همان روزی که مقاومت ایران از لیست خارج شد، سلیمان (کامبیز اشرفی) خون بهای آن شد تا یادمان نرود که هیچ پیروزی بدون قیمت نیست، حالا هم وقتی فراخوان آمادگی برای تشکیل ارتش آزادی اعلام شد، ستار بهشتی فرزند شجاع و راستین مردم ایران که خود در تکاپوی راهی برای آزادی ملت و ایران از چنگال استبداد ولایت فقیه بود در زیر شکنجه آخوندها به شهادت رسید و همچون نازلی در برابر بازجوی دژخیم "سخن نگفت". سلیمان واقعا ”اشرفی“ بود و ستار بی تردید”بهشتی“ است.
آری حالا مادر و خواهر داغدارش همچون میلیونها ایرانی که زخم حکومت ملایان را بر تن و جان خویش دارند برای دادخواهی به تنها فرزند و به تنها تکیه گاه خود که ارتش آزادی ستان، و دادخواه خون های بناحق ریخته است چشم دوخته اند. راهی دیگر در برابر فاشیسم نیست. ببینید در حکومتی که نوشتن و اطلاع رسانی جرمش شکنجه و مرگ است،دفاع از انسانیت جرمش اعدام است، عدالت خواهی محکوم به زندان است، اعتراض صنفی به زندان کهریزک ختم می شود، اعتراض به نابودی محیط زیست مساوی است با محرومیت و.. کمک به زلزله زدگان با حبس و دستگیری روبرو می شود و نهایتا آزادی خواهی یعنی محارب (با ناخدای دین فروشان حاکم)، پس چه بهتر که ملتی محارب باشیم و از نظر آخوندها مجرم و در جنگ با کل نظام. باید به مادران داغدار و به مردم ایران این پیام را داد که ارتش آزادی فرزند شماست که در حال تولد است.
ارتش آزادی را بپا کنیم تا هر چه زودتر بساط ظلم وجور نظام آخوندی را از ریشه بر کنیم...دیگر داغ و درد و فقر و مصیبت کافی است. تا کی، تا کجا؟
مهیار برومند
18 آبان 91