پَر کشانم از میان شعله های شادی اَم
جمشید پیمان
شادباش
به مردم ایران،
به همه ی آزادی خواهان،
به یاران و پشتیبانان مقاومت سرفراز ایران،
به سازمان مجاهدین خلق ایران،
به ارتش آزادی بخش ملی ایران،
به عزیزانم در اشرف و لیبرتی، پیشگامان مبارزه برای سرنگونی رژیم آخوندی،
به مریم رجوی نماد مبارزه برای آزادی و دموکراسی،
به مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت ایران!
برایم بسیار سخت است که اکنون و اینجا از احمدی نژاد، گماشته ی ولی فقیه نام ببرم. اما چاره ای ندارم. شما هم به اصطلاح سخنرانی امسال احمدی نژاد را در مجمع عمومی سازمان ملل شنیده اید. و شما هم متوجه شده اید که در این نطق ، دیگر از آن شاخ و شانه کشیدن ها و لات بازی ها و تهدید ها خبری نبود. لحن این عنصر دهان گشاد ، بسیار ارام شده بود. دیگر نه مستقیمن به آمریکا حمله کرد و نه خواستار محو اسرائیل از جغرافیای جهان شد و نه به انکار هولوکاست پرداخت . حتی در مصاحبه هائی هم که برایش ترتیب داده بودند، اثری از باد و بروت های سال های پیشین دیده نمی شد. اگر عبائی بر دوش می افکند و عمامه ای بر سر می گذاشت و لبخندی ولو تصنعی به شَفَتَیـنَش(بهتر بود می نوشتم به لبهایش!) می چسبانید شاید پاره ای از شرکت کنندگان را به یاد روزگار گرمی بازار معامله و معانقه و مفاهمه ی آخوند خاتمی می انداخت . خارجی ها را نمی دانم. اما ایرانی های خوش ذوق و بذله گو و مضمون ساز ، یقینن در این قیاس به یاد داستان خاتون و کنیزک در مثنوی معنوی، اثر عارف والا اندیشه خودمان جلال الدین بلخی افتاده اند. حقیقت هم این است که آن ممه ی مماشات را اگر هم هنوز لولو نبرده باشد، دیگر قابل دوشیدن نیست. هنگامی که احمدی نژاد مشغول نطق کردن بود ،چند روزی از تصمیم وزارت خارجه آمریکا مبنی بر حذف نام مجاهدین از لیست تروریستی می گذشت. بنا براین لوس بازی های احمدی نژاد اگر صد برابر هم غلیظ تر می شد نمی توانست آب رفته را به جوی مطلوب او باز گرداند.
در 1997 نام مجاهدین را به خاطر دلجوئی از آخوند ها و به عنوان هدیه ای به آخوند خاتمی، در لیست تروریستی گذاشتند. اما در 2012 قانون و عدالت و شرافت حاکم بر دادگستری آمریکا وادارشان کرد که پس از شانزده سال حرفشان را پس بگیرند . بنا براین به احمدی نژاد و اربابش می گوئیم برای خاتمی بازی در آوردن دیر شده است، خیلی دیر.
رژیم جمهوری اسلامی یک هفته ای است که از در یافت این ضربه ی هولناک دور خودش می چرخد و سرش را به در و دیوار می کوبد. تقریبا تمامی دستگاههای اطلاعاتی و تبلیغاتی رژیم در حالت بسیج صد در صد و با آماده باش کامل، در جبهه ای به وسعت جهان، به تلاش و تقلا افتاده اند تا برای نمی دانم چندمین بار از مجاهدین اهریمن بسازند. شگفتی من از این است که این ها چرا در این راه شیوه و سبکی تازه بر نمی گزینند و همان ترهات کهنه و نم کشیده و از خاصیت افتاده را تکرار می کنند. بهتر است بر شگفتی خودم فایق شوم و بیفزایم که فعلن چیز تازه ای در چنته ندارند، اما انبار رذالت ملایان هم به اندازه کافی ذخیره دارد و ما منتظریم تا دنائت های تازه را بر شانه های دنی های جدید مشاهده کنیم. داشت فراموشم می شد که در این رابطه ذکر خیری از بی بی سی و رادیو فردا و صدای امریکا بکنم. بالاخره آنها هم بر گردن جمهوری اسلامی حقی دارند، و شاید هم بر عکس .
مجاهدین و مقاومت ایران عرصه های خوفناک و ورطه های هولناکی را در مبارزه با حاکمیت ضد مردمی ملایان طی کرده اند. آنها بهتر از هر کسی می دانند که کار پیکار با رژیم جمهوری اسلامی وقتی به پایان می رسد که در سرزمین عزیزمان ایران اثری از این رژیم ضد ایرانی بر جای نباشد. بنا براین محکم تر و مصمم تر وارد این مرحله ی تازه شده اند و به یاری همه ی آزادی خواهان و در پرتو اراده خلل ناپذیرشان در راه اهدافشان که چیزی جز آزادی ایران و استقرار حاکمیت مردمی و دموکراسی نیست به پیش می روند، بی هراس از هر مانع و رادعی .
باز فصل رویش گل در زمین بهمن است
موسم نقش بهاران در زمستان دیدن است
در غبار دیده گانم چهره ی او شد عیان
این که می بینم منم در آینه یا او من است؟
باز دیدم صورتی خندان و شیدایَش شدم
این همه شور من از شیرینی آن وَهـمن است
پَر کشانم از میان شعله های شادی اَم
لحظه ی دیدار با آن شنگ گل پیراهن است
مریمی را پیشه کن در جلجتای عاشقی
وانگهی برگو که عیسا جان شیرین من است
راه می جویی کنون، گوید تو را همراه پیر:
"گفته ها را با ترازوی خرَد سنجیدن است".
دست خود دیگر منه در دست هر نامردمی
خنجری دارد نهان، اوعاشقی را دشمن است
باز می خواند به گوشَت بانگ بیداری، دَرای؛
خیز ای بیدار خفته، نَک نه گاه خفتن است
بَرگُشا از پای شوقَت بند بیم ای اهل راه
وا نمان از کاروان، اکنون زمان رفتن است