جلوگیری از دستیابی رژیم آخوندی به سلاح اتمی, گردهمایی در استقبال از نوروز, 12 مارس 2013(22 اسفند 1391)
محکومیت حمله موشکی به لیبرتی, فراخوان به بازگشت فوری مجاهدین به اشرف
پیامهایی از:
سناتورکارل لوین،رئیس کمیته قوای مسلح سنا
سناتور سکسبی چمبلیس, نایب رئیس کمیته اطلاعات و عضو ارشد کمیته قوای مسلح
و سناتور مارتین هاین ریچ عضو کمیته اطلاعات
پیام سناتور کارل لوین: با تشکر از اقدامات شما برای برگزاری به موقع این کنفرانس. من مطمئن هستم که این یک بحث بسیار مهم در رابطه با نیاز مقابله موثر با تهدیدات ناشی از اتمی شدن رژیم ایران خواهد بود
در مجلس نمایندگان و سنای ایالات متحده آمریکا ازهر دو حزب مصم هستند که هر چه لازم باشد برای مقابله با این تهدید انجام شود، بخصوص برای متوقف کردن رژیم ایران از دستیابی به سلاحهای اتمی.
رئیس جمهور اوباما گفته است: ” امریکا مصمم است که از اتمی شدن رژیم ایران جلوگیری کند و من هر گزینه ای را برای دستیابی به این هدف نادیده نخواهم گرفت”.
من با این موضع رئیس جمهور موافق هستم
پیام سناتور سکسبی چمبلیس: حضور شما در سنای امریکا را خوش آمد میگویم...
مسلح شدن رژیم ا رژیم ایران به سلاح اتمی ، تهدیدی جدی نه تنها برای امریکا و خاور میانه بلکه برای تمام دنیا خواهد بود. پیگیری غیر قانونی آنها برای رسیدن به سلاح اتمی در تضاد کامل با منافع و نیازهای مردم ایران است. سیاست ما یک سیاست پیشگیری از دستیابی رژیم ایران به سلاح اتمی است و قانون اخیر در مجلس سنا منعکس کننده منافع ملی ما و مصمم بودن ما در استفاده از همه ابزار قدرت ملی برای پیشبرد این سیاست است.
پیام سناتور مارتین هاینریچ: برای بیش از سه هزار سال جشن نوروز مردم را به هم نزدیک کرده و ارمغان آورنده امید در دلهای میلیونها مردم بوده است، مردمی که حق دارند حکومتی را که با آن مخالفند به چلش بکشند. من افتخار میکنم که از آرمانهای دموکراتیک مردم ایران برای حقوق بشر و آزادی حمایت می کنم
سناتور جف سشنز:
چه گروه برجسته یی است. من خیلی خوشحالم که اینجا در این ساختمان هستم و به واقع جای خوشوقتی است که به شما خوش آمد بگویم. می خواهم بگویم شما در مقابلتان یک پنل از کارشناسان، مردان موفق، با تجربه عمیق و با احترام زیادی در سراسر این کشور، رهبریشان، نظراتشان، بینششان از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد بود، نه تنها برای شما، بلکه فکر می کنم برای کنگره درشرایطی که ما در زمینه چگونه برخورد کردن با چالشهای آینده، داریم دست و پنجه نرم می کنیم.
من احترام زیادی برای ایران قائلم. زیرا کشوری با اهمیت فوق العاده در سراسر جهان است. کشوری با افراد دانش آموخته و متخصص. ملتی با پتانسیل بسیار زیاد و فکر می کنم یکی از تراژدی های بزرگ است که اوضاع خوب پیش نرفته است.
بنابراین حتما مطلع هستید که ما خطر اتمی شدن رژیم ایران را چقدر عمیق در نظر می گیریم، چرا که فقط رژیم ایران نیست، بلکه کشورهای دیگر ضرورت داشتن سلاح های هسته ای را احساس می کنند. چشم انداز جامعه بین المللی برای محدود کردن گسترش سلاحهای هسته یی به نحو قابل توجهی ضعیف خواهد شد.
من معتقدم، رئیس جمهور روشن ساخته است که آماده استفاده از نیروی نظامی برای جلوگیری از توسعه سلاح های هسته یی در ایران است.
می توانم بگویم که به عنوان یک عضو آن یکی حزب، حزب جمهوری خواه، که او حمایت زیادی در کنگره خواهد داشت. هیچ اختلافی در کشور در صورتی که نیاز به چنین تصمیم گیری باشد نخواهد بود
بنابراین از شما برای آمدنتان تشکر می کنم. من برای حضور شما ارزش قائلم و واقعا به شما بگویم، در این پنل، شما یک گروه برجسته دارید. نماینده کنگره کندی، شما یک کار خوب برای کنار هم قرار دادن این جمع کردید. این آن نوع کارشناسانی هستند که من فکر می کنم قادر خواهند بود به شما در چالشهای بیشتری که شما با آن مواجهید کمک کنند.
خوشوقتم که با شما بودم و در آینده هم به شما خوش آمد می گوییم.
ژنرال جیمز جونز
در دوران پیچیده و تعیین کننده ای زندگی می کنیم که جهان با طیف گسترده ای از چالش های صلح و ثبات مواجه است. اما، هیچ یک از این تهدیدات، بزرگتر از تصمیم و مقاصد رژیم ایران برای دستیابی به تسلیحات کشتار جمعی نیست.
علاوه بر آنکه یک مسابقه تسلیحاتی فاجعه بار در منطقه و نیز مسلح کردن یک رژیم یاغی با ابزار انهدام و حق السکوت اتمی، ایجاد خواهد شد، ما می توانیم مطمئن باشیم که گسترش تسلیحات کشتار جمعی توسط رژیم ایران می تواند دربرگیرنده سازمانهای تروریستی که ملایان با پیگیری مستمر مورد حمایت قرار می دهند، خواهد بود.
اما، تلاش رژیم برای تسلیحات کشتار جمعی و حمایت از تروریسم تنها بخشی از ماجراست. رژیم ایران بطور سریالی حقوق بشر، قطعنامه های ملل متحد و قانون بین الملل را نقض می کند و بطور منظم همه تلاشهای دیپلوماتیک را برای یافتن یک راه حل به بن بست می کشاند.
احمدی نژاد و آخوندها می دانندکه سقوط بشار اسد و از دست دادن سوریه به عنوان یک دولت دست نشانده یک ضربه جدی برای آنها خواهند بود و لذا هر آنچه که در قدرتشان است را به کار میگیرند که مانع سقوط آن بشوند.
سال گذشته، من به همراه ده مقام ارشد سابق آمریکا به ملاقات نخست وزیر مالکی رفتیم. این یکی از مأیوس کننده ترین ملاقاتهایی بود که من در آن شرکت داشته ام. نخست وزیر به ما یک توضیح نیمساعته از نقطه نظراتش در باره سیاست خارجی عراق تحویل داد که اساس آن این بود که عراق در موضوعات منطقه ای و بین المللی باصطلاح «بیطرف» است.
او به ما گفت: «ما زندگی می کنیم و اجازه می دهیم بقیه هم زندگی کنند. ما در امور سایر کشورها دخالت نمی کنیم و نمی گذاریم دیگران در امور ما دخالت کنند». با توجه به حمایت آشکار عراق از اسد و روابط بیش از حد نزدیک با حاکمان ایران – دو رژیم از نامشروع ترین و سرکوبگرترین رژیم های جهان – چنان ادعای احمقانه و مضحکی فراتر از مسخره است و اگر بصراحت صحبت کنم، با توجه به فداکاری عظیم ما ظرف ده سال گذشته، توهین آمیز بود.
از سال 2009، رهبران مطلع در خاورمیانه نسبت به احتمال اینکه گرایش مالکی به رژیم ایران، عراق را به مسیر نادرستی بکشاند هشدار دادند. متأسفانه، آنها به نظر می رسد برغم همه تلاشهای ما، تا کنون حق داشته باشند.
در جریان سفر اخیرش به منطقه، وزیرخارجه جان کری بدرستی این نگرانی را ابراز داشت که عراق در بسیاری از موضوعات، «صرفاَ ما را به دنبال خودش می کشد».
شاید مورد توجه ترین نمونه ای که ما راهمان را از عراق جدا می کنیم، به دلیل اصلی که امروز به خاطر آن در اینجا جمع شده ایم، قابل تعمیم است و آن یک اکراه جهانی از شراکت نامطوب مالکی در یک فضاحت حقوق بشری رشد یابنده در عراق است.
زمان صراحت فرا رسیده و زمان آن رسیده است که ما واقعیت ها را از دروغها در مورد پناهندگان اشر ف و کمپ لیبرتی تفکیک کنیم.
کسانی که ما قول دادیم از آنها حفاظت کنیم، کسانی که حق برخورداری از عدالت را دارند، کماکان در شرایط وخیمی بسر می برند. آنها کماکان بی خانمان هستند، حقوقشان ضایع شده و تحت تهدید مستمر حمله و قتل، در بازداشت بسر می برند زیرا آنها به امید آینده بهتری برای میهنشان در همسایگی عراق دارند.
برغم تعهدات آمریکا، قول های عراق و تعهد جامعه بین الملی برای حفاظت از این پناهندگان بدون سلاح، یک بحران انسانی دهشتناک و غیراخلاقی در جریان است در حالی که جهان با بی تفاوتی شوکه کننده ای واکنش نشان داده است.
من فکر می کنم خیلی کمک کننده خواهد بود که ما بازبینی کنیم که ما چگونه به وضعیتی که امروز در آن هستیم رسیدیم. تا بروشنی واقعیت ها را درک کنیم و سپس بر اقداماتی که باید صورت گیرند تا این وضعیت شرم آور را تصحیح کنیم، خط تأکید بکشیم.
در سال 2008، دولت ایالات متحده یک قرارداد وضعیت نیروها را با دولت عراق امضا کرد. پس از خروج نیروهای آمریکا در سال 2009، «مسئولیت حفاظت» از پناهندگان کمپ اشرف به عراق واگذار شد، مسئولیتی که مالکی تعهد داده بود، انجام دهد.
از زمانی که حفاظت را تحویل دادیم چه اتفاقی افتاد؟ این ها فاکت ها هستند:
فاکت: این پناهندگان مستمراَ مورد اذیت و آزار روانی و فیزیکی، خشونت و تهدید خشونت هم توسط مقامات عراق و هم مزدوران رژیم ایران قرار گرفته اند.
فاکت: در 28 و 29 ژوییه 2009، ارتش عراق یک حمله تحریک ناشده را علیه کمپ صورت داد که 11 نفر را کشت و 500 تن را زخمی کرد. این حمله زمانی صورت گرفته که وزیر دفاع آمریکا در حال بازدید از بغداد بود و این اقدام یک توهین تلخ توسط سران حکومت عراق بود که رژیم ایران را خشنود سازند.
فاکت: در 8 آوریل 2011، در آستانه سفر مالکی به تهران، نیروهای امنیتی عراق با خودروهای زرهی و سایر خودروهای رزمی وارد کمپ اشرف شدند، تجیهزاتی که ایالات متحده به آنها داده بود،. این حمله هم کاملاَ تحریک ناشده بود. ارتش عراق در اطراف کمپ موضع گرفت و حمله خودش را شروع کرد. 36 تن از ساکنان غیرمسلح را کشت و 345 تن را زخمی کرد.
فاکت: سال گذشته، دولت عراق بسته شدن کمپ اشرف را اعلام کرد. اصرار دولت عراق برای جابجایی همراه با تضمین های آن و تضمین های ما و نیز ملل متحد بود که جابجایی آنها از کمپ اشرف به کمپ سابق لیبرتی در خارج بغداد با دقت انجام خواهد شد و این کمپ آماده خواهد بود که آنها در یک شرایط امن، بهداشتی و مناسب پذیرا گردد و از آنجا پناهندگان به کشورهای سوم به شیوه ای سریع و منظم منتقل شوند. فاکت: جامعه بین المللی کارش را انجام نداده است.
3100 ساکن درکمپی که به نحو متناقضی کمپ لیبرتی خواننده می شود – که به عنوان کمپ حریه – شناخته می شود، ولی مناسب تر و دقیق تر است که آنرا «کمپ ننگ و شرم» بخوانیم در شرایط فضاحت بار و سرکوبگرانه ای زندگی می کنند و از رسیدگی های پزشکی مناسب و حقوق قانونی خود محرومند.
کمپ حریه بیشتر یک زندان است تا یک کمپ.
فاکت: این قول که جابجایی ساکنان به کمپ لیبرتی با انتقال سریع به کشورهای سوم دنبال خواهد شد تا کنون به یک دروغ دیگر تبدیل شده است.
از زمان انتقال از اشرف به لیبرتی، تعداد بیشتری از کسانی که به خارج منتقل شده اند، کشته شدند، در حقیقت، 9 پناهنده کشته شده اند و 100 تن زخمی شده اند در حالی که تنها 7 تن به خارج عراق منتقل شده اند.
و اخیراَ، تنها چند هفته پیش، کمپ حریه – و بخاطر داشته باشید ما در باره یک کمپ پناهندگی صحبت می کنیم که تحت نظارت و مسئولیت ملل متحد است – مورد حمله موشکی قرار گرفت.
من مطلع شدم که نه سفیر آمریکا در عراق و نه نماینده ویژه ملل متحد برای عراق، مارتین کو بلر، از زمان حمله از قرارگاه بازدید نکرده اند زیرا به آنها «توصیه شده است که شرایط بیش از حد خطرناک هستند». و این بخوبی نکته مورد نظر را دقیقاَ مطرح می کند.
در چهار هفته ای که از حمله می گذرد، دولت عراق هنوز اجساد آنهایی را که در حمله اخیر کشته اند بازنگردانده است.
هر روزی که می گذرد، تهدید حملات موشکی و حملات بیشتر و بالا رفتن تلفات بیشتر می شود.
این برای من درد آور است که بگویم بخش عمده ای از این مشکل، این است که ایالات متحده رهبری معمول خودش را که ما معمولاَ در مورد جنایت ضد انسانی از این قبیل اعمال می کنیم، اعمال نکرده است.
گروهی که موجب وحشت و مورد کینه رهبری رژیم ایران است و توسط عراق مورد بدرفتاری قرار گرفته است، دودل هستیم و تردید می کنیم. فقط به خاطر این که آنها معتقد به یک ایران مدرن، دموکراتیک و غیراتمی هستند که با همسایگانش در صلح است.
یک چیزی بطور وحشت آوری در مورد این تصویر نادرست است. این امر, مرا به یاد این گفته ادموند برک, می اندازد در موارد متعددی نقش آمریکا را در جهان رقم زده است: «تنها چیزی که برای پیروزی شیطان لازم است، این است که افراد خوب کاری نکنند».
بیش از سه سال و نیم پیش، یک دختر زیبای 18 ساله ایرانی، ندا آقا سلطان، یک نوازنده موسیقی آرزومند و عکاس در خیابانی در تهران ایستاده بود. و معلم موسیقی اش همراه با او به تماشای یک تظاهرات عظیم علیه انتخابات تقلبی ایستاده بودند. هرچند او هیچ جرمی را مرتکب نشده بود و غیر مسلح بود و هیچ خطری هم برای کسی نداشت، و فقط آرمانهایش را داشت، یک تک تیرانداز از یک پشت بام در همان نزدیکی او را هدف قرار داد.
من نمی دانم قاتل او چه شد ولی شرط می بندم که تاریخ نشان خواهد داد که ندا و پیام های تلفنی موبایل و تصاویر الکترونیکی و پیام های اینترنتی که آرمان های اورا بیان می کردند و زندگی او را تعریف می کردند، بسیار قوی تر از جلادان و تفنگهایی بودند که تلاش کردن امیدهای اورا به سکوت بکشانند.
این آینده ای است که ما به آن وارد می شویم. آینده ای که به رژیم ایران اخطار خواهد داد که «روزهای آنها به شمارش افتاده اند. نه بخاطر محکومیت و اراده جامعه بین المللی که اصرار خواهد ورزید رژیم ایران از قانون بین المللی تبعیت کند. روزهای آنها به شمارش افتاده است زیرا مردم شما از خواسته خود برای دولتی که منعکس کننده امید و آرمانهای مردمی باشد که میخواهند آزاد باشند، دست برنخواهند داشت».
تحقق آن امیدها و آرمانها مبتنی بر ایجاد یک اپوزیسیون متحد، با پرنسیپ، شجاع و سازمانیافته صلح جو است. اپوزیسیونی که بتواند هم روی قلب مردم و هم روی فکر آنها تأثیر بگذارد. اپوزیسیونی که شور و اشتیاق و اعتقاد آنها را به هم وصل کند تا تضمین کند که نه تنها بهار به ایران بازمی گردد، بلکه آن بهار به یک فصل پایدار صلح و خوشبختی، شکوفا می گردد.
ثبات جهانی که امنیت و شکوفایی آمریکا به آن متکی است، نمی تواند بدون یک آمریکایی که به تعهدات خودش پایبند است و به ارزشهای خودش عمل می کند و به قول خودش وفا می کند، قابل دسترس نخواهد بود. اگر ما این کار را نکنیم، پس چه کسی خواهد کرد؟
ما می توانیم و باید و من معتقدم که ما این کار را خواهیم کرد.
پاتریک کندی
میخواهم نامه یی از طرف سناتور ” لوین “ بخوانم که در مورد هر دو موضوع عدم گسترش سلاح اتمی، و بحران های انساندوستانه در زمینه آزادی است که ما امروز در مورد آن بحث میکردیم، چون من فکر میکنم نامه سناتور ”لوین“ که میزبان برنامه امروز ما ست، پژواک صدای دیگر نامه ها و پیامهای فرستاده شده از طرف سناتورهای دیگر نیزهست.
من فقط به جملاتی از نامه کامل او اشاره می کنم : «حدود 3000 تن ساکنان کمپ لیبرتی مخصوصا در همکاری با ایالات متحده آمریکا و سازمان ملل در جهت انتقال نهایی به خارج از عراق، اکنون (درلیبرتی) در شرایط آسیب پذیری قرار گرفته اند ».
علاوه بر این، آقای ” انتونیو گوترز “، رئیس کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در زمان حمله 9 فوریه به کمپ لیبرتی گفت ساکنان کمپ پناهجو هستند و تحت حفاظت قوانین بین المللی هستند.
بیایید سعی کنیم که تجزیه و تحلیل نهایی را در این مورد بفهمیم، و آن این استکه، ما در چه جایی قرار داریم؟ آمریکا کجاست؟ سازمان ملل متحد در مورد حفاظت پناهندگانی که هدف زندگی شان چیزی نیست بجز اینکه سرنگونی رژیم تهران را ببینند کجاست؟
به بیان دیگر، شما میتوانید یک مبارزه سیاسی بزرگتر را در مبارزه ساکنان کمپ لیبرتی ببینید. چون اگر شما نتوانید جان کسانی را حفظ کنید که همه چیز خود را در خطر گذاشته اند تا تابش روزهای جدید در ایران را ببینند، پس چه کسی را ما میتوانیم حفظ کنیم؟
ما چگونه میتوانیم از سیاستمان در قبال ایران دفاع کنیم، اگر ما نتوانیم جان همان کسانی را نجات بدهیم که رژیم ایران گفته که تهدید موجودیت و بقای آن میباشد.
اکنون زمان آن است که بفهمیم که هنوز قصد واقعی خودمان را نشان نداده ایم، چرا که اگر چنین بود ما به سرعت این پناهندگان را که در یک کمپ محصور شده اند سریع به کمپ اشرف برمیگرداندیم، جایی که حداقل از میزانی از حفاظت بیشتر برخوردارند.
سئوال این است که چه باید بکنیم؟ ایالات متحده آمریکا گفته است که کمپ لیبرتی را یک جای امن ارزیابی نمیکند. نمایندگان ملل متحد، و مارتین کوبلر حتی حاضر به بازدید از کمپ لیبرتی نیستند ولی کماکان این فرد مسئولیت امنیت ساکنان در کمپ لیبرتی را به عهده دارد، چه طنز آمیز.
اما البته ما نباید تعجب کنیم، چرا که این همان مارتین کوبلری هست که آشکارا به جهان و ساکنین کمپ لیبرتی دروغ گفت وقتی که گفت این یک کمپ امن است و اینکه وجهه خودش و ملل متحد را در جریان امضای یادداشت تفاهم برای اینکه همه نفرات را از اشرف به لیبرتی منتقل کند، گرو گذاشته است.
ما اکنون به دلیل استعفای یک مقام دیگر ملل متحد می دانیم که کوبلر دروغ گفته است ولی کماکان او موضع خودش را بعنوان یک میانجی و مذاکره جو برای امنیت و حفاظت پناهندگان در کمپ لیبرتی را علیرغم چنین سابقه ای حفظ کرده است.
در ضمن آیا باید هیچ نگران این باشیم که همسر کوبلر سفیر آلمان در عراق است و منافع مشخصی در حفظ و حراست از مناسبات و روابط خودش با سران حکومت عراق دارد و کماکان همسر وی، بجای اینکه برای حراست از پناهندگان قیام کند، دارد با همان دولتی زد و بند میکند که مسئول حمله به کمپ هست که در 9 فوریه اتفاق افتاد.
بنابراین من به همه اعضای کنگره آمریکا و مجلس سنا و همه مشاورین آنها میگویم، بهتر است که موضع مشخص علنی همین الآن در رابطه با این موضوع داشته باشید، زیرا بدانید که اگر حمله بعدی اتفاق بیفتد، هیچکس نمیتواند از آن فرار کند. هیچکس نمیتواند بگوید که نمیدانستم که تهدیدی علیه جان پناهندگان غیر مسلح و بیدفاع در یک کمپی که آمریکا به آنها قول حفاظت داده بود وجود دارد.
بگذارید با خود پیمان ببندیم که هرآنچه که در سال گذشته اتفاق افتاد را به خاطر بسپاریم و نگذاریم که اشتباهات گذشته تکرار بشوند. پیمان ببندیم که سال آینده به همین مکان بیاییم برای جشن گرفتن یک نوروز دیگر هنگامی که ما به یکدیگر یادآوری کنیم که چه سال پرباری را پشت سر گذاشتیم و تغییر رژیم و آزادی مردم ایران محقق شده باشد.