کارشناسان ایران در مورد تحولات در این کشور بخصوص در سالهای اخیر در خواب بسر می بردند. می توان این طور هم گفت: آنها آگاهانه آنرا نادیده گرفتند. مثلا پیشرفت نظامی جمهوری اسلامی. در سال 1989 با در دست گرفتن قدرت بوسیله آیت الله خامنه ای که پایه های قدرتش را در روحانیت شیعه نمی دید، آغاز شد. از سال 2005 این نظامی شدن بطور سیستماتیک که برای همه روشن بود بوسیله رئیس جمهوری که فقط یک وظیفه مشخص داشت، بنا شد. محمود احمدی نژاد مترسک رهبر انقلاب است و این ولی فقیه هم مترسک سپاه پاسداران انقلاب است. کسی که این دایره شیطانی را بشناسد می داند که آیت الله خامنه ای در تقسیم قدرت در جمهوری اسلامی چیزی برای گفتن ندارد و مدتهاست که دیگران در پشت پرده نخها را می کشند. وقتی که آدم فکرش را می کند یک ریسک سیاسی امنیتی بسیار بالا است که این سپاه پاسداران است که سازمانهای تروریستی را تامین مالی و حمایت جابجایی می کند، برنامه اتمی را ادامه می دهد، فرودگاهها و راههای آبی را کنترل می کند و از بودجه ای برخوردار است که تحت کنترل هیچ پارلمانی هم قرار نمی گیرد.
ایران در واقع تبدیل به دیکتاتوری نظامی شده است. خطر واقعی که این تغییر بدنبال دارد متاسفانه در سیاست ایران اتحادیه اروپا مورد ملاحظه قرار نگرفته است. حتی یک بار هم در مورد آن بحث نشده است.
بموازات نظامی شدن سیاست، جامعه ایران یک انتقال مهمی را گذراند که این هم مورد توجه واقع نشد. در یک و نیم دهه اخیر ایرانیها شاهد سه انقلاب مخفی بودند: بوسیله اینترنت، بوسیله موزیک راک و رپ و بوسیله برخورد با مساله سکس. در آغاز هزاره اول سال جدید، ایران 250000 مشتری اینترنت داشت، ده سال بعد این ارقام به 32.2 میلیون نفر رسید. بلوکهای ایرانی خود را به یک مجموعه ای از مقاومت با محتوای انتقاد آمیز در مقابل رهبر مقتدر نشان دادند. موزیک هم با گروههای راک و رپ و با محتوای سیاسی اش به صورت رکن مهم اعتراضات در آمد.
و در یک سیستم فشار که سکس قبل از ازدواج با دستگیری، مجازات پول، شلاق و سنگسار همراه است، این رفتار جنسی بیانی از مقاومت است. جمهوری اسلامی اپوزیسیون داخل را از بین برد اما مقاومت جامعه را نتوانسته است از بین ببرد. تمام این پدیده های جامعه مشخص می کند که این آهنگ آزادی است که در جامعه ایرانی رخنه کرده است. اما بخصوص در جامعه آلمان اغلب با فرار سطحی به حریم خصوصی اشتباه گرفته می شود. آدم نباید جامعه شناس باشد که در گذشته شناخته باشد که این تغییرات اجتماعی باعث انقلاب در خیابانهای ایران می شود. ایران بر سر دوراهی قرار دارد که آینده کشور و مردمش، خاورمیانه و نزدیک و بقیه دنیا را تغییر خواهد داد. ایرانیان شجاع از آغاز جنبش اعتراضات، تصمیمشان را برای راه مسالمت آمیز آزادی گرفته اند. این افراد شایستگی بیش از یک اتحاد معنوی با دنیای آزاد را دارند.
طراحی یک ایران دموکرات را ایرانیها خود بعهده خواهند گرفت. برای اینکه انتقال قدرت در آنجا مسالمت آمیز طی شود باید منابع مالی سپاه پاسداران از هم پاشیده شود. ایدئولوژی فناتیک دیگر نمی تواند دوام بیابد وقتی که بی پول است. بعد کاملا امکان پذیر است که خانواده های سپاه پاسداران سلاحشان را بر زمین بگذارند و به مردم آزادی خواه بپیوندند.
غرب باید چه بکند؟ جامعه بین الملل باید چه راهی را در پیش بگیرد؟ واضح است که یک ایران آزاد و دموکرات به سرعت تبدیل به یک بازیگر عاقل و همکار صلح جوی دیرینه غرب تبدیل می شود. اما بالاخره در اروپا هم این حقیقت بالا می گیرد که صبر تک تک دولتها با جمهوری اسلامی به سر آمده است. شکست سیاست مسالمت آمیز سالهای گذشته، خود را نشان می دهد و این روند به شتاب پیش می رود.
برای این کار فاکتورهای زیادی نقش داشتند. تغییر مدیریت در سازمان بین المللی انرژی اتمی . مدیر جدید یوکیا آمانو در اولین گزارش خود بدون خجالت برنامه نگران کننده جمهوری اسلامی درمورد ساخت کلاهک اتمی را نام برد. یک تجزیه و تحلیل واقع گرایانه که مدیر سابق آژانس خود را بخاطر دوستی اش با جمهوری اسلامی در این موقعیت نمی دید. و بدین وسیله برنده جایزه صلح نوبل محمد البرادعی در واقع سهمی در پیش برد صلح نداشت.
از سوی دیگر یاد گیری اتحادیه اروپا است که بعد از 7 سال گفتگوهای بی پایان و بی نتیجه با تهران بالاخره فهمید که جمهوری اسلامی فقط می خواهد در گفتگو بماند تا در نهایت به هر پیشنهاد عاقلانه ای نه بگوید. این نه تنها عواقبی در منطقه دارد بلکه برای سیاست خلع سلاح در سرتاسر دنیا هم: مثلا در آینده قرارداد ممنوعیت تسلیحات چطور می شود که یکی از امضا کنندگان آن مسلح به سلاح اتمی می شود؟
اقتصاد آلمان بزرگترین همکار اقتصادی ایران در اروپا تازه شروع کرده است به فهمیدن که دیکتاتور نظامی هرگز یک شریک بازرگانی قابل اعتماد نمی تواند باشد. از این ارزیابی باید استفاده کرد: از شرکتهای بزرگ مانند زیمنس، آلیانس و مونشنر روک که در ایران بالاخره معاملاتشان را معوق گذاشته اند، شرکتهای متوسط باید یاد بگیرند. منافع امنیتی اروپا و منافع ایرانیانی که برای آزادی کشته می شوند ادقام می شود و برای صنعت آلمان بهترین پیش شرط را می سازد که در آینده بسیار نزدیک به یک ایران آزاد باز گردند و سهم درخشانی در ساخت این کشور داشته باشند.
اروپا تا الان در موقعیتی نبوده است که تصور ایران بدون دیکتاتوری جمهوری اسلامی را داشته باشد. این اما یک آرمان ساده نیست بلکه یک تصمیم واقع گرایانه است: آیا یک ایران دموکرات برنامه اتمی را ادامه خواهد داد؟ شاید. آیا آن یک کاراکتر اتمی خواهد داشت؟ مطمئنا نه. پس چرا جنبش اعتراضی شعار " ایران سبز آباد احتیاج به بمب اتم ندارد" را قبول کرده است؟
جنبش آزادی ایران از ماه ژوئن سال گذشته در تلاش است این سرزمین متلاشی شده را بهم پیوند بدهد و با وسایل صلح آمیز که باقی مانده است باقی مانده رژیم را به طرف خود بکشاند. برای جامعه بین املل هنوز دیر نشده است طرح یک سیاست جدید ایران با اقدامات مشخص را بریزد: برای این کار باید سپاه پاسداران در لیست تروریستی قرار بگیرد، بایکوت کامل اقتصادی صورت گیرد و رژیم ایران ایزوله سیاسی شود. فقط از این طریق غرب می تواند مردم ایران را شریک استراتژی خود کند. و فقط از این طریق می تواند بزرگترین اشتباه استراتژیکی اش مبنی بر این که با رژیمی با احترام برخورد می کند که مردم خودش را مورد احترام قرار نمی دهد و خطری برای دنیا دارد را تصحیح کند.
با طرح این سیاست جدید ایران که اهداف مردم و آینده صلح آمیز خاور میانه در مرکز ثقل آن قرار دارد، سیستم دیکتاتوری جمهوری اسلامی دیگر نمی تواند بر جا بماند.
نوشته صبا فرزان