شهادت رسیدند.
قتل عامی که این اثرپرارزش درگرامیداشت شهدای آن افریده شده است
بله در این تابلو چشمهای شهیدان بیشماری از لیست شهدای مقاومت با ظرافت و حوصله زیادی چیده شده است .
شهیدانی که با چشمان پر امیدشان برما می نگرند , بر ما که بار رسالت آنها را بردوش داریم و در راهشان قدم نهاده ایم .
اما من در ورای این نگاه های امیدبخش, نگاه بیشمار چشمان کوچکی را نیزمی بینم که از کوچه کوچه های ایران زمین به ما می نگرند, کودکان خیابانی که همین هفته جنایت سوزاندن چند کودک دختر و پسر 5-6 ساله در یتیم خانه های دولتی در زنجان گوشه ای از آلام بیکران آنهارا برملا کرد و افتضاحی دیگررا به پرونده سراسر افتضاح ملایان افزود ..
دردرخشش نگاه این شهیدان من برق چشمان کودکان خیابانی را می بینم که به دنبال دستی نوازشگر در کوچه پس کوچه های شهر از صبح تا شب پرسه میزنندتا آن زمان که توسط پاسداران جنایتکار به منظور فروش اعضای بدن کوچک شان به ترکیه صادرشوند.
من دراین چشمها نگاه بی رمق بیشمار گرسنه گانی را می بینم که با حسرت بر تکه نانی بر دست دیگری مینگرند, نگاه زنان و دختران فراری که با وحشت در کوچه ها در گذرند و پناهگاهی امن را با چشمانی حسرت زده جستجو میکنند و درمیان عابران کوی تنهایی خویش از هرچشم اشنا وحشت زده می گریزندتا وقتی که به دام ایادی رژیم بیافتند و به کشورهای همسایه صادر شوند ...
بله من در این چشمها , چشمان مادران و پدران چشم بر راه دوخته ای را می بینم که سالهاست درانتظار فرزندان شهید و یا مفقود شده خود چشم بردر باقی مانده اند.
و اما در درون زندان کوچکی که به صورتی سمبلیک در وسط تابلو تعبیه شده است من نگاه دلارام, نقاش 17ساله نقاش جوان , شهلای 24 ساله و بهنام16 ساله و بیشمار دختران و پسران نو جوانی را میبیم که لبخند و شادمانی کودکی و نوجوانی شان را در پس دیوارهای زندان و تخت های شکنجه گم کردند وسرانجام نیز پیکر زجرکشیده شان بر طناب دار ملایان ستمکارآونگ شد.
بیایید زیاد دور نرویم. بله من در این چشمها , چشمهای پراضطراب و نگران پدران ومادران و همسران و فرزندان و دیگر بستگان 30 زندانی را می بینیم که قراراست همین فردا یکشنبه 6 مرداد در تهران اعدام دسته جمعی شوند وچه بسا هنگامی که شما این مطلب را میخوانید چشمهایشان برای همیشه بسته شده است .
بی پرده بگویم, من دراین اثر . در آینه چشمها و در نگاه معصوم شهیدان , خودم را می بینم .
آینه ای که مرا و تلاشم را برای پاسخ به رسالتی که در قبال مردمم و فرزندان شهیدشان و نسلهای گذشته و آینده شان دراین برهه تاریخی بردوش دارم را, می نمایاند و دراینجاست که من درخودم پاسخی را جستجو میکنم ,
پاسخی به همه آنچه که آنها بیدریع در راه ما نثار کردند وما نیز باید با تاسی از آنها در راه دیگران نثار کنیم .
آری, من در این تابلوی شگفت انگیز چشمان بیش از 30 میلیون جوان ایرانی را می بنیم که با سرگشتگی به دنبال آینده نامعلوم خود چشم به این سوی مرز دوخته اند . چشم به اشرف قهرمان و دلاورانش ....
پس بیایید رسالت خودرا درقبال همه این چشمها, دراینجا یا هرکجای این کره خاکی که هستیم , فراموش نکنیم...
شنبه 5مرداد - سمر آزاد