مجاهد اشرفی اکبر شفقت و محدودیتهای پزشکی در اشرف

مجاهد اشرفی اکبر شفقت در بستر بیماری ممانعت های ضد انسانی از معالجات پزشکی توسط کمیته سرکوبگر و عوامل نوری مالکی را چنین افشا میکند.
من اکبر شفقت 2 ساله مبتلا به مریضی سرطان هستم. یک سال و نیم پیش در خرداد ماه عمل جراحی موفقی داشتم. بشکلی که مریضی سرطانم حدوداً برطرف شد. دکتر تجویز کرد که برای تکمیل کارت باید شیمی درمانی کنی. ولی با اومدن این کمیته سرکوب و این گردان حفاظت اشرف که وابسته به نخست وزیری عراق هستند، شرایط برگشت.

بصورتی که از اون روز به بعد دچار مرگ تدریجی و شکنجه های مستمر بودم. شیمی درمانیم که باید در همان ماه اول یا ماه دوم صورت میگرفت، 9 ماه و نیم طول کشید. از اومدن دکتر متخصص و دکتر سرطان به اشرف ممانعت کردند. از اعزام من  بارها که قصد اعزام به بغداد برای شیمی درمانی کردم، ممانعت کردند بصورتی که بعد از 9 ماه و نیم وضعیتم به وضع سابق برگشت. سرطان در درونم رشد کرد و به جایی رسید که درنقطه مرگ قرار گرفتم. این شکنجه گران، این مزدوران، این کسانی که به اسم خدمات پزشکی و به اسم رسیدگیهای پزشکی و دارو و درمان پاشون رو اینجا گذاشته بودند و در ظاهر لباس سفید پزشکی پوشیده بودند، درباطن همان کار را با من کردند وهمون کار رو با مهدی فتحی کردند که با من و امثال ما کردند.
نمونه هایی از نقض حقوق بشر و نادیده گرفتن پایه یی ترین حقوق مریض که اینها انجام دادند مقدارش زیاده که در نامه ها و شکایت نامه هایی که به سازمان ملل و به یونامی فرستادیم در اینجا هست.
حالا صحبت من اینه که چطور 9 ماه و نیم مریض سرطانی رو شیمی درمانی نمی کنید، چطور 8 ماه مریض شیمی درمانی رو که باید رادیو تراپی انجام بشه تا به سلامتی اش برسه انجام نمیدید؟!
اینه کار خدمات درمانی و رسیدگیهای پزشکی و دارو و درمان که شما در حق ساکنان اشرف میدید؟! مگر شما حق دارید که دکتر معالج مریض رو، دکتر متخصص و دکتر سرطان مریض رو بدون اطلاع و بدون اجازه او جابجا کنید و عوض کنید؟! این حق رو کی به شما داده؟!
 ولی من میدونم که اینها دکتر نیستن! چرا این حرف رو میزنم؟ چون 14 سال تو زندانهای مخوف رژیم، رژیم خمینی و رژیم خامنه ای، رژیم ولایت فقیه، درزندان اوین و گوهر دشت بودم. انواع مختلفش رو دیدم.
اگر اینها هم همان کارها را می کنن همجنس و هم سنخ همند. این رو نمی تونن انکار کنن چون تنها جایی که همچین سنخی هست یکی این شکنجه گاه عراق جدیده و یکی هم زندانهای اوین و گوهر دشت!
خطاب به تو میگم ای ولی فقیه ارتجاع، تو که فکر می کردی با این اهرم دارو و درمان و خدمات پزشکی ما مجاهدین دراشرف رو می تونی به حساب به زانو در بیاری، می تونی تسلیم بکنی، فکر می کردی کسی مثل من که مریضی و دوا و درمان به اصطلاح حیاتی ترین و نیازمندترین چیزشه، می تونی از این استفاده کنی و به زانو در بیاری، هیهات! هیهات مناالذله! زهی خیال باطل! فکر کردی! افتخار من و تمام مجاهدین سوگند خورده از روز اول این بود که جونشون رو در راه مردمشون و در راه آزادی وطنشون بدن. درراه آزادی مردمشون فدا بکنن. چه افتخاری و چه غرور و چه شرفی بالاتر از این که در راه مردممون خون مون رو و جونمون رو و هرچه داریم رو فدا بکنیم!
دوساله به بیماری سرطان مبتلا هستم و هر روز با درد و رنج اون به اصطلاح دست و پنجه نرم کردم.  اگر فکر می کنی که ما محتاج خدمات درمانی شما هستیم اگر فکر می کنی که ما محتاج دارو و درمان و خدمات درمانی شما هستیم کور خوندی. ما پامون رو اون جا نمیذاریم. این رو مطمئن باش.
بذار بگم و این رو هم بگم، من با قسم یاد می کنم، با تمام وجودم، با تمام پشتوانه اسارتم در چنگالهای رژیم، تعهد میدم که در این زمینه و در این پهنه هم پوزه ترا به خاک بمالیم و پوزه ات را به خاک خواهیم مالید!
بهتره در اونجا را تخته بکنید، بهتره گل بگیرید! بهتره گورتون رو گم کنید! ما نیازی به هیچکدام از شما نداریم! و نیازی به هیچ خدمات پزشکی ، خدمات پزشکی که از نوع شکنجه گرانه اش باشه وبه قصد و غرض به تسلیم کشوندن مجاهدین باشه نمی خوایم برید ازاینجا بیرون! گورتون رو گم کنید!
تعهد می دم که در این جنگ پوزه ات رو به خاک بمالیم. یک بار دیگه نشون بدیم که هیچکاری از دستت بر نمیاد پس بیا! بیا! بیا!