یکم ــ مجاهدین مساله نیستند، مساله سازند
چرا مجاهدین خلق ایران در پاره ای نگاه ها مساله محسوب می شوند؟ آنان که مجاهدین را گرهی در کار خویش می بینند طیف نسبَتَن وسیعی از افراد، گروه ها و کشورهای مختلفی را تشکیل می دهند . البته مساله بودن مجاهدین برای همه ی تشکیل دهندگان این طیف علل گوناگونی دارد؛ بعضی ها حضور مجاهدین را با حضور خویش در تضاد می بینند و کاملن درست هم می بینند. در صدر این بعضی ها رژیم جمهوری اسلامی حاکم بر کشورمان قرار دارد. حضور مجاهدین برای بعضی ها مانعی بزرگ در جهت کنار آمدن با این رژیم محسوب می شود. وزارت خارجه ایالات متحده و دولت پیشین فرانسه نمونه هائی از این بعضی ها هستند.
بعضی ها در خیالات خود مجاهدین را رقیب حذف نشدنی خویش برای فردای پس از سقوط جمهوری اسلامی می بینند. بعضی ها در این توهم غوطه ورند که مجاهدین در عرصه ی اپوزیسیون سرنگونی طلب فرصت حضور و بروز پر رنگ به آنها را نمی دهند. از اجزاء دیگر این طیف گروهی هستند که هم خدای دموکراسی را می خواهند و هم خرمای رفرم درون رژیم را. اینان نیز چشم دیدن مجاهدین را ندارند، زیرا مجاهدین سخت و محکم می گویند اصلاحات در چار چوب این نظام و زیر چتر این به اصطلاح قانون اساسی و با اتکای به عمود ولایت فقیه امکان پذیر نیست. عده ای هم هستند که مجاهدین طی کشاکش های این همه سال، و در پهنه ی مبارزه با حاکمیت آخوندی ، پرده ی تزویر و دو دوزه بازی کردن و نان به نرخ روز خوردن سر در آخور آپوزیسیون چپاندن و پا در طویله ی رژیم داشتنشان را درانده اند و نگذاشته اند آب خوش این گونه سر کردن ، از گلویشان پائین برود. بخش دیگری از این طیف را هم نوکران قد و واقد رژیم جمهوری اسلامی را تشکیل می دهند که سازمان مجاهدین خلق نه فی حد ذاته، بلکه به فرموده ی رژیم برای آنها مساله است . عاملان نظام در این کشور و آن کشور و به ویژه عراق ، همچنین مزد بگیرانش در مناطق مختلف جهان در این بخش جا خوش کرده اند .
دوم ــ مجاهدین هیچ گاه تنها و منزوی نبوده اند
در مقابل طیفی که اجزاء متشکله اش را به اختصار نشان دادم، مجاهدین ایستاده اند با آرمان هایشان و آرزو هایشان برای ایران . این آرمان ها و آرزوها را اگر بخواهم به گونه ی کاملن مختصر و مفید بیان کنم باید به طرح همبستگی ملی که مجاهدین از پیشنهاد دهندگان و امضاء کنندگان اصلی و از محکم ترین پایبندان به آن هستند اشاره کنم .متن این طرح راکه از سوی شورای ملی مقاومت به ایرانیان آزادی خواه پیشنهاد شده است ملاحظه می کنید :
«طرح جبهه همبستگی ملّی برای سرنگونی استبداد مذهبی
۱ـ شورای ملی مقاومت ایران با تأکید بر التزام اعضای خود در قبال برنامهٌ شورا و دولت موقت و طرحها و مصوبات و ساختار سیاسی شورا، طرح جبههٌ همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی را اعلام میدارد و در چارچوب این جبهه آمادهٌ همکاری با دیگر نیروهای سیاسی است.
۲ـ جبههٌ همبستگی ملی، نیروهای جمهوریخواهی را که با التزام به نفی کامل نظام ولایتفقیه و همهٌ جناحها و دسته بندیهای درونی آن، برای استقرار یک نظام سیاسی دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدایی دین از دولت مبارزه میکنند، دربر میگیرد.
جبههٌ همبستگی ملی تبلیغ بهسود حاکمیت آخوندی و هریک از جناحهای آن و مذاکره و برقرارکردن رابطه با آنها را خط قرمز پیکار آزادیخواهانه و مرزبندی ملی ایرانیان در برابر حاکمیت آخوندی میشناسد و آنرا محک تشخیص دوست و دشمن و معیار تنظیم رابطه با کلیهٌ افراد و جریانهای سیاسی میداند....»
مجاهدین و هوادارانشان، اعم از ایرانی و غیر ایرانی، در درون و بیرون از ایران بر این خواست ها پای فشرده اند و برای تحققشان مبارزه کرده اند و هزینه های جانی و معنوی و مادّی بسیاری را متحمل شده اند. همینجا باید یاداوری کنم که مبارزه و فداکاری برای تحقق این خواست ها به سال های بسی دور تر از تاریخ ارائه طرح همبستگی ملی، و تقریبن هم زمان با آغاز شکل گرفتن استبداد دینی حاکم بر کشورمان بر می گردد. این مبارزه گرچه تا کنون به استقرار یک نظام دموکراتیک در ایران منجر نشده است، امّا با پیروزی های درخشان در عرصه ی داخلی و بین المللی توام بوده است. در اینجا باید به شکست تمام عیار رژیم آخوندی در تلاشش برای به انزوا کشاندن مجاهدین در عرصه جهانی (و به ویژه به منظور نگه داشتن نام آنها در لیست سازمان های تروریستی) اشاره کنم . همچنین باید از شکست مفتضحانه رژیم در امر نابودی کامل مجاهدین در اشرف ، در جریان جنگ های دوگانه خلیج فارس و پس از سقوط نظام پیشین عراق یاد شود. توطئه ها و ترفند های جنایتکارانه ای که تا امروز نقش بر آب شده اند. این توطئه ها علیه مجاهدین در عراق البته از پشتیبانی همه جانبه ی اجزاء تشکیل دهنده طیف مورد اشاره برخوردار بوده است. لیکن حقانیت آرمان ها و خواست های مجاهدین و مقاومت جانانه و بی حد مرزشان در برابر رژیم و پشتیبانی بی دریغ و صادقانه ی هواداران داخلی و خارجی آنها همه ی نقشه های رژیم را نقش بر آب کرده است. اگر مجاهدین در این عرصه تنها می بودند و بی پناه می بودند و منزوی می بودند و بی کس و کار می بودند و در رفتار و کردارشان تناقضی با هدف های اعلام شده شان دیده می شد ، با قاطعیت می گویم غیر ممکن بود که بتوانند حتی از درون یکی از این همه آزمون های طاقت سوز ، سرفراز و پیروز بیرون بیایند. عنوان این قسمت را تکرار می کنم که مجاهدین هیچگاه تنها و منزوی نبوده اند . و اکنون تاکید می ورزم که آنها اگر همچنان بر میثاق خویش پایدار بمانند و از خواست ها یشان برای آزادی ایران و استقرار یک حاکمیت مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر و با تاکید بر نفی تمامی تبعیض های مذهبی و قومی و ... . با تاکید بر اصل جدائی کامل دین از دولت عدول نکنند هیچگاه تنها و منزوی نخواهند شد .
سوم ــ اشرف و لیبرتی، گره گاه رویاروئی با رژیم
دولت کنونی عراق در واقعیت به نیابت از رژیم جمهوری اسلامی ، برای نابودی مجاهدین کمر بسته است. این دولت در فاز های مختلف مختلف و با تمام توان کوشیده است طرح های حاکمیت آخوندی علیه مجاهدین را در عراق اجرا کند. هدف هم این بوده است که ساکنان اشرف را یا نابود کنند و یا به رژیم جمهوری اسلامی تحویل دهند. دست نشاندگان آخوندها در عراق برای این دو هدف هرچه در چنته داشتند بیرون آوردند و هرچه توانستند کردند که اوج آنها دو رشته هجوم همه جانبه نظامی به ساکنان بی سلاح و بی دفاع اشرف بود که منجر به کشته شدن ده ها تن از آنان و مصدوم و معلول شدن صدها تن گردید. اما هم طرح محو مجاهدین و هم برنامه کتف بسته تحویل دادن آنها به رژیم ، علیرغم اینهمه بی رحمی و خونریزی، دود شدند و به هوا رفتند. . و البته دشمنان مجاهدین هم در چهار گوشه ی جهان بور شدند و وا رفتند. اما رژیم و دست نشاندگانش در عراق و پشتیبانانشان در اینجا و آنجا از رو نرفته اند و همچنان به تلاش و تقلایشان مشغولند. چرا با وجود اینهمه سرخوردگی باز هم دست بردار نیستند؟ پاسخ بسیار ساده است. مجاهدین با آن آرمان ها و خواست ها و با این انسجام و استقامت و تداوم در مبارزه و با چنین پشتیبانی گسترده ی داخلی و بین المللی، تهدیدی عمده و تاثیر گذار برای این جماعت به حساب می ایند . دشمنان مجاهدین در همه ی این فازها دچار یک اشتباه محاسباتی فاحش شده اند. آنها فکر می کردند با نابودی مجاهدین در عراق ، باقیمانده مجاهدین و شورای ملی مقاومت و طیف گسترده پشتیبانان آنها نیز یا به طور دربست محو می شوند ، یا دچار انفعال می گردند و یا به صدها گروه شبه اپوزیسیو ن تبدیل می شوند که برای حاکمیت آخوندی حکم مار نیش کشیده را دارند .آنها اکنون نیز دچار خطای دید هستند . در این مرحله، هم رژیم آخوندی و اذنابش و هم دشمنان مقاومت در این توهمند که اگر مجاهدین از عراق اخراج شوند و در کشورهای گوناگون پراکنده گردند، انسجام و همبستگی مقاومت اگر هم مضمحل نشود ضربه ی جبران ناپذیر خواهد خورد. در این راستا است که اجزاء تشکیل دهنده طیف معارض با مجاهدین و مقاومت ایران ، سخت به تکاپو افتاده اند که آنها را هر چه زود تر از عراق بیرون کنند. این اتفاق به احتمال بسیار زیاد رخ خواهد داد. اما آن نتیجه مطلوب که حاصل خواب های پنبه دانه ای معارضین این مقاومت است، محقق نخواهد شد. کانائی آنان این فرصت را نمی دهد که بفهمند اولَن آن بخش از مجاهدین که در عراق هستند باهمه ی تعیین کنندگی و اهمیت و تاثیرشان در عرصه مبارزه با رژیم آخوندی، کُلّ و تمامیت مقاومت را تشکیل نمی دهند ، هرچند که به راستی کاکُل آن و پیشتاز و سر و دستار انداز عرصه ی گسترده پیکار با نظام ضد بشری حاکم بر میهنمان می باشند. ثانیَن حضور مجاهدین در عراق، برای مقاومت ایران هرگز هدف نبوده است و در مرحله ای از مبارزه با رژیم آخوندی با توجه به شرایط و امکانات ،بخشی از مبارزه برای تحقق آزادی در ایران را تشکیل می داده است. بنا براین تغییر شرایط و الزامات اتخاذ شیوه ها ی گوناگون مبارزه و از جمله الزامات جغرافیائی ، فقط و فقط سبک و سیاق مبارزه را تغییر می دهد و منجر به تعطیلی مبارزه ، که آرزوی مشترک رژیم جمهوری اسلامی و دیگر دشمنان رنگارنگ این مقاومت است، نخواهد شد، بلکه زمینه تعمیق و گسترش هر چه بیشتر مبارزه را در عرصه های درونی و بیرون از ایران آماده تر می سازد.
وفا داری ها و نقض عهد ها
هرکه هرچه می خواهد بپندارد و هر قضاوتی دوست دارد بکند. واقعیت این است که ساکنان اشرف با توجه به همه ی شرایط و از جمله محدودیت ها و الزامات بین المللی پذیرفته اند که به کمپ لیبرتی بروند. در همین راستا و بر اساس قول و قرار های میان آنها و سازمان ملل و دولت عراق ، تاکنون دوهزار تن از آنها به لیبرتی رفته اند . در این میان یکی دو اتفاق عجیب و غریب رخ داده است که روند این جا به جائی را مختل کرده است. می دانیم مجاهدین ساکن اشرف بر اساس تعهدات نماینده سازمان ملل متحد و از آن بالاتر ، تاکید دبیر کل سازمان ملل مبنی بر رعایت همه ی شئون انسانی و الزامات حقوق بشر ی، حاضر به ترک داوطلبانه ی اشرف شدند. در این میان دو طرف دیگر این قول و قرار یعنی دولت عراق و نمایندگان سازمان ملل بر سر قولشان نمانده و از انجام تعهداتشان سر باز زده اند. دولت عراق حد اقل شرایط زیست را که منطبق با قوانین بین المللی و اصول حقوق بشر باشد رعایت نکرده است و عملَن کمپ لیبرتی را به صورت یک زندان در آورده است. امکانات رفاهی را فراموش کنید، لیبرتی همان گونه که ذکر شد فاقد حد اقل امکانات است. نماینده سازمان ملل هم این ها را می بیند و می داند. اما در گزارش به شورای امنیت سازمان ملل متحد بی هیچ شرمی همه را کتمان می کند . ساکنان اشرف چه می گویند؟ آنها می گویند آقای نوری المالکی و آقای مارتن کوبلر، به تعهدات خود عمل کنید تا ما هم به طرف لیبرتی حرکت کنیم. در این میان دولت عراق تهدید به انتقال اجباری می کند و آقای کوبلر هم به مجاهدین می گوید تهدید را بپذیرید و در همین اوضاع و احوال به لیبرتی بروید . این ماجرا در دو جبهه ی طرفداران مجاهدین و مخالفان آنها منجر به واکنش های گوناگونی شده است. بسیاری از نمایندگان پارلمان اروپا، بسیاری از نمایندگان پارلمان عراق و بسیاری از نمایندگان گنگره ایالات متحده آمریکا، بسیار از پارلمانتر های کشور های اروپائی، هزاران وکیل و حقوق دان ، صد ها سازمان و حزب سیاسی و ارگان های مدافع حقوق بشر، همگی از موضع بشر دوستانه و حفظ شرافت و کرامت انسانی، به دفاع از حقوق ساکنان اشرف پرداخته اند .بسیاری از آنها ضمن تقبیح عملکرد دولت عراق و نماینده سازمان ملل و حتی وزارت خارج آمریکا، از ساکنان اشرف خواسته اند تا تحقق تعهدات مربوطه از جانب دولت عراق و مارتین کوبلر از اشرف خارج نشوند و بر حق قانونی و مسلم خود پای بفشارند .
دوستی مشروط و دشمنی بی شرط و حدّ
در اینجا بسیار به جا و نیکو است که به سه نمونه برخورد با موضوع اشرف و لیبرتی ،و در مجموع مجاهدین خلق و به طور کلی شورای ملی مقاومت، اشاره کنم .
ــ نمونه نخست تحصن درازمدت ایرانیان آزادی خواه در دفاع از حقوق ساکنان اشرف در ژنو و واشنگتن است . به این تحصن های تعطیل ناپذیر و ترتیب دهندگان خستگی ناشناسشان باید تظاهرات مداوم ایرانیان متعهد و مسئول در کشورهای گوناگون را بیفزائیم .استقبال صمیمانه و ورود خیل عظیمی از شهروندان این کشورها و به ویژه شخصیت های شناخته شده ی سیاسی و اجتماعی و حقوق بشری به صحنه ی پشتیبانی از مقاومت، یکی از ثمرات این پای فشاری و تلاش پیگیرانه است .سخنرانی های شخصیت های برجسته سیاسی و اجتماعی در پارلمان های مختلف در دفاع از حقوق مجاهدین و ساکنان اشرف در سال های گذشته و به ویژه در سال جاری میلادی بازتاب های درخشانی از این حمایت ها ست که برای نمونه به یکی از آخرین آنها در زیر و به عنوان نمونه دوم می پردازم.
ــ نمونه دوم پیام بانو ایلینا رزلهتینن رئیس کمیته خارجی کنگره آمریکا و سخنرانیهای قاطع شماری دیگر از نمایندگان برجسته کنگره در یک اجلاس اضطراری نمایندگان کنگره ازهردو حزب برای دفاع از خواستهای ساکنان اشرف و لیبرتی در اول اوت ۲۰۱۲، است که به موارد بسیار با اهمیتی اشاره می کنند. از جمله:
ــ چقدر شرم آورست که ما از واژه «آزادی» برای محلی استفاده می کنیم که اساساَ یک زندان است. این ضد آزادی است. باید به آن کمپ ضد آزادی اتلاق کرد .
ــ و حالا، ما شاهد یک اتحاد نامقدس وسنگدلانه بین عراق و رژیم ایران هستیم و در این میان، حالا این آزادیخواهان که وجودشان برای دولت عراق و رژیم ایران آزار دهنده است، درکمپ لیبرتی هستند.
ــ چقدر ننگین و شرم آور است! نوع رفتار با ساکنان اشرف شرم آور است. و شرم آور است که در کشوری که قرار است مهد آزادی و عدالت برای همگان باشد، سرزمین آزادیخواهان و شجاعان، یک نماینده مردم آمریکا چنین معامله ای را با یک دیکتاتوری بیرحم که در ایران حاکمیت میکند انجام دهد. همه موضوع همین است.
یکی معامله کرده است.
ــ اگر قرار است ساکنان در کشورهای ثالث مستقر شوند، این ایده که ساکنان کمپ اشرف را به کمپ دیگری در عراق یعنی کمپ لیبرتی منتقل کنند غیرعقلانی بود. ... این اصلا با عقل سلیم همخوانی ندارد.ما با شرایطی روبرو شده ایم که سئوال برانگیز است که چرا اصلا باید در وهله اول به کمپ لیبرتی منتقل میشدند؟ ... به اینجا نگاه کنید. آیا این شبیه آشویتس نیست؟ و آنها همچنان در آنجا زندگی میکنند. نه تنها آنها نباید منتقل میشدند، بلکه برای اینکه بتوانند به کشور ثالثی بروند، باید ساکنان کمپ اشرف از لیست حذف شوند. ما در کنار شما هستیم و شما را ناکام نخواهیم کرد. من دعا میکنم که دولت ما شما را با ناکامی مواجه نکند و این بر ما ست که از این نظام آزادیها استفاده کنیم تا بر این دولت فشار آوریم تا کار درست را انجام دهد و از قاتلان و ملایان در تهران استمالت نکند. بلکه آنچه را برای آرمان آزادی نیاز است ، انجام دهد.
ملاحظه می کنید که این نمایندگان برجسته کنگره چگونه جدا از رویکرد دولتشان ، علیه ستمی که به ساکنان اشرف و لیبرتی شده است برشوریده و با صد زبان دولت خود را در این نا به سامانی مقصر میدانند. اکنون سخنان این نمایندگان را با موضع گیری یکی از ایرانیان پرمدعا و مدعی دفاع از حقوق بشر مقایسه کنید:
ــ در این نمونه عنصر خود شیفته ای که عبدالکریم لاهیجی نام دارد و سالیان درازیست به جا و بی جا به پر و پای مجاهدین می پیچد و البته در مواقع حساس در ضدیت با مجاهدین ، از همنوا شدن با رژیم آخوندی پروائی ندارد، در رابطه با موضوع انتقال ساکنان اشرف به لیبرتی تیغ به دست رژیم مالکی می دهد و سیخونک به دست نشاندگان رژیم در عراق فرو می کند که از لنگ و لگد پراکنی نیفتند. بهتر است گزارش مستند رادیو فردا را با هم ببینیم:
" یکروز پس از آنکه دولت عراق به بنبست رسیدن مذاکراتش با مجاهدین خلق برای انتقال باقیمانده اعضایش از اردوگاه اشرف به اردوگاه موقت حریه خبر داد و مجاهدین را به انتقال اجباری تهدید کرد. ایالات متحده آمریکا در بیانیهیی از این وضعیت ابراز نگرانی کرده است. وزارت امور خارجه آمریکا در عین حال از مجاهدین خلق خواسته است که بر اساس تفاهمنامهیی که میان عراق، سازمان ملل و مجاهدین خلق امضا شده هر چه زودتر باقیمانده نیروهایش را به اردوگاه موقت حریه منتقل کند. پیشتر یکی از سخنگویان شورای ملی مقاومت به خبرگزاری فرانسه گفته بود مسأله بر سر 1200تن از ساکنان اردوگاه اشرف است و این اعضا تا شماری از خواستههایشان از جمله آب آشامیدنی برآورده نشود اردوگاه اشرف را ترک نخواهند کرد. با اینحال وزارتخارجه آمریکا میگوید که این ادعاها درباره غیرانسانی بودن وضعیت اردوگاه حریه با مشاهدات مقامهای آمریکایی که از این اردوگاه بازدید کردند و همچنین گزارش ناظران سازمان ملل متحد ناسازگار است. این بیانیه میافزاید طبق این گزارش و دیگر اطلاعات موجود شرایط زندگی در اردوگاه حریه حتی بالاتر از استانداردهای قابلقبول بینالمللی است . در همین باره از عبدالکریم لاهیجی نایبرئیس فدراسیون بینالمللی جوامع حقوقبشر مقیم پاریس میپرسم علت این ادعای مجاهدین خلق چیست؟
لاهیجی:
آنچیزی که مسلم است سازمان مجاهدین به میل خودشون از کمپ اشرف نرفتند و نخواهند رفت و ناگزیر شدند.
دوم اینکه مجاهدین میدانند که هیچ کشوری در دنیا به آنها پناهندگی دسته جمعی نمیدهد یعنی وضعیتی که الآن در عراق دارند و طی سالهای گذشته داشتند یک وضعیت استثنایی است و طی توافقی بین مجاهدین و صدام حسین صورت گرفت بنابراین فکر میکنند که هر چه زمان بگذرد شاید به نفع آنها باشد.
از سوی دیگر میدانید که مجاهدین به دادگستری آمریکا شکایت کردند و خواستند که نام مجاهدین از لیست سازمانهای تروریستی حذف شود و از سوی دیگر هم دادگستری آمریکا سه ماه فرصت داده به وزارتخارجه آمریکا تا در این باره تصمیم بگیرد. مجاهدین دارند یک مقدار هم دفع الوقت میکنند و فکر میکنند که اگر به این صورت طی سه ماهی که الآن بیشتر از دو ماهش در شرف انقضا هست وضعیت آنها مشخص نشود یعنی وزارتخارجه آمریکا همچنان اصرار بورزد که نام مجاهدین در ردیف گروههای تروریستی هست با توجه به اینکه دادگاه اروپایی هم در سالهای گذشته به نفع آنها رأی داد فکر می کنند که دادگستری آمریکا ممکن است چنین رایی را به نفع آنها صادر کند که البته من به اینصورت تصور نمیکنم.
سؤال گزارشگر:
آمریکا ضمن آنکه از دولت عراق خواستار صبوری بیشتری برای دستیابی به راهحلی برای جابهجایی داوطلبانه مجاهدین از کمپ اشرف به کمپ حریه شده از رهبران مجاهدین هم خواستار از سر گیری فوری انتقال شده است وزارت امور خارجه آمریکا در عین حال در بیانیهاش با لحنی هشدار دهنده آورده است:
تداوم ناسازگاریهای رهبری ساکنان اردوگاه اشرف و طرح پیشرفت و خواستهایی پیش از دستیابی به هرگونه توافق برای جابهجایی ساکنان اشرف غیرقابلقبول است و چنین رویکردی تفاهمنامه میان عراق و سازمان ملل متحد در این باره را به خطر میاندازد. از عبدالکریم لاهیجی حقوقدان میپرسم که این هشدار به چه معنا است؟
لاهیجی:
از نظر حقوقی دولت عراق بر اساس اصل حاکمیت بر تمام قلمرو خودش حاکمیت دارد بنابراین میتواند اردوگاه اشرف را تخلیه کند و اگر مجاهدین حاضر به تخلیه نشوند، بهزور تخلیه کند. این مسأله حقوق و قانون است؛ نه مجاهدین و نه هیچ شخص دیگری نمیتواند برای خودش حقوق ویژه قائل شود و اردوگاه را ترک نکند. بنابراین الآن تنها حامی مجاهدین دولت آمریکا بوده و الآن مجاهدین این حامی را هم از دست دادند بنابراین اگر برخلاف نظر دولت آمریکا مجاهدین بر ماندنشان اصرار بورزند و دولت عراق آنها را اخراج کند یعنی آنها را ناگزیر از تخلیه کند یعنی در هر حال منتقلشان کند بهزور به اردوگاه جدید نه فقط این به عقیده من مجاهدین در این رودر رویی بازنده خواهند شد که در پرونده آنها در دادگستری آمریکا یک بازتابهای منفی خواهد داشت.
گزارشگر
انتقال نیروهای مجاهدین از کمپ اشرف تا کمپ موقت حریه بعد از آن صورت گرفت که پس از درگیری دولت عراق با مجاهدین در کمپ اشرف آمریکا و سازمان ملل تلاش کردند راهی مسالمتآمیز برای بجریان انداختن مسیر پناهندگی اعضای این سازمان از عراق به کشورهای دیگر بیابند. "
لطفن یک بار دیگر پرسش نخست پرسشگر را بخوانید ! می بینید آن چه را که عبدالکریم لاهیجی در پاسخ گفته است هیچ ربطی به آن پرسش ندارد. بیرون رفتن داوطلبانه یا ناگزیر مجاهدین از اشرف چه ربطی به وضعییت کنونی آنها دارد؟ فقط حقوق دانی بیکار چون اقای لاهیجی می تواند آن را سرهم بندی کند و سه موضوع خروج ناگزیر از اشرف، فکر ماندگار شدن در عراق و مساله نزاع دادگستری آمریکا و وزارت خارج این کشور بر سر مساله حذف یا نگه داری مجاهدین در لیست تروریستی را عرضه کند. بعد هم تصور کند که با این وضعییت دادگستری آمریکا به نفع آنها رای نمی دهد . در حقیقت این جناب وکیل بی موکل قضات آمریکائی را مانند خودش عناصری تاثیر پذیر دانسته که اتفاقات خارج از موضوع یک پرونده ، می تواند در رای آنها تنفیذ و تاثیر داشته باشد . بگذریم از این که این جناب رمّالی را هم به مشغولیاتش افزوده است و از عالم غیب دریافته است که مجاهدین در حال دفع الوقت و خریدن زمان هستند .
پاسخ به پرسش دوم هم بسیار عبرت انگیز است. هر خدا ناسپاسی جز دولت مالکی و اربابش باید خدا را شاکر شود که جناب لاهیجی وکیلش نیست وگرنه معلوم نیست با این مواضع محیّر چه بلائی بر سر موکل بیچاره می آمد. آقا ی وکیل حکم صادر کرده است که از نظر حقوقی دولت عراق بر اساس اصل حاکمیت ،بر تمام قلمرو خودش حاکمیت دارد...
باید به این جناب یاد آور شد که چرا دولت عراق پس از شکست در جنگ کویت این حق حاکمیت را از دست داد و تا روز سقوط اجازه نداشت یک هوا پیمای جنگی بر فراز منطقه کردستان به پرواز درآورد؟ چرا و بر مبنای کدام اصول و موازین این حق حاکمیت بر قلمرو هوائیش محدود شده بود؟ یا در جریان انقلاب مردم لیبی علیه قذافی مگر این حق حاکمیت از دولت قذافی سلب نشد؟ او هم اجازه نداشت بر فراز بنغازی و طرابلس هوا پیمای جنگی پرواز دهد؟ آیا حق حاکمیت یک دولت بر قلمرو های سه گانه اش ، مانند صد سال پیش نا محدود است یا این که حقوق بین الملل مدرن بر آن گونه مطلقیت مدتهاست خط بطلان کشیده است؟ از این گذشته اگر رژیم حاکم بر عراق با اقدام به جنایت علیه بشریت عده ای را از حقوق اولیه انسانی و حقوق مسجل شده آنها در قوانین بین المللی محروم کند ، دلیلی بر حقانیت قانونی چنین دولتی خواهد بود؟ راستی چرا محاکم بین المللی افرادی نظیر میلوسویچ صربی را محاکمه و به زندان محکوم کردند؟ مگر آنها کاری در خارج از قلمروی دولتشان انجام داده بودند؟ آقای لاهیجی میان زور و حق تفاوت بسیار است و امروز اساس شعار الحق لمن غلب اگر نه صد در صد ولی به میزان زیادی سست شده است. آقای وکیل پس از این مقدمه و دادن تیغ به دست زنگیان مست حاکم بر عراق و تاکید ضمنی به آنها که به زور متوسل شوید که حقّتان است، یک بار دیگر موضوع اخراج اجباری آنها را به موضوع پرونده تروریستی می چسباند و نتیجه می گیرد که اگر آنها را به زور از اشرف به لیبرتی منتقل کنند در پرونده آنها در دادگستری آمریکا یک باز تاب منفی خواهد داشت. واقعن در شگفتم از اینهمه درایت و روشن بینی جناب وکیل. دادگستری آمریکا به وزارت خارجه گفته است که هیچ دلیلی مبنی بر تروریست بودن مجاهدین وجود ندارد. حالا یک دولت گردن کلفت وارد گود شده و می خواهد مجاهدین بی سلاح و بی دفاع را به زور از نقطه ای به نقطه دیگر منتقل کند . این امر چه بازتاب منفی در پرونده آنها در دادگستری آمریکا می گذارد؟ من به اقای لاهیجی می گویم هنوز هم دیر نشده است و ایشان می توانند رودربایستی را کنار بگذارند و به امثال آخوند کدیور بپیوندند و امضاء سی و هشتم را کنار آن سی و هفت امضائی بگذارند که از خانم کلینتون خواستار ابقاء مجاهدین در لیست تروریستی شده بودند.
سخن به درازا کشید و هنوز هم یک از هزاران گفته نشده است. بهتر است ادامه را بگذارم به وقت و فرصتی دیگر. در آخر وقتی به عنوان نوشته نگاه می کنم با خودم می گویم آیا عنوان مناسبی برگزیده ام؟