دلائل را بهتر است از زبان خودشان خواند، بدون دخالت دادن عنصر برانداز مقاومت در بیرون نظام. فقط لزوما برای کنار زدن پرده دجالیت آخوندی هر جا لازم باشد به آن می پردازیم.
۰۱ آبان ۱۳۹۱ - سایت حکومتی عصرایران - آخوند علی سعیدی، نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران ضد مردمی، در گفت و گو با روزنامه اعتماد به بررسی مبانی مشروعیت نظام و عملکرد احمدی نژاد و مشخصاً تغییر او پرداخته است:
نماینده خامنه ای:
.... احمدی نژاد عوض شده ؛ نه ما علم غیب داشتیم ، نه شورای نگهبان...
... سوالی که برای افکار عمومی مطرح است اینکه چه ضرورتی اقتضا میکند که هر چند وقت یک بار از افرادی همچون شما اظهاراتی درباره منابع مشروعیت نظام بشنویم؟ یعنی آیا تاکیدهای مکرر احمدینژاد بر اینکه منتخب مستقیم مردم است و با رای مستقیم مردم به ریاستجمهوری رسیده است افرادی همچون شما را وادار میکند ورود به این مباحث داشته باشید؟
بحث آقای احمدینژاد و اینها اصلا مطرح نیست. اما واقعیت مطلب این است که بسیاری از حرفها، سوءاستفاده ابزاری از مردم است. ما نگران هستیم که این شعارهایی که میدهند همان بلایی که در گذشتههای دور با همین شعارهای انحرافی بر سر مردم آوردند باز مردم ما را گرفتار کنند.
ما باید واقعیتها را برای مردم بیان کنیم تا این دو مساله یعنی مقبولیت و مشروعیت را برای مردم جدا بکنیم. یعنی در طول این سی و چند سال مسالهیی که ما گرفتارش بودهایم تفکر نهضت آزادی است.
تفکر نهضت آزادی متاسفانه تفکر اسلام ناب نبود. نگاه آنها به اسلام، نگاهی ناقص است که در پی تفکیک دین از سیاست هستند. نگاه آقای بازرگان به امریکا نگاه رفرمیستی بود.
نظر او درباره حکومت بعد از انقلاب، نظام جمهوری دموکراتیک اسلامی بود. ما به دنبال دین دموکراتیک نبودیم بلکه به دنبال دموکراسی دینی بودهایم. مردمسالاری دینی با دین مردمسالار متفاوت است اما تقسیمبندی آن خیلی رقیق است و حکومت دینی با حکومت دینداران متفاوت است.
الان نزدیک به بیست سال است که مهندس بازرگان مرحوم شده است و...
خیلی خب. بعد از او هم بنیصدر آمد و همین حرفها را زد. آقای هاشمی هم به نوعی همین حرفها را میزند. آقای هاشمی هم به نوعی برخی اظهارات ابهامآمیز داشت. ایشان از شورای رهبری سخن میگوید. شورای فقهی و شورای رهبری یعنی چه؟
این مدلی که آقایان تکنوکراتها دارند، مدل مالزی است. ماهیت حکومت مالزی به طور کلی با ماهیت حکومتی که امام آن را پایهگذاری کرده است متفاوت است.
نگاه آقای خاتمی کاملا با نگاه امام در تعارض است. آقای خاتمی دهها بار آزادی را خارج از دین تعریف کرده است. در حالی که آزادی کمال هدفی نیست.
خداوند انسان را خلق نکرده که آزاد مطلق باشد اما برای تکامل خود نیازمند آزادی است. متاسفانه تفکر لیبرالیسم بر سر مسوولان ما سایه انداخته است.
خب الان که مهندس بازرگان مرحوم شده، بنیصدر در کشور نیست، دوران هاشمی و خاتمی هم تمام شده و محمود احمدینژاد امور اجرایی را در ید قدرت دارد...
در دوره آقای احمدینژاد نیز بیان برخی اظهارات ابهامآمیز را از سوی ایشان شاهد بودهایم که موضوع مکتب ایرانی، بیداری انسانی از این قبیل است.
اینکه ایشان دائما بر مردم اتکا میکند... نقش مشروعیت الهی حاکمیت، قانونگذاری و نقش ولی فقیه در تداوم مشروعیت الهی را تبیین کند. مشکل این است که بعضا کسانی میآیند قوه اجرایی یا مجلس را در دست میگیرند که نرمافزار پیامبر را خوب نمیفهمند.
اینها نرمافزار امام را خوب نمیشناسند. نگرانی آقای مصباح و تئوریسینهای نظام ما همین است. ما میبینیم کسانی که خودشان در راس قوه مجریه هستند و باید مُرّ اسلام را اجرایی کند خودشان در مسائل دینی تردید دارند.
اما شما تا دو سال پیش اینطور فکر نمیکردید و نسبت به احمدینژاد و دولت او در مصاحبهها و اظهارنظرهایی که داشتید حمایتهای زیادی میکردید...
بله، من که انکار نمیکنم.
اما تحلیلی هم که وجود دارد این است که کارهای اجرایی اقتضائات خود را دارد و کسی که سکان اداره کشور را در دست میگیرد بعد از مدتی به این نتیجه میرسد که نمیشود با مبانی ایدئولوژیک و شعارهای سیاسی کار کرد. این همان نکتهیی است که ما در دورانهای بنیصدر، هاشمی و خاتمی شاهدش هستیم و در دوران احمدینژاد به نحو خیرهکننده و اعجابانگیزی دیدیم که احمدینژاد سال 91 به بعد با احمدینژادی که سال 84 آمد تفاوتهای جدی پیدا کرده است. هر چند که احمدینژاد به شیوه خاص خود اعمال سیاست کرد و از خط و مشیای که نظام تعریف کرده بود فاصله گرفت...سوال این است که مشکل فرد است یا تحقق حاکمیت دینی؟
من معتقدم مشکل ما افراد هستند. البته سقف اداره نظام و استاندارد آن خیلی بالاست. یعنی اداره کردن یک نظام اسلامی در این شرایط با متغیرهای منطقهیی و بینالمللی کار بسیار سخت و سنگینی است. اما مشکل ما با آدمهاست.
البته بخشی از مشکلات این آدمها روحی و روانی است. یعنی افرادی هستند که وقتی میبینند یک مقدار رای پشت او قرار گرفته است تصور میکنند که رایشان استقلالی بوده است. این افراد وقتی مقداری رای را برای خود میبینند فکر میکنند مشروعیتشان از آرای مردم است در حالی که این ولی فقیه است که رای مردم را تنفیذ و رییسجمهور را منصوب میکند.
اگر این تنفیذ و نصب نباشد، در مشروعیت رییسجمهور نقص به وجود میآید. بنابراین ما عناصری را میخواهیم که فشار بر آنها تاثیری نداشته باشد. این درست است که فشار خیلی سنگین است و اگر کسی بخواهد در قوه مجریه مشغول شود باید آنقدر استخوانبندی قویای داشته باشد که بتواند در برابر فشارها ایستادگی کند.
فرد مورد نظر ما برای ریاستجمهوری کسی است که نرمافزار امام و رهبری را خوب فهمیده باشد. او باید فردی باشد که هوا و هوس نداشته باشد. مشکل ما اینجا است که آقایان میآیند روی این کرسی (ریاستجمهوری) قرار میگیرند و بعد برای دوره بعدشان برنامهریزی میکنند. اما قانون اساسی میگوید که هر رییسجمهوری فقط میتواند دو دوره اداره کشور را به دست بگیرد و حق ندارد از امکانات کشور برای دوره بعدی استفاده کند.
ولی آقایان میآیند میبینند که رییسجمهوری خیلی زیبا و شیرین( دزدی وچپاول با دست باز وجنایت بدون مکافات و......) است و به همین خاطر برای دورههای بعدی برنامهریزی میکنند. الان سوال این است که علت و منشا تفاوت در مواضع و عملکرد آقای احمدینژاد در دوره نهم با دوره دهم چیست؟ این مسالهیی است که چندان روشن نیست اما ما تابع ضوابط و شرایط هستیم.
به نظر شما چرا احمدینژاد این گونه شد؟
عوامل روحی، درونی و بیرونی دارد. به هر حال فشارهایی که هست و اینکه ایشان ببیند خواستههایش عملی و ایدههایش اجرایی نشده میتواند از جمله عواملی باشد که ایشان را این گونه کند.
اشکال کار اینجا است که روسای جمهور نقش و جایگاه خود را با رهبری نظام اشتباه میگیرند. هم تئوریسین میشوند و هم فراتر از اختیارات خود را در قدرت اعمال میکنند. در حالی که نظام دارای تفکیک قوا است. 3 قوه زیرنظر رهبری است و رییسجمهور حاکم علیالاطلاق نیست. ولی فقیه باید اعمال ولایت کند و اگر این کار را انجام نداد دیگر معنای آن ولایت فقیه نیست.
یعنی شما معتقدید که احمدینژاد این کارها را به خاطر اینکه بتواند برای دولت بعدی که تیم خودش باشد رای جمع کند؟
من نمیدانم. برای این حرفها هم نمیتوانم سند و دلیل داشته باشم. همین قدر میتوانم بگویم که من در آقای احمدینژاد یک تغییر دارم میبینم. این تغییر هم در نگرش، رفتار و عملکرد ایشان قابل مشاهده است.
رهبری به دنبال تحقق آرمانهای دینی( بخوانید آخوندی) در نظام جمهوری اسلامی هستند ...که البته نگاه نرمافزاری امام هم روی همین اصول( نابودی حرث ونسل) بنا شده بود.
اما در عین حال باید توجه داشته باشیم که ولی فقیه بعد از امام، مقلد امام نیست و او باید تشخیص خودش را اعمال کند تا ولایتش انشا شود. حالا میدانیم که دولت جمهوری اسلامی ( آخوندی) بالاخره باید با رای مردم تعیین( بخوانید آرایش) شود.
رهبری هم به دنبال این هستند که توسط همین دولت ( تقلبی) منتخب مردم، قوه قضاییه و همچنین مجلس شورای (ضد) اسلامی، آن نرمافزار (سرکوب در داخل وتروریسم در خارج) بعثت اجرایی شود. حالا بیاییم سه دولت آقایان هاشمی، خاتمی و احمدینژاد را درباره اجرای این نرمافزار مقایسه کنیم.
دولت قبل از احمدینژاد اصلا هستهیی را تعطیل کرده بود. شما توجه داشته باشید که اگر رییسجمهور کسی مانند شاه سلطان حسین باشد رهبری را نیز با مشکل مواجه میکند. در دوران قبل از احمدینژاد بحث هستهیی اصلا تعطیل شده بود و در آن قفل زده بودند. مجلس ششم درصدد نوشتن نامه به رهبری بود که جام زهر بنوشد اما احمدینژاد آمد و در این معادلات تغییر به وجود آورد و جایگاه نظام را در جهان ارتقا داد.
اما خب تحلیلی که اینجا وجود دارد این است که احمدینژاد در دوره پیش این کارها را کرد تا بتواند اعتماد نظام را جلب کند تا دست او باز گذاشته شود که در نتیجه بتواند به راحتی پیشنهاد ارتباط با امریکا را مطرح کند. چنانچه وی در سفر اخیرش به نیویورک چندین بار این مساله را مطرح کرد و در طول عمر جمهوری اسلامی این نخستین باری بود که رییسجمهور ایران مستقیما بحث ارتباط با امریکا را آن هم در قلب نیویورک مطرح کرد.
ببینید ما که علم غیب نداشتیم. این متاسفانه نوع ذائقه آدمهایی است که مکتبی حقیقی نیستند. ارتباط با امریکا چیزی است که هم آقای هاشمی و هم خاتمی و هم احمدینژاد به دنبال آن بودهاند و هر کدامشان هم میخواستند این مساله را به نام خودشان تمام کنند.
من نمیدانم این کوفتی (ارتباط با امریکا) چه هست که آقایان میخواهند مدالش را بر گردن خودشان بیندازند. من واقعا نمیدانم الان در ذهن احمدینژاد چه میگذرد که بحث ارتباط با امریکا را مطرح میکند. در حالی که اساسا اختلاف ما با امریکا یک اختلاف مبنایی است.
اصلا مگر امریکا با عربستان چه کرده است؟ امریکا الان چنگال خود را تا اعماق زندگی عربستانیها فرو کرده و نمیدانم امریکا چه گلی به سر عربستان و کشورهای همراه خود زده است که بتواند بر سر ما هم بزند. مشکل ما با امریکا مبنایی است. ما دنیا را تکان دادهایم و زمینه تحول جهانی را فراهم کردهایم. حالا واقعا میخواهیم به امریکاییها چه بگوییم؟ یک محاسبه کنیم ببینیم امریکا چه میخواهد به ما بدهد و در ازای آن چه چیزی میخواهد بگیرد.
بنابراین مشکل ما با امریکا بر سر مبانی است و به همین دلیل برای قوه مجریه ما نیازمند کسی هستیم که مبانی محکمی داشته باشد و این متغیرها در او تاثیری نگذارد. رییسجمهور باید کسی باشد که واقعا برای خدا کار کند نه اینکه اسیر این آدم و آن آدم بشود. تیم آقای هاشمی، تیم آقای خاتمی و تیم آقای احمدینژاد متاسفانه همهشان این ضعفها را داشتهاند و دارند.
شما سال 88 در مصاحبهیی با روزنامه«شرق» با اشاره به مسائل بعد از انتخابات گفته بودید که اگر شورای نگهبان دقت بیشتری در تایید صلاحیتها کرده بود آن وضع پیش نمیآمد. منظورتان هم احتمالا تایید صلاحیت آقایان موسوی و کروبی بوده است. حالا بفرمایید الان که کار آقای احمدینژاد به اینجا رسیده و شما هم به برخی از مشکلاتتان با ایشان اشاره کردید به نظر شما این وضعیت حاصل بیدقتی کدام بخشهای نظام است؟
اولا که شورای نگهبان علم غیب ندارد. ضمن اینکه دست این شورا بسته است. حتی درباره ائمه معصوم هم گاهی چنین اتفاقاتی میافتاده است. ائمه هم به افراد اعتماد میکردند و تا مادامی که آنها افراد خوبی بودند ائمه هم از آنها حمایت میکردند و زمانی که منحرف میشدند هم نظر ائمه تغییر میکرد. اما به نظر من مشکل اینجا است که دست شورای نگهبان بسته است و ما نقص و خلأ قانونی داریم. این جایگاه نظام نیازمند رجالی است که با این سقفی که امروز در جامعه میبینیم خیلی متفاوت است.
یعنی درباره احمدینژاد هم معتقدید که شورای نگهبان باید دقت بیشتری میکرد؟
نواقص و خلأ قانونی است. به نظرم باید برای مجلس، خبرگان، شوراها و ریاستجمهوری فکری اساسی شود. سقف اداره نظام متاسفانه سقف کوتاهی در نظر گرفته شده در حالی که این سقف خیلی بلند است و آدمهایی که میخواهند بیایند اینجا باید از استانداردهای دیگری برخوردار باشند.
بله به هر حال ما که علم غیب نداشتیم تا بدانیم در ذهن آقای احمدینژاد چه میگذرد و در آینده ایشان میخواهد چه کار کند.....
این آخوند جنایتکار در کل گفته هایش به چند اعتراف بزرگ تن می دهد که عبارتند از:
الف - این رژیم از روز اول ضد آزادی و حاکمیت مردم وهرگونه عنصر جدائی دین (بخوانید در نظام ولایت فقیه، آخوند حکومتی) از دولت بوده است. اگر فقط به اسامی چند تایی که فوت کرده ویا مردار سیاسی شده اند بسنده مینماید واز نیروهای مترقی ومبارزآن دوران نامی نمیبرد بخاطراینستکه آنها در کسوت جدی ترین مقاومت سازمانیافته ضد رژیم، حضورمادی درجامعه دارند که نامبردن از آنها آنهم در مصاحبه ای که موضوع آن بررسی ناکامی ها وین بستهای کل نظام است، بیش از پیش موجب سرخوردگی وریزش وروحیه باختگی در نیروهای سرکوبگر نظام می گردد.
ب - شکست خامنه ای دراجرای پروژه یکدست کردن کل نظام وسیطره مطلق برتمامیت آن ازطریق احمدی نژادی کردن وپاسداریزه کردن کل ارکان وساختار حکومت.
ج - پروسه رشد تضادها وشقه وشکاف درونی رژیم برمبنای ماهیت قرون وسطائی ودرتضاد تاریخی بودن باعامل بیرون از سیطره حکومت یعنی جامعه مدنی ودمکراتیک در دوران حاضر وآزادی های فردی واجتماعی شکل گرفته است
د - مختصات فعلی کل نظام برای ادامه بقاء، دریک کلام درجا زدن وقفل بودن در حیطه تضادها وجنگ گرگهای درونی رژیم (بقول این آخوند جنایتکاربعد ازناخلف شدن گماشته ولی فقیه احمدی نژاد، هیچکسی برای هیچ مسندی درحد استانداردهای ضد بشری مدیریت نظام در درون حکومت قابل اعتماد خامنه ای " حتی نظیر پاسدار تروریست قاسم سلیمانی یا مجری احکام قتل وعام، آخوند پور محمدی" یافت نمی شود - بعبارتی ابتراست) و به شکل ساختاری ناتوان در حل بحرانهای گسترده سیاسی، اقتصادی واجتماعی چه در پهنه داخلی وچه در عرصه خارجی است.
در کلام آخرهر کاری وطرحی و...که بخواهد انجام دهد قبل از هر چیز برای مقابله با واکنش طبیعی، قانونمند وغیر قابل اجتنابی است که خودشان به آن می گویند "ف" مثل فتنه بزرگ ومقاومت ملت ایران میگوید "سین" مثل سرنگونی. پرکردن فاصله بین رسیدن به ابزارتضمین بقا نظیر بمب اتمی، سیطره کامل برعراق، نابودی مجاهدین (عامل تعیین کننده براندازایرانی درداخل)، جلوگیری ازسقوط بشاراسد، گسترش تروریسم وایجاد یک جنگ منطقه ای، برداشتن تحریم بربسترادامه سیاست مماشات در مقایسه با مدت زمان مانده وتیک تیک انفجارطوفان وخیزش مردم بسیاربرای خامنه ای کند ترازمحاسباتش طی می شود که لاجرم بازباید روی همان عصای قدیمی وزنگ زده تروریسم واعدام وسرکوب در داخل این عقب ماندگی را سپری کند واین بزرگترین نقطه ضعف وپاشنه آشیل وچالش تمامیت رژیم می باشد. اگرهم جام زهر(خدا کند) بنوشد، دیگر شرایط عوض شده و آن نه یک تاخیربلکه یک گسست خواهد بود که بقای آنرا با هیچ چیزی نمی توان تضمین نمود.
ح. مهاجرانی
۰۱ /آبان /۱۳۹۱