علی اصغر سلطانیه نماینده رژیم در آژانس بین المللی اتمی در وین امروز(جمعه) بعد از خاتمه مذاکرات گفت : "بدون شک پیشرفت های حاصل شدند اما برخی از اختلاف ها همچنان پا برجا هستند".اما خبرگزاریهای بین المللی ، متفقا از شکست این مذاکرات، خبردادند. از جمله، خبر گزاری فرانسه. مذاکرات را شکست خورده نامید و از قول مقامات آژانس نوشت که هیچ برنامه ی برای از سر گیری مذاکرات وجود ندارد. یک دیپلومات غربی متذکر شده که آژانس در گزارش بعدی خود بازدید از پارچین را فاقد اهمیت میخواند . أیا راستی این تکرار یک دور بیهوده دیگر از مذاکرات زنجیره ای نیست؟ به قول فلاسفه هرگز دوبار از یک رود ، گذر نمیکنیم. پنج ماه بعد از دور جدید مذاکرات طرفین در ارائه کوچکترین علامت پیشرفت مذاکرات ، بسی ناتوان بوده اند . اگر مذاکرات را تابعی از سیاست غرب در مقابل رژیم ولایت فقیه بدانیم که هدف آن متقاعد کردن رژیم به انصراف از پروژه بمب سازی است و اگر به سخنان خامنه ی در نماز جمعه ١٤ مرداد اشاره کنیم که در ان خط توقف ممنوع را اعلام کرد ، براستی پیام این شرایط و وضعیت چیست؟ در شروع روی کارآوردن پاسدار احمدی نژاد ، بحث فرستاده شدن پرونده اتمی رژیم به شورای امنیت ملل متحد مطرح شد. خامنه ای و دیگر سران و مهره های باندهای مختلف رژیم مثل رفسنجانی ، خاتمی و حتی همین میر حسبن موسوی و احمدی نژاد و ... در یک نشست مشترک شرکت کرده و از ادامه پروژه اتمی رژیم دفاع کردند. هنوز شاخ ولایت در قیام ٨٨ شکسته نشده بود. در منطقه هم هنوز وضعیت متحد استراتژیک رژیم ، سوریه ، با وضعیت فعلی ، بسیار متفاوت بود. در عراق هم سیاست مخرب اوباما ، تا به این حد دست رژیم را باز نگذاشته و میدان را خالی نکرده بود. ولی فقیه ارتجاع با سیاست اتمی شدن در صدد دستیابی به یک تضمین استراتژیک برای موجودیت این رژیم ضدبشری است. به گونه ی میتوان سیاست اتمی شدن کنونی را با ادامه جنگ ضد میهنی رژیم با عراق در سالهای شصت ، مقایسه کرد که تکیه گاه رژیم بود و کل رژیم را شکل میداد. رژیم به همین خاطر است که فشار تحریم ها به تنهایی نمی تواند موجب تغییر این سیاست رژیم بشود. کما اینکه هزینه های سیاسی و اقتصادی و انسانی ادامه جنگ را تحمل میکرد. اما اکنون خامنه ای در برج عاج نیست ، یکروز از خواص بی خاصیت میگوید ، روز بعد از خدمتگذار ترین دولت میگوید. اما در فردا ی آن مجبور به گرفتن موضع علیه باند احمدی نژاد میشود این مواضع چندروز بعد به اجبار در دور جدید به حمایت مجدد از احمدی و هجوم مجدد به باند رفسنجانی تبدیل میشوند . واقعا بازاری است که سگ صاحبش را گم میکند. سقوط محتمل بشار اسد هم قوز بالا قوز عظما شده است. دجالگریهای تبلیغاتی رژیم در مورد ملی بودن پروژه اتمیش هم هیجکس را نفریفته و قبل از هرچیز پاسخش را از بی اعتنایی و تمسخر مردم دریافت کرده است. رودر رویی مردم با رژیم ، اقدامات و ابتکارات مستقل مردم از نهادهای حکومتی برای کمک رساندن به مردم در جریان زلزله أخیر به قوی ترین صورت ، انجام شد. صفوف کاروانهای کمک های خود جوش مردمی به آذربایجان ، یادآور رودر رویی کامل مردم با رژیم شاه و ارگانهای حکومتی در زلزله طبس بود که برخی از ناظران ان را به مثابه آغاز حرکت توده ها برای در دست گرفتن سرنوشت خویش در آن مقطع ، تحلیل کردند. البته که شرایط با زمان شاه تفاوتهای عمیقی دارد اما به جرات میتوان گفت که خاکستر خیانت و پاسیویسم که توسط خودکار سبز بر جنبش مردم پاشیده شده بود ، در حال زدوده شدن است. مردم میدانند که باید برای در دست گرفتن سرنوشت خود ، خود راسا حرکت کنند. در این میان نیرویی توان جذب و هدایت را دارد که به طور تاریخی و استراتژیک ، کل رژیم را نفی کرده است. نیرویی که سمبل "نه بزرگ "مردم به رژیم اخوندی است. این را مشتاقان وقوع معجزه از عبای خامنه سریع گرفتند . در حالیکه أبعاد فاجعه زلزله ، به طور منطقی میبایست همه را مشغول کمک و رساندن مایحتاج حیاتی به مردم بکند، این حضرات از پیام خانم مریم رجوی که در این مورد صادر شد، بسیار گزیده شده و با فرافکنی های خاص مشتاقان «دوران طلائی» خمینی ضدبشر، نشان دادند که درد اصلی شان کجاست. سکوت موازی برخی در مورد اعمال شرایط ضد انسانی به مجاهدین ساکن اشرف و زندان لیبرتی از یک طرف و صدور فتوای کشتار پناهندگان از طرف عناصری از قبیل مدعی کاذب و دکاندار «حقوق بشر»، لاهیجی، در درون این تصویر بزرگ معنای خودش را میابد. در قضیه مذاکرات مسکو ، وزیر خارجه انگلیس به رژیم اطمینان امنیتی داد که قصد فقط آرام کردن اخوند سرکش است و نه طلاق از رژیم ! اما رژیم هنوز نتوانسته به کوچکترین خواست طرف مقابل جواب بدهد. موقعیت ورشکسته ی خامنه ای در تعادل درونی رژیم بر همه آشکار شده است . آقای مسعود رجوی در سه سال پیش وضعیت را به طور کوتاه به عنوان " شکسته شدن طلسم ولایت " نامید.مهمترین شریک و پایگاه استراتژی تثبیت حضور رژیم در کانون تحولات خاور میانه ، سوریه ، در حال از دست رفتن است و تلاش رژیم برای یکدست کردن حکومت عراق ، بسیار نفس گیر شده است. اما خواست رژیم هنوز به دست أوردن بمب اتمی هست. چشم انداز تقابل حکومت با جامعه بین المللی در حالیکه وضعیت فقیه در داخل بسیار تضعیف شده و چشم انداز خروج مجاهدین از لیست ، مجموعه ای از شرایط بسیار حساس را ایجاد کرده است که میتواند به تغییرات بسیار مهمی بیانجامد. سرعت تحولات شتاب بسیار گرفته و هر لحظه باید انتظار یک پرده ی جدید از این تقابل را داشت . ترس وجودی و بنیادی رژیم از مجاهدین و مقاومت ایران ، که برای برخی غیر قابل درک است ، از اینجا نشأت میگیرد که رژیم میداند که تنها نیرویی که پتانسیل راه نمایی و هدایت این تحولات را به سمت سرنگونی کل حکومت اخوندی را دارد، همین مجاهدین هستند . به همین دلیل است که جز به نابودی کامل مجاهدین رضایت نمیدهد. اگر تا امروز مقاومت و مجاهدین باقی مانده و به مثابه یک الترناتیو عمل میکنند ، میتوان ان را معجزه نامید و میتوان ان را ناشی از رهبری پاکباز وهوشیار و رزم و فدای بی امان مجاهدین و مقاومت ایران دانست . قضاوت تاریخ به جای خود، ما شاهد درهم شکسته شدن کل رژیم به دست مجاهدین و مردم ایران خواهیم بود ، این روز ، هر روز نزدیکتر میشود .