کاظم مصطفوی : سرود مرد سوری


به برادرانم در حمص برادر


سروهای سوری سرود می خوانند
و رزمندگان تازه مسلح
صبح خاکستری را با رگبار آغاز
و به کوچه های برادری سلام می کنند.

سلام ای صبح دودناک دمشق،
سلام ای خیابانهای بیدار حلب !
سلام ای افتاده برخاک در درعا!
سلام ای هلهلة مادران داغدار در حما!

نیازی نیست بگوییم:
«همه چیزمان را فدا خواهیم کرد»
بشار سوگند خورده است
همه چیز را از ما بگیرد.

نیاز به سوگند نیست
که سوگندی را نخواهیم شکست
بشار سوگند خورده است
چیزی برای ما باقی نگذارد.

خانه هایمان ویران
و کودکان آواره مان در اردوگاهها گرسنه اند
زنان چشم انتظار بازگشت مردان نیستند
و نفرین مادران، خیابانهای خونین را شرمنده می کند.

گنجشکهای مزارع حمص
دیگر نه از هراسه ها می هراسند
و نه از صفیر مهیب هواپیماها.
گنجشکها بعد از هر بمباران از خود می پرسند:

«این همه سلاح انبار شدة بشار، این همه هواپیما
این همه سرباز تعلیم دیدة مسلح
برای دشمن خارجی بودند یا قتل کودکان سوری؟
و یا قتل عام در حلب و درعا؟»

نجوای عاصی باد در گوش نخلهای سوکوار
تزویر «دفاع از مرزها» با زیوری از ریا
پرسشی ساده از اجساد بو گرفته در نخلستان:
«صلاح الدین» و «باباعمرو» را کدام دشمن ویران کرد؟

مرد بیدار سوری در صبح دمشق می پرسد:
«کدام دشمن خارجی این همه مردان ما را سر برید؟»
و شیون کودکی درگوشش زنگ می زند:
«کودکان الحوله سرسخت ترین دشمنان بشار هستند»

هرخانة ویران، هر طفل یتیم،
و هر زن تجاوز شده،
از دمشق تا درعا آموخته است
و مادران داغدار برمزار شهیدان هلهله می کنند:

«از تهران تا مسکو و همه جای جهان
هر سکوت کننده یک توطئه گر است
با دست و لبی خونین
و قلبی پر از کژدم و مار».

علیه ذلت تسلیم، علیه ریای سکوت!
این شادی را هیچکس نمی تواند از ما بگیرد.
و بی اعتنا به چرتکة دوستان مصلحتی
چرت بشار و آخوندهای تهران را پاره خواهیم کرد.

زیتون زارها و نخلستان های سوریه
برای رودها و کوهها سرود می خوانند
و ما در قدس شریف و تهران ملتهب و بغداد تبدار
به همة سروها سلام خواهیم کرد.

سلام ای سرود ستایش سرو!
سلام ای سرو، ای زیتون، ای نخل
سلام ای حمص برادر و برادران در  حمص
سلام ای رگبار بی امان در کوچه های خونین.
11شهریور91