در عین حال قلبم مملو از خشم و اندوه است؛ خشم و اندوه از این که یک قرن پس از اعلام روز جهانی زن، هنوز این خشونت و تجاوز و قتل و اسیدپاشی و شکنجه، تبعیض و بهره کشی است که بر سرنوشت زنان در بخش بزرگی از جهان حکمرانی میکند، خشم و اندوه از نابرابری و تحقیر مزمنی که حتی در پیشرفته ترین جوامع جهان امروز زنان را آزار می دهد، خشم از سرسختی این سقف شیشه یی که چه بسیار زنان ذیصلاح در این جهان از جمله زنان برجسته این پنل، در کرسی مقامهای رهبری کننده و ریاست کشورها جایشان خالی است، و خشم و اندوه از مماشات دولتهای غربی با فاشیسم دینی حاکم بر ایران که قلب بنیادگرایی و زن ستیزی است.
با این همه، اگر ما حق داریم که خشمگین و برآشفته باشیم، اما حق نداریم که ناامید باشیم. زیرا که این جهان نابسامان و ناعادلانه، باید تغییر کند و مسئولیت تغییر بر دوش زنان است و این زنانند که پیام امیدند.
با همین پیام امید بوده و هست که ما در برابر زن ستیزترین، ستمکارترین و مهیب ترین دیکتاتوری جهان امروز، بهپاخاسته ایم.
و حالا همه خواهرانم را در سراسر جهان فرا می خوانم که در یک جبهه گسترده و متحد علیه بنیادگرایی به ایفای نقش تاریخی خود بپردازند و بپردازیم.
دوستان عزیز!
کلمه انقلاب درونی مجاهدین را شاید بخشی از شما شنیده باشید، من امروز میخواهم به این موضوع بپردازم.
این تحول وانقلاب، شورشی است علیه یک دیکتاتوری قرون وسطایی که بر زن ستیزی و صدور تروریسم و بنیادگرایی متکی است.
یک زمان اسپارتاکوس علیه برده برداری، شورش و قیام کرد، یک زمان در همین فرانسه توده های انقلابی زنجیرهای فئودالیته را درهم شکستند. و در این زمانه، ما علیه بنیادگرایی اسلامی، به مثابه بزرگترین تهدید صلح و دموکراسی در جهان امروز، به پاخاسته ایم. همان بلیه شومی که معضل ملتهای خاورمیانه و شمال آفریقا و حتی جوامع غربی است. و همه جنبه های ستم و سرکوب علیه زنان را در افراطی ترین صورت در خود فشرده کرده است.
۳۴سال پیش با سرقت رهبری انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران توسط خمینی، و روی کار آمدن یک دیکتاتوری دینی، جغرافیای سیاسی منطقه به سرعت شروع به تغییر کرد. خمینی با یک ایدئولوژی به غایت ارتجاعی، درصدد برآمد تا با صدور بنیادگرایی و تروریسم به کشورهای منطقه، راهی برای فرار از بن بست رژیمش در داخل ایران پیدا کند.
جنبش ما از روز اول نسبت به رؤیای شوم این رژیم، هشدار داد و با تمام قوا به مقابله با آن برخاست. این جنبش، هم در پلاتفرم سیاسی و هم از نظر فرهنگی و ایدئولوژیک، آنتی تز رژیم آخوندی بوده و هست. ما خواهان یک جمهوری مبتنی بر جدایی دین و دولت، هستیم. ما با اعتقاد به اسلام دموکراتیک و بردبار، ایدئولوژی ارتجاعی این رژیم و سوء استفاده آن از اسلام را افشا کرده و به شکست کشاندیم.
موضوع آزادیها و زنان، از همان ابتدا یکی از کانونی ترین تعارضات بین ما و خمینی بود. خمینی برای سلطه بر جامعه، نیاز به سرکوب زنان و نفی ابتدایی ترین آزادیها و حقوق آنان داشت. در ابتدا حجاب را اجباری کرد. زنان مجاهد با این که خود معتقد به روسری هستند، همراه زنان ایرانی از آزادی پوشش زنان ایرانی دفاع کردند.
از ماههای اول شروع حکومت آخوندها، دفاتر و مراکز مجاهدین کانون جاذبه برای زنان و دختران بود. با بالا گرفتن نبرد بین ما و رژیم، زنان و دختران شهامت، شجاعت و شایستگی وصف ناپذیری از خود بارز کردند؛ زنانی که رو در روی دژخیم ایستادند و مرگ را بر تسلیم شدن ترجیح دادند؛ از دانش آموزان ۱۷ ساله مثل حمیرا اشراق، تا مادران ۷۰ساله مانند مادر ذاکری.
اما رژیم با توسل به کشتار و سرکوب و دجالگری، مخالفان خود را یک به یک از صحنه خارج کرد و یا آنها را به زندگی ذلت بار کشاند. آمریکا و دولتهای غربی نیز یکی بعد از دیگری در مقابل تروریسم و گروگانگیری این رژیم به مماشات و کرنش روی آوردند.
در اواخر دهه ۶۰، در یک طرف این مقاومت بود و در طرف دیگر یک دشمن جرار که در یک جنگ نابرابر همه امکانات مادی را در دست داشت. در حالی که ما سلاحی جز اراده ها و حمایت مردممان نداشتیم.
در آن زمان، دو راه در مقابل ما بود: یکی این که در برابر تعادل قوای به شدت نابرابر سرخم کنیم که معنیش دست کشیدن از مبارزه و دادن امکان بقای تاریخی به رژیم بود.
و راه دیگر، پایداری و مقاومت در مقابل این تعادل نابرابر از طریق انقلاب و دگرگونی؛ انقلابی که بتواند انرژی بیکرانی از زنان و مردان آزاد کند و نبرد را برای سرنگونی فاشیسم دینی گسترش دهد.
و ما راه دوم را برگزیدیم که البته راهی بس دشوار بود.
مسعود رجوی رهبر مقاومت، مفهوم این دگرگونی را مرزبندی با دنیای آخوندی و ارتجاع توصیف کرده و تصریح میکند که هدف آن «کنار زدن عامل استثمار جنسی است که سمبلش ملایان و پاسداران آنها هستند».
همین اندیشه بود که راه مبارزات برابری طلبانه زنان را هموار کرد.
من از جنبشی صحبت می کنم که در دهه ۶۰ از پیشرفته ترین مناسبات بین زن و مرد در درون خود برخوردار بود. با این حال زنان بهرغم حضور فعالشان در مقاومت، هنوز تا برابری کامل و رهبری جنبش فاصله زیادی داشتند. این انقلاب برای پر کردن همین فاصله و آزادکردن انرژیهای انسانی بود.
مجاهدین به این کشف مهم رسیدند که اگر بخواهند در مقابل استبداد مذهبی بایستند، باید با نظام مردسالار و ارتجاعی مبارزه کنند یعنی با ایدئولوژی جنسیت. انقلاب ایدئولوژیک،نشأت گرفته از دیدگاه انسانشناسانه مجاهدین است که سراپا با دیدگاه ارتجاع خمینی متضاد است. در این دیدگاه، انسانها، مرد یا زن به دنیا میآیند و از نظر فیزیولوژیک متفاوتند، ولی از نظر انسانی برابر هستند.اما در ایدئولوژی جنسیت، اصالت با برتری جنس مرد بر زن است. و این نظرگاهی است ساخته تاریخ و فرهنگ ستم و بهره کشی که عامل به بند کشیدن زن و مرد و کل جامعه است. بنابراین ایدئولوژی جنسیت، غریزه آدمی نیست، جنس و طبیعت زن و مرد نیست؛ بلکه رفتار، ذهنیت و فرهنگی است که ساخته ستم و بهره کشی است. در ایدئولوژی ارتجاعی خمینی، مردان از سرکوبگری و به ویژه سلطه بر زنان، هویت پیدا میکنند. این چیزی است که سمت دهنده آنهاست.
یعنی شخصیت و هویت مرد وابسته به سرکوب و بهره کشی از زن است و بدون احساس برتری نسبت به زن، خود را تهی و فاقد اعتماد بنفس حقیقی می بیند. در این ایدئولوژی، هم چنین زنان، تحت سلطه بودن و اتکا به مردان و درجه دو بودن خود را منطقی و طبیعی می دانند. در نتیجه، زن خصلتی جدا از انسانیتش مییابد. خصلت شیئی که با فایده کالاییاش برای دیگران سنجیده میشود. به عبارت دیگر، زن نیز در اسارت همین نگرشی است که به خودش دارد.
آنچنان که سیمون دوبوار گفته است: «زنان، زن زاده نمیشوند،بلکه به زن تبدیل میشوند». در حقیقت، رابطه زن و مرد از طبیعت انسانی آنها اکیداً فاصله میگیرد. یعنی، نه زن خود را انسانی برابر میبیند، نه مرد زن را انسانی برابر میداند.
حاصل این نگرش، اصالت دادن به ویژگیهای ژنتیک و موروثی انسان است. مانند جنس، شکل، ملیت، نژاد و زبان. و این یعنی پذیرش یک سرنوشت کور. در حالی که در نظرگاه ما انسانیت و شخصیت انسان را، انتخاب و عمل خودش میسازد.
هرگاه انسان قادر شود این ساخت اجتماعی و تاریخی را کنار بزند، آزادی به معنی حقیقی آن، برای همه،اعم از زن و مرد فراهم می شود.
ما تشخیص دادیم که ایدئولوژی جنسیت، یعنی همان نظرگاه ارتجاعی آخوندی به انسان، مانع بارز شدن تواناییهای انسان است.
وقتی که این مانع، در نتیجه یک مبارزه جمعی و طولانی در جنبش ما کنار زده شد، زنان به جای کنش پذیری و مسئولیتگریزی، مسئولیتپذیر شده و در سراسر جنبش، کلیدی ترین نقشها را برعهده گرفتند و بعد از آن مردان نیز توانستند بینش و درک ارتجاعی از زن را از خود دور سازند و در عمل، مدافع آرمان برابری شوند.
بله؛ این زنان هستند که باید ابتدا، قیمت آزادی و رهایی و باور به خود را بپردازند و بعد از این است که راه برای تغییر و رهایی مردان باز میشود.
آری؛ شورش علیه این اندیشه ارتجاعی و شورش علیه این قید وبند برده ساز بود که مانند تبدیل ماده به انرژی با قانون E=MC۲ انرژی انسانی جوشانی را از درون این جنبش آزاد کرد که منشأ پایداری آنها در مقابل رژیم ضدبشری و دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران است.
این پروسه که بزرگترین تجربه زندگی من است، دیدگاه من نسبت به انسان را در صحنه عمل ثابت کرد. یعنی که همه افراد توانایی احیای جوهر انسانی خود را دارند. و در من امید و ایمان به تغییر انسان را صدچندان کرد.
تجلی این دیدگاه در مورد انسان، شعار «می توان و باید» است. یعنی انسان باید آن شود که می توانسته باشد. و در انسان دریایی از تواناییهاست که می تواند هر غیرممکنی را محقق کند.
دوستان عزیز، خواهران گرامی!
میدانید که جنبش ما درگیر یک پیکار مهیب با فاشیسم دینی حاکم بوده و هست؛ جنبشی با ۱۲۰هزار شهید. به رغم این شرایط خطیر، دستاورد فوقالعاده ما این بود که در کوران همین نبرد، یک روابط نوین، بر اساس ارزشهای نوین، در مناسبات میان اعضای این جنبش بنا کردیم. مهمترین دستاورد این انقلاب، مسئولیت پذیری و هژمونی زنان در ابعاد گسترده است؛ و نه تک نمود یا تک نمودهایی.
تجربه ما این است که شکستن طلسم نابرابری، بدون یک جهش، ممکن نیست و باید مواضع مسئول رهبری کننده را بدون هیچ نگرانی به ذیصلاحترین زنان سپرد. هژمونی زنان در این مقاومت، به مثابه یک تحول ساختارشکن برای زنان، راه مسئولیتپذیری را در همه زمینهها باز کرد. بر اثر این کارزار، آنها موفق به کسب ارزشهای نوین شدند و بر فرهنگ کهنه و ارتجاعی غلبه کردند.
در اولین قدم، آنها به خود و توانمندیهای خود باور کردند. و هنگامی که دریافتند که نقش مسئولانه آنان چقدر در پیشبرد مبارزه با استبداد مذهبی ضروری است، از دنیای غیرمسئول و کنش پذیر و از دنیای زنی که تنها به اتکاء دیگری اعتبار مییابد، به دنیای زنان مسئول که هدایت یک مبارزه را با همه پیامدهای آن به دست میگیرند، قدم گذاشتند.
آنها ضدارزشهایی مانند، حسادت، قیاس، اصالت دادن به ویژگیهای فیزیکی، مثل شکل و قیافه، و جوانی و پیری را که همه شما خوب میدانید که خوره انرژیهای زنان است، از خود دور کردند. آنها هم چنین توانستند تزلزل و شکنندگی را تبدیل به صلابت و استحکام کنند. آنها ترس از شکست، و ضعف نشان دادن در مقابل هجوم سختیها را از خود دور کردهاند و بهجای فروریختن، آموختند که قدرت غلبه بر شکست را در خود بپرورانند. آنها یاد گرفتند که به جای ناامیدی، همواره امیدوار و سختکوش، به سمت پیروزی راه باز کنند.
درجنبش ما رابطه زنان به گونهیی تغییر کرده که مانند خواهران تنی در کنار یکدیگر کار میکنند، همدیگر را می شنوند و پشتیبان یکدیگرند و سخت ترین مسئولیتها را این چنین با هم پیش میبرند.
آنها رقابت منفی بین زنان را کنار زده اند؛ به نحوی که ارتقای هر زن، عامل تشویق و انگیزش سایر زنان است، تلاش جمعی برای ارتقای مسئولیت سایر زنان، یک ارزش است و همه زنان میتوانند این ارزشها را کسب کنند.
آنها به این باور رسیده اند که با پشتیبانی و همکاری با سایر زنان، خودشان توانمندتر میشوند. و در این مسیر قدرت بالایی برای ایثار کردن نسبت به سایر خواهرانشان کسب کرده اند.
به همین دلیل است که توانستهاند اشرف را در سخت ترین و بغرنج ترین نبردهای دهسال گذشته، رهبری کنند؛ و حالا لیبرتی را در کنار اشرف. و به طراز نوینی در رهبری و مدیریت در همه پهنههای سیاسی ـ تشکیلاتی، اجرایی و همچنین در کارزارهای بسیار گسترده حقوقی و دیپلوماتیک، دست یابند. درود بر همه آنها.
دوستان عزیز!
هدف انقلاب درونی، جایگزینی زنان به جای مردان و رقابت با الگوهای موجود نبود، بلکه بنای روابطی بود بر اساس آزادی، برابری و دموکراسی. به همین دلیل باید بگویم که از دستاوردهای مهم این انقلاب، حضور نسلی از مردان رها و مؤمن به آرمان برابری است.
مردانی که از ارزشهای کهن و استثماری دنیای مردسالار، یعنی از سلطه طلبی و هژمونی خواهی، فرسنگها فاصله گرفته اند. و در باور به برابری و نگرش انسانی به زنان، خودشان به مدار نوینی از طهارت، و شکوفایی عنصر انسانی در خود، دستیافته اند.
آنها از رقابت و جاه طلبی و تنگنظری و حذف دیگران، رها شده و یک اعتماد بهنفس واقعی و غنی، کسب کردهاند. آنها این راه سخت را با انتخاب و ارادههای پولادین تا اینجا طی کرده اند.
خوشحالم که بگویم در پرتو همین روابط عاری از ستم و بهرهکشی، اعضای مقاومت توانسته اند توانایی خود را در کارجمعی و دسته جمعی به مدار جدیدی ارتقا دهند. باید تاکید کنم مشارکت فعال با یکدیگر، از یک طرف پایه دموکراسی در روابط میان انسانهاست و از طرف دیگر، شرط تعیین کننده موفقیت در همه کارهاست.زنان و مردان این مقاومت با کنار گذاشتن توقع مخرب «اول برای من»، ابتدا به دیگران اولویت می دهند. یعنی با ازخودگذشتگی برای یکدیگر، توانسته اند به سطحی بالاتر از کار جمعی دست یابند. که این محصول مبارزه با فردیتهای منفی و فروبرنده است.
این انقلاب، انسانها را از زن و مرد، شکوفا و زیبا کرده و به طور مستمر اراده ها و انگیزههای آنها را ارتقاء می دهد. کما این که رودر روی سنگدلی و کینهجویی مرتجعین، عطوفت و گذشت را در میان آنها حاکم کرده است.
شکی نیست که ما هنوز در میانه راهیم. اما ما پیش می رویم تا سرنگونی ملاها و تا به خدمت گرفتن همه دستاوردها در ایران آزاد فردا.
دوستان گرامی، خواهران عزیز!
هر چند نقطه آغاز ما از این انقلاب، سرنگونی فاشیسم دینی حاکم بر ایران است، اما برای بنای ایران آزاد فردا نیز باید بههمین دیدگاه، مجهز بود؛ تا با آن بتوان نهادهای دموکراسی را در جامعه فردا تأسیس کرد. یعنی مقاومت ما این رسالت را نیز بر دوش دارد که سازنده و تأسیس کننده باشد.
اگر دموکراسی بر برابری زن و مرد، مشارکت برابر همگان، انتخاب آزادانه آحاد جامعه و بیان آزاد و بی قید و شرط بنا نشود، به سرعت به انحراف و ارتجاع کشیده میشود.
امر برابری در درون جنبش ما، نوید الهام بخشی برای جامعه ایران، به خصوص برای زنان و جوانان است. وقتی که جنسیتگرایی را هدف قرار میدهید، دارید سنگ بنای ولایتفقیه را درهم میشکنید. و وقتی که زن ستیزی آخوندها را نشانه میروید، قلب ایدئولوژی آنها را نشانه رفتهاید. در این صورت، دیگر نه فقه و شریعت آخوندی، و نه قوانین و فرهنگ ارتجاعی آنها، تکیه گاهی پیدا نمیکند.
این توضیح، روشن کننده این امر است که چرا آخوندها بیوقفه، گسترده و با دجالیت تمام، مجاهدین را هدف قرارمیدهند. نخستین جرم مجاهدین از نظر آنها، تعهد بیامانشان برای تغییر رژیم در ایران است. اما علاوه بر این، در شریعت آخوندها، مجاهدین و مقاومت ایران، گناه کبیره مرتکب شدهاند. زیرا این مقاومت معتقد است که زن ایرانی شایستگی آن را دارد و باید سکان رهبری را در ایران دموکراتیک فردا به دست بگیرد.
در شریعت رژیم ملاها، مجاهدین گناه کبیره مرتکب شدهاند زیرا که برعکس فرهنگ ارتجاعی ملاها، معتقدند که مردان در ذات انسانیشان مسلوبالاراده و برده غرایز نیستند، و برتری طلبی وخشونت مرد بر زن، که در فقه و شریعت آخوندها محترم شمرده شده، ربطی به اسلام ندارد.
به خاطر همین گناهان نابخشودنی است که آخوندها با خشم و کین بیانتها، به مجاهدین اتهام می زنند و آنها را فرقه مینامند، آنها را سرکوب می کنند و از سالها پیش، آنها را هدف یک شیطان سازی و پخش تبلیغات دروغ قرار داده اند.
زیرا این جنبشی است که به کلی با ایدئولوژی و رفتار رژیم دیکتاتوری مذهبی، سر ستیز دارد و بهپاخاسته تا کاخ ستم و نابرابری را از اساس واژگون سازد.
دوستان عزیز!
سخنانم را با یادآوری دیدگاههای مقاومت ایران ادامه می دهم. تلاش میکنم که خیلی کوتاه به آن بپردازم. ما خواهان یک جمهوری مبتنی بر جدایی دین و دولت، کثرت گرا و صلحجو هستیم. یک ایران بدون اعدام و غیر اتمی.
و تا آن جا که به آزادیها و حقوق زنان برمیگردد، ما بر این مواد تأکید داریم:
۱ـ زنان باید بطور برابر، حق برخورداری از کلیه حقوق و آزادیهای اساسی از جمله، انتخاب شدن، انتخاب کردن و قضاوت را داشته باشند.
ـ زنان از هر قومیت، مذهب و طبقه اجتماعی، باید از حقوق برابر با مردان برخوردار باشند.
۲ـ زنان باید به طور برابر با مردان، از حمایت قانون برخوردار باشند و در مقابل خشونت، تجاوز، تبعیض و نقض آزادی، به راهکارهای قضایی مطمئن، دسترسی داشته باشند.
۳ـ زنان در انتخاب پوشش خود آزادند. قانون حجاب اجباری لغو می شود.
۴ ـ زنان باید حق مشارکت برابر در رهبری سیاسی جامعه را داشته باشند.
۵ ـ زنان باید دارای حقوق مساوی با مردان باشند. در سهم ارث، در انعقاد قراردادها و اداره اموال. و در بازارکار، زنان باید از فرصتهای برابر با مردان برخوردار باشند.
۶ـ زنان باید حق آزادانه و یکسان برای انتخاب همسر،ازدواج و طلاق داشته باشند و از حق حضانت فرزندان برخوردار باشند. چند همسری ممنوع است.
۷ـ اَشکال مختلف خشونت نسبت به زنان، اقدامهای تهدید آمیز یا محروم کردن اجباری آنان از آزادیهایشان، جرم محسوب میشود.
۸ـ تجارت جنسی و هر نوع بهرهکشی جنسی، ممنوع است.
۹ـ احکام شریعت آخوندی در قوانین ایران فردا جایی نخواهد داشت. قوانین ننگین و موحشی نظیر سنگسار لغو می شود.
۱۰ـ زنان باید از تأمین اجتماعی، بهویژه در موارد بازنشستگی، بیکاری، بیماری و دوران پیری، برخوردار باشند.
دوستان عزیز، حضار محترم!
آخوندهای حاکم، زیر فشار بحرانهای سختی در درون و بیرون رژیمشان قرار گرفته اند؛ هم از نظر سیاسی، هم اقتصادی و هم منطقه یی. آنها در مرحله سرنگونی اند. به این دلیل، بیشترین حمله ها و توطئه های خود را متوجه جنبشی کرده اند که قادر است آمادگی اجتماعی را به سوی سرنگونی رژیم ملاها هدایت کند.
و حالا بیش از سههزارتن از مجاهدان آزادی، بعد از یک جابهجایی اجباری، در زندان لیبرتی در خطر یک فاجعه انسانی دوباره قرار دارند. متاسفانه نماینده ویژه دبیرکل، شریک جرم کشتار ۲۱بهمن است و حامی دولت عراق. دبیرکل باید هرچه سریعتر یک نماینده بیطرف، برگزیند تا بتواند به مسائل مجاهدین در لیبرتی و اشرف رسیدگی کند. اکنون مسأله امنیت مجاهدان در لیبرتی، بی جواب مانده و یک اقدام عاجل طلب میکند.
بنابراین، از همه شما، از خواهرانم در سراسر جهان، از مدافعان حقوق زنان و حقوق بشر در اینجا و سراسر دنیا، میخواهم که از ملل متحد و دولت آمریکا و شورای امنیت بخواهید به وظایف خود عمل کنند و به سرعت یک کمیسیون تحقیق تشکیل دهند تا دستهای آغشته به خون در حمله ۲۱بهمن علیه لیبرتی افشا شود. همچنین بخواهند که برای تامین امنیت مجاهدان، آنها را به اشرف بازگردانند که در آنجا امنیت نسبی وجود دارد. یا همه را به آمریکا منتقل کنند، تا امکان انتقالشان به سایر کشورها از آنجا فراهم شود.
دفاع از هزار زن پیشتاز در لیبرتی و اشرف، امروز یک وظیفه مبرم جنبشهای برابری است؛ زنانی که صدها تن از آنها سالها در زندانهای رژیم آخوندی بودهاند؛ زنانی که سرمایه های گرانقدری در جنبش برابری هستند. به همه آنها از اینجا درود می فرستم و درود میفرستیم. و یاد شهیدان دو حمله اخیر را گرامی میدارم؛ از پوران و صبا و مهدیه، شهناز و آسیه، فاطمه و فائزه و نسترن و مرضیه. درود بر همه آنها.
به این مناسبت، همچنین باید به مبارزات خواهران و دختران دلیرم در سراسر ایران درود بفرستم. و در زندانهای خامنهای، از جمله در اوین و گوهردشت که شمار زیادی از آنها در اسارت بسر میبرند. سلام بر همه آن قهرمانان، مبارزان، مجاهدان و مقاومت خستگیناپذیرشان.
بهمناسبت روز جهانی زن، همچنین درود میفرستیم از اینجا به خواهران مقاوممان در سوریه، عراق، فلسطین، مصر و تمام خواهرانمان در جبهه گسترده ضدبنیادگرایی که برای آزادی و برابری میجنگند. درود بر همه آنها.
و در این لحظه، دهها هزار زن شجاعی را به یاد میآوریم که در نبرد با آخوندهای حاکم شکنجه شدند یا سر دارها را از خود بلند کردند.
همچنین صدیقه و ندا را به یاد میآوریم که افتخار زنان بهپاخاسته ایرانند.
و به زنان پیشتازی سلام میکنیم که برای این مبارزه راهگشایی کردند. به قهرمانانی همچون فاطمه امینی، مرضیه اسکویی، اعظم روحی آهنگران، مهرنوش ابراهیمی و همچنین با درود به اشرف شهیدان، بزرگترین زن انقلابی تاریخ معاصر ایران.
و سلام میکنیم به زنان و دختران شهید در قیامهای ۸۸، از ندا آغاسلطان و ترانه موسوی تا شبنم سهرابی.
و درودهای گرم ما به دختران دلیری که دست اندرکار برپایی یکانهای ارتش آزادی در سراسر ایرانند. و دخترانی که تصمیم گرفته اند سرنوشت تازه یی برای مردم و میهن خود ترسیم کنند.
از اینجا پس به خواهرانم در سراسر ایران میگویم: هدف، تنها این نیست که زنان، خود را رها کنند؛ هدف این است که تمام جامعه را از شر بنیادگراها رها سازید و رها سازند.
این مسئولیت بر شانه های شما زنان قرار گرفته است. شمایید که آینده را مینویسید. و رنج و فداکاری شما، پلی است به سوی آینده. پس برخیزید و شعله های نبرد را در همه جا فروزان کنید.
سلام بر آزادی،
درود بر همه شما.
یکشنبه، ۲۰ اسفند ۱۳۹۱