رحمان کریمی: شیون و واویلای یک سینه سوختهٌ ایران !!

اعتبار سخن به سخنگوست وگرنه کلمات که حامل وحاوی مفاهیم و معانی حقیقی و مجازی ست ، خود به تنهایی بیانگر اصالت وصداقت نمی باشند . از پاک وشریف و زیباترین کلمات می توان به دروغ بهره برداری های کاذب کرد . دیکتاتور حاکمی سراغ نداریم که از کلمات قانون ، عدالت ، آزادی و وطن وهموطنان استفاده نکرده باشد . درمقابل قانونمداران ، عدالت جویان ، آزادیخواهان ووطن پرستان واقعی هم ازهمین واژگان استفاده می کنند . بنابراین واقعیت ودرستی بیان درحقانیت واصالت توأم با عمل است . واین درتداول و تداخل وبرداشت های عمومی وحتا خصوصی یکی از معضلات مناسبات اجتماعی بشری ست . هرچه سطح فرهنگ واخلاق یک جامعه به دلیل رفاه و رشد همه جانبه ، بالا وبالاتر باشد ، اعتبار کلمات هم بیشتر خواهد بود . درجوامع استبداد زده تاریخی که مجالی برای رشد و آگاهی نبوده ونیست ومردم ازهر جانب درفشار قراردارند ، سوء استفاده از واژگان نیز بی حساب وکتاب خواهد شد . درچنین جو وشرایطی تشخیص حق ازناحق وسره ازناسره ، واقعاً مشکل می شود . درآغاز جوانی یک فیلم ایتالیایی دیدم با نام « آوازه خوان ونه آواز » . بسیار از پلان ها وسکانس های آن فیلم جالب را ازیاد برده ام اما عنوان آن درمغزو جانم برای همیشه حک شده است . این عنوان می گوید نباید فقط به آواز خوش مشغول ومشعوف شد . باید آوازه خوان را دید که فقط با استعداد حنجره وتارهای مستعد صوتی می خواند یا با خون ودل و جان . گوینده یا نویسنده هم که مثل مخلص ته سواد واستعدادی داشته باشد به راحتی می تواند با کلمات شامورته بازی کند و خلق الله را رنگ . حال تکلیف یک صادق وصمیمی چه می شود ؟ باید گفتارش تضمین داشته باشد . تضمین یعنی پشتوانه عمل وسابقه .
  براین سیاق است که طی سی سال متمادی ، بدعملان و بی عملان خودخواه و مغرض و حسود ، جا وبی جا وبه هر بهانه ومناسبت یقه مجاهدین خلق ایران را به عنوان گناهکارترین می گیرند واز رو هم نمی روند . پررویی و وقاحت آخوندی وبرکات آن همه وجودشان را اشغال کرده است . بعضی هاشان چنان می نویسند که انگار نه سابقه سیاسی دارند ونه خوانندگانشان درک وفهمی . یکی ازاین جمله ، « علی کشتگر » است یعنی همان جنابی که با همپالگی های خود به کیانوری وامام ضد امپریالیستی اش لبیک گفت تا بدانجا که در تعقیب و لو دادن مجاهدین خلق ودیگر مبارزان به برادران پاسدار انقلابی از کج کلاه خان های گردن افراشته وقت شد ! . کشتگر وامثال او سال ها دربیعت با ملایان به عناوین ودستاویزهای مختلف پای فشردند ورژیم را قابل استحاله و رفرم پذیری معرفی کردند . این حضرات به هیچوجه نمی توانند ماهیت واقعی خود را پنهان کنند . زمین وآسمان را بهم بدوزند درخوشبین ترین منظر داوری همانا اهل « اتحاد وانتقاد » هستند ولاغیر. اخیراً از علی کشتگر مقاله یی خواندم با عنوان « مداخله نظامی وخطر تجزیه ایران » . درکجا خواندم ؟ روی سایت وزارت اطلاعاتی « ایران اینترلینک » به سرایداری « مسعود خدابنده » که اگر خدایی باشد ازداشتن چنین بنده یی شرم خواهد داشت وبنابراین مخلص او را مسعود ملابنده می خوانم . همین برای کشتگر کافی که با همه توپ وتشرهای رد گم کن به رژیم ، فقط به دلیل یقه گیری بس ظالمانه و وقیحانه از مجاهدین خلق ، مقاله کذایی را قابل مصرف وارائه دیده اند . کارامروز رژیم ازاین حرف ها گذشته است . به زبان اشهد می گوید نود وهشتاد به من بزن ودوتا آخوند پسندانه به مجاهدین ، درجهنم هم که تشریف ببریم دعاگو خواهیم بود .
  علی کشتگر گویی که هم اکنون جت های جنگنده غرب واسرائیل درفرودگاه های نظامی برای حمله به ایران درحال سوختگیری هستند ، به عنوان یگانه میهن پرست سینه سوخته و یقه چاک ایرانی ، فریاد وفغان برداشته که چه خوابیده اید که ایران درمعرض نابودی و تجزیه است ! . این عنصر، دیگران را دروطن پرستی سست عنصر می بیند وخود را منادی وناجی وقت . برای آنکه بتواند ( البته به زعم خود ) دم خروس را زیرعبای ملایان پنهان کند، حسابی رژیم را هم درحمام اپورتونیستی و شارلاتانیسم سیاسی ، مشت ومال می دهد وبعد شتر را دور شهر کوچه به کوچه می گرداند تا آن را دم خانه ملا پارک کند . مخلص که چون هوادار مجاهدین خلق هستم ، خواه ناخواه از ستون پنجمی ها هم خواهم بود !! خواهش می کنم به تراوشات قلمی همین یک قلم چپ چپه شده چپلو دقت کنید که چقدر تضاد وتناقض دارد . البته حساب چپ های واقعی وانقلابی کاملا جدا ومبرا ازاین نوع مورد بحث است . کشتگر می نویسد: « جنگ بزرگترین خطری است که ایران را تهدید می کند . نظامی که هویت و موجودیت خود را دردشمن سازی وتنش دایم با دشمن خارجی می بیند ، نظامی که با تبعیض و آپارتاید مذهبی و قومی وجنسی به مقوله « ملت » وهمبستگی ملی ضربات سنگینی وارد ساخته ، اینک درپی 34 سال به بند کشیدن آزادی وعدالت ، تمامیت وموجودیت ایران را به مخاطره افکنده است » .  آدم بی انصاف هم که باشد برای نویسنده همین چند سطر دوست دارد کف بزند وهورا بکشد . آدم منتظراست که نویسنده چنین متنی که به صراحت می گوید که رژیم ، ایران را به مخاطره افکنده است ، همراه با دعوت عام برای برپایی جنبش ضد جنگ ، دعوت به قیام واعتراض همه جانبه عمومی هم علیه عامل و زمینه ساز جنگ یعنی رژیم حاکم  هم بکند وگرنه فقط علیه جنگ هیاهو راه انداختن تنها به نفع و حساب رژیم واریز می شود و دستگاه تبلیغاتی آن ، معترضان جنگ را به حساب هواداران خودشان خواهند گذاشت . کشتگر کوچکترین اشاره یی براین امر ضروری ندارد . او جا به جای نوشتارخود بی تاب و بی قرار جنبش ضد جنگ است ودرعذاب که چرا خبری نیست . هیچ ایرانی با هر عقیده و مسلک خواهان جنگ ونابودی ایران نمی باشد مگر یک بیمار روانی . اما آنچه از اهمیت ویژه برخورداراست اینکه ملت ایران را با گفتارونوشتار واستدلالات عینی وعلمی متوجه خطر یعنی رژیم اوباش فاشیستی حاکم وبرنامه دستیابی به اتمش را آگاه وبرانگیخته کنیم تا ملت به هرطریق که می تواند اعلام کند که ما نان ومسکن و بهداشت و ارزانی و رفاه و امنیت و آسایش می خواهیم ونه بمب اتم . تنها تظاهرات برای ضد جنگ ، آنهم از طرف یک ایرانی نمی تواند بی بو باشد . کشتگر می نویسد : «دراین چند ماهه درفرصت های مختلف با هموطنانی که درمناطق مختلف کشورزندگی می کنند ، درباره احتمال مداخله نظامی درایران و پیامدهای آن پرسش کرده ام . اکثرآنها کمتر به جنگ وپیامدهای آن فکرکرده اند . گویی هنوز خطررا حس نمی کنند . اما من پاسخ های نگران کننده ای که نشان ازعمق بی خبری از پیامدهای جنگ ، نومیدی از اوضاع داخلی وصرفا ازسر نفرت از جمهوری اسلامی بیان می شوند نیز شنیده ام : « بگذار بیایند ما رااز دست این بی شرف ها نجات دهند ! / خودمون که دست خالی کاری ازمون ساخته نیست /  بذار بیان وکار رویکسره کنند هرخسارتی هم باشه اگر ازدست اینا خلاص بشیم می ارزه». تازه این جواب ها ازافرادی ست که آشنا و نزدیک به کشتگرهستند ، حالا حساب کنید نظرو درد دل های اقشار وطبقات ستمدیده دیگررا . ملتی چنان جانش درعذاب ازدست رژیم به لب رسیده است که برخلاف میل باطنی ملی ، چشم براه نجات است حتا از طریق حمله نظامی به ایران . حالا ملاحظه کنید که کشتگر چگونه ادامه می دهد : «و شگفتا که این گونه حرفها نه فقط ازسوی جوانان کم تجربه و خوشباوری که خیلی سخت تحت تأثیر تبلیغات بی مایه رسانه های فارسی زبان خارجی ومبلغان « مداخله بشر دوستانه » قرار می گیرند ، بلکه از زبان تحصیل کرده وحتی میانسال وپیران با تجربه نیز جاری می شود » . ــ برای این جناب چپلو که اززمره نخودهای هرآش سیاسی ست ، جای شگفتی وتعجب است گفتار نظردهندگان از جوان تا تحصیل کرده تا میانسال و پیربا تجربه . باید پرسید تعجبش کجاست ؟ من وتو نشسته ایم درساحل امن وعافیت غرب ومی خواهیم از موضع وادادگی و استحاله های سیاسی خود ، برای یک ملت عاصی تعیین تکلیف و برنامه کنیم . یعنی بگوییم رژیم جای خود اما حمله نظامی ایران را نابود وتجزیه خواهد کرد . بنابراین فریاد مرگ برجنگ را بلند کنید . به ملتی می خواهیم چنین تفهیم و تحمیل کنیم که هر روزه دشمنی غدارتراز هردشمن بیگانه ، با او درجنگ وستیز وسرکوبگری ست . چرا به ملت نمی گویی که تادیرنشده بریزید بیرون ومرگ بر رژیم بگویید وفریاد اتم نمی خواهیم سر دهید . پس من حق دارم بگویم که یک جایت می لنگد و ریگی درکفش داری . می گویی نه از خودت بخوان که نوشته یی: «جمهوری اسلامی بزرگترین خطر برای ایران ومردم ایران است . اما دروضعی نیست که مثل آلمان نازی بشریت را تهدید کند وحتی اگر به بمب اتمی هم مجهز شود نمی تواند تهدیدی برای اسرائیل باشد ، بلکه ازآن برای تحکیم موقعیت داخلی خود استفاده خواهد کرد» . دراین چند عبارت چند نکته قابل ملاحظه است :
الف ــ  این چپ چپه شده به راحتی واطمینان ، ازبشریت گرفته تا منطقه واسرائیل را بیمه می کند . حتا براساس قانون احتمالات ، هیچ شکل دیگری برایش ازجانب مشتی ملا وپاسدار ماجراجو وتوسعه طلب که همواره درخیال امپراتوری هستند ؛ متصورنیست .
ب ــ  رژیم فاشیستی مذهبی حاکم با بمب اتم برای هیچکس خطرناک نیست جز برای ایران و مردم ایران . یاللعجب ! آقا برای ایران وایرانی یقه درانی می کند اما خطر را دستکم و غیر قابل اهمیت می پندارد . ما که نشسته ایم درخارج و وضعمان هم که به الحمدالله خوب است ونام مبارکمان هم که مدام آنتنی ست ، صدسال دیگر هم ملت زجر بکشد چه غم ! آیا واقعاً عبارات کشتگر جزاین معنی می دهد ؟ .
پ ــ  وقتی آدم چپه کرد به ته دره ، شعور سیاسی اش راهم یا ازدست می دهد ویا به مصلحت وانمود می کند که ازدست داده است . این به تحلیل رفته تحلیلگر سیاسی فکرمی کند که سیاست توسعه طلبانه فقط دارای یک راه وشیوه است که آلمان نازی پیش گرفت . تهدید و توسعه طلبی اشکال وشیوه های مختلف دارد متناسب با شرایط وامکانات وتوانمندی های توسعه طلبان .
   کشتگر از سلطنت طلبان تا دموکرات ها واصلاح طلبان به قول خودش تغییر موضع داده تا کـُردها را با تأسف وتعجب ، نیشگونی می گیرد ومی آید به سراغ سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت تا کینه دیرین وشتری خود و رژیم را سرآنان خالی کند . او با بی شرمی تمام که فقط مشت خودش را باز کرده وبس، می نویسد: «مجاهدین خلق ( شورای ملی مقاومت ) درسال های گذشته نقش ستون پنجم قدرت های خارجی را با مبارزه سیاسی عوضی گرفته اند ، آنها پیدا کردن آدرس و لودادن مکان فعالیت های هسته ای ایران را از افتخارات خود می دانند». وقتی اصالت سیاسی درکار نباشد ، طبیعی ست که دریک مقاله آنقدر تضاد وتناقض جمع شود که درابتدای امر خود نویسنده را هو ورسوا کند تا خواننده به او بگوید « خودتی » . آنهمه صغرا وکبرا های دروغ علیه رژیم پیاده کردی تا به نفع رژیم همین تهمت وبرچسب نچسب را به مجاهدین خلق بزنی . مثل رژیم وایادی اش سوخته یی که چرا راز اتمی رژیم فاش شد . بله ، مجاهدین خلق وهوادارانشان چون منی برخود می بالیم که بدین افتخار نایل شده ایم . فاشیست های خطرناک حاکم افشا شدند . چگونه ؟ مجاهدین اطلاعات را یواشکی گذاشتند توی جیب این قدرت یا آن قدرت یا اینکه طی کنفرانس های مطبوعاتی بین المللی به اطلاع جهانیان رساندند؟ . تو جنگ وحمله نظامی را به خاطر عشق سوزانت !! به ایران ومردم ایران محکوم می کنی اما نشان می دهی که ازافشای پروژه اتمی رژیم در چه رنج و عذابی . تو می گویی نباید راز خطرناک رژیم افشا می شد تا با خیال راحت کارشان را می کردند چون خطری برای بشریت وکشوری ندارد جز ایران ومردم ایران . حقا که تمیز عوضی تراز عوضی سال های اولت شده یی . اگر ستون پنجمی باشد امثال تو وتریتا پارسی و اعتماد که اخیراً آقای دکتر عبدالعلی معصومی طی یک مقاله خدمتش رسید ، هستید وبس . مجاهدین خلق تا به همین امروز زیر تیغ آمریکا و متحدان غربی آن هستند وتو درنهایت بی انصافی ودنائت رشیدترین وشجاع ترین فرزندان جانباز ایران زمین را که درنبرد نابرابر با دشمن مردم ایران چنگ درچنگ دارند ، ستون پنجم قدرت های خارجی می خوانی . طبق مؤخره پریشانگویی ات ، یک دوست به تو متذکرمی شود که بند را آب نده وتو داده یی و چه جورهم .
اگر کاره یی بودم تو را به دلیل صلح طلبی وضد جنگ بودن برای دریافت جایزه صلح نوبل کاندید ومعرفی می کردم . تو که چیزی از بعضی دریافت کنندگان دیگر، کم نداری .
یک نکته دیگرهم بگویم وتمام کنم . تا به هم امروز آمریکا واروپا با همه شاخ وشانه کشیدن ها وتحریم کردن ها هنوز به دنبال دلجویی از رژیم هستند ، هنوز راه وباب مذاکره را باز گذاشته اند ، هنوز دست رژیم را درعراق وسوریه به دوستی می فشارند . اگردر مورد سوریه نقی می زنند اما درعراق ابدا . با رژیم ودست نشانده اش مالکی همسنگ و همخط هستند . ما که از زبان رییس جمهور برگزیده مقاومت ایران ، مریم قهرمان ، چون جهانیان شنیده ایم و خوانده ایم که : « نه جنگ ، نه سازش ، راه حل سوم » راه حل سوم یعنی به طورکامل دست از حمایت پنهان و آشکار رژیم بردارید ودر کنار مردم ایران بایستید . ما که مانده ایم این چه خطر جنگی ست که مهاجمان حاضر به کندن پروبال شکار یعنی رژیم درعراق و سوریه و لبنان و فلسطین و.... نیستند . اگر من بخواهم به کسی حمله کنم ، هرچه طرف ضعیف تر شود کارمن آسان تر . این چیزها عقل است که به کله آدمی می آورد وگرنه کسی فردا را ندیده است . و ما خواهان جنگ نیستیم اما از افشای پروژه اتمی رژیم دلشاد وسرفراز ومفتخریم ودر سر دادن شعار : « سرنگونی ، سرنگونی ، سرنگونی » لحظه یی غافل نخواهیم شد .