کریستیان سیمرمن: رئیس دفتر حقوق بشر و امور اقلیتها در برلین:
به نمایندگی از کمیته آلمانی همبستگی برای ایران آزاد به شما در این کنفرانس خیلی مهم خوش آمد میگویم. در کنار من اندی یآوخ نشسته است که عضو هیئت رئیسه مجلس ایالتی برلین است. من کریستیان سیمرمن عضو هیئت رئیسه DSFI هستم و باید عذرخواهی رئیس مان آقای اتوبرنهارد را نیز اعلام کنم که نتوانست در این جلسه شرکت کند. من همچنین به آقایان گونتر فرهوگن، کمیسر پیشین اتحادیه اروپا و آقای بومدرا رئیس پیشین حقوق بشر یونامی در عراق خوش آمد میگویم. ما خوشحال هستیم که امروز آقای بومدرا در میان ما هستند و میتوانند بما درباره آنچه که اتفاق افتاده اطلاعات بدهند، وقایعی که قرار است ما در مورد آنها صحبت کنیم.
اکنون 56 روز از تهاجم وحشیانه ای که صبح و در حال خواب به ساکنان کمپ لیبرتی انجام شد می گذرد، علیرغم گذشت 56 روز تا امروز هیچ اقدامی نشده است، کوچکترین امکان امنیتی ایجاد نشده و هیچ تلاشی برای تخلیه این افراد از آنجا وجود ندارد و به این دلیل است که ما باید اینجا جمع بشویم و فشار بیاوریم با گفتار و عمل مان به دولت آلمان، به سازمان ملل و به کمیساریای عالی پناهندگان فشار بیاوریم تا این افراد در آنجا به امنیت برسند.
طاهر بومدرا:
مایلم در ابتدا با معرفی خودم آغاز کنم. من رئیس پیشین دفتر حقوق بشر یونامی و نیز مشاور پیشین نماینده ویژه دبیرکل (ملل متحد) در عراق هستم. شغل من نظارت بر وضعیت حقوق بشر در عراق بطور عمده بود. و نیز پیش از پیوستنم به سازمان ملل، مدیر منطقه ای برای رفرم مجازات و زندان در خاورمیانه و شمال افریقا بودم. در نتیجه در این پست در زمینه معرفی رفرم هایی مبتنی بر رعایت حقوق بشر در زندان های خاورمیانه و شمال افریقا بسیار تلاش کرده ام.
پس در حقیقت وقتی از وضعیت حقوق بشر در عراق سخن می گویم، موضوعی است که بطور متمرکز و اساسی بر روی آن کار کرده ام. و امروز فرصت بسیار خوبی است که شما را در تجاربی سهیم کنم که در طول سه سال و نیم در تلاش برای کار در جهت حفظ و برقراری قانون و حقوق بشر در شرایط پس از جنگ (در عراق) که همه از آن آگاهید بدست آورده ام.
در زمان واگذاری کمپ در ژانویه2009 به مقامات عراقی شرایط واقعی در کمپ اشرف به شدت حاد شده بود استانداردهای حقوق بشری و مبانی انساندوستانه ای وجود دارند که توسط نیروهای امریکایی مراعات می شدند، و دسترسی به خدماتی از جمله خدمات پزشکی، اموری که نیروهای امریکایی همواره تسهیل می کردند. در همان روز اولی که عراقی ها کنترل کمپ اشرف را بعهده گرفتند، رسماً اعلام کردند –و این ثبت شده است- که سیاستی را پیش خواهند گرفت که زندگی را برای ساکنان اشرف غیرقابل تحمل کنند. چنین مصوبه ای از سوی شورای وزیران (عراق) وجود. داشت: هرکسی – هر فردی یا هر سازمانی – که با اشرف کار، همکاری و یا معامله کند، بر اساس قانون ضد تروریسم با آن برخورد خواهد شد. اینچنین بود که آنها اقدام به ممنوع ملاقات و دیدار خبرنگاران، سازمان های غیردولتی، نمایندگان پارلمان ها از اشرف کردند و در حقیقت حتی دیپلومات ها هم برای بازدید از اشرف ممنوع شدند. از سوی سازمان ملل من فردی بودم که معمولا برخی از بازدیدهای دیپلوماتها را برای اهداف کنسولی، نه اهداف نظامی، و صرفا اهداف کنسولی تسهیل می کردم.
از همان ابتدا عراقیها اعلام کردند که حضور مجاهدین خلق در عراق را پایان خواهند داد. چگونه باید این کار انجام شود؟ هدف بستن کمپ اشرف و جابجایی ساکنان به مکان دیگری است. تعدادی از این مکان ها در طول سال2011 ذکر شدند. و در پایان موضوع به انتخاب کمپ لیبرتی ختم شد. کمپ لیبرتی یک پایگاه سابق نظامی، پایگاه امریکایی بود که در سوم دسامبر 2011 متروک، تخریب شده و کاملا رها شده بود.
وقتی امریکایی ها عراق را ترک کردند، سربازان عراقی در حقیقت در حضور من در حال غارت و تخریب کمپ لیبرتی بودند. بدین ترتیب من بهمراه کارمندان کمیساریای عالی پناهندگی شاهد تخریب کمپ (لیبرتی) بودم. وقتی گزارش کردم که کمپ (لیبرتی) برای استقرار 3200 نفر از ساکنان اشرف مناسب نیست به من گفته شد که ”لازم است بیش از این مثبت باشم. گزارش منفی.......سازمان ملل قابل قبول نیست. بویژه که سازمان ملل در عراق است تا به دولت عراق کمک کند. پس گزارش منفی کمکی نمی کند باید مثبت گزارش کرد“.
چگونه می شود مثبت گزارش کرد؟ این امر در حقیقت با دستکاری گزارشها و عکسها صورت می گیرد و شما خواهید فهمید که عکس هایی که توزیع شدند حقایق کمپ لیبرتی را منعکس نمی کنند. این عکسها بطور بسیار دقیقی برگزیده شده بودند. و هدف از آنها در گام اول متقاعد ساختن اشرفی ها به اینکه کمپ لیبرتی قابل زیستن است و در گام دوم متقاعد ساختن جامعه بین المللی به این بود که استانداردهای انساندوستانه در کمپ لیبرتی رعایت شده اند. و ما باید توجه بین المللی را از برخی حقایق کمپ لیبرتی مانند موضوع امنیت کمپ دور نگاه داریم.
اولین ارزیابی که ما از کمپ لیبرتی داشتیم ارزیابی امنیتی بود. ارزیابی امنیتی بر ضربه پذیری کمپ بویژه از طریق حمله هوایی، حمله موشکی تأکید می کرد. آن گزارشها هرگز علنی نشدند.
سپس دومین گزارش بعنوان ارزیابی مربوط به استانداردهای انساندوستانه –حقوق بشری و معیارهای انساندوستانه- از کمپ وجود داشت. در این گزارش توجه جدی به این امر صورت گرفته بود که چگونه باید جامعه بین المللی را متقاعد ساخت که کمپ لیبرتی استانداردهای بین المللی را مراعات می کند. متخصص سرپناه سازی نامیده می شد، استخدام شد و متأسفم بگویم که او با پول مالیات های شما استخدام شده بود. او به بهای گزافی استخدام شده بود تا شرایط (کمپ لیبرتی) را ارزیابی کند. او آمد و دو هفته ای را در بغداد سپری کرد. او شرایط را ارزیابی کرد. و به این نتیجه رسید که کمپ (لیبرتی) استانداردهای مورد نیاز را برآورده نمی سازد. بجای اینکه به....... گفته شود که این ارزیابی متخصص است، یونامی اقدام به نادیده گرفتن و پنهان کردن این گزارش و صدور گزارشی از سوی خود، بدون اشاره به گزارش متخصص کرد. آنها (یونامی) تصمیم گرفتند بگویند که کمپ لیبرتی استانداردهای بین المللی را رعایت می کند. همه شما از اطلاعیه مطبوعاتی 31 دسامبر 2011 آگاهید که یونامی تضمین کرد کمپ لیبرتی استانداردهای بین المللی را برآورده می کند.
شما خواهید پرسید چرا باید یونامی چنین کاری بکند؟ چرا باید یونامی جامعه بین المللی را گمراه کند؟ دستورالعمل آشکارا این است که یونامی باید رابطه خوب و دوستانه ای با نخست وزیرکنونی عراق ایجاد کند. جامعه بین المللی باید دولت قوی، پایدار و دموکراتیکی در عراق ببیند. این بهای جنگی بود (که در عراق صورت گرفته بود) پس کسی نباید ببیند که امریکایی عراق را ترک می کنند و هرج و مرج بجای می گذارند.
در نتیجه به ما دستور داده شده بود که به گونه ای مثبت گزارش کنیم. گزارشهای ما که به نحوی نقض حقوق بشر و نقض قانون بودند می باید رقیق شده و تخفیف داده شده می شدند. ما باید همیشه بر پیشرفت امور تأکید می کردیم. و ما نیز چنین می کردیم. حقیقت درباره کمپ اشرف و کمپ لیبرتی این است که با آنها همیشه با پیشداوری بسیار جدی برخورد شده است و باید در حضور شما اعتراف کنم.... وقتی به بغداد رسیدم و پرونده به من ارائه شد رویکرد من به کمپ اشرف بسیار منفی بود. وقتی معرفی شدم به من گفته شد که این پرونده خطرناکی مربوط به گروهی تروریستی است. من نیز شخصا با این گروه به عنوان تروریست برخورد می کردم و اینکه از روی تجربه عملی طی سالیان فهمیدم که مرا گمراه کرده بودند. و ما همه نیز جامعه بین المللی دیپلوماتیک در بغداد را گمراه کرده بودیم، زیرا آنها را بطور هفتگی در جریان امر قرار می دادیم.
یونامی بطور جدی دچار پیشداوری است. پیشداوری ما برمی گردد به ابتدایی که دیدبان حقوق بشر گزارش بحث انگیزی صادر کرد. سپس گزارش دیگری بنام گزارش ”رند“یک گزارش فرمایشی امریکایی بیرون آمد. ما از این گزارشها بعنوان ابزاری برای گمراه کردن جامعه بین المللی استفاده می کردیم. حقیقت این است که وقتی دیپلوماتهای جدیدی به بغداد می رسیدند یونامی آنها را در مورد وضعیت اشرف در جریان قرار می داد. و ما نیز به آنها گزارش می کردیم که در اینجا یک گروه تروریست هست که با آن باید این چنین نیز رفتار کرد. و روزها، هفته ها، ماهها و سالهایی که بعنوان مسئول این پرونده سپری می کردم، به من اثبات کردند که هر آنچه از سوی اشرف، از سوی اشرفی ها می آمدقابل اعتماد بود و هر آنچه که از سوی مقامات عراقی به من می رسیدند، سوال برانگیز بود. و این امر برمی گردد به حمله به اشرف در ژوئن2009. من در آن روزها مأموریت حقیقت یابی را برعهده داشتم. آنچه را که در صحنه یافته بودم، گزارش کردم و یونامی گزارش را تا آنجایی رقیق کردکه در آن حتی از ”تجاوز“ یا ”حمله“ نام نبردیم، بلکه آن را ”برخورد“ نامیدیم. چگونه جمعیتی خلع سلاح شده با ارتشی برخورد می کند؟ این زبانی بود که در مورد اشرف بکار می بردیم.
درحمله هشتم آوریل (2011) با 36 کشته، متأسفانه من کسی بودم که به آنجا اعزام شدم تا اجساد را بشمارم و پیش از آغاز کار شمارش اجساد، با بالاترین مقامات مسئول در مورد کمپ اشرف یعنی مشاور امنیتی (عراق) گفتگو کردم. به او گفتم هم اکنون حمله ای در جریان است او به من گفت، ” هیچ اتفاقی نیفتاده است“ به او گفتم، ”تا بحال 22 نفر کشته شده اند.“ آن روز صبح جمعه، هشتم آوریل 2011 بود. به او گفتم ”ما باید حمله را فوراً متوقف کنیم.“ او گفت ” اتفاقی نیفتاده است“ در حالیکه 22 نفر کشته شده بودند تا بعدازظهر تعداد کشته ها 34 نفر بود. این یک حمله واقعی و برنامه ریزی شده بود که بعنوان کشتاری غیرقانونی شناخته می شود. اما بجای نامیدن آن به عنوان کشتاری غیرقانونی و غیرمجاز یونامی از کلمات رقیق شده ای همانند بکارگیری مفرط قهر از سوی پلیس استفاده می کند. این خود به نوعی نشان پیشداوری است.
شما همه می دانید که تصمیم گیری سیاسی، بر بستن کمپ اشرف و اخراج اشرفی هاست، اما طعنه آمیزتر از آن، هدف اخراج اشرفی ها نیست، بلکه دستگیری رهبری (اشرف) است. حدود 200 حکم دستگیری صادر شده است برخی از آنها در تهران، بقیه در بغداد.
.... بی توجه به آنچه که روی دهد، رهبری (اشرف) دستگیر خواهد شد. و هر دو، هم یونامی و هم دولت عراق ”معتقدند که وقتی رهبری دستگیر شود، بقیه افراد در همه جهات ناپدید خواهند شد. و این نیز این چنین که ما در طی جابجایی دو محل مهیا کردیم. ما هم کمپ لیبرتی و هم هتل دیگری در بغداد، هتل الیمامه را آماده کردیم با این یقین که روند جابجایی هرج و مرجی را ایجاد می کند و افراد آغاز به دویدن به هر سویی می کنند، آنهایی که........، به هتل الیمامه، و آنهایی که در همبستگی با مجاهدین خلق......
به کمپ لیبرتی منتقل خواهند شد و شما میدانید هیچکس کمپ را ترک نکرد و هتل الیمامه تا همین امروز خالی ماند و هیچکس به الیمامه نرفت.
بنابراین اکنون تمام فشار روی این متمرکز است که زندگی را در کمپ لیبرتی غیرقابل تحمل کنند
اما این را میگویم که هم اکنون حمله محتمل است و هرلحظه امکان آن وجود دارد، مانند حمله 9 فوریه که در باره آن میدانیم. این موضوعی تمام شده نیست
از توجه شما بسیار متشکرم.
گونتر فرهویگن: فرهویگن: معاون پیشین کمیسیون اروپا
این اولین بار نیست که در زندگی سیاسی ام همراه با دیگر شخصیت ها برای انسان ها و سازمان هایی که توسط رژیم های سرکوبگر تحت تعقیب قرار می گیرند تلاش می کنم. دلیل این کار که چرا افرادی مثل من به اینگونه تلاشها دست می زنند همیشه یک چیز بوده، ایجاد یک وجدان عمومی که نظاره گر باشد تا آنهایی که قدرت در دست دارند نتوانند هرکاری که دلشان بخواهد با کسانی انجام دهند که زیر سرکوب آنان هستند. در واقع ایجاد یک دیوار حفاظتی نامرئی برای افراد تحت ستم، کاری که در اغلب موارد هم موفق بوده است. این کار حتی در رابطه با کنگره ملی آفریقا و رزمندگان افریقای جنوبی هم موفق بوده است. این کار حتی در رابطه با کنگره ملی آفریقا و رزمندگان افریقای جنوبی هم موفق بود، افرادی که از قضا – این چیزی است که می خواهم به یاد بیاورم در حضور خبرنگاران حاضر – تا دهه1990 توسط دولت و احزاب آلمان به عنوان تروریست شناخته می شدند. حال باید پرسید چرا اینگونه است ؟ دلیل این است که هنوز به اندازه کافی افکار عمومی بسیج نگردید، تا علاقه و تلاش نشان داده و به دولت عراق و رژیم ایران فهمانده شود که دنیا نظاره گر ماجرا است و اجازه نخواهد داد که یک نقض حقوق بشر گسترده انجام گیرد. همانطور که گفتم هنوز موفقیت حاصل نشده که این تلاش ایجاد گردد نه در امریکا نه در اتحادیه اروپا و نه بطور اخص در آلمان. چرا؟ من مدت زیادی در این باره فکر کرده ام. یک چیز کاملا روشن است اشرفی هایی که مجبور شده اند به لیبرتی بروند یک فاکتور مزاحم هستند. به زبان آلمانی یک "مورد مزاحم" ولی آنها چرا مزاحمت می کنند؟ آنها اولا مزاحم دولت عراق هستند که تحت نفوذ ملاهای ایران است. اگر دوستان امریکایی مان می خواستند بالانس قدرت در خاورمیانه را به نفع رژیم آیت الله ها تغییر بدهند، آنها نمی توانستند کاری بیشتر از تهاجم به عراق و آنچه در آنجا انجام دادند، انجام دهند.
حاکمان ایران هم که کمپ اشرف ترجمان قابل رؤیت وجود یک اپوزیسیون قوی، دموکراتیک و دارای قدرت عمل را می بینند و از آن در هراس هستند. و خلاصه مهمترین کشورهایی که می خواهند فکر کنند که در عراق یک دموکراسی باثبات و کارآمد در حال شکل گرفتن است، "آنها می خواهند این را باور کنند"! و آن دسته از سیاستمدارانی در آلمان که اعتقاد دارند می توان با ملاهای تهران مراودات سیاسی کرد و بنابراین نباید آنها را رنجاند. این نوع تفکر است که در برلین تا بالاترین دوایر حکومتی حاکم است.
خوب، اگر شما از دولت آلمان سئوال کنید، شما موضع گیری استانداری را دریافت خواهید کرد، هرجا که سئوال کنید چه در اداره صدراعظمی، چه در وزارت خارجه و چه در پارلمان آلمان هرجا بپرسید شما همواره موضع گیری یکسانی را دریافت می کنید. موضع گیری هائی که ظاهرا منبع اش یکی است. به طور مظنونی معادل آنچه که وزارت اطلاعات رژیم ترویج می کند. و آنجا سازمان بدنام شود و به عنوان آن چیزی که هست به رسمیت شناخته نمی شود: یعنی تنها آلترناتیو دموکراتیک که ما می توانیم در ایران اساسا به لحاظ سیاسی روی آن حساب کنیم.
هورست تلچیک مشاور هلموت کهلو رئیس پیشین کنفرانس مونیخ
من فقط در رابطه با وضعیت کمپ لیبرتی می توانم این را بگویم که من همواره هرگونه سوء تفاهمی را در مورد اتفاقاتی که در آنجا رخ می دهد منتفی می دانم. شما می دانید که در آنجا از3000 عضو گروه مقاومت خواسته شد که از کمپ اشرف به کمپ لیبرتی نقل مکان کنند، با این تائیدیه که حتی المکان هر چه سریعتر از آنجا به اروپا و یا به آمریکا مهاجرت کنند. این نقل مکان بر طبق گفته های کوبلر عملی شد که می گفت وضعیت کمپ لیبرتی طبق استانداردهای بین المللی است ولی مشخص شد که این صدق نمی کند، حداقل شرایط امنیتی را ندارد. با توجه به اولین تهاجم موشکی به کمپ لیبرتی از خود سوال می کنم چرا این سه هزار نفر اصلاٌ مجبور شدند به جایی در حدود 100 کیلومتر دور تر نقل مکان کنند و سپس در آنجا تمام پروسه انتقال را صورت دهند، کاری که به همین شکل در کمپ اشرف قابل اجرا بود، یعنی در جایی که میتوانست دارای امنیت زیادی باشد و این هم امری مسجل است که مسائلی که در حال حاضر در لیبرتی صورت می گیرد برای سالیان به طول خواهد انجامید. ماهها طول خواهد کشید که اصلاٌ تصمیم گرفته شود چه کسی به کجا مهاجرت کند البته همیشه پیش قضاوت هایی در باره جنگجویان مقاومت وجود دارد و فکر میکنم این موضع من و ما نیست که در مورد عملکرد جنگجویان مقاومت در مقابل رژیمی ناعادلانه ارزیابی دهیم. این جمعیت از نظرمن قبل از هر چیز یک جمعیت انسانی است که در خطر جانی قرار گرفته اند و این مسئله برای من به طور خلص یک وظیفه انسانی است که به این انسان ها کمک کنم. این بدین معنی است که در کشوری مانند عراق با یک رئیس دولت که نزدیکی و روابطش با رژیم ایران مشخص است، نمیتواند امنیت را تضمین کند، که بیشتر نه میخواهد و نه میتواند از کمپ حفاظت کند
برند هویسلر : نایب رئیس و سخنگوی حقوق بشر کانون وکلای برلین
بله بنابراین من فکر میکنم که این مشخص است که از زمان جنگ عراق در ده سال پیش موضوع بر سر نقض فاحش حقوق بشر در قبال کمپ اشرف است در پشت صجنه یک قلب موضوعی صورت گرفته که امروزه نیز شاهد آن هستیم و این خط سرخ تمام داستان وجود دارد و اگر اینجا سوال شود چگونه میتوان چنین چیزی باشد که یک کارمندی مثل کوبلر، یک آلمانی، کسی که از کشوری می آید که خود این کشور تاریخی دارد که ما می دانیم که در ابتدای نسل کشی همیشه در اول کار فراخوان به کشتار می آید و سپس خراب کردنهای بعدی، این داستانی است ادامه دارد. مادامیکه این قلب کردن موضوع علی رغم سه حکم دادگاه اتحادیه اروپا در لوکزامبورگ ادامه دارد، به نحوی غیر قابل تصور واقعا هیچ چیز تضمینی وجود ندارد. این مشکل این است که چگونه انسان میتواند در این شرایط هنوز دفاع کند؟ امکانات دفاعی در کجا هست؟ مطمئنا یکی از امکانات دفاعی حقیقت است و سلاح دیگر قانون است، چرا که قانون درست به حقیقت نظر دارد و کل این داستان دروغ بایستی که عیان شود و البته دو اهرم وجود دارد، یک اهرم در اینجا در آلمان ما یک قانون خلقها را داریم که بر طبق آن دادستانی فدرال مجرمین مخفی که بر طبق کتاب قانون خلق ها در اینجا آلمان و در خارج هم در زمانی که آلمانی هم نباشند و قربانیان غیر آلمانی و یک اقدام خلص خارجی علی رغم آن قابل تعقیب است و موضوع دیگر البته اینکه ما یک دادگاه بین المللی داریم. ما باید به این افتخار کنیم چرا که این دادگاه با یک پیشگامی قوی آلمان در زمان جنگ در سال 1998 در رم به منصه ظهور رسید. همچنین در این مورد نیز بایستی فکر شود، همچنین شاید در جهت اینکه ما یک کرسی در سازمان ملل داریم و حتی تا شورای امنیت، در آنجا باید ممکن باشد که در آنجا در این دادگاه که درجات مختلفی برای چنین چیزهایی وجود دارد یک پروسه تحقیق را به جریان انداخته شود. در این مورد مایلم که البته در این باره چیزی گفته شود که ...تا چه حدی شرکت افرادی که مصونیت سازمان ملل را دارند مورد اگر آنان در موارد مشخصی زیاده روی کرده باشند مورد تحقیق قرار میگیرند؟ مادامیکه آنان با توجه به اطلاعات مشخص از اقدامات امنیتی مشخص خودداری کرده اند. من میتوانم به شما بگویم که مبنای پیمان رم خیلی صریح است و خیلی گسترده.
در جهتی دیگر ما هیچ چیز از مصونیت کارمندان سازمان ملل نمیدانیم و از این جهت بنابراین پنانسیل بالقوه تهدید موجود از این زاویه را نه منتفی بدانم و نه بدون استفاده بگذارم. این توصیه من است که نمیتوان خیلی در مورد این چیز و آن چیز گفته شود اما محور اصلی مسئله حقیقت است، چه در ارگان های خبری تا فشار لازم را ایجاد کند و همچنین در قضائیه تا اینکه تحریمهای لازمه به اجرا درآورده شود.
اندی یاوخ: عضو هیات رئیسه مجلس برلین از حزب سوسیال دموکرات
اجازه بدهید که من خیلی کوتاه به دو سه نکته اشاره کنم قبل از اینکه نتیجه گیری پایانی این کنفرانس را بگویم. این همواره باعث خشم من شده است که چقدر کم هستند سیاستمداران شاغل که مارا همراهی کنند.
اکنون میخواهم به یک نکته دوم بپردازم. ما همواره از کمپ اشرف صحبت میکنیم . اشرف ولی یک کمپ نیست بلکه آنجا یک شهر بود. بله این متفاوت است وقتی که ما از یک جامعه ای صحبت میکنیم که عمل میکند، مکانی که در آن انسانها زندگی خود را سامان میدهند، هرچند که تحت خطر قرار دارند. اما وقتی که کمپ اشرف یا طوری که من همیشه میگویم شهر اشرف مورد حمله قرار میگرفت، مهاجم باید چهره خودرا نشان میداد. آنگونه که در آوریل 2011 و یا در ژوئیه 2009 اتفاق افتاد. آنجا آدم دقیقا میدانست که مهاجم کیست. چرا که مهاجمان نمیتوانستند هویت خود را مخفی کنند. روند رفتن از اشرف به لیبرتی مشخص بود که راه به کجا میانجامد. انسانها را بیشتر در معرض خطر قرار بدهند. در عین حال 3200 نفر انسان در یک اردوگاهی زندگی میکنند با فضای بسیار تنگ و تحت شرایط بد انسانی . همانطوریکه در فیلم دیدیم موقعیت ساکنان بسیار بد شده است. تمام حفاظ های ایمنی برداشته شده است. که با یک حمله موشکی به کمپ ، به سادگی میتوان در کوتاه مدت قربانیان بسیار زیادی گرفت. و این را از قبل میتوان حدس زد. حالا هویت مهاجمان را نمیتوان شناخت. میتوان آن را بالا و پایین کرد و به گردن حزب الله ویا شبیه آن انداخت. عراق به این وسیله چهره خود، اعمال و رفتار ارتش خود را مخفی میکند. انسان میداند که شلیک بیش از 40 موشک به یک منطقه کوچک که هیچ کدام ازآنها به خارج از کمپ اصابت نکرد دانش نظامی پشت این تهاجم را نشان میدهد.
همانطور که آقای فرهوگن گفتند دولت فدرال میتواند خیلی ساده 3200 نفر را به آلمان بیاورد وما امکانات آنرا داریم که به آنها خیلی سریع پناه بدهیم. من هم معتقدم که باید به سازماندهی یک راه حل برای همه ساکنان لیبرتی پرداخت. چرا که هرگروهی که آنجا را ترک کند. خطر برای باقیماندگان در لیبرتی وجود دارد. و به این ترتیب نباید از نظر دور داشت که هدف دولت ایران این است که آنها را نابود کند. چرا؟ بطور روشن باید گفت که این انسانها یک سمبل برای مقاومت ایران و برای دمکراسی در ایران هستند.
14فروردین1392-3آوریل2013