مستبدین و اشاعه آزادی

روزنامه لیبراسیون فرانسه, با تیتری در صفحه اول زیرعنوان «گلوکسمان : مستبدین و اشاعه آزادی» مقاله مشروحی منتشر کرده که در آن فیلسوف فرانسوی با بررسی رویدادها از ژانویه 2011 تا دسامبر 2012 به تحلیل مقاومت شدید مستبدینی مانند بشار اسد، و رژیم تهران و... در برابر سرایت ویروس آزادی  به منطقه می پردازد:

«ژانویه 2011- دسامبر 2012. پس از شعف اولیه اکنون نوبت افسردگی است. آیا انقلابات عرب تنها باعث گذار از دیکتاتوریهای نظامی به دیکتاتوریهای مذهبی تهدید کننده در مصر یا تونس نشده اند؟ ما اروپائیان سرگشته به سادگی نوسانات و حواشی طولانی رسیدن خودمان به یک دموکراسی ناکامل را فراموش می کنیم : «بهار خلقها»ی ما به سال 1848 باز می گردد. فقط توجه کنیم از آن هنگام چه مدت طولانی گذشته و چه خونها که ریخته نشده است! آغاز «بهارعرب» تنها دو سال بیشتر ندارد و این به نسبت دست یافتن به آزادی های اساسی که انسان مدرن در پیش گرفته مدت بسیار کوتاهی است. و تازه هنوز حرف آخر زده نشده، زیرا این مبارزه هنوز چه در میدان تحریر و چه در خیابان بورقیبه در برابر زورگوئی انتگریستها مقاومت می کند.
«انقلاب» تعریفی است که از تغییر رژیم به دست آمده از طرق غیرقانونی و مداخله گسترده انبوه بخشهای جمعیت که اراده خود را در خیابانها بیان می کنند به دست داده شده است. برخلاف کودتا یا تغییرات منطبق با قانون اساسی حاصله از مراجعه به صندوقهای رأی، این قیام مردمی، کما بیش شورش مانند، خصیصه مشخصه «انقلابات» است، نظیر آنچه در تونس و مصر در بهار 2011 روی داد. به همین ترتیب در جریان «انقلابات رنگی» که پیش از آن در اروپای سابقا تحت سلطه شوروی روی داد از روی دادن حمامهای خون جلوگیری شد. انقلابات «مخملی» در اروپای مرکزی، انقلاب «گل سرخ» در گرجستان و انقلاب «نارنجی» در اوکراین یک دهه پس از آن باعث کنار رفتن مستبدان و اشغالگران بدون درگیریهای خشونت بار شدند.
کنار رفتن قطعی مستبدان؟ موقتا؟ گاه نوسانات منحوسی می تواند پیش آید مانند کیف (اوکرائین)، تفلیس یا در تونس و قاهره. این قدر هست که ما از الگوهای ژاکوبن [انقلاب فرانسه]، بلشویک یا نازی خارج شده ایم. در نتیجه می توان گفت که این تحولات سیاسی و اجتماعی در دستور کار خود ناکامل و بعضا در سمت گیریهای خود سرگردان می مانند. اینجا کسی اشتباه نکند، این «خروج» از حکومت رعب و وحشت گامی است تعیین کننده و نیروی جذاب این قیامهای جدید دموکراتیک مستبدان را فراتر از مرزهای کشورهای خود نگران ساخته است. پکن کلمه «یاسمن» را از اینترنت سانسور می کند زیرا نگران رسیدن عطر یاسمن از تونس به اتباع خود است. مسکو نیز هنگامی که ده ها هزار روس علیه قهرمان تقلب انتخاباتی تظاهرات می کنند از گسترش این نیرو نگران می شود. در نتیجه مستبدان تلاش می کنند آتشهائی را در نقاط دیگر شعله ور کنند.
قبل از همه بشار اسد که بیش از یک سال است شهروندان خود را به توپ بسته و بمباران می کند. اینجا تبعیت از الگوها قدرت خود را نشان می دهد! قتل عام سوریان نقطه اوج ضد انقلابی است عمومی که قصد دارد مانع سرایت آزادی شود. دمشق نیز با تبعیت از الگوی آیت الله های تهران که درسال 2009 به طرز وحشیانه ای جوانان و اصلاح طلبانی را که در خیابانها تنها برای محترم شمردن آراء بیرون آمده از صندوقها تظاهرات می کردند، سرکوب کردند، در سنگدلی و خشونت گامی فراتر رفته و به نوبه خود از پشتیبانی دیپلماتیک مسکو (و قدری دورتر) پکن برخوردار شده است. به این ترتیب «اتحاد مقدس» بین قدرت های اتوکراتیک علیه آزادی خلق ها فعلا در سراسر جهان در دستور کار قرار دارد.
اروپائیان اشتباه می کنند که تنها نظاره گر منفعل دست به دست شدن مناطق و مشاهده گسترش روز افزون کشتارها از یک سال پیش تا کنون هستند. بحث فقط زشتی و شناعت یک رشته اعمال و فجایع محلی نیست بلکه بشار اسد دارد بدعتی را می گذارد. پاسخ این سؤال که در برابر مطالبات مردم در کوچه و خیابان چه باید کرد؟ پاسخ ساده و روشن است : بکشیدشان! و سازمان ملل هم درسکوت کامل است. این روند چندان برای حزب کمونیست چین که هنوز امروز مسئولیت قتل عام دانشجویان در میدان تین آن من در 1989 را  برعهده می گیرد، ناخوشایند نیست. همچنین روند مناسبی است برای ستاد مشترک روسیه که بزودی بیش از بیست سال است (به واقع بیش از سه قرن) که قفقاز را به خاک و خون کشیده و موجب رضایت ولادیمیر پوتین، استراتژ اصلی ضد انقلاب است که از دید او با توجه به اعمالی که خود علیه غیرنظامیان چچنستان مرتکب شده، کشته شدن چهل هزار سوری از یک سال پیش هیچ قبح یا نکته استثنائی ندارد. اسد برادر عزیز، در کرملین، پکن و تهران همه روی تو حساب می کنند تا مزه غیر قابل تحمل آزادی را که ممکن است به اتباع، همسایگان یا سراسر جهان سرایت کند، به همه بچشانی!
...بین مطالبات آزادیخواهانه و مرگ و نیستی که از آسمان می بارد، بخشی از سرنوشت همه ما در دمشق تعیین می شود.»

28دسامبر2012